خانه > ایرج ادیب زاده > گزارش > ادبیات سبز، ادبیاتی بنا به ضرورت | |||
ادبیات سبز، ادبیاتی بنا به ضرورتایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comجنبش سبز شش ماهی است که در ادبیات اجتماعی سیاسی ایران متولد شده است. جنبش و رنگ آن که در روزهای نخست به نماد معترضان به انتخاب محمود احمدینژاد تبدیل شده بود، به تدریج رنگ و معنای دیگری به خود گرفت و به یک جنبش همهگیر و ملی مبدل شد. جنبش سبز و رنگ آن، در داخل و خارج، نماد اتحاد، همبستگی و امید کسانی است که به تغییرات بنیادین در ایران دل بستهاند و بر سر یک موضوع کلی توافق دارند: آزادی، دمکراسی، داشتن حق رأی آزاد، انتخاباتی بدون تقلب و خواهان فرا رفتن از قانون اساسی کنونی هستند.
در این میان، هنرمندان و شاعران ایرانی و خارجی نیز به نوعی از این جنبش حمایت کردند و یا آثاری در این مورد بهوجود آوردند. مادونا، ستارهی جهانی آواز، در کنسرت هیجدم تیر خود در لندن، با انتخاب نورهای سبز و نشان دادن تصاویر تظاهرات مردمی مدنی روی پردههای بزرگ سالن، از آن پشتیبانی کرد. در فلورانس ایتالیا، مجسمهی ندا که به نماد جنبش سبز مبدل شده، به نشانهی همدردی و همبستگی با مردم ایران، در میدان سینیورای آن با پرتو نورافکنهای سبز نورپردازی شده است.
جنبش سبز در آثار هنرمندان، خوانندگان و شاعران ایرانی هم تجلی داشته است. از جمله محمد جلالی چیمه (م. سحر)، شاعر ایرانی مقیم پاریس که شعری بلند با نام «سرود سبز» سروده است؛ شعری زیبا با مضمونی اجتماعی و تأثیرگذار. از م.سحر، به تازگی سه کتاب شعر با نامهای «گفتمان»، «داوری یا عریضۀالنساء» و «قصهی ما راست است» نیز در پاریس منتشر شده است. محمد جلالی (م.سحر) به وجودن آمدن شعر «سرود سبز» را متأثر از رویدادهای اعتراضی مردم ایران و الهام گرفته از پا گرفتن جنبش سبز در ایران میداند: جنبش سبز و نشانهی نمادین وسمبولیک آن که همان رنگ سبز است، به نظر من، تنها روزنهی امیدی است که در این ۳۰ سال به سوی آزادی و بهروزی، بر روی جوانهای ایرانی باز شده است. جوانهایی که بزرگ شده در یک نظام ستمگر خشکاندیش بیعاطفه و نادانی بودند که اصولاً برای حقوق اساسی انسانها هیچ ارزشی قائل نیست؛ به جز از دریچهی تنگ قشریت مذهبی و ایدئولوژیک به دنیای مدرن و نیازهای انسانی و رفاه و آسایش شهروندان توجهی ندارد و به جز به منافع کلان سیاسی و اقتصادی خود، به هیچ ارزش دیگری پایبند نیست. هدفهای جنبش سبز را بسیاری از ایرانیان داخل و خارج، رسیدن به آزادی، دمکراسی و حقوق بشر میدانند. محمد جلالی نگاه دیگری به این اهداف دارد. به گفتهی شاعر، تولد جنبش سبز با امیدواریهایی به ویژه از سوی هنرمندان ایرانی روبرو شده است: هدف جنبش سبز که در تحولات اخیر به جنبش اصیل آزادیخواهی و حقطلبی مردم ایران، به ویژه جنبش جوانان بدل شده است، ایجاد جامعهای است که انسانها بتوانند در آن نفس بکشند، فکر کنند، به آفرینش هنری و فرهنگی بپردازند، هرطور که دلشان میخواهد لباس بپوشند، هرطور که دلشان میخواهد غذا بخورند. خیلی ساده بگویم؛ جامعهای میخواهند که در آن آدمی بتواند زندگی کند. این هدف مهم جنبش سبز است که همهی ایرانیها با آن همراه و همدل هستند. همه که میگویم، البته منظورم اکثریت مطلق است. م.سحر از وظیفهی هنرمندان در دوران کنونی نیز میگوید: طبیعی است که هنرمندان نیز که از بخشهای حساس جامعه هستند، مانند بقیه و شاید هم بیش از دیگران، به این جنبش امیدوار و با آن همراه باشند و دلشان بخواهد به هر شکل که میتوانند این همدلی و همراهی خود را ابراز کنند. این را هم بگویم که جای بسی خوشحالی است که هنرمندان ایرانی، برای نخستین بار در تاریخ ۳۰ سالهی ایران، با این روحیه، این انرژی و این تصمیم جانانه به میدان آمدهاند. موسیقیدانها، خوانندهها، نقاشها، گرافیستها و کوشندگان سایر بخشهای هنری، واقعاً فعالتر از پیش، در جنبش شرکت دارند. به نظر من، دارند بنیاد یک انقلاب بزرگ فرهنگی را در کشور ما پایهریزی میکنند.
من هم به سهم کوچک خودم، مانند بسیاری از اهل قلم، در حد توانم که بهرهگیری از اندیشه و عاطفه و کلمات هم بیشتر نیست، حمایت از جنبش سبز را وظیفهی خود میدانم و این شعر یا سایر شعرها، برگ سبزی است تحفهی درویش و کاری است که از قلم ناچیز من ساخته بوده است. سرود سبز، پیشکش آزادگان: میدمد صد بهار با شادی سبز، آينده را نشانده به دوش آنکه خون ِ نداش در سخنست سبز ِ ما سبز ِ شوق ِ بيداریست سبز ما سبزتر دميده به خاک عشق ِ نوباوه، طبل میکوبد سبز ِ خورشيد، سبز ِ کوچ ِ ظلام
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|