خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > آمریکای پنجم نوامبر چه تفاوتی دارد؟ | |||
آمریکای پنجم نوامبر چه تفاوتی دارد؟ایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.com
سرانجام سهشنبهی چهارم نوامبر فرا رسید. و ماراتنی که جان مککین و باراک اوباما برای رسیدن به کاخ سفید از دو سال پیش آغاز کرده بودند، به پایان رسید. مردم آمریکا با حضور در حوزههای رایگیری در انتخاباتی شرکت کردند که میتواند در بسیاری از زمینهها بیسابقه باشد. شرکت بیسابقهی جوانان، زنان، رنگینپوستان و همچنین هزینهی تبلیغاتی دو نامزد که رکورد به جای گذاشته است. بهویژه از سوی باراک اوباما حدود ۶۰۰ میلون دلار هزینهی تبلیغاتی شده است. به قول سرمقالهنویس مجلهی فرانسوی لوپوئن، گویی قصد خرید کاخ سفید را داشته است. آمدن اوباما به کاخ سفید چه چیزی را تغییر میدهد؟ آیا مشکلات گوناگون جهانی از بحران مالی تا مسایل گرم شدن کرهی زمین یا تروریسم به تنهایی توسط آمریکا حل خواهد شد و سرانجام آمریکای پنجم نوامبر چه فرقی با آمریکای پیش از آن خواهد داشت. این پرسشهایی است که با رحمت قاسمبگلو، خبرنگار رادیو بینالمللی فرانسه و دکتر فریدون خاوند، استاد اقتصاد در دانشگاه ونهدکاخت پاریس در میان گذاشتم. رحمت قاسمبگلو به سه فاکتور مهم در این انتخابات اشاره میکند:
اگر به انتخابات آمریکا توجه کنیم و بگوییم یک انتخابات جهانی است بیهوده نگفتیم. همهی گزارشها نشان میدهد که در اکثریت قریب به اتفاق کشورها از شرق و غرب، ماههاست که عمدهترین خبرهایشان و حتی خبرهای اولشان مبارزات انتخاباتی در آمریکا است. در فاکتور دوم باید باراک اوباما را به عنوان یک پدیده نگاه کرد. اشتباه نخواهد بود اگر بگوییم یک پدیدهی جدیدی در آمریکا وارد میدان شده است. بسیاری از فاکتورها در زندگی اوباما او را از همهی نامزدها در تمام تاریخ آمریکا چهرهای استثنایی میکند. رنگ پوست، داشتن پدر مسلمان، مادر مسیحی، استعداد فوقالعاده در تحصیل در هاروارد، انتخاب به سناتوری با اکثریت آرا. بالاخره میدانید که بدون اغراق در سراسر جهان از همین حومهی پاریس گرفته تا آفریقا و کنیا که به هر حال پدرش مال آنجا بوده است، این فرد را انتخاب کردهاند. در مسکو، تهران، آمریکای لاتین همه با این پدیده رو در رو هستند و به این راحتی نمیتوان از کنار اوباما گذشت. ولی اوباما سعی کرده است در تمام مدت مسالهای را بهخصوص در کنیا تفهیم کند. اوباما بارها اشاره کرد که شاید آنهایی که با من برخورد میکنند و به من علاقهمندی نشان میدهند، متوجه نباشند که من در آمریکا انتخاب خواهم شد و احتمالاً نخواهم توانست تمام خواستههای آنان را برآورده بکنم. بسیار کمتعدادند افرادی که حتی با دانش متوسط یا دانش کافی به این امر توجه نکنند که رییسجمهوری آمریکا برای حفظ منافع مردم آمریکا در بدترین شرایط و بهترین شرایط سوگند یاد میکند و این سوگند علاوه بر تعهد شخصی خود نامزد، نگهبانان سرسختی در کنگره و محافل قانونگذاری آمریکا دارد. پس همه متوجه هستند که رییسجمهور به این آسانی اجازهی تصمیمگیریهای دلخواه را ندارد. مثلاً در مورد حمله به عراق، اگر چه جورج بوش تصمیم گرفت و حمله را انجام داد، ولی به هر حال محافل قانونگذاری در آمریکا در جریان آن قرار گرفتند و حتی موافقت ضمنی خودشان را اعلام کردند.
دکتر فریدون خاوند، استاد اقتصاد در پاریس دربارهی اینکه آمدن اوباما یا مککین به کاخ سفید چه چیزی را تغییر میدهد، میگوید: تغییر مهمی که با آمدن اوباما به صحنهی ایالات متحدهی آمریکا و همین طور در صحنهی جهانی بهوجود میآید، به قدرت رسیدن یک عضو جامعهی سیاهپوست آمریکا در ایالات متحدهی آمریکا است و از این نظر دگرگونی بسیار مهمی از لحاظ روانی در روابط آمریکا و جهان بهوجود میآید. ایالات متحدهی آمریکا به این ترتیب ثابت میکند جامعهای به شدت پویا است و قدرت این را دارد که در عرض مدت نسبتاً کوتاهی یعنی در عرض چند دهه، جامعهی خودش را دگرگون بکند و وضعیتی را بهوجود بیاورد که میتواند به تقلید بسیاری دیگر از کشورهای دموکراتیک، بهویژه کشورهای اروپای غربی قرار بگیرد که همچنان با اقلیتهای خودشان درگیری و مساله دارند و مسایل نژادی را هنوز آنگونه که باید و شاید حل نکردهاند. تغییر دیگر، حساسیتهای حزب دموکرات آمریکا نسبت به مسایل جهانی و رابطهی این حساسیتها با حساسیتهایی است که در حزب جمهوریخواه آمریکا وجود دارد که طبعاً این مسایل در طول دوران زندگی سیاسی ایالات متحدهی آمریکا در هر دو حزب و روابطشان با جهان سنگینی کرده است. به یک نوعی میتوان گفت دموکراتها بیشتر هوادار این هستند که ایالات متحدهی آمریکا تا آنجا که میتواند در امور جهانی، بهخصوص در عرصهی اقتصادی که مسایل روز بینالمللی است، دخالت نکند. تفاوت این است که دموکراتها بیشتر هوادار سیاست حمایتی و حفاظتی هستند. برخلاف جمهوریخواهان که از نوعی گشایش و لیبرالیسم در مسایل بینالمللی، بهخصوص در مسایل بازرگانی پیروی میکنند. با به قدرت رسیدن دموکراتها، این احتمال وجود دارد که تا اندازهای سیاست آمریکا در قبال آزادسازی جهانی، در قبال روابطش با سازمان جهانی تجارت، در قبال رفتارش با سازمان نفتا که آمریکا، کانادا و مکزیک را در بر میگیرد و همینطور قراردادهای دو جانبهی بازرگانی که آمریکا با جهان امضا کرده است، تا اندازهای و نه به اندازهی رادیکال، دگرگون شود. آیا مشکلات گوناگون جهانی از بحران مالی تا مسایل گرم شدن کرهی زمین یا تروریسم به تنهایی توسط آمریکا حل خواهد شد؟ تصور نمیکنم. ایالات متحدهی آمریکا بزرگترین قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی جهان است، ولی تجربهی چند سال گذشته نشان داده است که هیچ قدرتی حتی ایالات متحدهی آمریکا به تنهایی توانایی حل مسایل بینالمللی را ندارد. مسایل بینالمللی پیچیدهتر از آن هستند که ایالات متحدهی آمریکا بتواند از عهدهی حل آنها بر بیایید. به خصوص در دنیایی زندگی میکنیم که عملاً چند قطبی شده است. ایالات متحدهی آمریکا یکی از قطبها و احتمالاً مهمترین این قطبها است. ولی در کنار ایالات متحدهی آمریکا، اتحادیه اروپا، ژاپن و همینطور قدرتهای نوظهوری مثل چین، هند و برزیل را داریم. به احتمال زیاد، این کشورها خواستار این هستند که در مسایل بینالمللی، بهخصوص در بازسازی نظام پولی و مالی و اقتصاد بینالمللی، وزنهی بیشتری داشته باشند. نمونهی آن، نشستی است که ۱۵ نوامبر آینده در واشنگتن برگزار میشود و اینبار این نشست نه فقط هفت کشور بزرگ صنعتی را در بر میگیرد، بلکه ۱۲ کشور نوظهور در کنار اتحادیهی اروپا، به عنوان عضو بیستم در این نشست حضور پیدا خواهند کرد و مجموعاً باید در مورد مسایل بینالمللی تصمیم بگیرند. تصور میکنم یکی از نتایج این دگرگونی این خواهد بود که ایالات متحدهی آمریکا بیش از پیش به سازمانهای چند جانبه مثل سازمان ملل متحد و سازمانهای بینالمللی وزنهی بیشتری خواهد داد. در همین رابطه: • باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا شد • صفحه ویژه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ آمریکا
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|