خانه > خاک > گفتوگو > ترانههای سبز | |||
ترانههای سبزدفتر خاکبهروز شیدا، منتقد و پژوهشگر ادبی، ساکن استکهلم، سوئد است. از بهروز شیدا تا کنون پانزده کتاب منتشر شدهاست. هشت کتاب از این کتابها در زمینهی نقد و پژوهش ادبی است؛ یک کتاب ویراستاری خاطرات زندان. تا آنجا که اطلاع دارم شما تا امروز تنها پژوهشگری هستید که به موضوع ترانههای سبز، یعنی ترانههایی که بعد از کودتا بیست و دوم خرداد ساخته و اجرا شده پرداختهاید. مهمترین نشانههایی که در این ترانهها سراغ دارید، چیست؟ قبل از هر چیز باید بگویم کاری که من انجام دادهام این است: جستاری به نامِ از ناز پرستوهای جوان بر مبنای نگاه به پانزده ترانهی این دوران نوشتهام که خود از میان پنجاه ترانهای برگزیده شدهاند که تاکنون جمع آوری کردهام. در اینجا به عمد از عبارت «ترانهی این دوران» به جای «ترانههای سبز» استفاده میکنم تا تأکید کنم گرایش سیاسیی مشترکی در همهی این ترانهها به چشم نمیخورد، هر چند که این ترانهها عتاصر یک نوع ادبی مشترک، گفتمانهای مشترک و ساختارِ مشترکی را نمایندهگی میکنند. اما در پاسخ به پرسش شما: نخستین ویژهگی این ترانهها این است که در آنها عناصر حماسی حاکم است؛ عناصری چون وجود جهانی دو قطبی که در آن دو نیروی خیر و شر در مقابلِ هم صف کشیدهاند، ستایشِ شجاعت، اعتقاد به پیروزی نیروی خیر. دومین ویژهگی را باید در گفتمانهای مشترکی جست که در این ترانهها دیده میشوند. این گفتمانها عبارت اند از: ستایش جوان ایرانی، تقدیس آزادی، ارجگذاری به مفهومِ وطن. سومین ویژهگی ساختار این ترانههاست. این ساختار را میتوان در یک روایتِ چهار جملهای خلاصه کرد: شب است. سحر میشود. زمستان است. بهار میشود. این نشانهها با ترانههای صدر مشروطیت چه شباهتها و اختلافاتی دارد؟ همهی ویژهگیهایی که اشاره کردم در ترانههای دوران مشروطیت نیز به چشم میخورند. اما صدای مسلط بر ترانههای دوران مشروطیت بر گفتمان دیگری نیز تأکید میکند: گفتمان «عدالت-اقتصادی» که بر رنج طبقات تهیدست و ستمکاری طبقاتِ فرادست تأکید میکند. به عنوان نمونه میتوان به این تکه از ترانهی مرغ سحر، سرودهی ملکالشعرا بهار توجه کرد: ظلم مالک، جور ارباب یا این تکه از ترانهی عارف قزوینی: خوابند وکیلان و خرابند وزیران از مقایسه ترانههای صدر مشروطه با ترانههای سبز آیا میتوانیم به نتایج جامعهشناختی برسیم؟ شباهت گفتمانهای ترانههای این دوران با ترانههای دوران مشروطیت خبر از آرزوهای تحقق نیافتهی دوران مشروطیت میدهند که در یک دوران دیگر بار دیگر فریاد میشوند؛ خبر از پروژههای شکست خورده. ساختارهای مشابه خبر از ساده شدن جهان در دوران رونق جنبشهای اجتماعی میدهند. در عرصهی هنری در این دوران نوع ادبی به حماسه میل میکند، پرسشهای فلسفی جای خود را به پاسخهای اجتماعی میدهند، تردید جای خود را به یقین میدهد، شعر و ترانه، که به سرعت تولید میشوند و استفادهی شفاهی از آنها سادهتر است، در کوتاه مدت، رونق بسیار پیدا میکنند. عدم حضور گفتمان «عدالت اقتصادی» در ترانههای «جنبش کنونی» هم، از زاویهی جامعهشناسیی هنر، میتواند نشان کمنقشی یا بینقشیی «طبقات فرودست» و پررنگیی نقش «طبقهی متوسط» در جنبش کنونی باشد. در طلیعهی انقلاب هم ترانههای انقلابی زیادی سروده و اجرا شد. آیا علاوه بر آزادی و آزادیخواهی، در ترانههای انقلاب نشانی از عدالتخواهی یا به گفتهی شما «گفتمان عدالت اقتصادی» سراغ دارید؟ ترانه - سرودهای دوران انقلاب اسلامی در یک دورانِ طولانی توسط گروهای مختلف سیاسی و گرایشهای مختلف اجتماعی سروده و اجرا شدند؛ از آن میان سازمان مجاهدین خلق و سازمانهای چپ. البته که بهویژه در سرود - ترانههای سازمانهای چپ «گفتمان عدالت اقتصادی» از گفتمانهای اصلی است. اما اگر قرار باشد بر گرایشی که به گرایش مسلط بر انقلاب اسلامی نزدیکتر است متمرکز شویم، ماجرا پیچیدهتر است. در این ترانهها گفتمان «حقانیت مستضعفین»، «وحدت میان اقشار و طبقات اجتماعی» و «ظلمستیزی» جایگزین «گفتمان عدالت اقتصادی» میشوند. به عنوان نمونه میتوان به این تکه از ترانهی ژاله خون شد، سرودهی سیاوش کسرایی توجه کرد: جان خواهر، کارگر، روستایی، برادر ساختار «ترانههای سبز» را چگونه ارزیابی میکنید؟ اگر این ترانهها را به عنوان یک متن ادبی مطالعه کنیم، از ساختار آن آیا میتوانیم به ذهنیتی که زمانهی ما را میسازد پی ببریم؟ «ذهنیت زمانهی ما» البته عبارت بزرگی است که از این ترانهها قابل استنتاج نیست. شاید تنها بتوان به ذهنیت این ترانهها اشاره کرد. ساختار این ترانهها، همانگونه که گفتم، خبر از حتمیت تحقق صبح بهار میدهند. خبر از امیدواری و نیز لزوم امیدوار بودن. ذهنیت حاکم بر گفتمانهای این ترانهها را شاید بتوان در عبارتِ «میل به جهانِ آزاد مدرن» خلاصه کرد. این «ذهنیت» را به گمان من، البته، در گسترهی تاریخ صد سال گذشتهی ایران میتوان چنین خواند: آرزوهای دوران مشروطیت شنلی بود که در انقلاب اسلامی پشت و رو شد. این شنل را یک بار دیگر باید پشت و رو کرد. باید شنل آرزوهای دوران مشروطیت را بار دیگر بر شانه انداخت. آیا ممکن است نمونههایی به دست دهید از ترانههایی که در جستار خود بررسی کردهاید؟ به عنوان نمونه: ندای صلح و آزادی، سرودهی بهنام باوندپور، جوان ایرانی، سرودهی پیمان وهابزاده، نترسون، سرودهی ایرج جنتی عطایی. آقای شیدای عزیز، متشکرم که وقتتان را به ما بخشیدید. تمنا میکنم. من از شما متشکرم که این فرصت را در اختیار من قرار دادید. ندای صلح و آزادی با صدای افسانه صادقی ترانه جوان ایرانی با صدای محمد خرازی
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
ترانه ها و تصنیف های سیاسی و انقلابی تاریخچه ای دیرین در فر هنگ مویسقی ما دارند .
-- مسعود ، Jan 24, 2010در این دوران تاریک تاریخ سیاسی کشور که مردم برای آزادی خون میدهند . وجود و خلق چنین آثاری تاثیر ی والا دارد .
به امید طلوع خورشید آزادی برای ایران و خلق بیشتر چنین آثاری.
آقای بهروز شیدا همشهری گرامی استکهلمی،
-- اهل استکهلم ، Jan 24, 2010چگونه شعر "بشکن، بسوزان، دود کن" اثر همشهری خود شهریار دادور را از قلم انداخته اید؟ شاید بخت شهریار بلند نیست که همچون دکتر پیمان وهاب زاده دوست شما و آقای نوش آذر نیست و شاید هم به خاطر آنکه او سبز میر حسینی نیست. اما شعرش و بعدها ترانه اش که برای مردم ایران و جنبش باشکوهشان سروده و اجرا شده بوده؟
از شما توقع حذف در یک پژوهش ابژکتیو نمیرفت.
به امید آنکه دور باطل تاریخ ایران دیگر تکرار نشود.
-- آرش ، Jan 24, 2010اقای شیدا یک محقق واقعی صبر می کند وبعد از یک حادثه تاریخی در باره آن پژوهش می کند تا هم تمام وقایع را دیده باشد وهم با فاصله لازم در باره آن تحلیل وداوری کرده باشد. به هرحال این قدر عجله شایسته نبود .دنیای اینترنت ما را عجول کرده وزود می خواهیم ایده هایمان را منتشر کنیم. ای کاش اقای شیدا دست از عجله در انتشار اثارشان برداند واهسته وپیوسته حرکت کنند . خدا یارشان باشد.
-- بدون نام ، Jan 24, 2010باسلام گرم خدمت دوست عزیز اهل استکهلم
هرگز عادت نداشته ام در پاسخ دوستانی که زیر مطلبی از من کامنت می گذارند چیزی بنویسم. این بار اما، مجبورم برای رفع یک سوء تفاهم نکته ای بگویم. ترانه ی بشکن، بسوزان، دود کن، اثر دوست عزیزم، جناب شهریار دادور، از ترانه هایی است که در «پژوهش ابژکتیو» من مورد بررسی قرار گرفته است، تنها در میان سه نمونه ای که در پایان مصاحبه اشاره کرده ام نیست. این سه نمونه بر چه مبنایی انتخاب شده اند؟ به گمان من عناصری که در طول مصاحبه به آن ها اشاره کرده ام، در این سه ترانه بیش تر به چشم می خورد. همین. چیز دیگری هم بگویم: ترانه ی « بشکن، بسوزان، دود کن» را برسی کرده ام نه به این خاطر که بخت دوستی با جناب شهریار دادور را دارم، که بیش از هر چیز به این خاطر که با همه ی توان تلاش کرده ام با چشم باز به جهان خویش بنگرم. اگر در این تلاش موفق نبوده ام بر من ببخشید.
با صمیمیت و حرمت - بهروز شیدا
-- بهروز شیدا ، Jan 25, 2010مصاحبة خوبی بود در بارة یک موضوع جالب. البته باید در نظر داشت که ممکن است با گذشت زمان ترانه هایی سروده شود که ما را به نتایج جدید برساند.
-- عاطفه ، Jan 25, 2010با پوزش از آقای شیدا جهت قضاوت عجولانه. اما همچنان معتقدم که کار شهریار دادور به درستی در کنار سه نمونه ی بالا جای میگیرد. و یک پیشنهاد سازنده به شما:
در ماههای اخیر مقالاتی چند پیرامون همین موضوع در سایتهای مختلف منتشر شده که عمدتا خام، غیر کارشناسی و غیر حرفه ای بوده و بعضا دلالت بر ضعف نویسندگان آن مقالات در شناخت شعر و موسیقی داشته اند. بسیار خوب خواهد بود چنانچه بتوانید نقدی سازنده بر این نوشتارهه داشته باشید. نکته ی آخر اینکه بد نیست که نویسنده ی یک متن با کامنت گذاران آن دیالوگ نوشتاری هر چند مختصر داشته باشد. موفق باشید.
-- اهل استکهلم ، Jan 25, 2010برادر اهل استکهلم چرا این قدر غر می زنی؟ این آقا که با شما وارد دیالوگ شده. یا آن دیگری کامنت می گذارد: اقای شیدا یک محقق واقعی صبر می کند وبعد از یک حادثه تاریخی در باره آن پژوهش می کند تا هم تمام وقایع را دیده باشد وهم با فاصله لازم در باره آن تحلیل وداوری کرده باشد ...
-- ضعیفه ، Jan 25, 2010خب این بنده خدا از زمان مشروطه تا حالا صبر کرده دیگه، یعنی می گین باز صبر کنه؟ بعد هم داره مقایسه می کنه ترانه های بین دو دوران را. داوری که نداره، داره تحلیل میکنه. درست مثل وقتی یک فیلم پخش میشه و بقیه تحلیل می کنن. خدا عمرتان دهد، اینقدر منفی نباشید
خواهر عزیز وضعیفه گرامی
-- بدون نام ، Jan 26, 2010مقصود من این بود که جنبش سبز هنوز ناتمام است وما در درون ان بسر می بریم وبهتر است کمی صبر کنیم وپس از پایان نسبی ای ن جنبش با فاصله لازم در باره ان تحقیق کنیم. این یک اصل ابتدایی روش تحقیق در تمام دانشگاههای معتبر است. اکنون ما می توانیم در باره اقلاب مشروطه و57 تحقیق کنیم ام در باره جنبش سبز بهتر است کمی صبر کنیم انوقت می بینیم که تحقیقمان دقیقتر و منصفانه تر وبدون ستایشها ونکوهشهای غیر لازم خواهد بود وبه کمال وجامعیت نزدیکتر است. این منفی بافی نیست وتنها یک دقت روش شناسانه است وبس وامید است اقای شیدا نرنجند
این بار هم قدر دان بهروز شیدایم از آنجایکه همیشه با گشودن چند پنجره بر یک موضوع,
-- چ مثل چپ ، Jan 26, 2010به ذهن من امکان دیدن وبرداشتن جامعتری داده است.آرزو دارم قلمش پر جوهر بماند.
با سلام و خسته نباشی به بهروز شیدای عزیز بخاطر این کار ارزشمنده شان ، چه خوب بود آقای شیدا شعار های سبز یا شعار های دوران را نیز در کنار ترانه های سبز ،مورد تحلیل و برسی قرار می داد.
-- بدون نام ، Jan 27, 2010با آرزوی سلامتی برای ایشان و پیروزی جنبش مردم !
با عرض معذرت من در پیامی که فرستادم ، نوشتن اسمم را فراموش کردم (فکر کنم !!) ، اگر امکان دارد نام مرا به آن پیام اضافه کنید( در آخر پیام نوشته ام : با آرزوی سلامتی برای ایشان و پیروزی جنبش مردم)
-- بدون نام ، Jan 27, 2010با تشکر حمید
یکی از دستاورد های جنبش مشروطه نمایان شدن چارچوب عملکرد دولت و بایستی پاسخ گویی به ملت بود. این ویژگی امکان طرح خواسته های طبقاتی را فراهم کرد و همان گونه که بهروز شیدا میگوید ترانه های دوران جنبش مشروطه پیرامون دادگری اقتصادی در جامعه و بهبود زندگی توده فرودست است. آن زمان اما حقوق شهروندی نهادینه نشده بود و در ترانهها هم بازتاب نیافت.
امروز پس از سی سال حکومت دینی آمیزش طبقاتی پاک دیگر گون شده و طبقه میانی بخشی به فرودستان افزوده شده اند و بخشی به فرا داستان. آنچه مانده بر خلاف گفته بهروز شیدا دارای برد کافی نیست که خواسته خویش طلبد. اگر چنین بود خواستهای اقتصادی بزرگ میشد. به گمان من توده امروز به حقوق مدنی خویش آگاه است و بحران مالی را فرایند رژیم میداند و آنچه در ترانهها بازگو میشود، امید به آزادی، و مردم سالاری است. به همین سبب خواستهای اقتصادی هنوز در این ترانها جایگاهی نیافته اند. منصور شکرایی استکهلم
-- بدون نام ، Feb 2, 2010خسته نباشید آقای شیدای عزیز.
-- ماهور از دانمارک ، Feb 6, 2010اینبار نیز طنین گرم، صمیمی و پر از پیامتان را شنیدم. شما جاذب، زیبا، وسیع و بسیار گویا مینویسید.من فکر میکنم گذر زمانه ( نه چندان دور) گواه خواهد داد که این تحلیل و پژوهش شما عجولانه بوده یا نه. بنظر من دقت، ظرافت، هوش، وسعت مطالعه و زحمت بی نظیر شما در کارهایتان انکارناپذیر است.
به امید روزی که این زمستان دلگیر بهار شود. روزگار خوش
با سپاس، ماهورر دانمارک
با سلام و خسته نباشید
باید بگویم توجه به این موضوع بسیار برایم جالب بود،بخصوص بعد از بحران انتخابات.آقای شیدا به تازگی آخرین کتابتان را خواندم.در این مقاله مثل مابقی مقالات کتابتان جز زحمت،موشکافی،دقت و تلاش دردیدن زوایای تاریک چیزی ندیدم.
منتظر تحقیقات بعدی شما هستیم.
-- نگین ، Feb 9, 2010نگین.
بهروز:در این اثر از بهروز شیدا،همچون دیگر آثار ایشان پرسشهای بیشمار،تلاش برای پاسخ به پرسشها،توانی اسطوره ای در یافتن پاسخها.و باز. پرسشی دیگر،تلاشی دیگر و توانی از نو؛به چشم می خورد.
به بهروز شیدا خسته نباشید می گویم و حضورش را نوری در این جهان تاریک می یابم.
در پایان به همه دوستداران دانش،خواندن کتاب آخر ایشان را ً هفت دات کام ً را پیشنهاد می کنم.
-- فرشید ، Mar 8, 2010فرشید.