خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > منوچهر لطیف؛ مردی که جانش را فدای کشتی کرد | |||
منوچهر لطیف؛ مردی که جانش را فدای کشتی کردایرج ادیبزادهAdibzadeh@radiozamaneh.com
خبر کوتاه بود: «استاد منوچهر لطیف درگذشت.» روزنامهنگار و کارشناس کشتی ایران که مدت زیادی با بیماری مهلک سرطان دست و پنجه نرم میکرد، سرانجام بامداد روز دوشنبه در بیمارستان فیاضبخش تهران خاموش شد. منوچهر لطیف در سال ۱۳۱۷ در شهرستان شیروان به دنیا آمد. کشتی را از نوجوانی آغاز کرد و قهرمان آموزشگاههای کشور شد. اما علاقهاش به نوشتن درباره کشتی و ورزش، او را به سوی کیهان ورزشی که تازه متولد شده بود، کشاند. ضمن آنکه نخستین داور بینالمللی کشتی ایران نیز شد. منوچهر لطیف در چند دوره قهرمانی جهان، بازیهای المپیک و رویدادهای دیگر، درباره قهرمانی یا شکست نامداران کشتی ایران قلم زد. با غلامرضا تختی، امامعلی حبیبی، عبدالله موحد و بسیاری از نامداران کشتی ایران دوستی نزدیک داشت. او نخستین کارشناس و روزنامهنگار کشتی ایران بود که به عضویت انجمن کشتینویسان جهان درآمد و طرحهایی برای تماشاییتر شدن کشتی به فدراسیون جهانی این ورزش ارائه کرد. او تا همین اواخر هم در زمینهی کشتی و ورزش قلم میزد و تفسیر میکرد. ماه گذشته هم در گفت و گویی با رادیو زمانه از مشکلات کنونی ورزش ایران و نیز ورزش مورد علاقهاش، کشتی با ما حرف زد. بعدازظهر روز دوشنبه با خانم فخریه اخباری، همسر منوچهر لطیف در تهران گفت و گو کردم:
با تسلیت به شما، شما سالها همسر و همراه منوچهر لطیف بودید. منوچهر لطیف این آخرین روزها را چگونه به سر برد؟ لطیف دو روز بود حالش شدیداً به هم خورده بود؛ ولی خودش خیلی امیدوار بود. حتی روز پنجشنبه از کمیته المپیک تعدادی از دوستانش آمده بودند، میگفت من همان طور که در کشتی ضربه فنی هست، من هم این مریضی را حتماً ضربه فنی میکنم. حتی ساعت چهار و نیم که فوت کرد، ساعت سه به من گفت که من با این مریضی نمیمیرم؛ من یک پهلوانم؛ من یک کشتیگیر هستم؛ الان نمیدانم این مریضی چیست که در تن من افتاده است؛ ولی من صد درصد میتوانم با این مریضی مبارزه کنم. ولی متأسفانه ساعت چهار و ربع بود که آخرین حرفهایش را گفت. گفت که چه کارهایی بکنید. نصیحتم کرد. یک مقداری از دوستانش خوب گفت. بعد دیگر یک دفعه خاموش شد. یعنی دیگر ساعت چهار و بیست دقیقه صبح برای همیشه خاموش شد. متأسفانه هیچ کاری نتوانستم برایش انجام بدهم. برای همیشه تنهایم گذاشت و رفت. همیشه در زندگی مدیون دوستان خوبش هستم که واقعاً همیشه برایم همراه و همدم بودند و هیچ وقت من را تنها نگذاشتند. من همیشه از تمام دوستان و ورزشکاران واقعاً متشکرم منت سرم میگذارند. منوچهر لطیف، روزنامهنگاری بود که سالها برای ورزش ایران بهویژه در مورد رشتهی تخصصیاش کشتی نوشت و حمایت کاملی از این ورزش سنتی و معتبر ایران در میدانهای المپیک کرد و دوستی نزدیکی با غلامرضا تختی، امامعلی حبیبی، موحد و دیگران داشت. از منوچهر لطیف به عنوان همسر، همسر یک روزنامهنگار همیشه فعال، چه خاطرهای دارید؟ لطیف تمام زندگیاش کشتی بود و علاقهای که به کشتی داشت. همیشه من به او میگفتم که این قدر زجر نکش. کشتی بالاخره خودش رو به راه میشود. میگفت که نه؛ من یک جان دارم که فدای کشتی میکنم.
موقعی که پهلوان تختی به مشهد آمد، لطیف کشتی گرفت و (تختی) دست لطیف را به عنوان قهرمانی بالا برد. این خاطره هیچ وقت از ذهن لطیف بیرون نرفت. همیشه دلش برای کشتی و برای مسابقات میسوخت. حتی این اواخر که مریض بود، میگفت که من همان طور که دراز کشیده هستم، کاغذ و قلم به من بدهید در مورد کشتی بنویسم. کشتی باید پیشرفت کند.» تمام فکر و ذکرش فقط کشتی بود. میگفت که هدف من (این است که) انشاءلله یک طوری بتوانم که کشتی را رو به راه کنم. تمام جان و هدف و زندگیاش را فقط برای کشتی گذاشته بود. من خوشحالم از اینکه چنین شوهری داشتم که با جان و دل برای مردم دلسوزی میکرد و روی هدفش همیشه پافشاری میکرد. من تمام مدت افتخار میکنم به وجودش و خدا انشاءلله جایش را در بهترین جای بهشت قرار بدهد. همیشه واقعاً ممنون چنین شوهری هستم که در زندگی، ۴۰ سال تمام در کنارش بودم و در کنار من بود. روزهای بسیار خوبی داشتیم؛ از مسابقات، از ناراحتیهایی که برای باخت تیم داشت، از بردهایی که وقتی قهرمانان برنده میشدند، مینشست گریه میکرد. تمام اینها بهترین خاطرات زندگی ما بود و امیدوارم کشتی ما همان طور که او میخواست، پیشرفت کند.
منوچهر لطیف عکسها و خاطرات ویژهای از حضور کشتی ایران در قهرمانیهای جهان و المپیکها و نامداران این ورزش داشت. آیا کتابی را که در دست نوشتن داشت، به پایان رساند؟ کتابی در مورد کشتی مینوشت که من نمیدانم که توانست آن را تمام کند یا نه. یکی از دوستانش گفته بود که این کتاب را زیر چاپ میبرم و هنوز چاپ نشده است. چون یک مقداری از خاطرات کشتی و تمام برنامههای کشتی در این کتاب هست. الان زیر چاپ است و فکر میکنم که به زودی این کتاب از زیر چاپ در بیاید. آیا در این روزهای اخیر از قهرمانان یا مسئولان ورزش برای دیدار با لطیف به خانه شما آمدند؟ آقای موحد، آقای افشارزاده و بزرگان کمیته المپیک محبت کردند و همهشان به اینجا آمدند. غیر از این آقای موحد حدود دو ماه قبل یک روز بعدازظهر آمدند و تابستان هم یک بار دیگر به خانه ما آمدند و اینجا بودند. با وجود آنکه گاهی وقتها لطیف از کارشان انتقاد میکرد، ولی دوستی بسیار صمیمی و نزدیکی با لطیف داشتند و همیشه با هم با احترام و آن طور که در شأن دو تا ورزشکار بود، صحبت میکردند. با وجود اینکه انتقاد میکرد، ولی همیشه دوستیهایش با همه کسانی که اطرافش بودند، خالصانه و مخلصانه بود. منوچهر لطیف تا این آخرین روزها برای کدام روزنامهها مینوشت؟ لطیف برای روزنامه اعتماد (ملی) و روزنامه روز ورزش که در تهران انتشار پیدا میکند و یک روزنامه که در خراسان منتشر میشود، مطلب مینوشت. تا آخرین لحظهای که قلم هم در دستش قرار نمیگرفت، مطلب مینوشت.
منوچهر لطیف تا همین اواخر هم برای کشتی و ورزش قلم میزد. خود ما هم در رادیو زمانه همین ماه گذشته گفت و گویی با این کارشناس و روزنامهنگار داشتیم که میتوانید در اینجا بخوانید و بشنوید. به گفته فروغ فرخزاد تنها صداست که میماند. گفت و گوهای زمانه با منوچهر لطیف: • گفت و گو با منوچهر لطیف پیرامون انتخابات کمیته ملی المپیک: «این دفعه به گردن خبرنگاران میاندازند» • گفت و گو با منوچهر لطیف پیرامون پیرامون کنارهگیری حسین رضازاده از المپیک: «حدس میزدم رضازاده در المپیک شرکت نکند»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آقای ادیب زاده سلام . در مراسم تدفین و مراسم شب سوم منوچهر لطیف، هر چهره ای که فکرش را بکنید حضور داشت. از کشتی، از فوتبال، از پیشکسوتان تمام رشته های ورزشی. همه لطیف را دوست داشتند و به همین خاطر هزاران نفر برای تکریم او آمدند. اما دریغ از رییس فدراسیون کشتی. در حالی که ربیس فدراسیون فوتبال هم آمده بود. اما محمدرضا یزدانی خرم به این مراسم پشت کرد.
-- فرشید ، Dec 27, 2008