خانه > شهرنوش پارسیپور > Nov 2009 | |
Nov 2009گزارش یک زندگی ـ شماره ۱۳۴ رویاهای پریشان نیمهشبخواب یکی از دختران را هرگز از خاطر نمیبرم. او خواب چهار دوستش را دیده بود که همه تیرباران شده بودند. در خواب، او به سرزمینی وارد شده بود که یکسره از برف پوشیده بود. چهار دختر تیرباران شده در میان یخ و برف گیر کرده بودند و در حالی که زنده بودند قدرت تکان خوردن نداشتند. مادر به عنوان معبر گفت: این خواب بدی نیست. این رویا نشان میدهد که تو عمر درازی خواهی داشت. نگران نباش دخترم. به خدا توکل کن و به خورشید فکر کن. به روایت شهرنوش پارسیپور ـ شماره ۱۵۴ «بودن با سهراب سپهری غنیمت است»کامیار عابدی گرچه بسیار جوان است، اما فهرست آثارش که بیشتر از هر چیز معطوف به کار تحقیقی در زمینه زندگی شاعران و شعر معاصر بوده در برگیرنده پانزده اثر مهم است. اما کتابی که اینجا به بررسیاش پرداختهام، دربرگیرنده دو رساله درباره سهراب سپهری است. در رساله نخست که دربرگیرنده تأثیرات فرهنگ ژاپن بر سهراب سپهری است متوجه میشویم که شاعر و نقاش نابغه ایرانی برای چند ماهی مقیم ژاپن بوده است. با خانم نویسنده- شماره ۶۶ رازهای بیشماری در زبان سومری نهفته استحافظ از یکسو نشان میدهد که با علوم مخفی آشنایی دارد، و از دیگر سو به گونهای از واژگان استفاده میکند که شاید بتوانیم بگوییم دارای حالت «سهل و ممتنع» است. واژگانی که او استفاده میکند پیچیده و عجیب و غریب نیست، «سهل است». او این واژگان را به گونهای به کار میگیرد که کسی توان تقلید از آنها را ندارد «ممتنع» ، و در مجموع به آن نوع کمالی میرسد که میتوان به شایستگی گفت دارای علم لدنی است. گزارش یک زندگی ـ شماره ۱۳۳ مادر، در قزلحصار هم شاد بودحاج داود، رییس زندان از مادرم پرسید چرا چادرش پاره است. مادر گفت که این چادر را یک زندانی به او داده و دندان اسب پیشکشی را نمیشمرند. حاجی گفت من برای شما چادر میآورم. بعد دستور داد تعدادی چادر آوردند و جلوی مادرم ریختند. او نیز با بیزاری چادرها را کنار زد و گفت اینها حتما چادرهای زندانیان اعدام شده است و او حاضر نیست از آنها استفاده کند. قلب من فرو ریخت. آیا مادر دوباره در خطر افتاده بود؟ به روایت شهرنوش پارسیپور ـ شماره ۱۵٣ «رفته بودی برایم کمی جنوب بیاوری»روجا چمنکار، در مجموعه رفته بودی برایم کمی جنوب بیاوری نشان میدهد که شاعر مستعدیست. او برنده جایزه شعر پروین اعتصامی است و در بیینال بینالمللی شعر در کشور فرانسه در سال هشتاد و چهار شرکت کرده. فیلمی نیز به نام یادها، بوسهها، خنجرها، از زندگی منوچهر آتشی ساخته است. با خانم نویسنده- شماره ۶۵ سراومد زمستون...بیشک ترانه یا سرود بسیار زیبای «سراومد زمستون» را شنیدهاید. این سرود آنقدر زیباست که میتوان هر روز آن را شنید و از شنیدنش سیر نشد. در جریان این سرود، زمستان میرود و تاریکی به پایان میرسد. سرما عقب مینشیند و بهار آغاز میشود. کوهها لاله زار میشوند و آفتاب را «گل گل» در متن طبیعت میکارند. این همه زیبا و خواستنی است. اما به راستی ما چرا با زمستان سرعداوت داریم؟ به روایت شهرنوش پارسیپور ـ شماره ۱۵٢ در این شهر باریکشهر باریک، مجموعه داستانهاییست به قلم آیدا احدیانی، و توکا نیستانی تصویرهای قابل تأمل این مجموعه را نقاشی کرده است. آیدا احدیانی تمام راه را از ایران تا تورنتو دویده است تا ناگهان دریابد یک نویسنده جهانوطن است. طرحهای او شناسنامه جهانی دارند و گرچه نام خود او اغلب میآید و نام ایران گهگاه به چشم میخورد، اما این هردو واقعیتی در میدان واقعیتهای جهانی هستند. گزارش زندگی - شماره ۱۳۲ الاههی شکار و نعلهای مراقباوایل دهه ۶۰ در بند زنان اوین زندانیان مرزبندیهای سرسختی داشتند. کمونیستها کمونیست بودند و سلطنتطلبها نیز شاهپرست. مجاهدین هم که البته جای خود. به همین روال اتاقها میان گروهبندیهای مختلف سیاسی تقسیم شده بود. افراد نه توجهی به دشمن مشترکشان، جمهوری اسلامی داشتند و نه اعتنایی به منافع مشترکشان با بقیه زندانیها بهعنوان زندانی. گزارش زندگی - شماره ۱۳۱ مادر به بالای تپه میخندیددلیل زندان رفتن ما چند نشریه بود. برادرم این نشریات را به مادرم میدهد تا آنها را دور بریزد و مادر این چمدان نشریه را در ماشینش فراموش میکند. او در آن دوشنبه کذایی به دیدار خواهر کوچکام در اوین میرفت. همانروز هنگامی که من از سرکار به خانه آمدم مادر و دو برادرم دستگیر شده بودند. فشار ترسناکی روی دوشم بود. چهل روز بعد اما، زمانی که خودم دستگیر شدم، اضطرابم بسیار کمتر شده بود. برنامه با خانم نویسنده - شماره ۶۴ اژیدهاک و نظام مادرتباربر این پندارم که ما ایرانیها باید در نحوه نگرش خود به جهان تجدید نظر کنیم. روشن است که ما باید با دشمن بجنگیم، اما اشتباه محض است که فکر کنیم دشمن یکسره شر و بدیست. مسأله این است: ما میتوانیم اهریمنمان را بکشیم، چون در چنگ ماست و کاری نمیتواند بکند. ما میتوانیم به نظمی که بدان باور داریم ادامه دهیم، چون پول و قدرت داریم، اما هرگز نمیتوانیم تعیین کنیم چه کسی شرور است و چه کسی خیر. برنامه با خانم نویسنده - شماره ۶۳ مهرگان و استاد جلیل دوستخواه اهریمن را نمیتوان کشتآیا طبیعی به نظر نمیرسد که ایرانیان هر قوم شکست خوردهای را جزو ابواب جمعی اهریمن بدانند؟ در دیالکتیک اهورامزدا و اهریمن متوجه میشویم که اهریمن وجه مادینه حضور است که شب و تاریکی و سرما با آن همراه میشود. از لقب زنانه پتیاره نیز متوجه مادینگی آن میشویم. پس به نظر میرسد اگر لقب دیو و اهریمن مادینه را درکنار هم بگذاریم، رودررو میشویم با یک نظم باستانی مادرتبار که از یک نظم پدرسالار شکست خورده است. به روایت شهرنوش پارسیپور ـ شماره ۱۵۱ «برهوت کاهی رنگ»مینو نصرت از نوع انسانهایی است که در خاطرات خود زندگی میکند و در چرخشی مدام در این میدان، به کشف و شهود نوینی دست مییابد. همچنین میتوان باور کرد مینو نصرت، شاعری است که کلمات در شعر او پوسته نوینی پیدا میکنند، و این وجهی از حضور شعرگونه شاعران است که کلمات را کشف مینمایند. در واقع در هر کلامی که حس کشف و شهودی در باب کلمه وجود داشته باشد، حس شعر نیز خانه کرده است. با خانم نویسنده - شماره ۶۲ پاسخ به چند پرسش نوآوری به معنای ندانستن قواعد نیستشخصی نوشته است، این خانم گویا از همه چیز سر در میآورد. اینطور نیست. من از ریاضیات، فیزیک، شیمی، علوم طبیعی و مباحث الکترونیک سر در نمیآورم، و هرگز دربارهی این مسائل سخنی به میان نیاوردهام. اما در بعضی حوزهها، اطلاعاتی دارم که به نظرم میرسد میتواند مورد استفاده عدهای قرار گیرد. همچنین برای من روشن نیست که چون نویسندهی داستان هستم چرا نباید حق داشته باشم در زمینههای دیگر اظهار نظر کنم. |
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
از دست ندهید | ||||
افزایش قیمتها |
خشونت نمایشی |
تحصن برای ستوده |
کنسرتویی برای ویلننوازان |
تاملات شکوفه تقی |