تاریخ انتشار: ۴ فروردین ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت و گو با موسی علیجانی، خواننده، همراه با اجرای موسیقی گیلکی

موسیقی فولکلور گیلان به روایت موسی علیجانی

مجتبا پورمحسن
mojtaba@radiozamaneh.com

بیشیم توره باریم از خونوی گیل هی لوی
دوخونیم امی خونه جاغلانوی هیی لوی
بیشیم توره باریم از خونوی هی لوی
دوخونیم امی خونه جاغلانوی هی لوی
بیشیم آتش بزنیم گرگانه لانوی هی لوی

Download it Here!

عاشق موسیقی است. موسی علیجانی هر چند داستان‌نویس و فیلم‌ساز و موزیسین است و اگر چه در هیات یک فیلم‌ساز به موفقیت بیشتری دست پیدا کرده‌، اما موسیقی برای او یک چیز دیگر است.

به همین خاطر است که هر وقت فرصتی پیش می‌آید در رشت کنسرت می‌دهد و چند تا از کارهای خودش را در کنار چند قطعه از آثار بزرگان موسیقی گیلان می‌خواند.

علیجانی که دانش‌آموخته‌ی تاتر در مرکز هنرهای نمایشی تهران است، دو مجموعه داستان به نام‌‌‌های «هفت کوه، هفت دریا آنطرف‌تر» و «این گوشه‌ی جهان» نوشته ‌و فیلم قطعه‌ی زمستانی به کارگردانی فرهاد مهرانفر که موسی علیجانی در آن به عنوان بازیگر، فیلم‌نامه‌نویس و آهنگساز حضور داشته، چند جایزه‌ی جهانی دریافت کرده است.

او به خاطر فیلم «پنجره» در بیست و سومین جشنواره‌ی فیلم کوتاه تهران دیپلم افتخار هم دریافت کرده بود.

فعالیت‌های علیجانی آن‌قدر متنوع است که دوستانش به او لقب «سوپر مارکت هنر» داده‌اند.

در آستانه‌ی نوروز، سرزده به منزل موسی علیجانی رفتم تا برای ما از نوروز و موسیقی فلکلور حرف بزند و قطعاتی را برای رادیو زمانه اجرا کند.


موسی علیجانی/ عکس‌ها: کوروش رنجبر، زمانه

بیشیم تورو باریم از خونوی هی لوی
دوخونیم امی خونه جاغلانوی هی لوی
بیشیم تورو باریم از خونوی هی لوی
دوخونیم امی خونه جاغلانوی هی لوی
بیشیم آتش بزنیم گرگان لانوی هی لوی

این کار کی بود؟

از آقای ‌مرحوم مرتضی کریمی است که اولین بار آقای فریدون پوررضا خواندند‌ که من تغییرات کوچکی در آن داده‌ام.

محزون است. معمولاً آقای پوررضا محزون می‌خوانند.

خب، این آهنگ‌ها روستایی است. ما عملاً چند نوع موسیقی فولکلور داریم. اورژینال آن در روستاها و کوهستان‌ها‌‌ست که زنان و مردان روستایی می‌خوانند.

‌بعضی‌ها فکر می‌کنند افرادی که این موسیقی‌ها را ساخته‌اند بی‌سواد بودند. در حالی که برعکس، خیلی هم باسواد بودند. چون این‌ها ملودی‌های خیلی ظریفی است. به هر حال امکان دارد که سواد کتابی نداشته باشند، ولی خیلی باهوش بودند. ‌این ملودی‌ها سینه به سینه آمده است.

نوع دیگر موسیقی فولکلور، موسیقی کنسرتی است که مثلاً فرض کنید من یا هر خواننده‌ی دیگری با الهام از آن با تغییراتی که ممکن است شاعر، شعرش را تغییر بدهد یا برای آن شعر ‌بسراید، با ارکستر و چیزهای دیگر روی صحنه اجرا می‌شود.

این هم موسیقی فولکلور است، ولی اورژینال نیست. اما یک روستایی هیچ‌‌وقت برای کسی نمی‌خواند و برای دل خودش می‌خواند.

کلاً هم در این‌گونه کارها صدای خواننده خیلی مهم‌تر از موسیقی است. بخش زیادی از موسیقی را صدا حمل می‌کند.

دقیقاً همین‌طور است. این به آن معنی نیست که روستایی بد می‌خواند. ولی به هر حال خواننده‌ای که حرفه‌ای‌تر است و با صدا بیشتر آشنا است، می‌آید این را به زبان زیباتر موسیقایی عرضه می‌کند.

هر حال زبان گیلکی، زبانی است که شاید‌ آن‌قدر محزون نباشد و اتفاقاً خیلی طناز است. ولی برعکس موسیقی گیلکی خیلی محزون است، حتا شادترین نوع آن.

نمی‌شود این‌گونه گفت. ما چند نوع موسیقی داریم. بستگی به این دارد که این موسیقی‌ها متعلق به چه مناطقی است.

ولی نه، ما ملودی‌هایی هم داریم که یادم است بچه که بودم، زنان روستایی با آن می‌خواندند و می‌رقصیدند. مثلاً یکی از آن‌ها رقص «کتره» است. در عروسی کینی (آشپز) با کتره (کف‌گیر) می‌زد و با هم می‌رقصیدند. ما رقص‌های فولکلور هم داریم مثل رقص قاسم‌آبادی. ممکن است موسیقی‌های‌شان آوازی نباشد، بیشتر سازی است و با سرنا می‌زدند و با آن می‌رقصیدند.


کلاً آهنگ نوروزی گیلانی چی، نداریم؟ مثلاً والس بهاری...

آن آهنگ گیلانی نیست. موسیقی والس بهاری که آقای عاشورپور آن را خوانده است و شعرش را هم آقای سرتیپ‌پور گفته، موسیقی ایرانی نیست. یعنی موسیقی گیلکی نیست. کارهای عاشورپور چند نوع ویژگی دارد. یکی این‌که، فولکلور است.
مثلاً من برای شما مثال بزنم:

(‌اجرای موسیقی)
سر کوه بلند من نی زنم نی
می چومان به رایه تا بایه کُرِی
همگی ور مرا رسوا بوکوده
همه کس گد عجب شیدا‌یه اَ رِی

این فولکلور محلی است. ولی صرف این‌که ما این ملودی را به زبان فارسی بخوانیم یا انگلیسی روی آن بگذاریم، این موسیقی گیلکی باز هم گیلکی است.

‌(اجرای موسیقی)
سولماره‌لوچیا...

این کلمه، ایتالیایی است، اما باز هم موسیقی گیلانی از آن شنیده می‌شود. برای این‌که ملودی گیلانی است.‌ اگر کلمه‌ی فارسی هم بگذارید باز هم این نوع تحریرهایش طوری است که گیلکی است. یعنی شما می‌توانید روی یک ملودی هزاران زبان بگذارید.

مثلاً به این توجه کنید که جهانگیر سرتیپ‌پور ساخته است و متعلق به اتریش است.

(اجرای موسیقی)
سازو نقاره جومه بازار
جومبانا دیلا جومبانا دیلا جان جان
دیلبر و سیم برو شوق دیدار
جومبانا دیلا جومبانا دیلا های جان جان

اتریشی‌ها در موسیقی‌ محلی‌شان یک ریتم دارند که این‌گونه است (‌صدای موسیقی) که به آن می‌گویند والس وینی که هم‌چنان هم وجود دارد. اگر دقت کنید این کاملاً مال ناحیه‌ی ترواین است.

یا والس نوروزی که شما اشاره کردید، این‌ها موسیقی گیلانی نیست. فقط شعرش گیلکی است. به خاطر این که افراد مهمی مثل جهانگیرخان سرتیپ‌پور و عاشورپور در دهه‌ی ۳۰ می‌خواستند زبان گیلکی را گسترش بدهند‌، هدف این بوده که این زبان در جاهای دیگر هم شناسانده شود و موفق هم شده‌اند.

این‌که می‌گویم زبان، خیلی‌ها اعتقاد دارند که این زبان نیست. به هرحال این چیزی است که وجود دارد و من نکات فنی را بلد نیستم.

باهار ایسه سوار ایسه می نازنین خورشید اسب نوروزا یوهو
خوشم خوشم کی دیو زم بنه سرا پا جیر دیل باز پیروزه یوهو
بیا بزن به جام من تی جاما
واهال او پارساله سوزا هی یو
سوز سرما بوشو، غم به یک جا بوشوع پا بکوبیم یاران
تِره ببه فرخنده تازه سال مِرِه هم
تِرِه بمانه خوشی و اقبال مِرِه هم...


اما به هر حال این ‌والس جا افتاده است و جزئی از موسیقی ما است و مردم در کوه و بیابان زمرمه‌اش می‌کنند.

آن آواز اولیه‌ای هم که برای شما خواندم هیچ کس در محافل نمی‌خواند، اما این‌ها موسیقی است که مقداری پاپیولارتر است.

البته این را هم بگویم که یک روستایی با این حال نمی‌کند و این نوع موسیقی، شهری است، نوعی موسیقی که با الهام از موسیقی غربی شعر گیلکی بر روی آن گفته شده است.

با وجود آن‌که خیلی از ملودی‌های عاشورپور ایرانی نیست، اما کلاً به عنوان خواننده‌ی فولکلور شناخته شده است و در این زمینه خیلی هم برایش احترام قایل بودند و هستند و به محض آن که از موسیقی گیلان صحبت می‌شود ازعاشور پور یاد می‌کنند. می‌شود گفت که این موسیقی‌ها گیلانی شده است؟

یاد کردن از عاشور‌پور به این لحاظ است که آغازگر خوبی بود. یعنی توانست زبان گیلکی را که همه‌جا ناشناخته بود و آن را مسخره می‌کردند، در تهران و جاهای دیگر و حتا در خارج از ایران گسترش بدهد. او از این لحاظ کمک بزرگی به زبان و فرهنگ گیلکی کرد.

اما به هر حال عاشورپور با همه‌ی ‌‌خدماتی که داشت، می‌شود گفت که یک پدیده بود. پدیده‌ای که به خاطر این که آموزش‌های صحیح دیده بود؛ هم فلکلور قشنگ می‌خواند و هم آن‌هایی را که جنبه‌ی خارجی داشت، قشنگ می‌خواند. در آخرین کنسرتش هم که در پارک شهر رشت بود، در سن بالای ۹۰ سالگی هم‌چنان از آن تکنیک‌ها استفاده می‌کرد.

خواننده‌ها باید تکنیک هم داشته باشند. ‌فکر می‌کنم خانم باری، معلمش اتریشی بود. عاشورپور همان چند سالی که پیش ایشان کار کرد، توانست مقدار زیادی از تکنیک‌های نفس‌گیری را یاد بگیرد و بتواند به لهجه‌های مختلف بخواند.

عاشورپور مقدار زیادی از ترانه‌های گیلکی را که سرتیپ‌پور‌ گفته، دوباره به فارسی برگردانده است. مثل همین والس نوروزی:

بهار آمد سوار آمد به مرکب نوروز خورشید تابان یوهو‌
خوشم خوشم که عمر دی سرآمد رنجم بگرفته پایان یوهو
بیا که خوش کنم دلم به روی تو
شادم کن در این نوبهاران
سوز سرما رفته غم به یک جا رفته
پا بکوبیم یاران
به من و تو بادا سال نو فرخنده
به هر زمان گردد ما را لب پرخنده

کلاً احساس می‌کنم که به آقای پوررضا خیلی علاقه‌مند هستید؟

من به موسیقی علاقه‌مند هستم و شخصیت افراد زیاد برای من...

منظور من همان موسیقی پوررضا ‌بود.

بله، از نظر فولکلور بودن، به کارهایی که آقای پوررضا خوانده است، علاقه دارم. این‌ها حزن دارند؟ خب اشکالی ندارد. حزن هم جزئی از زندگی است. چون من تاتر خوانده‌ام، می‌گویم نمایشی‌تر است.

برای آقای ناصر مسعودی می‌توان این جایگاه را قایل بود؟

آقای مسعودی هم جزو خواننده‌هایی است که در گیلان و سراسر ایران معروف است و ترانه‌های قشنگی هم دارد و یکی از بهترین ‌ترانه‌هایی که من از ایشان شنیده‌ام، ترانه‌ی «بنفشه گول» است.

ایشان قطعاتی را هم به فارسی می‌خوانند. ولی ترانه‌هایی هم از ایشان شنیدم که گیلکی هستند، اما تحریر‌های فارسی دارند که مقداری به کار ضربه می‌زند.

مثلاً الان این شور است (‌آواز)
این تحریر فارسی و موسیقی سنتی ما است. این‌بار گوش بدهید. شما در همین دستگاه شور هستید، ولی دیگر موسیقی سنتی نیست. (‌آواز)

این همان است. اما چه اتفاقی افتاده است؟ نوع تحریرها، نوع ارتباط با زبان باعث شده است که موسیقی تغییر کند.

وقتی شما می‌خواهید فولکلور گیلکی بخوانید باید به تحریرهایش هم وفادار باشید. اگر به تحریرهایش وفادار باشید آن موسیقی گیلکی می‌شود. اگر وفادار نباشید، نمی‌شود.

آقای مسعودی یک سری ترانه‌هایی دارند مثل «سر کوه بلند» که دارای این خصوصیات نیستند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

ممنون از کارهای فولکلور گیلان، برنامه بسیار جالبی بود. خوب بود در پاورقی ترجمه بعضی ترانه ها یا اطلاعات بیشتری درباره هنرمندان گیلانی برای غیر گیلکها اضافه میکردید. امیدوارم کارتان در این زمینه ادامه داشته باشد و شکل منسجم و دنباله داری به خود بگیرد. زبان، فرهنگ و هنر گیلان مانند هر فولکلور دیگر ایران ارزش و جای پرداختن بسیار دارد.

-- آزاده ، Mar 24, 2009

سلام
با سپاس از آقای علیجانی و پورمحسن به عرض می‌رسد گیلان از دو قوم بزرگ تشکیل شده است، تالش و گیلک. زبان تالشی از زبان‌های باستانی ایران محسوب می‌شود که با کمی تغییر تا دوران معاصر زنده مانده است. قوم تالش موسیقی و شعر مختص به خود را دارد که متاسفانه با سیاست‌های نادرست زمینه‌های مرگ این یادگار ارزشمند ایران باستان را تسهیل نموده‌اند. جا دارد در لابه‌لای برنامه‌های ارزشمند شما به این نکته مهم هم اشاره شود.
سال خوبی را برای‌تان آرزومندم
.....................
پورمحسن: با سپاس از شما. چشم، در نظر دارم در آینده‌ای نزدیک برنامه‌هایی درباره زبان شیرین تالشی هم درست کنم. پاینده باشید.

-- رستم جهانگشا ، Mar 25, 2009

با درود،
از برنامه تان بسیار سپاسگزارم. باشد که به موسیقی مردمی دیگر گوشه های سرزمین ایران نیز بپردازید. شاید بهتر باشد زمان گفتگوها را افزایش دهید و تکه های بیشتری از اینگونه مو سیقی ها را پخش کنید.

فربد.

-- بدون نام ، Mar 26, 2009

با درود آقای پوررضا، آهنگهای ریتمیک و شاد نیز خواند. همانطوری که آقای علیجانی اشاره کردند شعر ها را افراد بیسواد، نسروده اند، جد من میرزا حسین خان کسمایی که از مبارزان گیلان و یار میرزا کوچک خان جنگلی بود، شعر هایی سروده بود که آقای پور رضا، آنها را، بصورت ترانه خوانده اند. در مورد تالشها، من کاملاٌ بیاد دارم که زمان بچگی به ماسال می رفتم و زمزمه های زیبای تالشی را می شنیدم.
محمدضاراعی

-- Mohamed Réza ، Mar 26, 2009

سلام .
ایکاش از خوانندگان گیلانی و گیلکی خوان ( جفرودی - عاشورپور - مسعودی - بانو شمس )
ترانه هایی برای علاقه مندان می گذاشتید .

-- آزاده کربلایی ، Apr 6, 2009

سلام .
با اولین پیغامی که ارسال کردم معلوم شد با کمک رادیو زمانه فعالیت می کنید و این خود نیز یعنی توانمندی بالا و دسترسی به امکانات بیشتر .پس خواهش می کنم به عنوان مرجع موسیقی گیلکی و گذاشتن آهنگ و نوا ها و ترانه های گیلکی زحمت بکشید با تشکر

-- آزاده کربلایی ، Apr 6, 2009

سلام.کار بسیار خوبی می کنید که بزرگان را به بزرگی یاد می کنید.علیجانی از هنرمندانی است که بدون هیچ ادعایی خودش را وقف هنر کرده.به هر کاری هم که دست می زند موفق است .اما دریغ از کوچکترین حمایتی از وی.اگر هنرمند رسمی بود وضعش خیلی بهتر از اکنون بود که می دانیم

-- پ.آزاد ، Apr 8, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)