خانه > رادیو سیتی > نقد فيلم > لطفا فیلمنامه ننویسید آقای کیمیایی | |||
لطفا فیلمنامه ننویسید آقای کیمیاییآرش پارسانویسنده و کارگردان: مسعود کیمیایی. مدیرتولید: محمد صادق آذین. مجری طرح: حمیدرضا افشار. تهیهکننده: مسعود کیمیایی. مدیرفیلمبرداری: تورج منصوری. عکس: بابک برزویه. طراح صحنه و لباس: رضا مهدیزاده. صدابردار: اسحاق خانزادی. طراح چهرهپردازی: محمد قمی. دستیارکارگردان: علیرضا شمس. آهنگساز: رضا یزدانی. بازیگران: نیکی کریمی (نسیم)، پولاد کیمیایی (امیر)، محمدرضا فروتن (نکویی)، حمیدرضا افشار (عبد)، شقایق فراهانی، نگار فروزنده، ارژنگ امیرفضلی، شبنم درویش (مرجان)، شاهرخ نورمحمدی، علیاصغر طبسی، شاهرخ کلهر، محمدرضا اکبری، مجید علیزاده و حامد بهداد (حبیب). خلاصهی داستان: شبِ ازدواجِ امير و مرجان است. حبيب، دوستِ صميمیِ امير، كه كمك زيادی برای برگزاری مراسم كرده، ناگهان از امير میخواهد كه عروسیاش را به هم بزند. حبيب فهميده كه مرجان قبلا با مردی ازدواج كرده بوده و از او بچه دارد. امير با نشانیای كه در اختيار دارد، دنبال يافتن سرنخ ماجراست. سینماهای نمایشدهنده: فرهنگ، ایران، تماشا، اریکهی ایرانیان، سپیده، آزادی.
یکی از مهمترین ایراداتی که در آثار متاخر کیمیایی حضوری مستتر دارد و باعث عدم انسجام ساختاری و فرمی فیلمهایاش شده است، عدم شخصیتپردازی منسجم، خط روایی روشن برای مخاطب و پراکندهگویی در مضامین فرعیست که درفیلمنامههای متاخر او بهکرات مشاهده میشود. اتفاق دیگر در آثار متاخر او دوریجستن از واقعگرایی و واقعیت موجود در جامعه است. گویا کیمیایی بههیچوجه حاضر نیست تغییراتی را که در برخی مفاهیم و ارزش ها بهوجود آمده است، بپذیرد. مفاهیمی مانند غیرت، ناموسپرستی و رفاقت در دنیای امروزه معنای دیگری پیدا کردهاند ولی کیمیایی هرگاه در آثارش به سراغ چنین مضمونهایی میرود همچنان زاویهی دیدش به این مفاهیم رنگ و بویی سنتی و نوستالژیک دارد. کیمیایی در آخرین تجربهی سینمایی خود مضمونی را دستمایهی کار خود قرار داده است که یکی از اصلیترین تمهای مورد علاقهی اوست. «غیرت، ناموس، رفاقت» سه تمی هستند که در اکثر کارهای کیمیایی حضوری همیشگی دارند. کیمیایی در «محاکمه در خیابان» دوباره به سراغ چنین موضوعی رفته است. او در نوشتن فیلمنامهاش از اصغر فرهادی کمک جسته است. نتیجهی این همکاری را میتوان بهروشنی در خط داستانی اثر و انسجام آن مشاهده کرد ولی اتفاقی که پس از بازنویسی فیلمنامه توسط فرهادی رخ داده است، تغییراتی در فیلمنامه توسط کیمیایی بوده است. همین اتفاق باعث برهمخوردن خط منطقی روایی اثر میشود، روایت از بعد از ظهرآغاز میشود و در شب به پایان میرسد. تم اصلی و محوری داستان که باعث برهمخوردن تعادل جهان شخصیتها میشود موضوع «خیانت» است.
امیرکه قصد ازدواج با مرجان را دارد در روز عروسی از طریق دوست صمیمیاش حبیب (حامد بهداد) آگاه میشود که همسر آیندهاش قبل از ازدواج با او، با مرد دیگری رابطه داشته است. این اتفاق در داستان به نقطه عطف و نیروی محرکهای تبدیل میشود که تمام اتفاقات بعدی اثر بر مبنای آن شکل میگیرند. امیر به سراغ مرد رانندهی آژانس (عبد) میرود و از میخواهد از ارتباطش با مرجان بگوید، عبد موضوع را انکار میکند. در میان این رویارویی، نویسنده با طراحی قصهای فرعی از اوج و فرود قصهی اصلی میکاهد. قصهی نکویی (محمدرضا فروتن) که همسرش، نسیم (نیکی کریمی) به او خیانت کرده است و با شریکاش از خانه گریخته است، باعث میشود رشتهی ارتباطی مخاطب با قصهی اصلی از دست برود. این اتفاق در حالی روی میدهد که نویسنده در پرداخت قصهی فرعی و دیالوگنویسی قصهی فرعی چندان موفق عمل نکرده است. دیالوگها در قصهی فرعی، شاعرانه و با ساختار دستوری مناسبی به نگارش در آمده است ولی وقتی همین دیالوگها در دهان شخصیتها قرار میگیرد برای مخاطب غیرقابلباور و باسمهای جلوه میکند.
نمونهی بارز این اتفاق سکانسی است که فروتن، در خانهاش، در حال تماشای فیلم عروسی بر پردهی ویدئو-پروجکشن است. شریک به قصد دزدی وارد خانه میشود و با او درگیر میشود. این درگیری بر روی تصاویر در حال پخش مراسم عروسی ادامه دارد و در نهایت صحنه با چاقوخوردن فروتن به پایان میرسد. فروتن، در این صحنه، دیالوگهایی را بر زبان میراند که با آن ساختار شاعرانهاش چندان قرابتی با این صحنه ندارد. پس از آنکه نویسنده به قصهی اصلی بازمیگردد نقاط مبهمی برای مخاطب باقی نمیگذارد. امیر از عبد درخواست اعتراف میکند، اما او زمان این اعتراف را به تاخیر میاندازد. عروس که در مراسم در انتظار داماد به سر میبرد قصد ترک مجلس را دارد ولی در لحظات آخر امیر سرمیرسد. عبد به داخل ماشیناش میرود و با نگاهکردن به عکس مرجان و گفتن دیالوگ «خداحافظ بچه» خط بطلانی برتلاشهای امیر، مرجان و باور تماشاگر میکشد.
در بخش کارگردانی، کیمیایی با انتخاب هوشمندانهی تنالیتهی سیاه و سفید مایل به زرد برای رنگ تصاویرش، فضایی ناسالم و آکنده از شبهه برای مخاطب ترسیم میکند. در واقع او با این انتخاب و ضبط تصاویر اصلی اتفاقات در خیابانهای شلوغ تهران، جامعه و روابطی را به نقد میکشد که در دنیای امروزه به سوی بیبندوباری و تزلزل هرچهبیشتر روابط گرایش دارد. نکتهی دیگر، ریتم پلانهاست که رابطهی مناسبی با تمپوی درونی اتفاقات و شخصیتها دارد. انتخاب چنین تمهیدی از سوی کارگردان بهخوبی در نشاندادن فضای کنونی جامعه موثراست.
کیمیایی ازجامعهی خود کاملا ناامید نشده است، او با نشاندادن فشفشههای پشت عروس و داماد در سکانس آخر، امید خود را به جامعهاش نشان میدهد. ولی تنها نکتهای که درآخرین فیلم کیمیایی همچنان به قوت خود باقیست، پایبندی او به اصول و مفاهیمیست که شاید دیگر برای برخی، دچار تغییر و استحاله شده است اما برای کیمیایی هنوز همان معانی گذشته را دارد. در بخش بازیگری، مخاطب با سطوحی مختلف از بازیگری روبهرو میشود. پولاد کیمیایی در نقش «امیر» حضوری تاثیرگذار در فیلم دارد؛ انتخاب حرکات متضاد از سوی او برای شخصیت، عکسالعملهای انفجاری-فیزیکیاش باعث باورپذیری شخصیت امیر برای مخاطب میشود. فروتن در نقش «نکویی» در مقایسه با نقشآفرینیهای گذشتهاش در آثار کیمیایی، حضوری کمفروغ دارد. تنها در سکانس درگیری جلوی پردهی سینما بازی متفاوتی از خود بروز میدهد.
نیکی کریمی در نقش «نسیم» تفاوت چندانی با آثار گذشتهاش ندارد و ساختار نقش را بر عنصری بنا کرده که چندان برای مخاطب ناآشنا نیست. انتخاب میمیک خنثای نمایش احساسات و حرکات باسمهای از ویژگیهاییست که مخاطب در گذشته از این بازیگر مشاهده کرده است. حامد بهداد، اکبر معززی از جمله بازیگرانی هستند که هرچند حضور کوتاهی در فیلم دارند اما بسیار در نقشآفرینیهایشان پرقدرت ظاهر گشتهاند.
«محاکمه درخیابان» هرچند در بخش ساختاری فیلمنامه با مشکلاتی روبهروست اما نسبت به آثار متاخر او ارتباط بهتری با مخاطب برقرار کرده است و این برای کیمیایی یک گام دیگر به جلوست اما نکتهی مهمی که این سینماگر قدیمی سینمای ایران باید به آن پی ببرد این است که فیلمنامههای آثارش را خودش ننویسد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
محاکمه در خیابان اگر به محاکمه در ترافیک تغییر نام می داد بهتر بود چون این فیلم پر است از صحنه های خسته کننده ترافیکی تهران. بعضی صحنه های خیلی شبیه به فیلمهای دهه 50 بخصوص قیصر هست و من بعنوان بیننده هیچ وجه اشتراکی بین کلاه مخملی و ویدیو پروژکتور و مردس آخرین مدل ندیدم و حضور ستارگانی مثل نیکی کریمی و محمدرضا فروتن بعنوان نقش مکمل پولاد کیمیایی گمانه زنی راجع به مافیا و باندبازی در سینمای ایران را بیش از پیش نشان می دهد.
-- invulnerableprince ، Dec 5, 2009در حاشیه مطالبی که در باب کارهای کیمیایی در اینجا بیان شده باید به زوایای دیگری از شخصیّت کیمیایی اشاره شود و آن اینکه زندگی زناشویی این آقای ناموس پرست! پر از حاشیه های گوناگون! بوده است. داستان خیانت و پلشتی این کارگردان لمپن پرور که گیتی خواننده موزیک پاپ در همسری وی بوده ( پولاد کیمیایی ماحصل ازدواج وی با مرحومه گیتی می باشد) و برای مداوای بیماری سرطان در آلمان بسر میبرد, در همان زمان هم با معروفترین خواننده موزیک پاپ در آن زمان ارتباط داشته و وقتی این خبر به گوش کیتی که در بیمارستانی در آلمان مشغول مداوای خود بوده, رسید سراسیمه و بدون خبر قبلی به تهران آمده و وقتی وارد منزل خود شد, آقای ناموس پرست را با آن خواننده با هم می بسند, که دیگر نتوانست کمر از این خیانت این فرد پلید و پلشت راست کرده و پس از مدّت کوتاهی از آنجایی که دیگر هم نمی خواست به ادامه شیمی درمانی بپردازد, به نوعی به استقبال مرگ رفت و دارفانی را وداع گفت. پس از این حادثه بود که این عنصر دورو و پلشت رابطه خود را با آن خواننده علنی کرد و تا روز خروج وی از ایران, در ارتباط با هم بودند. اینهم گوشه ای از کارنامه مشعشع مبلّغ فرهنگ چاقو!!
-- مازیار ، Dec 5, 2009بادرود
-- دارا ، Dec 6, 2009دوست گرامی از اینکه به مسعود طلایی یا همان کیمیایی پرداخته اید سپاسگزارم من فکر میکنم ایشان رادیگر باید بایگانی کرد ومیدان را به جوانترها داد زیرا تفاوت عمیقی از لحاظ تجربه وکهولت در ایشان با دگر هنرمندان میتوان مشاهده کرد دیگران پخته تر شده اند ومیشوند ولی ایشان بعدازانقلاب شاید بتوان گفت ازدید من تماشاگر ناتوانترین ناموفق ترین گارگردان است علت خیلی روشن است ایشان در نظام گذشته کارهایی کردندبه چم وخم ادارات سانسور وامنیتی آشنایی داشتند ومیدانستند که اولا میتوانند با سمبل ها کلاه خود را بگذارند وفیلم را تمام وبه نمایش درآورند اگر هم به زندان سروکارشان میکشید که این درصورت گذشتن از خط قرمزهایی بود که بسیار دورتر از خط قرمزهای امروز بودند میدانست که در آنجا مشت ولگد وانقرادی وسرانجام اعترافی وجود ندارد و فوقش مدتی زندان با احترامات فایقه وچلوکباب به پایان میرسد به همین لحاظ جرات وشهامت ساختن گوزنها را میافت ودزد را که همان چریک بود به جامعه القا مینمود اما امروز این شهامت ورشادت در این ادم وجود ندارد وکهولت نیز مغزشان را ناتوان ساخته است تا بتواند برای من وشما سناریو بنویسد بناچار ازدیگران همراهی میخواهد .خوب گاهی بعضی در جامعه صاحب نامی میشوند که سزاوارش نیستند ایشان بیشتر خوش میدارند که فیلم مورد رضایت اداره ارشاد ومتعصبین مذهبی را بسازند وبرای همین چاقوی زنجان احمدی نزاد وچاقوی خیابان کیمیایی با هم یک خط موازی را میروند تا تهدیدی عملی برای دشمنان باشند یکی دشمنی است که معلوم نیست کجاست ودیگری دشمن ناموس است که چاقو براه آورنده مجرمش نیست که آزادی وآگاهی وشعور حلال مشکل است.من که انتظار هیچ کار شایانی از کیمیایی ندارم با آنکه از سینما هیچ نمیدانم اما هر فیلم جدید ایشان را نگاه کرده ام ترجیح داده ام بجایش فیلم های تجارتی پیش ازانقلاب رابنگرم
شاید برای شما برخی مفاهیم تغییر کرده باشد. آیا می توان این را بر کیمیایی خرده گرفت که چرا برای او آن مفاهیم تغییر نکرده؟ آیا شما حتی مطمئنید که برای اکثر مخاطبان ایرانی این مفاهیم تغییر کرده؟
-- سروش ، Dec 6, 2009٤٠ سال ترویج لمپنیزم ... متا سفم
-- shahab ، Dec 6, 2009این مطلب عینا در روز پنجشنبه گذشته در سایت روز آنلاین منتشر شده است
http://www.roozonline.com/persian/honare-rooz-2/honare-rooz-2-item/article/2009/december/03//-c94691dccb.html
رادیو زمانه : خوانندهی گرامی، اگر منظور شما لینک زیر است:
http://www.roozonline.com/persian/honare-rooz-2/honare-rooz-2-item/article/2009/december/03//-c94691dccb.html
این مطلبی متفاوت و مربوط به نویسندهای دیگر است و ربطی به متن منتشر شده در رادیو زمانه ندارد.
با تشکر
-- بدون نام ، Dec 6, 2009