Aug 2009


به روایت شهرنوش پارسی‌پور ـ شماره ۱۴۱
ترکیب سبعیت و احساس تقدس

بهرام چوبینه در کتاب «پشت پرده‌های انقلاب اسلامی» به گفت و گو با حسین بروجردی نشسته است که بدون شک یکی از چهره‌های بسیار شاخص این چند دهه اخیر به شمار می‌آید. انقلاب اسلامی را لاجرم باید از طریق دست اندرکاران آن شناخت و حسین بروجردی یکی از این مردان است. در خواندن این کتاب بود که من دائم دچار این پرسش می‌شدم که جنم افرادی همانند حسین بروجردی از چه مقوله‌ای است. ترکیب سبعیت و احساس تقدس معجون عجیبی ساخته است که بیشتر از آن که به یک آدم واقعی شبیه باشد به قهرمانان داستان‌ها شباهت می‌رساند.



با خانم نویسنده ـ شماره ۵۴
آیا نهضت سبز باید خانه‌نشین شود؟

پس از تقلب در انتخابات این سوال بدیهی پیش آمد که رأی من کجا رفته است. دامنه خواسته‌های مردم تا این لحظه در حدودی دموکراتیک باقی مانده است، اما واکنش حکومت بسیار سبعانه و ددمنشانه بوده است. جان بسیاری را گرفته است و هزاران تن به زندان افتاده‌اند. اکنون این پرسش پیش می‌آید که آیا نهضت سبز باید برود و خانه‌نشین بشود؟ باور نمی‌کنم که چنین اتفاقی بیفتد. دلیل ان امر این مسأله ساده است که یک بار که شما متوجه شوید دموکراسی یعنی چه دیگر کسی نمی‌تواند این حق را از شما بگیرد مگر این‌که شما را بکشد.



گزارش یک زندگی ـ شماره ۱۲۲
چهار سال و هفت ماه و هفت روز

دو هزار تومان پول در خانه داشتم، اما فقط ۵۰ تومان برداشتم؛ چرا که فکر می‌کردم برای بازگشتن از اوین ۵۰ تومان کافی است. آن قدر مطمئن بودم کاری نکرده‌ام که مدت زمان لازم برای بازجویی را نهایت یک هفته برآورد می‌کردم. ابداً نمی‌توانستم حدس بزنم که چهار سال و هفت ماه و هفت روز از عمرم را بناست بدون اتهام معینی در زندان به سر ببرم.



با خانم نویسنده ـ شماره ۵۳
مجسمه اژدها در سازمان ملل

در جریان اعتصاب غذا در برابر سازمان ملل نظرم به مجسمه غول‌آسایی افتاد که از طرف روسیه به ملل متحد هدیه شده است. این یک مجسمه ۹۴ فوتی است که از نظر بزرگی هفتمین مجسمه بزرگ دنیا به شمار می‌آید، و لابد سازنده‌اش آن را ساخته تا به عنوان یکی از عجایب هفت گانه دنیا به ثبت برسد. «زوراب کنستانینس دزه تسرتلی»، متولد تفلیس در گرجستان، طراح و سازنده مجسمه، ریاست آکادمی هنرهای روسیه را برعهده دارد. او در جریان حوادث یازده سپتامبر ۲۰۰۱‌، این مجسمه به ظاهر عجیب و عمیقاً مرتجعانه را طراحی کرده است.



گزارش یک زندگی ـ شماره ۱۲۱
دو چمدان نشریه

مادر ما نفرت ترسناکی نسبت به جمهوری اسلامی داشت و علاقه‌مند به نظام سلطنتی بود. او از کمونیسم وحشت زیادی داشت و فکر می‌کرد کمونیست‌ها اگر بیایند، اتومبیل او را مصادره خواهند کرد. اما برای من روشن نیست چرا به سازمان مجاهدین خلق علاقه‌مند بود. شاید علت این امر وابستگی این سازمان به اسلام بود.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور ـ شماره ۱۴۰
شاعرانگی جا مانده در دهه چهل

«صبح همین روزها» محموعه شعری است سروده حسن صلح جو که نشر ثالث آن را منتشر کرده است. شعرها از نوع مدرن و عملاً فاقد وزن و قافیه هستند. در این کتاب کم‌حجم هیچ نوع گزارشی از زندگی شاعر به دست داده نشده است. شاعر اما این مجموعه را به مادرش هدیه کرده است که «ذات شعر است». اغلب این اشعار در انگلستان سروده شده‌اند و رویا نامی در شکل‌گیری آن‌ها نقش اساسی داشته است. گرچه شعر حسن صلح‌جو فاقد وزن و قافیه است اما معنایی را در درون خود حمل می‌کند.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور ـ شماره ۱۳۹
وسوسه‌ی خود قهرمان بینی

نسرین پرواز، از زندانیان جمهوری اسلامی، که به مدت هشت سال از عمر خود را در زندان سپری کرده، می‌کوشد از مجموعه خاطرات مردان زندانی که بنا به توضیح خود، آن‌ها را صبط کرده است رمان‌واره‌ای فراهم آورد. او با امانت‌داری این خاطرات را برای خواننده شرح می‌دهد و کوشش دارد تا به آن جنبه داستانی بدهد. نویسنده در انتهای کتاب به طور خلاصه شماری از بازماندگان زندان را به بحث با یکدیگر می‌کشاند و از جنبش چپ ایران انتقاد می‌کند که چرا تا این حد احساس خود قهرمان بینی را در میان هوادارانش اشاعه داده بوده است که همه آن‌ها خود را فدا کنند.



با خانم نویسنده ـ شماره ۵۲
جنبش سبز، جنبشی فراگروهی است

این یک جنبش فراگروهی است و نه تنها مردم ایران از چپ افراطی تا راست افراطی را در بر می‌گیرد بلکه اما نیم نگاهی به کلیت جهان دارد. برخی اما دچار این توهم شده‌اند که از فرصت استفاده کنند و جمهوری اسلامی را نابود کنند. تا جایی که من متوجه می‌شوم جنبش سبز چنین داعیه‌ای ندارد، این جنبش انسان را به یاد دکتر مارتین لوتر کینگ می‌اندازد. پس در چنین میدانی بسیار زشت است که از دهانی بشنویم که فریاد برآرد «مرگ بر جمهوری اسلامی» البته روشن است که پایه‌های این جمهوری سست شده است، اما این مسأله ربطی به جنبش سبز ندارد. دروغ، تزویرو ارتشا و تقلب دلیل این سستی است.



گزارش یک زندگی ـ شماره ۱۲۰
نامه من به مسعود رجوی

کار بخش اعظم هواداران سازمان مجاهدین خلق، فروش روزنامه بود و هر روز از نیروهای حرب‌اللهی کتک می‌خوردند. ظاهراً در آن مقطع آنان دستور داشتند ساکت بمانند. اما من فکر می‌کردم این سازمان حداقل به پنج سال وقت نیازمند است تا به یک سازمان سیاسی واقعی تبدیل شود. در غیر این صورت شک نداشتم که به زودی چپ‌کشی و به ویژه مجاهدکشی آغاز خواهد شد. چنین پندارهایی باعث شد تا در زمستان ۱۳۵۹ نامه‌ای برای مسعود رجوی بنویسم.



با خانم نویسنده - شماره ۵۱
شما خودتان هستید و دیگری نیستید

پروفسور ایزوتسو، در شرحی درباره «من» و هویت آن می‌نویسد که مسلمان‌ها یک من بزرگ در آسمان می‌سازند و از قول او حرف می‌زنند. در آئین ذن بودائی اما «من» از خود می‌آغازد و به اطراف منتقل می‌شود.
شما مرکز دایره‌ای هستید که در سیصد و شصت درجه در اطراف شما گسترده می‌شود. پس خودخواهی نخواهد بود اگر شما بگویید من دیدم و یا من شنیدم‌. یا من فکر کردم. این فقط نشان می‌دهد که شما خودتان هستید و دیگری نیستید. به هرحال من چه بخواهم و چه نخواهم همانند شما مرکز عالم هستم. چون اگر خود را حذف کنم میانگینی برای دیدن و سنجیدن نخواهم داشت.



گزارش یک زندگی ـ شماره ۱۱۹
وقتی همه، کتاب‌های زیر زمینی می‌‌خوانند

جلسات کانون متشنج بود. حزب توده از کانون جدا شده بود و برای خودش انجمنی به راه انداخته بود. در خود کانون تضاد میان لیبرال‌ها و کمونیست‌ها بارز بود. هفته‌ای یک شب هم به پیشنهاد گلشیری جلسه داستان‌خوانی داشتیم. فعالیت ادبی من متوقف شده بود. در سال ۱۳۵۶ در فرانسه، رمان جدیدی نوشته بودم به نام «ماجراهای ساده و کوچک روح درخت». این رمان شرح زندگی یک چپ‌گرای منفعل بود که به دلیل ترس از زندان و شکنجه فعالیت سیاسی را کنار گذاشته بود.






از دست ندهید


افزایش قیمت‌ها

خشونت نمایشی

تحصن برای ستوده

کنسرتویی برای ویلن‌نوازان

تاملات شکوفه تقی