خانه > مجتبا پورمحسن > اندیشه > شاه عباس با امپراتوری خِرَد در موزه بریتانیا | |||
شاه عباس با امپراتوری خِرَد در موزه بریتانیاترجمه: مجتبا پورمحسنmojtaba@radiozamaneh.comهمانطور که در خبرها آمد، از ۱۹ فوریه تا ۱۴ ژوئن، نمایشگاهی با نام «شاه عباس: بازسازی ایران» در موزهی بریتانیا برگزار خواهد شد. این نمایشگاه، مجموعهای از چهار نمایشگاه موزه بریتانیا با محوریت قدرتمندترین حاکمان جهان است. مادلین بانتینگ، نویسندهی گاردین با انتشار مقالهای در این روزنامه به استقبال نمایشگاه شاه عباس رفته است. او که خود به اصفهان سفر کرده، یکی از دورههای مهم تاریخ ایران را از دریچهی معماری شهری بازخوانی میکند. ترجمه این مقاله در پی میآید. بر سقف ایوان عالی قاپو مشرف به میدان اصلی اصفهان که زیباترین شهر ایران است، میایستی و به اهمیت شاه عباس اول (۱۶۲۹-۱۵۸۷) پی میبری. شاهی که میتوان گفت بزرگترین فرمانروای ایران بوده است. پیش رویت، شاهکار طراحی شهری قرار گرفته که در آن عناصر اجتماعی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی در هم آمیخته شده که به واسطهی آن شاه عباس یک ملت را ساخت. معماری اینجا که اقتصاد سیاسی حکومت او را نشان میدهد، به او این امکان را داد تا ادعا کند که کشورش، مرکز جهان است. میدان نقش جهان، با ابعاد ۵۰۰ در ۱۶۰ متر یکی از بزرگترین فضاهای شهری جهان است و تنها میدان تیانمن در پکن وسعت بیشتری از نقش جهان دارد. در مقابل کاخ، منارههای زیبا و گنبد مسجد اختصاصی شاه دیده میشود که کاشیهای آبیاش در تلالوی تابش غروب آفتاب میدرخشد. وقتی موذن، بانگ اذان سر میدهد خانوادههای اصفهانی قالیچههایشان را در میان فواره و باغِ میدان پهن میکنند. ماه دارد در میآید و بر فراز مسجد عمومی ـ مسجد شاه که در گوشهی دیگر میدان نمایان است، میدرخشد. گوشهی چهارم میدان هم ورودی بازاری است که هنوز هم بزرگترین بازار ایران به شمار میرود.
روی ایوان عالی قاپو، شاه از سفرای چین و هند و کشورهای اروپایی پذیرایی میکرد. ارتش سان میدید و نبردی نمایشی اجرا میشد. او از این صحنه برای تحت تاثیر قرار دادن جهان استفاده میکرد؛ میهمانانی که محو جلال و کمال این نقطهی تلاقی شرق و غرب از آنجا میرفتند. «شاه عباس: بازسازی ایران»، نمایشگاه بزرگی در موزهی بریتانیاست که سومین نمایشگاه از سری نمایشگاههای حاکمانی که جهان را تغییر دادند، به شمار میرود. (نمایشگاه چهارم به فرمانروای مکزیکی، مونتزوما اختصاص خواهد داشت.) سوژههای پیشین آشناتر بودند، اولین امپراتور چین و هادرین، امپراتور روم. اما نمایشگاه اخیر، بازدیدکنندگان را به جایی میبرد که برای بسیاری از آنها، سرزمینی جدید خواهد بود: کشوری که در غرب بسیار بد فهمیده شده و دورهی کمتر شناخته شدهای از تاریخ عظیم این کشور. داستان شاه عباس، روشن میسازد که چطور ملتها قدرت را به دست میآورند و چگونه تقویتش میکنند. نیل مک گرگور، مدیر موزه بریتانیا میگوید: «بریتانیاییها دربارهی به دست آوردن قدرت و از دست دادنش بیتجربه هستند: در مورد اینکه چگونه امپراتوریمان را از دست دادیم، ما دچار نوعی فراموشی هستیم.» او میگوید: «ما در دورهی تثبیت امپراتوری آمریکا و شوروی بزرگ شدیم و حالا هم چشممان را به روی ظهور امپراتوریهای چین و هند و روسیه بستهایم. نادیده انگاشتن امپراتوریهای دیگر، بخشی از طرح سیاسی برتری ما بود. اما این نقصان، اکنون ظرفیت ما را برای مدیریت روابطمان با کشورهای دیگر از بین برده است. اگر میخواهید ایران امروز را درک کنید میشود گفت که برای شروع، بهترین نقطه، سلطنت شاه عباس است و هیچکجا به اندازهی اصفهان، پایتخت حکومت او، شکوهش را نشان نمیدهد. عباس، شروعی معمولی داشت: او در شانزده سالگی وارث سلطنتی شد که به واسطهی جنگ از هم گسسته بود. قلمروی سلطنت او در غرب، توسط امپراتوری عثمانی و از شرق توسط ازبکها اشغال شده بود و در کرانهی خلیج (فارس) با توسعهی قدرتهای اروپایی نظیر پرتغال تهدید میشد. او همچون ملکه الیزابت اول در انگلیس، درگیر مواجهه ملتی گسیخته با دشمنان متعدد خارجی بود و هر دو استراتژی مشابهی را دنبال کردند: هر دو حاکم در به وجود آوردن شکل جدیدی از هویت موثر بودند. اصفهان، آیینهی تمام نمایی از نگاه شاه عباس به ملتش و نقشی بود که این ملت میبایست در جهان بازی کند. در کاخ عالی قاپوی اصفهان، نقاشیهای دیواری در اتاق پذیرایی، فصل مهمی در تاریخ جهانیسازی را ترسیم میکنند. در یکی از اتاقها، نقاشی کوچکی از یک زن و بچهاش هست که تقلیدی تابلوی ایتالیایی به نام «بانوی صخرهها» است؛ اما در دیوار روبهرو، یک نقاشی چینی نقش بسته است. این تصاویر جلوهگر ظرفیت ایران در جذب تاثیرات است و فرهنگی جهانی را نشان میدهد. ایران با عنوان محور ارتباطی تجارت کالاهای چینی، تجارت منسوجات و جریان اندیشههای آسیا و اروپا؛ به گلوگاه جدید و با رشد فزایندهی اقتصاد جهانی تبدیل شده بود. شاه عباس به عنوان بخشی از تلاشهایش برای اتحاد با اروپاییان علیه دشمن مشترکشان، امپراتوری عثمانی؛ دو برادر انگلیسی به نامهای رابرت و آنتونی شرلی را برای تاسیس قشونی ایران استخدام کرد. او که برای تامین منافع خود، رقبای اروپایی را به جان هم میانداخت؛ برای بیرون راندن پرتغالیها از بندر هرمز در خلیج فارس، با کمپانی هند شرقی بریتانیا، متحد شد.
بازار اصفهان از زمان ساختش توسط شاه عباس، خیلی کم تغییر کرده است. در دو سوی گذرگاههای تنگ و باریک، حجرههایی پر از قالیچه، نقاشیهای مینیاتور، شیرینی بادامی، پسته و ادویهجاتی است که اصفهان به خاطرشان مشهور است. این تجارتی بود که شاه هر چه بیشتر از آن حمایت میکرد. او به ویژه علاقهی شدیدی به تجارت اروپا داشت و دوست داشت دور و برش پر از نقرههای آمریکاییها باشد. چه اگر میخواست برای شکست دادن عثمانی به تسلیحات مدرن دست پیدا کند، به این پولها احتیاج داشت. عباس زمانی که مجبور شد از مرز ترکیه عقبنشینی کند، ارمنیها تاجر ابریشم را به خاک ایران پذیرفت، چرا که میدانست آنها با خود ارتباطات سودمندی میآورند که به ونیز و ماورای آن متصل است. او آنقدر علاقمند به پذیرش ارمنیها بود که حتا به آنها اجازه داد کلیسای جامع خود را در ایران بسازند. دیوار کلیساها درست برخلاف اصول زیباییشناسی مساجد، سرشار از نقوش قدسیان و شهدای غلتیده در خون است. نیاز به پرورش روابط جدید و نشاط شهری باعث شد که میدان بزرگ نقش جهان در مرکز اصفهان ساخته شود. قدرت مذهبی، سیاسی و اقتصادی، فضایی شهری را شکل داد که در آن مردم میتوانستند همدیگر را ببینند و با هم بجوشند. در همان دوره، انگیزهای مشابه به ساخت کاونت گاردن در لندن منجر شد. به خاطر ممنوعیت انتشار تصاویر اشخاص در اسلام، تصاویر بسیار کمی از شاه عباس موجود است. در عوض او اقتدار خود را با نوعی زیباشناسی که مشخصهی حکومتاش شد، انتقال داد: الگوهای پر زرق و برق و نامنسجم اسلیمی را میتوان در منسوجات، قالیها، کاشیها و دست نوشتههای آن دوره پی گرفت. در دو مسجد بزرگی که عباس در اصفهان ساخت، همهی سطوح، پوشیده از کاشیهایی است که منقش به خوشنویسی، گلها و پیچکهایی است که ترکیبی وهمآلود از رنگهای آبی، سفید و زرد را به وجود میآورد. نوری که از بین منافذ بین طاقها جاری میشود، تاریکی پررنگی ایجاد میکند. هوای خنکی در سرسرها جریان دارد. در وسط گنبد مسجد شاه، حتا یک نجوا را میتوان در هر گوشهی آن شنید که حتماً محاسبهی دقیق آکوستیک را طلب میکرد. عباس به نقش هنرهای تصویری به عنوان یکی از ابزار قدرت پی برده بود. او فهمیده بود که چطور ایران میتواند با چیزی که میشاییل اکسورسی آن را «امپراتوری خرد» توصیف کرده، تاثیر مداومش را از استانبول تا دهلی نو اعمال کند. مسالهی اساسی در ملتسازی شاه عباس، تعریف ایران به عنوان کشوری شیعی بود. شاید پدربزرگ او اولین شاهی بود که اسلام شیعی را به عنوان مذهب رسمی کشور اعلام کرد. اما ایجاد ارتباط بین ملت و دین که برای نظامهای سیاسی بعدی، منشا ماندگاری شد؛ به عباس نسبت ثبت شد (همانطور که پروتستانیسم نقشی موثر در شکلدهی هویت ملی در انگلیس تحت حاکمیت الیزابت داشت). اسلام شیعی در غرب کشور، مرز مشخصی با امپراتوری عثمانی سنی مذهب، بزرگترین دشمن شاه عباس، مهیا کرد. در حالیکه از مرزهای طبیعی مثل رودخانهها و کوه یا تمایز نژادی خبری نبود.
حمایت شاه از اماکن مقدس شیعیان بخشی از استراتژی او برای ایجاد وحدت ملی بود. او هدایا و پول زیادی برای ساخت اردبیل در غرب، اصفهان و قم در مرکز و مشهد در شرق ایران اختصاص داد. موزهی بریتانیا، نمایشگاهش را پیرامون این چهار شهر بزرگ مذهبی و توجه به معماری و دست ساختههای آنها ترتیب داده است. در حالیکه اصفهان چنان که انتظار میرود، هنوز هر توریست خارجی را فریفتهی خود میکند، در مشهد در نزدیکی مرز با افغانستان است که ارتباط بین عباس و ایران معاصر روشنتر است. شاه عباس یکبار پابرهنه از اصفهان به مرقد امام رضا در مشهد رفت، مسافتی که چند صد کیلومتر است. این روش کارایی برای بالان بردن اعتبار این مکان مقدس به عنوان زیارتگاه شیعیان بود. چرا که عثمانیها کنترل مهمترین مراکز زیارتی شیعیان را در نجف و کربلا (در عراق امروزی) در دست داشتند. عباس نیاز داشت ملتش را با ساخت اماکن مذهبی در سرزمین خود تثبیت کند. امروز مشهد با پذیرایی سالانه بیش از بیست میلیون نفر، یکی از بزرگترین مراکز زیارتی جهان است. در دورهی زمانی مشخصی، صدها اتوبوس به مشهد میرسند و روزانه فقط ۲۴ پرواز از تهران به مشهد انجام میشود. مسافران در فرودگاه با شعاری بزرگ روی در ورودی که به زبان فارسی و انگلیسی نوشته شده مورد استقبال قرار میگیرند: به زائرانِ امام رضا، واسطهی فیض الهی خوشآمد میگوییم. برای غلبه بر مشکل حضور انبوه زوار، اتوبانهای بزرگ و پارکینگهای زیر زمینی در اطراف حرم ساخته شده است. موارد دیگری هم برای این شهر کوچک (حرم) طراحی شده که شامل حوزههای علمیه، کتابخانهها، موزهها و تالارهای کنفرانس است که در حال ساخت است؛ چنانکه همپای منارهها، جرثقیلها قد برافراشتهاند. همچنین مرکز خرید بزرگی در محوطهی حرم هست و کارخانهها، بیمارستانها و موسسات کشاورزی نیز متعلق به زیارتگاه است. پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ پولهای زیادی برای توسعهی این مکان مقدس سرازیر شد. همان کاری که شاه عباس بیش از ۴۰۰ سال پیش، برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود انجام داد. محوطه حرم امام رضا پر است از آدمهایی از طبقههای اجتماعی مختلف، از خانوادههای پر جمعیت کشاورز، از نسلهای مختلف، تا زوجهای جوان و شیک تهرانی برای ماه عسل به مشهد میآیند. همهی زنان باید با چادر سیاه خود را بپوشانند و خادمانی با گردگیرهای زرد و صورتی رنگِ ساخته شده از پر، در همه جا دیده میشوند و مراقبند تا حتا یک تار موی کوچک نیز از زیر چادر زنی بیرون نیاید. همهی زائرین میخواهند حرم امام رضا را لمس کنند و دور بارگاه طلایی آنقدر ازدحام است که اغلب تنها در عصر و یا آخر شب میتوان به آن نزدیک شد. موزهی بزرگ حرم نیز به اندازهی بارگاه تقدیس میشود. زائران چهارچوب ورودی را لمس میکنند و برای عبادت، لبانشان را بر آن میکشند. بسیاری از بازدید کنندگان سعی میکنند بیشتر چهارچوب را لمس و عبادت کنند. این موزه شباهت کمی با دیگر موزههای جهان دارد: اینجا، مکانی برای عبادت است. همهی کلکسیونهای موزه، اهدایی هستند و تعداد زیادشان، حیرتانگیز است: در این موزه، مدلی از فرودگاه مشهد و مدالهای قهرمانی بزرگترین کشتیگیر ایرانی در قرن بیستم، غلامرضا تختی دیده میشود. حتا یک خرچنگ دریایی پنجه طلایی در اندازهی طبیعی هم هست1 در بین آنها هدایای شاه عباس، از جمله نسخههای قدیمی و زیبای قران هم هست که پس از چهار قرن ارزش زیادی دارد. عباس مجموعهای از بیش از هزار ظرف چینی را به زیارتگاه اردبیل هدیه کرد، و بهطور ویژه ویترینی چوبی از آنها ساخته شد تا در معرض دید زوار قرار گیرد. او متوجه شد که این هدایا و نمایششان میتواند هم تبلیغات باشد و هم نشانگر تقوا و ثروتش. بسیاری از تکههایی که برای نمایشگاه موزهی بریتانیا انتخاب شده، همین هدایایی است که به موزهی امام رضا تقدیم شده است. این نمایشگاه به موقع برگزار میشود و تلاشی است برای تعمیق شناخت ما از کشوری که به خاطر تنگناهای دیپلماتیک خصمانه به روی ما بسته شده است. تازه از چهار سال پیش موزهی بریتانیا، نمایشگاه امپراتوری فراموش شده در تاریخ باستانی ایران را تدارک دید. این موزه با برگزاری این نمایشگاه علاوه بر اینکه مطابق با سیاست خارجی مستقل خود عمل میکند؛ از فرهنگ نیز به عنوان شکلی از تبادلات فرهنگی بین کشورها در مواردی است که شیوههای مرسوم ارتباطات با مشکل مواجه است. ایران در بیش از دو هزار سال گذشته برای اروپای غربی آمیخته از ترس و جذابیت بوده است. شناخت اروپاییها از ایران مدتهای مدیدی دست دوم و متاثر از خصومت مورخان یونان باستان بود. نسلهای مختلف نخبگان اروپایی که در رشتهی تاریخ باستان تحصیل کردند، ایران را از دریچهی نوشتههای هرودوت و روایت او از جنگهای ایرانیان با رومیان میشناسند. مفسران سنی مذهبِ عرب هم به همین ترتیت خصمانه رفتار کردند. این عدم درک هراسآور از سال ۱۹۷۹ تشدید شد. آیینهای شلاقِ شیعیان، توسل، زیارت، میراث و شهدا از سوی اروپایی که به سرعت شکل مشابه این در سنتهای کاتولیک خود را فراموش کردهاند؛ بیگانه به نظر برسد. در جهانی که در آن اکثر فرهنگها را به هم نزدیک میکنند، میشود گفت که ایران، بیشتر از قبل بیگانه میافتد. این مساله، چالش درک دورهای مهم از تاریک این کشور را دلهرهاور، اما ضروری میسازد. پانوشت: خبر مرتبط: • برپایی نمایشگاه بزرگ شاه عباس در لندن
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آقاي پورمحسن عزيز
گزارش فوق بسيارجالب است. بخصوص برگردان متن به فارسي خيلي روان انجام شده است. از اين بابت به شما تبريك ميگويم واميدوارم درآينده شاهد كارهاي بيشتري از شما باشيم. تنها ميخواهم به دونكته اشاره كنم:
-- علي كبيري ، Feb 4, 20091- لطفا نام هرودوس را به هرودوت تصحيح كنيد.
2- ضمنا دوره هرودوت ( 500 سال قبل ازميلاد مسيح) با يونانيها تقارن دارد چون درزمان حيات او هنوز از روميها خبري نبود. تصورم اينست كه اين خانم بانتينگ به اين موضوع بي توجه بوده است. باتشكر مجدد از كار خوب شما
............................
پورمحسن: سپاس از لطف شما. حق با شماست هرودوت تصحیح شد.
این نویسنده گاردین، مادلین بانتینگ، از بیخبری غربیها از ایران و تاریخ و تمدنش سخن میگوید و در ادامه، خودش در همین متن برای خلیج فارس از نام جعلی «خلیج» استفاده میکند. بد نیست کسی ایمیلی به او بزند و بگوید خودت مثل اینکه از همه بیخبرتری!
-- مهران ، Feb 5, 2009