تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

شهرهای فراموش شده

بیژن روحانی
rohani@radiozamaneh.com

Download it Here!

در تمام حوزه‌های تمدنی، شهرهای فراموش‌شده‌ای هست که به دلایل گوناگون متروک شده و برای همیشه از یاد رفته‌اند. جنگ‌ها، تعویض حکومت‌ها، بلاهای طبیعی و تغییرات اقلیمی از جمله دلایلی هستند که باعث نابودی و فراموشی شهرهای بزرگ شده‌اند

اما تعداد شهرهای مهمی که در ایران و در دوران مختلف متروک و فراموش‌شده‌اند، بسیار قابل تأمل است. شدت این فراموشی تا حدی بوده که گاه تا قرن‌ها، حتی نام این ویرانه‌ها نیز به نام‌های دیگری تغییر پیدا کرده‌اند.

پایتخت‌های فراموش‌شده و شهرهای مدفون زیر خاک تنها باعث برانگیختن حس نوستالژی و حسرت در ما نیستند؛ بلکه به واقعیت بزرگ‌تر و در عین حال دهشتناک‌تری اشاره دارند: انقطاع یا گسست فرهنگی.


عکس هوایی شهر گور

در گفتار پیش از شهر باستانی استخر سخن گفتیم. شهری که در زمان ساسانی اهمیتی آیینی و نمادین برای پادشاهان ایران داشت و از این لحاظ با پارسه یا تخت جمشید قابل مقایسه بود. اما پس از تخریب، دیگر برای همیشه رو به فراموشی رفت؛ طوری که تا قرن‌ها از وجود آن بی‌اطلاع بودیم و امروز نیز مجموع اطلاعات ما در مورد یکی از مهم‌ترین شهرهای ایران باستان، به زحمت در حد یک کتاب کوچک می‌رسد.

اما استخر تنها یک نمونه از ده‌ها نمونه شهرهای مهم فراموش‌شده ایران است. این فهرست را می‌توان هم‌چنان ادامه داد.

هر گاه بخواهیم عناصر متفاوتی را جهت تحلیل تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران کنار هم بگذاریم، آن گاه از یک واقعیت بزرگ که همان شهرهای فراموش‌شده و تعداد آن‌هاست، نمی‌توانیم غافل شویم.

اگر شهر و شهرسازی را یکی از مهم‌ترین دست‌آوردهای انسان بدانیم، اگر تمدن را با شهرنشینی در ارتباط بدانیم و اگر شهر را محل انباشت ارزش‌های افزوده، تولید و مبادله کالا و هم‌چنین تجمع دست‌آوردهای فرهنگی هنری و علمی به حساب آوریم، آن گاه نگاه کردن به چنین ورطه بزرگی در تاریخ شهرنشینی ایرانی به راستی پرسش‌برانگیز است.

اگرچه نابودی یا اضمحلال شهرهایی که تعادل زیستی آن‌ها به هر دلیل بر هم می‌خورد طبیعی است، اما فراموشی مطلق شهرهایی با اهمیت حیاتی در عمل به فراموش کردن یا انتقال پیدا نکردن بخش اعظمی از دست‌آوردهای مختلف ساکنان آن می‌انجامد. شهرهایی که بسیاری از آنان تا روزگار معاصر به انتظار نشستند تا تنها به یاری علوم جدید، بخشی از تاریخ گذشته آن‌ها شناخته شود.


سفال زرین فام ری

جایگزینی نام «چهل‌ستون» و «صدستون» و سپس «تخت جمشید» به جای «پارسه» شاید آشنا‌ترین و معمولی‌ترین مثال برای فراموشی یا تغییر نام اصلی مکانی مهم باشد. همچنین است سرنوشت شهرهایی مانند استخر، تیسفون (در عراق امروزی) بیشاپور، شهر گور، ایوان کرخه، سیراف، منطقه قومس، مرو (ترکمنستان امروزی) و شهر نسا (پایگاه مهم اشکانیان در ترکمنستان امروزی)

شهر دایره‌ای‌شکل گور (یا فیروزآباد) که نمونه آن در میان شهرهای ایرانی کمتر شناخته شده است، توسط اردشیر یکم پایه‌گذاری شده و از مهم‌ترین شهرهای دوران ساسانی بوده است. این شهر، نه تنها به طور مطلق متروک و فراموش‌شده است، بلکه در روزگار ما نیز پای باستان‌شناسان بسیار دیر به آن‌جا باز شد. شهری که آن را اعجاب شهرسازی ساسانی نام داده‌اند، اما تنها حدود چهار سال پیش نخستین فصل باستان‌شناسی در آن آغاز شد.

اما این مثال‌ها تنها محدود به دنیای باستان یا شهرهای ایرانی پیش از اسلام نیست. از سلطانیه، شهر بزرگ دوران ایلخانی، تنها گنبد رفیع و بلند آن بر جای مانده است و اغلب وجود شهری بزرگ در اطراف آن فراموش می‌شود. گویی گنبدی چنین بزرگ، در دشتی خالی از سکنه بنا شده باشد. گرچه مدتی است حفاری‌های باستان‌شناسی در اطراف گنبد در حال انجام است، اما نکته قابل توجه، فراموش شدن شهر به مدت چندین سده است.

تعدد این شهرها و زیستگاه‌ها را می‌توان از روی تعداد تپه‌ها و تل‌هایی دریافت که در گوشه و کنار هر شهر امروزی و یا در بیابان‌ها پراکنده‌اند. می‌توان پرسید دلایل این فراموشی شدید چیست؟ آیا تنها شدت ویرانی‌ها و خسارات وارده بر این شهرها، عامل فراموشی طولانی مدت آن‌ها شده یا دلایل دیگری نیز در کار است؟


سلطانیه

در مطالعاتی دقیق‌تر می‌توان مشخص کرد که کدام شهرها، از چه دوران و بر اثر چه عواملی بیشتر رو به فراموشی رفته‌اند.

در مورد شهرهایی کهن نیز که هنوز زندگی در کنار آن‌ها جریان دارد، وضعیت چندان متفاوت نیست. به عنوان مثال در شهر ری، شوش و هگمتانه (همدان) گرچه زندگی تداوم دارد و شهرهایی امروزی در کنار ویرانه‌های باستانی شکل گرفته، اما به نظر می‌رسد کمتر رابطه‌ای میان شهر کهن و شهر جدید برقرار است.

اینجا مقصود از رابطه، تنها رابطه کالبدی شهر جدیدتر و شهر کهن نیست، بلکه بیشتر مقصود تداوم یک رابطه فرهنگی آگاهانه است. شهر جدیدتر و زندگی در آن، گویی در تدوام زندگی شهر کهن شکل نگرفته است. گواه این امر آن است که در اکثر این موارد اگر حفاری‌های باستان‌شناسی که عموما کمتر از ۱۵۰ سال (و گاهی کمتر از ۷۰ سال) پیش آغاز شده‌اند، در کار نبود، نه از شهر ری کسی چیزی می‌دانست و نه از شوش؛ گرچه زندگی در کنار آن‌ها در جریان بوده است.

هیأت فرانسوی دیالافوا نخستین بار شوش را در سال ۱۸۸۵ مورد کاوش قرار داد. تمدن چشمه علی ری تا دهه ۳۰ میلادی به انتظار اریک اشمیت برای کشف و بازشناسایی بود و سفال زرین‌فام شهر ری نیز، به عنوان نمونه‌ای از دست‌آوردهای هنری بدیع این شهر، برای مورد توجه قرار گرفتن، انتظاری طولانی را پشت سرگذاشت.


تخت سلیمان

در این موارد باید دقت کرد که از بناها، کاخ‌ها یا دژها و قلعه‌های ویران و فراموش صحبت نمی‌کنیم؛ امری که وقوع آن در هرجایی طبیعی و معمول است؛ بلکه سخن از فراموشی مطلق شهرهایی است که روزگاری اهمیتی حیاتی و اساسی در منظومه شهرهای ایرانی داشته‌اند.

آیا می‌توان در این زمینه مقایسه‌ای را مطرح کرد؟ مقایسه‌ای میان شهرهای مهم و متروک ایرانی و شهرهای یک حوزه تمدن دیگر، به عنوان مثال اروپا؟ آیا چنین مقایسه‌ای با در نظر گرفتن تفاوت‌های جغرافیایی و اقلیمی، شیوه‌های متفاوت تولید، نظام‌های توزیع متفاوت آب و عوامل اساسی دیگر که این‌جا مجال طرح آن نیست، می‌تواند قیاسی صحیح باشد؟

آیا می‌توان این سؤال را مطرح کرد که چرا در حالی که در نمونه‌هایی برجسته از شهرهای کهن غرب، آن‌جا که حیات به طور پیوسته ادامه داشته است (آتن، رم و ...) رابطه و تعاملی مداوم (گرچه با فراز و نشیب و حتی گاه خصمانه) با شهر کهن و دست‌آوردهای آن برقرار بوده؛ اما در تعداد زیادی از شهرهای مهم و بزرگ ایرانی این رابطه فراموش یا گسسته شده است؟

تعدد شهرهای فراموش‌شده ایرانی، خروج آن‌ها از سیر تاریخ برای مدتی طولانی و در عوض حیات اسطوره‌ای یا افسانه‌ای آن‌ها، می‌تواند موضوعی برای بحث و پیگیری بیشتر باشد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

اگر بخواهیم به مقایسه شهر ها و شرایط آنها در سیر تاریخی در غرب و شرق و خصوصا چنانچه موضوع صحبت است ایران و غرب بپردازیم علاوه بر تمامی عوامل سیاسی و اقتصادی /حمله ها و تاراج ها و مهاجرت ها نکته ظریفی را نیز باید مد نظر داشته باشیم و آن تفاوت مفهوم شهر و حتی شاید شهروندی در ایران با غرب بواسطه شرایط جغرافیایی است.
اگر در اروپا مردم در دوره های مختلف باستانی و تاریخی از فرط زیادی آب و کمی زمین land ها و dom ها را ساخته اند در ایران مردم به واسطه کمبود آب هر محلی را که برای زندگی ساخته اند آبادی نامیده اند.همین امر طبیعتا در ایجاد روحیه ای مرطوب و نرم برای غرب و روحیه ای خشک و سخت برای ایران و شرق بسیار موثر بوده!
این اختلاف روحیه و تاثیر جغرافیایی در بیشتر ابعاد زندگی دو گروه خود را به نمایش می گذاردکه وفاداری به شهر ها در غرب و از سوی مقابل بی وفایی به شهر ها در ایران کوچکترین نتیجه آن است.
در ایتالیا کمبود زمین باعث اصرار ساکنان بر ماندن و عدم بوجود آمدن انقطاع فرهنگی و مدنی می شود و در ایران جستجوی آب مهاجرت را به دنبال دارد و ویرانی آبادی ها را!؟

-- farshid khodadadian ، Jun 10, 2008

با سلام به نظر میرسد این آتش فراموشیی که در جان تاریخ ایران افتاده و مهمترن نماد وجود تمدن یعنی واحد شهر را نشانه رفته ممکن است علت بزرگتری داشته باشد و آن نبود این شهرهای فرضی است که با توجه به رخداد پوریم قابل توجیه میباشد
ضمنا از مولف مقاله خواهشمندیم در اثبات شهرهای ذکر شده یک دلیل باستان شناسانه ارایه فرمایند تا بعدا موضوع فراموشی قابل طرح و توجیه شود با تشکر

-- sulduz ، Jun 10, 2008

سولدوز عزیز:
دلیل وجود این شهرها، ویرانه هایی است که با یک سفر چند روزه به اطراف ایران هنوز هم قابل رویت هستند. متوجه منظور شما نمی شوم وقتی که می فرمایید برای اثبات وجود مکانی به نام استخر یا شوش یا هگمتانه یا بیشاپور یا شهر ری باید دلیل بیاورم. آیا منظورتان این است چنین مکان هایی که از آنها نام برده شده کلا جعلی و ساختگی است؟ آیا تا به حال خودتان سفری به این مکانها داشته اید؟ چه طور دلیل نابودی و فراموشی تمام این شهرها را با واقعه پوریم در ارتباط می دانید؟ آیا سلطانیه، شهر ایلخانی، هم به پوریم مرتبط است؟ ایا بیشاپور یا استخر هم همین طور؟ می دانیم که این شهرها پس از سقوط ساسانی در قرون اولیه اسلامی نیز به حیات خود ادامه داده اند. دلیل آن هم وجود آثار اسلامی مانند مسجد و مدرسه و گورستان اسلامی در این شهرها و شهرهای دیگر است.

-- بیژن روحانی ، Jun 11, 2008

دوست عزیز آقای روحانی
فراموشی و عدم توجه مردم معاصر نسبت به شهرهای مذکور ممکن است به علت مشکلات معیشتی و تغییر ملاک ها و هنجارهای جامعه باشد
ولی من منظورم از یک نگاه و منظری دیگر بود
بله ممکن است در اطراف ویرانه های شهرهای ذکر شده امروز شهریو مردمانی زنگی کنندو در خصوص این ویرانه ها اطلا عی نداشته باشند
مساله این است شما چگونه و با چه دلایلی این شهرها را به سلسله ساسانی یا اشکانی یا ایلخانان و مغول فرضی نسبت میدهید
زیرا با توجه به رخداد پوریم این مسایلو سلسله ها محلی از اعراب ندارند چون این سلسله های ذکر شده ساخته و پرداخته مورخان غربی ویهودی برای سرپوش گذاشتن به آن نسل کشی پوریم است که این نسل کشی تمدن انسانی به خصوص خاور میانه را 2500 متوقف ساخت
با تشکر

-- sulduz ، Jun 12, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)