خانه > نيلگون > فرهنگ > احيای عقلانيت يونانی در غرب | |||
احيای عقلانيت يونانی در غرببررسی تطبيقی عقلانيت در اسلام و غرب ـ بخش هشتم نوشتهء توبی هاف اگر شکل گيری و تطور جنبه های محوری فرهنگ را در تمدن اسلامی [از قرن هشتم تا دوازدهم ميلادي] در نظر بگيريم و از اين زاويه به اروپای قرن يازدهم بنگريم، اروپا در مقايسه با تمدن عربی و اسلامی همان اندازه نوپا، جوان، و کم تجربه بود که ايالات متحده در مقايسه با اروپای قرن هجدهم (سال ۱۷۷۶). با آنکه در قرن يازدهم اروپا دارای سنت دينی هزارساله ای بود، اما بخش عمدهء ميراث رومی خود را از دست داده بود، به ويژه سنت حقوق روم و قسمت بزرگی از ميراث يونانی اش را، و در نتيجه قادر نشده بود خارج از جريان مسيحی، سنت های روشنفکری مستقل برپا دارد. جای تعجب نيست که مترجمان اروپايی و ديگر اهل علم ــ کسانی چون آده لار اهل باث (Adelard of Bath) (طی سالهای ۱۱۱۶-۴۲)، جرارد اهل کريمونا (Gerard of Cremona) (حوالی سالهای ۱۱۱۴-۸۷)، و مايکل سکات (Michael Scot) (۱۲۱۷-۳۵) ــ در آغاز رويارويی با ميراث خاورميانه و به طور اخص مواجهه با دستاوردهای اسپانيا، به سرعت هوادار و مـُبلـّغ ِ حکمت «استادان عرب» (۳۵) خود شدند. در ميان متخصصان قرون وسطا از ديرزمان پذيرفته شده که احيای ميراث حقوقی رومی، همراه با انتقال سنت مفقود شدهء يونانی، از طريق ارتباطات جديد با فرهنگ عربی و اسلامی در قرن دوازدهم ميلادی باعث پيدايش رنسانس يا نوزايی فرهنگی در اروپا شد. اين شکوفايی تازهء انرژی و خلاقيت بر همهء حوزه های فکری تأثير گذاشت؛ تأثير آن در حقوق، فلسفه، تئولوژی (الاهيات)، و تحقيقات علمی بارز بود. اين تأثير گسترده را همچنين می شد در تأسيس دانشکده ها و دانشگاهها و گسترش شهرک ها و شهرهای نوين مشاهده کرد(۳۶). در حقيقت، حس تازه ای از بهروزی و رفاه که خود ناشی از توسعهء سريع اقتصادی بود پشتوانه ای شد برای اين شکوفايی و رونق ِ ذهنيت خلاق در اروپا. می توان ادعا کرد که همين روحيهء توانمندی و فاعليت انسانی بود که فرق اصلی و وجه تمايز متفکران اروپايی را با انديشمندان خاورميانه در اين عصر رقم می زد. اين رويکرد به ويژه به طرز برجسته ای در ميان سرآمدان مسيحی آشکار شد؛ يعنی هم در نوشته های متشرعان (طلبه ها و بنيانگذاران حقوقی کليسا) و هم در آثار پيروان کليسای روم و کاتوليک ها (طلبه ها و پيروان قوانين متحول شدهء رومي)؛ و همچنين در ميان تئولوگ هايی که گرايش فلسفی داشتند مانند پيتر آبه لارد، ويليام اهل کونچز، تی يری اهل شارتر، و بسياری ديگر. اين تمايل، در روحيهء سرزندهء جديدی معطوف به عقل نمايان بود که نشانه های عقلانيت و يک نظم طراحی شده را در همهء حيطه ها [ی واقعيت] مشاهده می کرد. مهم ترين منبع اين گرايش عقل گرا اثری از افلاطون به نام «تيمائوس» بود، يعنی تنها اثر از افلاطون و يونانيان که پس از سقوط امپراتوری روم و قطع آموزش رسمی، هنوز برجا مانده بود. پانوشته ها ۳۵- برای گزارش کلی اين پروسهء انتقال فرهنگی نگاه کنيد به فصل نهم کتاب چارلز هاسکينز، در اينجا: ــ همينطور نگاه کنيد به مقالهء تازه تر ديويد سی ليندبرگ، در اينجا: ۳۶- کتاب هسکينز ذکر شده در پانوشت ۳۵. و در ميان کتابهای بسيار در اين زمينه: ــ همچنين نگاه کنيد به کتاب آلکساندر موری، در اينجا: ــ همچنين نگاه کنيد به کتاب ام دی چـنو، در اينجا: ــ همچنين نگاه کنيد به کتاب هارولد برمن، در اينجا: ~
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آقای کلانتری عزیز
ما رو بد عادت کردی دیگه. عادت نداریم بخونیم. آقا لطف کن فایل صوتی رو بگذار.
امان از تنبلی!!!!!
-- علیرضا ، Nov 2, 2008راستی اینم فید بک بود ;)
آقای عبدی عزیز
مارو بد عادت کردی دیگه. لطفا فایل صوتی بگذار.
امان از تنبلی !!!!
راستی اینم فیدبک بود
-- علیرضا ، Nov 2, 2008