خشونت


در سوگ شهلاها و لاله‌ها
بیایید طناب دار را دار بزنیم!

خسرو احمدی: لاله صدایت را از کامپیوترم شنیدم وقتی که می‌گفتی: ناصر وقت نداره تا برای خرید بریم و من تنها یا با بچه‌ها به مسافرت می‌رم.
بله ناصر وقت نداشت با لاله به خرید و مسافرت برود، ولی غافل از این‌که ناصر در کنار شهلای عاشق روی مبل دراز کشیده و به صدای خرسی گوش می‌داد که زن جوان برایش خریده بود و از آن خوشش می‌آمد؛ صدایی که ناقوس مرگ در آن پنهان شده بود؛ صدایی که قتل دو عاشق دلباخته را تفسیر می‌کرد.



عوارض سوءمدیریت یک دولت نامشروع
در حاشیه‌ی جنایت سعادت‌آباد

بامداد راد: به تاز‌گی اما، وقوع یک جرم در محدوده‌ی میدان کاج سعادت‌آباد تهران، بازتاب وسیعی میان رسانه‌ها داشته است. در این واقعه، دو نفر با یکدیگر درگیر شده و درگیری، به مضروب‌ساختن یکی از افراد با چاقو توسط فرد دیگر می‌انجامد. فرد زخمی، در برابر دید‌گان پلیس و مردم حاضر در صحنه، آن قدر خون بدن خود را از دست می‌دهد که جان می‌بازد.



یادداشتی در پاسخ به مقاله‌ی «شصت و هفتی از آن خودشان»
تاریخ را آن‌گونه که هست، بخوانیم

فرهمند علیپور: گویا رسم جمهوری اسلامی که با استفاده از نام شهدا دهان هر منتقد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را می‌بندند به برخی «اپوزیسیون» آن هم سرایت کرده تا آنها این بار با پناه گرفتن پشت سنگر اعدام‌های ۶۷ هر منتقدی را محکوم به حمایت از اعدام‌ها و با کشیدن حصاری به اسم حقوق بشر و انزجار از جنایت گرداگرد این موضوع، مانع از آن شوند تا حتی بتوان پاسخی داد به کسانی که امروزه مطلبی می نویسند، تاریخی را تحریف و حقیقتی را قلب می‌کنند.



از فلسفه‌ی مبارزه تا مطالبه‌ی مدنی
خشونت چیست و آیا نقد آن ممکن است؟

صدرا عمادی: سبزها باید زیرکانه از هرگونه بحث درباب مقولات مربوط به رهبری نظام شانه خالی کنند. رهبر، دشمن (خصم؛ عدو) نیست. بگذار او عدوعدو کند و خصم بسازد برای شخص خودش. تنها مطالبه‌ی انضمامی و واقعی معترضان همانا رأی‌شان است. سبزها هیچ دشمنی ندارند. سبزها انکارِ دشمنند. با شعارهای مرگ بر فلان و درود بر فلان به کلی از مطالبات خود دور می‌شویم.