خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > پاتک سنگین به دانشجویان؛ ارتباط با مجاهدین | |||
پاتک سنگین به دانشجویان؛ ارتباط با مجاهدینایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comاخیرا، قوهی قضاییه ایران هفت دانشجوی دانشگاه امیرکبیر تهران را به داشتن رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران متهم کرده است. قاضی حسن حداد، معاون امنیت داسرای عمومی و انقلاب تهران، روز سهشنبه (هشتم اردیبهشت) به خبرگزاری ایسنا گفت: «این دانشجویان با سازمان مجاهدین در ارتباط بوده و از سوی این سازمان برای سازماندهی حرکات تند دانشجویی، هدایت میشدهاند.» این نخستین بار نیست که دانشجویان بازداشت شده در ایران به ارتباط با سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی متهم میشوند. در این زمینه با حسین باستانی، تحلیلگر مسایل سیاسی ایران، در پاریس، گفتگویی کردهام.
آقای باستانی، این دانشجویان در جریان مراسم لغو شدهی نکوداشت مهدی بازرگان، در مقابل حسینیهی ارشاد، و در اعتراضهای مدنی مربوط به پروژهی دفن شهدای گمنام در دانشگاه امیرکبیر، بازداشت شدهاند. هماینک، آنها را با اتهامهای تازهای روبرو کردهاند. ارزیابی شما چیست؟ در این ارتباط دو موضوع کلی وجود دارد؛ یکی این که این اظهارات جدید یک روز بعد از آن که دانشجویان دانشگاههای مختلف تهران، اعلام کرده بودند که در اعتراض به دستگیری این هفت دانشجو و پنج دانشجوی دیگری که ظاهراً قرار است آزاد شوند، روزهی سیاسی یا نوعی اعتصاب غذا را آغاز خواهند کرد. فردای این اعلام، قاضی حداد اتهامات عجیب و غریبی را بر علیه این دانشجویان اعلام کرد. انگار پاتکی به تَک دانشجویان بود که اگر بخواهید وارد فاز اعتراضات عمومی بشوید، ما میتوانیم بازی را به جاهایی ببریم که شما تا بدانجا نمیتوانید بیایید. جالب این است که بسیاری از دانشجویانی که این اتهامات علیه آنها عنوان میشود، دارای پروندههای قدیمیای در دستگاه قضایی هستند. مدتها زندانی بودند و تحت تعقیب قرار داشتند. این سوال پیش میآید که چطور تا بهحال اینها عنوان نشده بود؟ ایشان جواب این سوال را هم دادهاند و گفتهاند: «همین دو هفتهی اخیر فهمیدهایم.» طبیعتاً، کسی سوالی هم نخواهد کرد که در این دو هفتهی اخیر چه اتفاقی افتاده است. در این دو هفته که اینان زندانی بودهاند، خانههایشان هم که قبلاً تفتیش شده بوده است. پس در این دو هفتهی اخیر چه اتفاقاتی میتوانسته افتاده باشد، جز این که شما احیاناً، اتهاماتی را بنا کردهاید و بر مبنای آن اتهامات، میخواهید آنقدر به اینها فشار بیاورید که لابد بپذیرند و اگر نپذیرند با تبعات سنگین روبرو میشوند. نکتهی دوم این است که این برخوردها باز هم با دانشجویان دانشگاه پلیتکنیک صورت میگیرد و بازهم میبینیم که ارتباط خیلی مشخصی به شانزدهم آذر دارد. اگر خاطرتان باشد، این برخورد عجیب و غریب دولت با دانشگاه پلیتکنیک، از زمانی شروع شد که آنها در مراسم شانزده آذری که رییس جمهور برای سخنرانی به این دانشگاه رفته بود، به شدت به او اعتراض کردند. صحنههای آن هم جهانی شد و در تمام رسانههای دنیا پخش شد که در حضور رییس جمهور به او اعتراض کردند، او را فاشیست نامیدند، عکسهای او را آتش زدند و… در همان زمان هم آقای احمدینژاد گفت: «دانشجونمایان را به صلابه میکشیم» و واقعا دانشجویان پلیتکنیک را به بهانههای مختلف، به صلابه کشیدند. شدت و خشونتی که در ارتباط با این دانشجویان بهکار رفته، شاید در طول سالهای اخیر، در کل قسمتهای مختلف جنبش دانشجویی، بینظیر یا کمنظیر بوده است. نکتهی دیگر هم این است که داریم به انتخابات نزدیک میشویم و فضای دانشگاهها هم مشخص است که علیه دولت آقای احمدینژاد و شخص ایشان است. به نظر میآید در این زمان، به دلایل سیاسی، حامیان دولت چه در قوهی مجریه و چه در قوهی قضاییه، به این جمعبندی رسیدهاند که باید نسقکشی از دانشگاه را به سختترین شکل ممکن، پیگیری کنند. تا دانشگاهها یک وقت به این فکر نیفتند که در آستانهی انتخابات بخواهند فضای سیاسی کشور را عوض کنند و علیه آقای احمدینژاد موجآفرینی کنند.
مجموعهی این عوامل، به نظرم، باعث شده این اتهامات واهی و البته بسیار شدید علیه این دانشجویان وارد شود. آقای حداد، معاون امنیت دادسرای عمومی تهران، قبلا گفته بود که: «جریانهای تند دانشجویی برچیده شده و مدت زیادی است شاهد حرکات تند دانشجویی در دانشگاهها نیستیم.» پس با چه توجیهی این اتهامات تازه را علیه دانشجویان اعلام میکنند؟ لابد، ایشان در توضیح حرف خودشان، اینطور استدلال خواهند کرد که: «خُب، برچیده شده است دیگر. ما برچیدیمش، در نتیجه فضای دانشگاهها آرام شده و این علت برخورد سخت ما را توضیح میدهد. اینها جریاناتی بودند که میخواستند در دانشگاهها آشوب ایجاد کنند و اخیراً هم ما فهمیدهایم که نه تنها قصد ایجاد آشوب داشتند، بلکه با گروههای مسلح برانداز (مثل سازمان مجاهدین خلق) هم در ارتباط بودند و نه تنها با آنها در ارتباط بودند که مواد مخدر هم مصرف میکردند و نه تنها مواد مخدر که مشروبات الکلی هم مصرف میکردند.» مجموعهای با صغرا، کبراهای عجیب و غریب را کنار هم میگذارند و مشخص است که چه اتفاقی دارد میافتد. سطح اتهامات دارد آنقدر بالا میرود که کسانی که بخواهند از حقوق انسانی این دانشجویان دفاع کنند، در حالت تدافعی و در موضع ضعف قرار بگیرند. این اتفاقی است که نه تنها در مورد مخالفان حکومت، که در گذشته به کرات، حتی در مورد درونیترین حلقههای حکومت که به هر دلیلی مغضوب واقع شدهاند، اتفاق افتاده است. نمونهی خیلی واضح آن، قضیهی قتلهای زنجیرهای بود که مجریان آن جنایتکار بودند، ولی نسبت به نظام جمهوری اسلامی، مؤمن و مخلص بودند. اما وقتی که باید به آنها اتهام وارد میشد، نه تنها گفتند که اینها با سیآیای ارتباط دارند، بلکه گفتند: «با موساد هم ارتباط دارند، انحراف جنسی هم داشتند و میخواستند در داخل کشور علیه مسئولین نظام هم عملیات تروریستی انجام بدهند.» در حالی که از اول هم معلوم بود که فقط برای بالا بردن سطح اتهامات است و برای این که به لحاظ سیاسی، صلاح دیده شده بود که این گفته شود. اصولاً این اتهامات، به کرات علیه فعالین جنبش دانشجویی یا علیه هر کس دیگری که لازم بوده برایاش پروندهسازی شود، زده شده است. منتها، فقط یادآوری میکنم که اگر مورد به مورد این اتهامزنیها را بررسی کنیم، به یک نتیجهی آموزنده میرسیم و آن اینکه در اکثریت قریب به اتفاق این موارد، حتی خود دستگاه قضایی و امنیتی هم بعد از گذشت مدتی، نتوانسته پای اتهاماتی که از اول زده، بایستد و معلوم شده که آن اتهامات موهوم بوده است. در خود جنبش دانشجویی، قبلا شاهد این بودیم که به بعضی از اعضای این جنبش، برای مثال، خانم بهاره هدایت، اتهام ارتباط با گروههای مسلح تجزیهطلب زده شد. در حالی که بعدا روند پرونده به شیوهای پیش رفت که معلوم بود آن اتهام هیچ پایه و اساسی نداشته است. با وجود نگرانیهای اعلام شدهی خانوادههای این دانشجویان زندانی، در مورد سلامتی آنها در اثر فشارهای روانی و جسمانی در زندان که حتی یکی از زندانیان به نام اسماعیل سلمانپور، دو روز پیش در درمانگاه زندان دیده شده، معاون امنیت دادسرای عمومی تهران گفته است: «دانشجویان مشکلی از لحاظ جسمانی ندارند.» همانطور که گفته: «خانم صابری اصلا اعتصاب غذا نکرده است.» نظرتان چیست؟ اطلاعرسانیهایی که توسط مسئولین قضایی و امنیتی صورت میگیرد، حتا در داخل حکومت و در داخل بدنهی جناح محافظهکار هم جدی گرفته نمیشود. اجازه بدهید که بازهم مثالی بزنم از شیوهای که اینان نه با دانشجویان دگراندیش غیرخودی که با خودشان رفتار کردهاند؛ همان مثال واضح و همیشگی پروندهی قتلهای زنجیرهای که در آن زمان هم اعلام کردند که اطلاعاتی که از این پرونده بهدست میآید، بر اثر مستندات بوده و نه زیر شکنجه. در حالی که بعد مشخص شد که تعدادی از دوستان و همکاران خودشان را چنان شکنجه داده بودند که بعضی از آنها به حال مرگ افتاده بودند و بعضی هم کسانی بودند که اساساً در این پرونده نقشی نداشتند، مثل زن سعید امامی. یا در مورد شخص سعیدامامی، اعلام کردند که او خودکشی کرده است. بعداً کسانی از خودشان، مثل آقای روحالله حسینیان، شروع کردند به تشکیک کردن و بعد هم این تشکیک گسترش پیدا کرد و الان دیگر تقریباً برای کسی تردیدی باقی نمانده که او را کشتند. ولی چرا آن زمان این اطلاعرسانی انجام شد؟ صرفاً به این خاطر که مصلحت بود که اینطور اعلام شود و اصولا اطلاعرسانیهایی که صورت میگیرد، تا کنون جز این نبوده است. ولی خُب روایت معتبر را طبیعتاً باید از خانوادههای این دانشجویان شنید که در سری قبل هم که بلافاصله بعد از آن داستانهای شانزده آذر و دانشگاه پلیتکنیک، دستگیر شده بودند، روایتهای وحشتناکی از شدت شکنجههایی که بر بچههایشان اعمال شده بود، نقل کردند. الان هم به شدت نگران حال فرزندانشان هستند. میتوان حدس زد با توجه به سنگینی اتهاماتی که بر این دانشجویان وارد شده، به همان نسبت، فشارها هم زیاد خواهد بود که آنان را وادار کنند تا شاید در مقابل دوربین، حداقل بخشی از این اتهامات را تائید کنند. در همین زمینه: • «ارتباط با مجاهدین» اتهام دانشجویان بازداشتی
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|