تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
با خانم نویسنده ـ شماره ۵۴

آیا نهضت سبز باید خانه‌نشین شود؟

شهرنوش پارسی‌پور
http://www.shahrnushparsipur.com

در گزارش زندگی خود از سازمان مجاهدین خلق صحبت کرده بودم و در‌باره نامه‌ای نوشته بودم که خطاب به مسعود رجوی تهیه کرده و در آن به او تذکر داده بودم که به‌زودی چپ‌کشی آغاز خواهد شد و بهتر است که هواداران این سازمان به خانه بازگردند. آقای امیر... لطف کرده و تفسیری گذاشته بودند با طرح این مطلب که جریان وابسته به آقای پیمان خانه‌نشین شد، و آیا من فکر می‌کنم که نهضت سبز نیز باید خانه‌نشین شود؟

Download it Here!

دوست گرامی، سازمان مجاهدین خلق یک جریان مبارزاتی تندرو بود و به جنگ مسلحانه باور داشت و در آخرین ماه‌های حضور فعالش در جامعه به کشتار مخالفانش روی آورد. این کار حداقل از یک جهت اشتباه بود‌. آن این که جریان وابسته به آیت‌الله خمینی، به رغم جنبه ارتجاعی حادی که داشت، منتخب مردم بود.

این واقعیت را هرکس انکار کند تاریخ را به مسخره گرفته است. البته مردمی که در روز ورود خمینی به صورت انبوه به خیابان ریختند، همه عاشق آیت‌الله نبودند. شخصی درباره یک روستایی تعریف می‌کرد که در خیابان تخت طاووس به او برخورده بود. مرد روستایی به او گفته بود در حال تخمین زدن قیمت ساختمان‌های این خیابان است و دارد فکر می‌کند در لحظه پیروزی کدام ساختمان را مصادره کند. جمعیت قابل ملاحظه‌ای از این دست از طرفداران آیت‌الله خمینی بودند.

از سوی دیگر، شخصاً براین باورم که بخش قابل ملاحظه‌ای از محبوبیت آیت‌الله خمینی به دلیل ترس بخشی از مردم، به ویژه بازاریان و روحانیون، از جریان‌های چریکی و مشی مسلحانه بود. این جریانات از زمان شاه آغاز شده، و از عوامل اصلی سقوط سلسله پهلوی هستند. روشن است که بازار سنتی آخرین نیرویی است که می‌تواند از سازمانی با مشی مسلحانه و چپ‌گرا حمایت کند.

شاه ظاهراً یکی از اشکالاتش این بوده که زیاد و آن طور که باید نمی‌کشته. این جمعیت بازاریان نیازمند شخصیتی بودند که بتواند بی‌رحمانه بکشد و سرکوب کند. اگر حوادث سال‌های نخستین انقلاب اسلامی را بررسی کنید متوجه می‌شوید که آیت‌الله خمینی به شدت از نزدیک شدن به مجاهدین پرهیز می‌کرد.

کارها به گونه‌ای پیش رفت که دیگر راهی برای این سازمان باقی نماند جز اتخاذ مشی مسلحانه. یعنی همان روشی که براساس آن شکل گرفته بود. در این لحظه بود که ناگهان مجاهد‌کشی و در دنباله آن چپ‌کشی آغاز شد. بیشترین کسانی که در معرض خطر بودند طرفداران مشی مسلحانه بودند.

باید توجه کرد که نظام پدرسالارانه ایران حداقل سه هزار سال سابقه تاریخی دارد. در جریان این تاریخ دور و دراز در مواردی که کارد به استخوان مردم رسیده است، دست به اسلحه برده‌اند. البته تاریخ ایران یک ویژگی دیگر نیز دارد و آن هجوم دائمی قبایل و اقوام فاتح به ایران است.

حکومت‌ها در ایران اغلب از خارج از محدوده جغرافیایی آن بر سرزمین ما مسلط شده‌اند، و روشن است که در چنین حالتی قیام مردمی امکان‌پذیر نبوده است. بیهوده نیست که ما یک واژه بامعنا برای دموکراسی نداریم. حکومت در ایران به جز چند برهه کوتاه (صفاریان، سامانیان، آلبویه و آل زیار) از میان مردم برنخاسته است.

البته حکومت زندیه نیز کم و بیش مردمی به شمار می‌آید، و لابد همه تعجب خواهند کرد که بگویم حکومت پهلوی نیز یک حکومت مردمی به شمار می‌آید. رضا شاه از میان مردم برخاسته بود و وابستگی به قبایل مهاجم نداشت. بر این گمانم که یکی از دلایل شکل‌گیری جنبش‌های مردمی در این عصر پهلوی نیز همین باشد.

حقیقتی است که آخرین پادشاه سلسله پهلوی تقاص تمام پادشاهان قبلی ایران را که اغلب مهاجم بوده‌اند پس داده است. البته در این مجال تنگ جای بررسی این مطلب را نداریم، اما فراموش نشود که اغلب انقلابات در ایران زمانی صورت گرفته که پادشاه وقت به نسبت عادل‌تر از همتایان خود بوده.

در جامعه‌ای که همیشه با ظلم و ستم روبه‌رو بوده یک پادشاه ملایم و نرمخو می‌تواند این فرصت را به مردم بدهد که افسار پاره کنند. مظفرالدین شاه، مرد نرمخویی بود و در زمان او انقلاب مشروطیت رخ داد. آخرین پادشاه پهلوی نیز مرد نرمخویی بود، و یک دلیل ساده آن این که در آخرین لحظه حاضر نشد مردم را بکشد.

جالب است که لویی شانزدهم نیز مرد ملایمی بود و به ساعت‌سازی بیشتر علاقه داشت تا حکومت. آخرین تزار روسیه نیز مردی آرام و صلح‌جو بود. سیهانوک، پادشاهی که خمرهای سرخ او را از کار برداشتند نیز پادشاه بسیار دموکراتی بود.

به هرحال سازمان مجاهدین خلق از نیروهایی است که باعث سقوط سلسله پهلوی شده است، اما این سازمان در لحظه شکل‌گیری غائله خمینی ضعیف شده بود. در مقطع آغازین انقلاب اسلامی ناگهان جمع کثیری از جوانان به این سازمان گرویدند. کمیت عددی مجاهدین و طرفداران آن به نحو قابل ملاحظه‌ای رشد کرد، اما این سازمان درست به همین دلیل چاره‌ای نداشت جز اتخاذ مشی مسلحانه، زیرا افرادی به آن روی آورده بودند که میل به جنگجویی داشتند. پس این جریان درگیر شد و شکست خورد و از صحنه ـ حداقل موقت ـ کنار رفت.

نهضت سبز ایران برعکس، از همان آغاز نشان داد که یک جنبش جوینده دموکراسی و آزادی است. همان‌طور که به یاد دارید جنبش از اینجا آغاز شد که مردم تصمیم گرفتند مصممانه در انتخابات شرکت کنند. برای بسیاری از مردم شخصیت انتخاب شوندگان چندان مطرح نبود بلکه هدف این بود که دولت فعلی ابقا نشود.

پس از تقلب در انتخابات این سوال بدیهی پیش آمد که رأی من کجا رفته است. دامنه خواسته‌های مردم تا این لحظه در حدودی دموکراتیک باقی مانده است، اما واکنش حکومت بسیار سبعانه و ددمنشانه بوده است. جان بسیاری را گرفته است و هزاران تن به زندان افتاده‌اند. اکنون این پرسش پیش می‌آید که آیا نهضت سبز باید برود و خانه‌نشین بشود؟

باور نمی‌کنم که چنین اتفاقی بیفتد. دلیل ان امر این مسأله ساده است که یک بار که شما متوجه شوید دموکراسی یعنی چه دیگر کسی نمی‌تواند این حق را از شما بگیرد مگر این‌که شما را بکشد. «پدرسالار» پس از سه هزار سال فرمانروایی، به مفهوم واقعی کلمه به زیر سوال رفته است. او آن‌قدر وحشت‌زده است که تمامیت سبعیت تاریخی خود را به نمایش می‌گذارد.

به زنان و مردان یک‌سان تجاوز می‌کند، چون در درازنای تاریخ به اتکای همین حالت تجاوز است که حکومت کرده. سری به موزه بریتانیا بزنید و از صف دراز مردان دست و پابریده که در کنار کاخ پادشاهان آشور در نینوا به ردیف نشسته‌اند، بازدید کنید. این همان پدر‌سالاری است که شیخ شهاب‌الدین سهروردی را در سی سالگی شهید کرد، چون این عارف روشن دل در «عقل سرخ» گفت و گوی خلاقی را با شیطان آغاز می‌کند.

این همان پدرسالاری ست که منصور حلاج را به جرم انا الحق گویی قطعه قطعه می‌کند. اکنون اما این پدرسالار رو در رو با جامعه‌ای یک‌‌‌‌پارچه است که انا الحق می‌زند. به همان دلیلی که حلاج نمی‌توانست برود در خانه و پایش را رو به قبله دراز کند. به همان دلیل نیز نهضت سبز، ولو این‌که ظاهراً شکست بخورد، خانه‌نشین نخواهد شد.

این یک حالت نگرش به جهان است که در ایران تغییر کرده. نظام پدرسالاری در تمامی ابعاد آن، از حکومت سیاسی، تا تعریف مذهبی، تا روابط ارباب و رعیتی، تا نقش زن و مرد دربرابر یک دیگر و... یک‌پارچه به زیر سوال رفته است.

البته در اینجا این نکته مهم مطرح می‌شود که پدرسالار نخواهد مرد، چون اصل نرینه بنا نیست بمیرد. اگر بمیرد هستی انسانی دستخوش نابودی می‌شود. مسأله اما این است که پدرسالار باید پوست بیندازد. در جریانات اخیر می‌بینیم که او از اندام زایشی خود به مثابه سلاح استفاده می‌کند.

باید به او تفهیم کرد که دیگر «کردن» معنا ندارد، چرا که اگر ایشان یک مبتلای به ایدز را «بکند» خود مبتلا به ایدز خواهد شد. از این صراحت در لهجه پوزش می‌طلبم، اما هنوز چهره ترانه معصوم را جلوی چشمانم دارم. باز صحبت خواهم کرد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

تمام اقشار جامعه باید دریابند که در دنیای امروز منافع خود را باید جدای از قالبهای دیروز پیگیری کنند . که اینگونه با دوامتر، بهترو انسانی تر است
پدر سالاران ،منفعت سالاران ،دین سالاران و...
از صراحت شما هم لذت بردم . اصلا این سایت را بخاطر همین تابو شکنی ها دوست دارم.

-- kaveh ، Aug 26, 2009

Thanks for your enlightening audios; I agree with most of your points , but I think you should use the word "yekparche" with more caution.Awarenesof democratic concepts in Iran, I don't believe, is as widespread as it seems.
Yours
Amir

-- Amir ، Aug 26, 2009

Sarkare Khanoom Parsi pour,
neveshtehaye pishine siasi-tarikhi shoma neshan dad (comment ha ra hatman khandid) ke dar in vadi tajrobehi nadarid va tahlil hayetan besyar sathist. Nemidanam che esrari darid ke in rah ra edameh dahid va asabe khanandegan ra kesh biavarid.

Ba Ehteram Saeed

-- بدون نام ، Aug 26, 2009

"اما این سازمان درست به همین دلیل چاره‌ای نداشت جز اتخاذ مشی مسلحانه، زیرا افرادی به آن روی آورده بودند که میل به جنگجویی داشتند".

نتیجه گیری شما در بالا را دوباره در گیومه آورده ام. فکر نمیکنید قدری ساده و سطحی با مسئله ای چنین عمیق برخورد کرده اید؟ مگر در زمان شاه کمیت هواداران مجاهدین زیاد بود که دست به اسلحه برده بودند؟

-- منتقد ، Aug 26, 2009

با این استدلال قوی! اگر الان انقلاب دیگری در ایران اتفاق بیفتد به دلیل نرمش و دموکراتیک بودن احمدی نژاد یا خامنه یی است؟!

-- Mazdak ، Aug 27, 2009

"کردن" یک واژه عامیانه و به معنی سکس کردن است که در حالت سلامت آن هر دوی همسر یا زوج از آن لذت می برند, بنابر این عمل تجاوز جنسی را نباید سکس نامید ،بلکه آن یک جنایت محسوب می شود و جنایت با هر نییتی جنایت است .حتی مواردی که در ان عاشق معشوق خود را از حسادت یا جنون به قتل رسانده در قانون قاتل شناخته میشود.در کشورهای پیشرفته کسی که در تصادف منجر به کشته شدن فردی میشود در میزان جرم با یک قاتل آدمکش در یک سطح محاکمه میشود ،چون حوادث در درصد بالایی شناخته شده و قابل پیشگیری هستند.
بگذریم ،من از شما انتظار نداشتم عمل طبیعی سکس کردن را با یکی از بالاترین رده های جنایت که وقتی به دست عوامل قانون انجام میشود به معنی فساد مطلق سیستم هست در یک موضوع بحث و در یک جا مطرح کنید.
به علاوه جنایتکاران قربانیان خود را از پاکترین انسانها و آسیب پذیرترین اقشار جامعه انتخاب کرده اند و از هر ابزاری برای این جنایات استفاده کرده اند.

-- سحر ، Aug 27, 2009

لفظ پاره کردن افسار مردم کلمه خوبی نیست خانم روشنفکر همه چیز دان.

-- حسن ، Aug 27, 2009

در مورد اینکه مجاهدین خلق به دنبال دموکراسی نبودند و نیستند و سازمانی بسته و دیکتاتوریند، هیچ شکی نیست. اصولا آنها در 30 سال قبل یخ زده اند.نگاهشان به دموکراسی و آزادی مانند نگاه کودتاگران مذهی پیرو خامنه ای و احمدی نژاد، نگاه ابزاریست. یعنی وقتی در قدرت نیستند می خواهند دموکراسی و آزادی باشد تا به قدرت برسند ولی وقتی به قدرت رسیدند، دیگر اعتقادی به این دو مقوله ها ندارند و این نردبان را پایین می اندازند. خدا را شکر که در داخل ایران هیچ طرفداری ندارند و در خارج هم فقط در حال دست و پا زدن برای حفظ خود به هر شکل ممکنند.

-- سپهر ، Aug 27, 2009

با اين تفاسير هر فارسي كه شاه شده حتي اگه از طرف انگليسي ها مثل رضا شاه مردمي هستش ولي امثال نادر شاه-شاه اسماعيل-شاه عباس و... چون از تركان ايران هستند از قبايل مهاجم وحشي تلقي ميگردند!!!! نفرين بر همه نژادپرستاني كه اسم روشنفكر هم بر روي خود گذاشته اند پان فارسيسم كور امثال شماست كه به عده اي قليل جرات تجزيه طلبي ميدهد خانم پارسي پور

-- عايرضا ، Aug 27, 2009

آقای علیرضا،

پاسخ شما را در برنامه شماره 57 با خانم نویسنده خواهم داد.
اکنون فقط به یک نکته کوتاه اشاره می کنم. قبایل ترک از ترکستان به نقاط دیگر سرازیر شدند و حکومت های خود را در حالی ساختند که مردم ساکن منطقه نقش چندانی در آن بازی نمی کردند. البته امروز ترکان همانند بقیه مردم ایران از حالت کوچ نسینی دست کشیده اند. ضمنا جهت اطلاع جنابعالی عرض می شود که اینجانب از طایفه قاجار هستم . خودم یک پا ترک محسوب می شوم.

-- شهرنوش پارسی پور ، Aug 29, 2009

سحر عزیز

عمل چنسی "کردن" و "شدن" نیست، چون در این حالت یک طرف به کلی مفعول و طرف دیگر فاعل است . در چنین وضعیتی می توان جنایت های زیادی انجام داد و بر حق هم ماند.
عمل جنسی عبارت می شود از "دادن" و "گرفتن". در این حالت هردو طرف دارای اراده عمل هستند، منتهی در جهت معکوس.

-- شهرنوش پارسی پور ، Aug 29, 2009

خانم پارسی پور عزیز بعد از مدت ها دوباره برنامه ای بسیار فوق العاده ، عمیق و بامفهوم را از شما شنیدم که به طبع لذت بردم از شهامت شما و شعورتان. اینکه عده ای درک نکنند آنچه در کلامتان بوده به واقع یعنی چه هیچ عجیب نیست، همینطور انتقادات از سر بعض و کین عده ای دیگر
به هر حال خیلی خیلی از شنیدن این برنامه اتون استفاده کردم از اینکه حقیقت در یک رسانه ی ایرانی بیان میشه لذت می برم. پاینده و سلامت باشید و راه سبز ایران جاودان

-- شهرزاد ، Aug 31, 2009

Mesleh hamish zibah vah tahsier goozahr ,khahesh mikoonahm hargez delsard nahshavid tahrikh mah bah shoomah ehtiaj dahrad

-- بدون نام ، Sep 2, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)