تاریخ انتشار: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
‌گفت‌ و گو با هادی‌ مرزبان، کارگردان‌ تاتر

یا‌ خیلی‌ پررو هستم‌ یا عاشق و دیوانه

مجتبا پورمحسن

گفت‌گو با هادی مرزبان را «اینجا» بشنوید.

هادی‌ مرزبان، بازیگر و کارگردان‌ پیشکسوت‌ تاتر متولد سال‌ ۱۳۲۳ در شهر سبزوار است. کارنامه‌ی‌ او بسیار پربار است. نقش‌ آفرینی‌اش‌ در فیلمهای‌ سینمایی‌ و سریال‌های‌ تلویزیونی‌ او را که‌ کنار بگذاریم‌ کارگردانی‌ بیش‌ از ۱۰ نمایش‌ در کارنامه‌ی‌ او دیده‌ می‌شود. او همکاری‌ تنگاتنگی‌ با اکبر رادی، نمایشنامه‌نویس‌ مشهور ایرانی‌ داشته‌ است. کارهایی‌ که‌ با استقبال‌ زیادی‌ هم‌ رو به‌ رو شده‌ است. در سال‌ ۸۴ نمایش‌ «ملودی‌ شهر بارانی» و در سال‌ گذشته‌ نمایش‌ «گذر سقاخانه» با کارگردانی‌ او بسیار مورد توجه‌ قرار گرفت. مرزبان‌ در حالی‌ از مشکلات‌ تاتر می‌گوید که‌ معتقد است‌ دولت‌ بالاخره‌ باید تکلیف‌ خود را مشخص‌ کند که‌ تاتر می‌خواهد یا نه؟


هادی مرزبان- عکس: امیرخلوصی، ایسنا

آقای‌ مرزبان، خیلی‌ ممنون‌ از اینکه‌ وقتتان‌ را در اختیار ما قرار دادید. به‌ نظر شما طنزآمیز نیست‌ که‌ جشن‌ هفته‌ی‌ تاتر در شرایطی‌ برگزار می‌شود که‌ تاتر شهر تعطیل‌ شده‌ است؟
تاتر شهر تعطیل‌ نشده، تاتر شهر کارش‌ را دارد می‌کند و قرار بود به‌ دلیل‌ تعمیرات‌ اساسی‌ که‌ در تاتر شهر انجام‌ می‌شود تعطیل‌ شود. منتها باز هم‌ این‌ مساله‌ به‌ دلایلی‌ انجام‌ نشد، یعنی‌ حقیقتا آنطور که‌ من‌ اطلاع‌ پیدا کردم‌ گفتند به‌ دلیل‌ این‌ که‌ بودجه‌ نرسیده‌ و (یا دلایل‌ دیگر) به‌ هر حال‌ این‌ امر انجام‌ نشد و یا قرار شد همزمان‌ با این‌ کار اجراها هم‌ برود که‌ نتیجه‌ این‌ شد اجرای‌ تاتر شهر ظاهرا از دیروز شروع‌ شود.

سال‌ گذشته‌ به‌ گفته‌ی‌ آقای‌ وزیر بودجه‌ی‌ تاتر کشور سه‌ برابر شد، فکر می‌کنید این‌ سه‌ برابر شدن‌ بودجه‌ی‌ تاتر تاثیری‌ در تاتر ایران‌ داشته‌ است؟
البته‌ آقای‌ وزیر فرموده‌اند، منتها ما هنوز چیزی‌ از این‌ سه‌ برابر شدن‌ بودجه‌ ندیده‌ایم.به قول معروف کور شوم‌ اگر چیزی‌ دیده‌ باشم.

یعنی‌ سه‌ برابر نشده‌ بود؟
اطلاعی‌ ندارم. حداقل‌ چیزی‌ نصیب‌ گروه‌ ما نشده‌ است‌ و من‌ چیزی‌ ندیده‌ام. یکی‌اش‌ همین‌ مسالهی‌ تاتر شهر است‌ که‌ قرار بود تعمیراتش‌ انجام‌ شود که‌ من‌ شنیدم‌ که‌ مشکلات‌ آن‌ به‌ خاطر عدم‌ بودجه‌ بوده‌ است‌ و از نظر بقیه‌ی‌ مسایل‌ مالی‌ تاتری‌ هم‌ من‌ تا به‌ حال‌ چیزی‌ ندیده‌ام‌ تا ببینم‌ که‌ انشاءا... چه‌ می‌شود.

بودجه‌ای‌ که‌ من‌ از آن‌ می‌گویم‌ مربوط‌ به‌ سال‌ گذشته‌ است. اما ارزیابی‌ شما از آنچه‌ که‌ در تاتر تهران‌ اتفاق‌ افتاد این‌ بود که‌ بودجه‌ی‌ سه‌ برابری‌ تاثیر داشته‌ است؟
نه‌ خیر، من‌ معتقدم‌ که‌ نباید این‌ را زیاد جدی‌ گرفت. ببینید، ما تاتری‌ها زمانی‌ می‌توانیم‌ خوشبین‌ باشیم‌ که‌ هیچ‌ کداممان‌ غم‌ نان‌ نداشته‌ باشیم‌ و زمانی‌ می‌توانیم‌ با فراغ‌ بال‌ تاتر کار کنیم‌ که‌ هیچ‌ کداممان‌ نگرانی‌ قوت‌ زن‌ و بچه‌ و نگرانی‌ اجاره‌ی‌ پایان‌ ماه‌ را نداشته‌ باشیم. متاسفانه‌ وضعیت‌ قشر هنرمندان‌ تاتر همیشه‌ اینجوری‌ بوده‌ است. به‌ قول‌ معروف‌ در عروسی‌ و عزا سرشان‌ بریده‌ شده‌ و هیچگاه‌ به‌ حق‌ و حقوق‌ خودشان‌ نرسیده‌اند. حالا من‌ گاهی‌ هم‌ می‌گویم‌ که‌ چه‌ کسی‌ گفته‌ مثلا هنرمند تاتر از بقیه‌ قشرهای‌ هنرمند پایین‌تر است. در حالی‌ که‌ شما خودتان‌ می‌دانید پشتوانه‌ی‌ سینما و تلویزیون‌ و همهی‌ اینها تاتر است. به‌ هر حال، نه‌ ما هنوز با این‌ مشکلات‌ دست‌ به‌ گریبان‌ هستیم. سال‌ گذشته‌ این‌ طور بوده‌ و ما چیزی‌ ندیده‌ایم.

آقای‌ مرزبان، اکثر چهره‌های‌ تاتر به‌ کلی‌ کنار کشیده‌اند و الان‌ ترجیح‌ می‌دهند کار نکنند، شما دلیلش‌ را چه‌ می‌دانید؟
ببینید فی‌ المثل‌ می‌گویم‌ که‌ من‌ مرزبان‌ هم‌ که‌ دارم‌ کار می‌کنم، خیلی‌ پررو هستم. واقعا اسمش‌ را پررویی‌ می‌گذارم. واقعا من‌ عادت‌ کرده‌ام‌ که‌ یک‌ خرده‌ نان‌ عشق‌ را بخورم. یعنی‌ خانواده‌ام‌ به‌ من‌ عادت‌ داده‌اند به‌ نان‌ عشق‌ خوردن، به‌ مشتی‌ به‌ شکم‌ زدن‌ و با سیلی‌ صورت‌ را سرخ‌ نگه‌ داشتن‌ و با تاتر عشقبازی‌ کردن‌ و عشق‌ ورزیدن. اما بالاخره‌ یک‌ جایی‌ تحمل‌ آدم‌ها کم‌ می‌شود. یکی‌ زودتر، دیگری‌ دیرتر و بالاخره‌ می‌روند. من‌ هم‌ ممکن‌ است‌ که‌ یا مجبور شوم‌ به‌ زودی‌ کنار بکشم‌ یا اینکه‌ بالاخره‌ اصلا نمی‌روم‌ دیگر. مگر هر آدمی‌ چقدر عمر می‌کند. تمام‌ اینها از رسیدگی‌ نشدن‌ به‌ تاتر است‌ که‌ من‌ همیشه‌ گفته‌ام‌ و نمی‌دانم‌ که‌ جایش‌ اینجا هست‌ یا نه‌ اما همیشه‌ می‌گویم‌ که‌ سیاستگذاران‌ کلان‌ مملکت‌ باید بنشینند تکلیف‌ تاتر را روشن‌ کنند که‌ اصلا مقوله‌ای‌ به‌ نام‌ تاتر می‌خواهند یا نمی‌خواهند؟ اگر نمی‌خواهند که‌ ما مشکلی‌ نداریم، به‌ زور که‌ نمی‌توانیم. من‌ خودم‌ به‌ شخصه‌ می‌گویم‌ که‌ اگر بروم‌ در جایی‌ عملگی‌ و کارگری‌ ساختمان‌ هم‌ بکنم، دوست‌ دارم‌ که‌ صاحب‌ آن‌ خانه‌ و ساختمان‌ مرا دوست‌ داشته‌ باشد و مرا بخواهد. با گدایی‌ جایی‌ کار نمی‌کنم. الان‌ این‌ را می‌گویم‌ که‌ اگر تاتر نمی‌خواهند تکلیف‌ ما روشن‌ است. ولی‌ اگر می‌خواهند باید پایش‌ بایستند، باید به‌ قول‌ معروف‌ به‌ مسایل‌ مادی‌ و معنوی‌ توجه‌ کنند. از نظر مسایل‌ معنوی‌ باید یک‌ قانونی‌ به‌ مجلس‌ برده‌ شود و تکلیفها روشن‌ شود و با چشم‌ و ابرو و یک‌ بام‌ و هشت‌ تا هوا کار نشود. من‌ شاهد خیلی‌ از بی‌عدالتی‌ها در مسایل‌ تاتر این‌ مملکت‌ در همین‌ سال‌ گذشته‌ بودم. شما ببینید که‌ ما از این‌ مسایل‌ فراوان‌ داریم. علت‌ اینکه‌ بعضی‌ از دوستان‌ کنار می‌کشند همین‌هاست. مثلا طرف‌ می‌بیند که‌ می‌گویند فلان‌ تاتر را چون‌ وقتش‌ نیست‌ برداشته‌ می‌شود و تاتر دیگر که‌ به‌ مراتب‌ از آن‌ ضعیف‌تر است‌ می‌بینیم‌ که‌ به‌ اجراها و سفرهای‌ داخل‌ و خارج‌ متعدد می‌رود. اینها آدمها را دلسرد می‌کند حالا من‌ اگر تا به‌ حال‌ مانده‌ام‌ می‌گویم‌ که‌ خیلی‌ پررو هستم‌ و یا عاشق‌ و یا خیلی‌ دیوانه‌ام. نمی‌دانم.

فکر نمی‌کنید یکی‌ از مشکلات‌ تاتر این‌ است‌ که‌ زیاده‌ از حد وابسته‌ به‌ دولت‌ است؟
ببینید، وظیفه‌ی‌ دولت‌ است‌ که‌ این‌ وابستگی‌ را تحمل‌ کند. اصلا می‌دانید اشکال‌ کار از کجا است. من‌ معتقدم‌ که‌ ما هنوز آن‌ نیاز به‌ تاتر را حس‌ نکردیم. هم‌ از طرف‌ دولتمردان‌ و هم‌ از طرف‌ مردم. ما اگر باور بکنیم‌ که‌ حتی‌ در کوچکترین‌ مسایل‌ مملکت، حتی‌ مثلا در ترافیک‌مان، حتی‌ در مسایل‌ جوانان‌ و خانواده‌هایمان، در زندگی‌ کردن‌ و تنفس‌ و بهداشت‌مان، در درست‌ زندگی‌ کردن‌ و انسان‌ بودنمان، اگر ما تاتر را رونق‌ بدهیم، همهی‌ مشکلات‌ این‌ طرف‌ حل‌ می‌شود. علت‌ این‌ است‌ که‌ ما باور نکرده‌ایم. در تمام‌ دنیا این‌ رسم‌ است‌ که‌ دولت‌ به‌ طور مستقیم‌ به‌ تاتر کمک‌ می‌کند حالا در کشورهای‌ دیگر متولیان‌ آن‌ فرق‌ می‌کند. مثلا شهرداری‌ها مسوول‌ این‌ کار هستند اصلا بودجه‌های‌ کلانی‌ به‌ تاتر می‌دهند.

فکر نکنم‌ در کشورهای‌ خارج‌ دولتها و یا نهادهای‌ دولتی‌ که‌ به‌ تاتر کمک‌ می‌کنند، حق‌ اعمال‌ نظر را به‌ این‌ شکل‌ برای‌ خود محفوظ‌ بدانند.
مطلقا. اما اجازه‌ بدهید که‌ ما نیازهای‌ اولیه‌مان‌ را حل‌ بکنیم‌ بعد برسیم‌ به‌ دیگر مسایل. من‌ آن‌ مساله‌ی‌ قانون‌ به‌ مجلس‌ بردن‌ را که‌ خدمتتان‌ عرض‌ کردم، این‌ همان‌ است. چون‌ اگر قانون‌ به‌ مجلس‌ برده‌ شود تکالیف‌ روشن‌ می‌شود. فلان‌ آقا یا مدیر و مسوول‌ نمی‌آید به‌ من‌ بگوید به‌ دلیل‌ اینکه‌ فرضا مرزبان‌ است‌ فلان‌ کار را انجام‌ بدهد یا ندهد. همان‌ مساله‌ای‌ که‌ مولا علی‌ (ع) فرموده‌اند که‌ «نبینید که‌ چه کسی‌ چه‌ می‌گوید، ببینید که‌ چه‌ دارد می‌گوید» متاسفانه‌ در خیلی‌ از مسایل‌مان‌ و رشته‌های‌ هنری‌ این‌ مساله، برخلاف‌ آنکه‌ نباید باشد وجود دارد. ولی‌ متاسفانه‌ آدمها فرق‌ می‌کنند.

یکی‌ از مشکلات‌ هم‌ این‌ است‌ که‌ مسوولینی‌ که‌ تعیین‌ می‌کنند کدام‌ تاتر و در کجا اجرا شود، شاید از قشر هنرمندان‌ نباشند و بیشتر به‌ بدنه‌ی‌ مدیریت‌ دولتی‌ نزدیک‌ باشند. بالاخره‌ اگر بودجه‌ هم‌ فراهم‌ شود، وجه‌ هنری‌ کار را زیر سوال‌ می‌برند.

اولا به‌ شما بگویم‌ که‌ در رشته‌ی‌ تاتر ما آدمهایی‌ داریم‌ که‌ به‌ هر حال‌ تاتری‌اند ولی‌ فرقی‌ نمی‌کند. اتفاقا بیشتر مساله‌‌ساز می‌شود چون‌ اعمال‌ سلیقه‌ به‌ وجود می‌آورد. به‌ هر حال‌ کسی‌ که‌ هنرمند این‌ رشته‌ است‌ می‌آید و بالاخره‌ اعمال‌ سلیقه‌های‌ خودش‌ را انجام‌ می‌دهد. ما به‌ مدیر هنری‌ نیاز داریم. ببینید، ما از زمانی‌ که‌ منتظری‌ از مرکز هنرهای‌ نمایشی‌ رفت‌ همه‌ عنوان‌ کردند چرا می‌گویند منتظری. چون‌ منتظری‌ بازیگر نبود ولی‌ مدیریت‌ هنری‌ داشت. حالا من‌ نمی‌خواهم‌ وارد این‌ بخش‌ شوم‌ اما اتفاقا بعضی‌ از دوستان‌ که‌ رشته‌های‌ هنری‌ نمی‌دانند، در عمل‌ در مورد مسایل‌ مالی‌ آنها خست‌ به‌ خرج‌ می‌دهند. یعنی‌ بودجه‌ای‌ برای‌ تاتر تصویب‌ می‌شود بعد به‌ همین‌ ترتیب‌ که‌ پایین‌ می‌آید، یواش‌ یواش‌ حالتی‌ دارد که‌ می‌گویند: «بابا چه‌ خبره، زیاده» و به‌ عناوین مختلف‌ از آن‌ کم‌ می‌کنند و بودجه‌ای‌ که‌ به‌ آن‌ تاتری‌ بدبخت‌ می‌رسد شاید از یک‌ سوم‌ بودجه‌ هم‌ کمتر باشد. اینجاست‌ که‌ می‌بینیم‌ آن‌ بودجه‌ای‌ که‌ از آن‌ صحبت‌ می‌شود به‌ جماعت‌ تاتری‌ نمی‌رسد.

مثل‌ اینکه‌ سال‌ گذشته‌ مساله‌ی‌ ممیزی‌ سخت‌تر هم‌ شد و یک‌ مرحله‌ عقب‌تر یعنی‌ در حد نمایشنامه‌ هم‌ رفت.
من‌ حس‌ می‌کنم‌ ممیزی‌ روز به‌ روز سخت‌تر می‌شود.

و این‌ باز هم‌ عده‌ی‌ بیشتری‌ را از تاتر دور می‌کند.
بله، اصلا هر وقت‌ که‌ مساله‌ی‌ ممیزی‌ شدت‌ پیدا کرده، تاتر ساکت‌ شده‌ است. یعنی‌ متاسفانه‌ نتوانسته‌ کار خودش‌ را انجام‌ دهد.

آقای‌ مرزبان، اگر حالا ما قبول‌ کنیم‌ که‌ بودجه‌ی‌ دولتی‌ کم‌ است، مدیریت‌مان‌ ضعیف‌ است‌ ، ولی‌ یک‌ دلایل‌ دیگری‌ هم‌ باید باشد که‌ تاتر ما تماشاگر ندارد.
اول‌ بگویم‌ که‌ ما نجیب‌ترین‌ و آگاه‌ترین‌ تماشاگران‌ دنیا را داریم، این‌ یادمان‌ باشد. برای‌ اینکه‌ تماشاگرهای‌ ما همیشه‌ و همه‌ وقت‌ با ما همراه‌ بودند و اگر شما می‌گویید که‌ ما تماشاگر نداریم، نه، مردم‌ خیلی‌ آگاه‌ و آشنااند. یک‌ چیزی‌ را همین‌ جا بگویم‌ که‌ اصلا تماشاچی‌ تاتر ما دیگر آن‌ تماشاچی‌ فوکول‌ کراواتی‌ سابق‌ نیست. تماشاگر ما امروز آگاه‌ و نجیب‌ و آشنا به‌ تمام‌ مسایل‌ تاتری‌ است‌ و می‌آید که‌ تاتر ببیند. تاتر در زمان‌ سابق‌ که‌ مختص‌ یک‌ عده‌ی‌ خاصی‌ بود که‌ بروند و بنشینند و فقط‌ یک‌ مقدار بخندند و بگویند خیلی‌ خوب‌ خندیدیم، الان‌ این‌ ماجرا خیلی‌ کم‌ شده‌ است. نمی‌خواهم‌ آنها را رد کنم‌ یا بگویم‌ بد یا خوب‌ هستند. اصلا وارد این‌ بحث‌ نمی‌شوم‌ منتها امروز تماشاگر ما کارگر فلان‌ کارخانه‌ در ترک‌ موتورش‌ نشسته‌ است‌ و می‌آید. این‌ برای‌ من‌ اتفاق‌ افتاده‌ است. من‌ یکی‌ از نمایش‌هایم‌ در تاتر شهر اجرا شده‌ و پس‌ از اتمام‌ نمایش‌ و خروج‌ تماشاگران، می‌بینم‌ که‌ کارگری‌ در ترک‌ موتورش‌ با همسرش‌ نشسته‌ و در همان‌ حال‌ که‌ موتورش‌ روشن‌ است‌ در حال‌ نقد تاتر من‌ است‌ و این‌ خیلی‌ قشنگ‌ است‌ و من‌ یادم‌ نمی‌رود که‌ به‌ او می‌گفتم‌ لااقل‌ موتورت‌ را خاموش‌ کن‌ که‌ بتوانیم‌ راحت‌ صحبت‌ کنیم. او همانجا یقه‌ی‌ مرا گرفته‌ بود و داشت‌ راجع‌ به‌ تاتر با من‌ صحبت‌ می‌کرد. امروز تماشاگر ما اینها هستند. قشر دانشجویی‌ که‌ به‌ هر حال‌ شناخت‌ دارد و کارگر و کارمند و ... یعنی‌ مثل‌ زمان‌ سابق‌ نیست‌ که‌ تاتر مختص‌ یک‌ طبقه‌ی‌ خاصی‌ از جامعه‌ باشد. همه‌ی‌ آدمها به‌ تاتر روی‌ می‌آورند، منتها یک‌ خرده‌ هم‌ ما تاتری‌ها خودمان‌ اشکال‌ داریم. ما حق‌ نداریم‌ که‌ بگوییم‌ حرف‌ خودمان‌ را می‌زنیم‌ و تماشاگر برود بفهمد. نه، ما باید قدم‌ به‌ قدم‌ با تماشاگرمان‌ جلو بیاییم. من‌ یادم‌ نمی‌رود سال‌ گذشته‌ که‌ نمایش‌ «ملودی‌ شهر بارانی» را در رشت‌ روی‌ صحنه‌ آورده‌ بودیم، آنجا استقبال‌ بی‌نظیر بود. گهگاه‌ من‌ می‌دیدم‌ که‌ زیر باران‌ می‌ایستند تا ما اجرای‌ دوم‌ را برایشان‌ اجرا کنیم‌ که‌ ما شب‌ آخر این‌ کار را کردیم.

شما معمولا با آقای‌ رادی‌ کار می‌کنید و نمایشنامه‌های‌ ایشان‌ را روی‌ صحنه‌ می‌برید. این‌ روزها ایشان‌ در بستر بیماری‌ هستند، خبری‌ از ایشان‌ دارید.
بله، من‌ کاملا هر روز در خدمتشان‌ هستم. یعنی‌ اگر هر روز هم‌ نشد یک‌ روز در میان. الان‌ مدت‌ یک‌ ماه‌ و اندی‌ در خدمتشان‌ هستیم‌ و فقط‌ می‌توانم‌ بگویم‌ که‌ دیروز حال‌ ایشان‌ کمی‌ بهتر بوده‌ و همه‌ دعا کنیم‌ که‌ انشاءا... همیشه‌ سایه‌شان‌ بر سر تاتر این‌ مملکت‌ مستدام‌ باشد.

و کار بعدی‌تان‌؟
کار بعدی‌ من، قرار بود که‌ کار دیگری‌ را انجام‌ دهم‌ اما تغییرش‌ دادم. الان‌ کارم‌ «لبخند باشکوه‌ آقای‌ گیل» از آقای‌ رادی‌ است. یعنی‌ نهمین‌ همکاری‌ من‌ و استاد رادی‌ است‌ که‌ قرار است‌ اواخر تیر ماه‌ و اوایل‌ مردادماه‌ روی‌ صحنه‌ بیاید.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)