تاریخ انتشار: ۶ آذر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گزارشی دربار‌ی آخرین رمان تونی موریسون، برنده جایزه نوبل ادبیات:

روایت برنده‌ی نوبل ادبیات از برده‌داری در آمریکا

مجتبا پورمحسن
mojtaba@radiozamaneh.com

یک هفته پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، رمانی به نام «یک بخشش» از تونی موریسون، نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل منتشر شد. این رمان این روزها مورد توجه بسیاری از محافل ادبی آمریکا واروپا و رسانه‌های مهم جهان قرار گرفته است.

Download it Here!

«‌یک بخشش»، نهمین رمان تونی موریسون است که در ۱۷۶ صفحه و از سوی انتشارات ناف منتشر شده است.

در این مطلب ضمن مروری بر داستان این کتاب، گزیده‌ای از نظرات منتقدین برجسته‌ی رسانه‌های جهان را هم ارایه می‌کنم.

رمان کوتاه «‌یک بخشش»، در اواخر قرن هفدهم و در ویرجینیای آمریکا می‌گذرد. یاکوب وارک، یک مهاجر سفید پوست انگلیسی ـ هلندی است که قلمرویی در سرزمین تازه یافته شده‌ی آمریکا برای خود دست و پا کرده است. وارک، ارباب رئوفی است که چند برده و یتیم را سرپرستی می‌کند.

اما هر یک ساکنین خانه‌ی وارک یک جای کارشان می‌لنگد و در واقع جای دیگری را ندارند که بروند. ربه‌کا، همسر یاکوب یکی از قربانیان تعصب‌های مذهبی در اروپاست که با کشتی از آن‌جا گریخته است.

دوست صمیمی ربه‌کا که علی‌الظاهر‌ مستخدم او هم هست، یک بومی آمریکا به نام لیناست که در زمان کودکی‌اش تمام ساکنان روستای محل سکونتش بر اثر ابتلا به مرض آبله از بین رفته‌اند. یکی دیگر از شخصیت‌های کتاب، دختری به نام سارو است که پس از غرق شدن کشتی، به هر ترتیبی خود را به ساحل رسانده است.

رمان از جایی آغاز می‌شود که جامعه‌ی کوچک آقای وارک، پذیرای یک عضو جدید شده است. وارک، خود برده‌داری را تجارتی پست می‌داند. اما وقتی مادر فلورنس به پایش می‌افتد و از او می‌خواهد که دخترش را قبول کند، با اکراه می‌پذیرد که دختر را در ازای بدهی یک کشاورز بپذیرد.


تونی موریسون، برنده‌ی جایزه‌ نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۳

جان آپدایک، نویسنده‌ی سرشناس آمریکایی که هر سال پیش از اعلام برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات، به عنوان یکی از شانس‌های اصلی مطرح می‌شود، در نقدی که در مجله‌ی نیویورکر منتشر شد به بررسی کتاب «‌یک بخشش» پرداخته است.

آپدایک می‌نویسد: «‌تونی موریسون، عادتی دارد که شاید نتیجه‌ی تاثیر مخرب ویلیام فاکنر بر او باشد. آن هم این‌که پیش از آن که خواننده کم‌ترین اطلاعی از ماجرا داشته باشد، روایت را آغاز می‌کند.

آخرین رمان موریسون، با اعتراف‌گونه‌ی صدایی ناشناس آغاز می‌شود که به خواننده اطمینان می‌دهد: "نترس، هر کاری که کرده باشم، روایت من هیچ آسیبی به تو نمی‌زند. قول می‌دهم با سکوت در رختخوابم دراز بکشم و شاید گریه کنم و یا گهگاه خون ببینم، اما..."

ما کاملاً مطمئن نمی‌شویم. خون چه؟ (‌در تاریکی) چه کار کرده‌ای؟»

جان آپدایک معتقد است که موریسون در به کارگیری این شیوه، تحت تاثیر ویلیام فاکنر بوده است. او می‌نویسد: «‌موریسون از رمان اولش آبی‌ترین چشم‌ (۱۹۷۰) تا به حال به گفته‌ی مشهور فاکنر عمل کرده. این‌که گذشته، به شکل تاریخی گذشته نیست.»
‌‌‌

آبی‌ترین چشم، سرشار از اعتراضاتی از جنس اعتراضات دهه‌ی شصت است، اما رمان در سال‌های ۴۱ ـ ۱۹۴۰ می‌گذرد.

رمان ‌سولا‌ (۱۹۷۴)، سوگواره‌ای است درباره‌ی محله‌ی سیاهپوستان به نام باتم که در فاصله‌ سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۶۵ اتفاق می‌افتد. داستان ‌آواز سلیمان‌ (‌۱۹۷۷) چهار سال پس از پرواز مشهور لیندبرگ بر فراز اقیانوس اطلس، در سال ۱۹۲۷ می‌گذرد.

ماجراهای رمان ‌‌دلبند‌ (‌۱۹۸۷) هم چند سال پس از جنگ‌های داخلی آمریکا رخ می‌دهد. موریسون در سه رمان کوتاه به نام‌های ‌‌جز‌ (‌۱۹۹۲)، بهشت (۱۹۹۷) و عشق (۲۰۰۳) نیز از شیوه‌ی روایتی یادآوری گذشته استفاده می‌کند که در آن راوی می‌کوشد خاطرات گذشته را به یاد بیاورد و آن‌ها را در کنار هم قرار دهد تا شکل بگیرد.»

به اعتقاد آپدایک در رمان بخشش، درک حماسی موریسون از مکان و زمان بر توصیف او از آدم‌ها می‌چربد.

هم‌چنین او در نقد خود اشاره می‌کند که شخصیت‌های سفید‌پوست رمان، بیش از سیاهان واقعی به نظر می‌رسند و به اصطلاح در آمده‌اند.

اما در مطلبی که در نشریه‌ی نیویورک‌مگ درباره‌ی این کتاب چاپ شده، به هم‌زمانی انتشار این کتاب و کاندیداتوری باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پرداخته شده است.


تصویر جلدِ «یک بخشش»، آخرین رمان تونی موریسون

بوریس کاچکا می‌نویسد: «میلیون‌ها خواننده‌ای که با آثار تونی موریسون و به خصوص رمان دلبند او آشنایی دارند، خیلی متعجب نخواهند شد، وقتی در ‌یک بخشش‌، نهمین رمان موریسون، مصادیق بی‌شمار وحشی‌گری و فقر را می‌بینند. رمان یک بخشش، برده‌داری در آمریکای قرن هفدهم را روایت می‌کند.»

موریسون در دوره‌ی دوم ریاست جمهوری آمریکا، جمله‌ای در حمایت از او گفت که بعدها بسیار مشهور شد. او که بیل کلینتون را اولین رییس جمهور سیاهپوست آمریکا نامیده بود، در انتخابات اخیر نیز به حمایت همه جانبه از اوباما پرداخت.

به اعتقاد منتقد نیویورک‌ مگ، این‌که موریسون در رمانش از ظلم‌هایی نوشته که هم به سیاهپوستان و هم به سفیدپوستان روا داشته شده، هوشمندی این نویسنده‌ی مشهور را می‌رساند.

تونی موریسون در گفت و گوی کوتاهی با نیویورک‌ مگ می‌گوید که واقعاً در نظر داشته درباره‌ی دوره‌ای از تاریخ آمریکا بنویسد که هنوز بردگی به رنگ پوست ربطی نداشت.

دو نشریه‌ی انگلیسی گاردین و آبزرور هم با نقدهایی مثبت از آخرین رمان موریسون استقبال کرده‌اند.

هیلاری منتال، منتقد گاردین در مورد کتاب یک بخشش نوشت: «‌آمریکایی که موریسون نمایش می‌دهد، سرزمینی نیست که تشنه‌ی آزادی باشد.

آمریکای موریسون، وحشت زده و سرکوبگراست. سرنوشت و نیاز اقتصادی تنها چیزهایی است که شخصیت‌های کتاب را در کنار هم نگه می‌دارد. موریسون به عنوان یک رمان‌نویس به ریشه‌ها، به خاستگاه جامعه و انسانیت می‌پردازد.

او در این رمان تاکید می‌کند آدم‌های کتابش در یک چیز برابرند، برده‌های سیاهپوست و سفیدپوست، همه رنج می‌کشند. زنان سیاه و سفید در اختیار مردان هستند. در این جهان عقیم شما آنچه را که خودتان می‌کارید برداشت نمی‌کنید، بلکه آن چیزی را به دست می‌آورید که آدمهای قدرتمند می‌خواهند.»

تیم آدامز، منتقد آبزرور اما به توصیف ساختار داستان یک بخشش پرداخت و نوشت:

«‌موریسون در رمان بخشش از همان ساختار مورد علاقه‌اش بهره می‌گیرد. او هر فصل را به یک صدا اختصاص می‌دهد. چارچوب‌های زمانی را در هم می‌شکند و به ندرت اجازه می‌دهد که شخصیت‌های کتاب، مستقیماً علیه همدیگر رفتار کنند.»

در مقابل این نقدهای مثبت و نقد دو پهلوی جان آپدایک، السپت بارکر، رمان‌نویس اسکاتلندی در لیترری ریویو، نقدی منفی درباره‌ی رمان آخر موریسون نوشته است. در نقد او می‌خوانیم:

«زندگی عامه مردم که در اواخر قرن هفدهم در ویرجینیا و مریلند می‌گذرد. این سوژه‌ی رمانِ آخر موریسون است که شاید خوانندگانی را که آثار قبلی او را نخوانده‌اند، شگفت‌زده کند.»

بارکر سپس با نقل شطرهای ابتدایی کتاب می‌نویسد: «‌کسانی که با قلم موریسون آشنا هستند، شاید اولین صفحه‌ی رمان یک بخشش را نوعی ریشخند گرفتن خود برداشت کنند. در حالی‌که دوستداران کتاب‌های این نویسنده، شاید سرخوشانه خود را به این شیوه‌ی روایت غیر معقول و عجیب رمان بسپارند.


اما این راوی گیج کیست؟ جریان چیست؟ تا صفحه‌ی ۹۷ چیزی دستگیرمان نمی‌شود که البته بیش از اندازه دیر است. چون تا آن موقع شاید بعضی از مخاطبان عصبانی شوند و از خیرخواندن کتاب بگذرند. این توهین به خواننده است که او را به مرداب عمیق و وحشت‌انگیز بکشید و بعد رهایش کنید که اگر می‌تواند شنا کند و اگر نه غرق شود.»

او در ادامه با کنایه می‌نویسد: «‌عبارت‌ a minha mae گاه و بی‌گاه در رمان استفاده می‌شود، آن‌قدر که آدم فکر می‌کند، شاید به معنای جادوگر باشد. سرآخر متوجه می‌شوید که این عبارت در زبان پرتغالی به معنای "‌مادرم" است. ولی حتا این عبارت در متن کتاب، ایتالیک هم نشده است. آیا می‌دانستید که حرف a در اول عبارت در زبان پرتغالی، نشانه‌ی تانیث است؟ من نمی‌دانستم.»

منتقد لیترری ریویو درباره ساختار رمان یک بخشش می‌نویسد:

«اما دیوانه‌کننده‌ترین مساله در این کتاب، استفاده از تکنیکی است که قبلاً تونی موریسون در رمان ‌دلبند‌ از آن استفاده کرده بود. او صحنه‌ای خلق می‌کند و یا اتفاق کوچکی را به وجود می‌آورد و بعد رهایش می‌کند. بنابراین خواننده گیج می‌شود، صادقانه سعی می‌کند متوجه شود، بر می‌گردد به صفحات قبل، احساس حماقت و پس از آن احساس رنج می‌کند.

برای مثال به یک‌باره به ما گفته می‌شود که‌ سارو گاهی می‌رود به رودخانه و آن‌جا با پدر مرحومش حرف می‌زند. در حالی‌که حتا یک کلمه درباره‌ی پدر او چیزی گفته نشده و تا شصت صفحه پس از آن هم کلمه‌ای در مورد او نمی‌خوانیم.

البته موریسون از این کار هدف خاصی دارد. او در اظهارنظری درباره‌ی رمان دلبند نوشته است: "می‌خواستم خواننده را بدزدم و ظالمانه او را در فضای بیگانه‌ای بیندازم. این اتفاق، اولین گام برای مشترک شدن در تجربیات شخصیت‌های کتاب است. شخصیت‌هایی که از یک جا به جای دیگر، از هر جایی به هر جای دیگر برده می‌شوند، بدون آمادگی و بدون دفاع" این شگرد اگرچه در دلبند با جاری شدن روایت، به شکل طبیعی و غیرطبیعی در فراز و فرودی ارزشمند، جواب می‌دهد؛ اما در این رمان کوتاه، نتیجه‌ی مثبتی ندارد.

برای فهمیدن رمان یک بخشش، باید کتاب را دوبار بخوانید، شاید باید مثل من دوباره به رمان دلبند او برگردید و به معنی دیگری از بخشش توجه کنید: "ناگهان به آرامی بارش برف آغاز شد، مثل هدیه‌ای که از آسمان رسیده، ستی چشمانش را بست و گفت: رحمت و به نظر پل دی رسید که این، رحمت کوچکی است که به آن‌ها داده شد‌ تا نشان دهند چه احساسی داشته‌اند و بعدها که لازم شد به یادش بیاورند." در کتاب جدید موریسون اما، سادگی و خوش‌بینی غایب است.»

به هر حال کتاب یک بخشش با استقبال زیادی مواجه شده است. هر چند که نقدهایی منفی درباره‌اش نوشته شده، اما هم‌چنان می‌توان اساس جهان بینی موریسون را در این کتاب هم دید.

آن‌چنان که جنیفر ریس، منتقد اینترتیمنت ویلکی نوشته است:

«‌در آثار موریسون هم‌چون شاهکارش، دلبند، زنان می‌توانند کارهای وحشتناکی انجام دهند و به نام عشق مادری و یا بخشش، ناخواسته آسیب ببینند.»

تونی موریسون، نویسنده‌ی کتاب ‌یک بخشش،‌ ۱۸ فوریه سال ۱۹۳۱ در اوهایوی آمریکا به دنیا آمد. او در سال ۱۹۴۹ وارد دانشگاه هاروارد شد و پس از اخذ مدرک لیسانس در رشته‌ی ادبیات انگلیسی، مدرک فوق لیسانس‌اش را هم در سال ۱۹۵۵ از دانشگاه کورنل دریافت کرد. موضوع پایان نامه‌ی او، خودکشی در آثار ویلیام فاکنر و ویرجینیا وولف بود.

در سال ۱۹۵۸ موریسون با هرولد موریسون جاماکایی ازدواج کرد. شش سال بعد آن‌ها از هم جدا شدند.

اولین رمان موریسون با نام آبی‌ترین چشم در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. او در سال ۱۹۷۵، به خاطر رمان سولا، نامزد دریافت جایزه ملی کتاب آمریکا شد و سومین رمانش، ‌‌آواز سلیمان‌ (۱۹۷۷) باعث شد که مورد توجه عمومی قرار بگیرد.

در سال ۱۹۸۷ رمان ‌دلبند موریسون منتشر شد که با استقبال منتقدین روبه‌رو شد و پس از آن‌که موفق به دریافت جایزه‌ی ملی کتاب و جایزه‌ی انجمن ملی منتقدین آمریکا نشد، تعدادی از نویسندگان اعتراض کردند.

در سال ۲۰۰۶، روزنامه نیویورک تایمز، ‌دلبند‌ را به عنوان بهترین رمان بیست سال گذشته‌ی آمریکا انتخاب کرد.

در سال ۱۹۹۳ موریسون به عنوان اولین زن سیاهپوست، جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد.

Share/Save/Bookmark

مطلب مرتبط:
رییس جمهور شاعر
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)