تاریخ انتشار: ۲۸ فروردین ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
به روایت شهرنوش پارسی‌پور - شماره ۱۳۰

«نه زيستن نه مرگ»، صداقت بی‌بدیل یک زندانی

شهرنوش پارسی‌پور
http://www.shahrnushparsipur.com

ايرج مصداقى از زندانيان مجاهد است که از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ در زندان‌هاى جمهورى اسلامى به سر برده. او کتاب حاضر را در چهار جلد تاليف کرده. من البته تمامى کتاب‌هاى خاطرات زندان را نخوانده‌ام، اما از محتواى آنچه مصداقى نوشته، با توجه به شناختى که خودم از زندان دارم، احساس مى‌کنم که او نهايت کوشش را دارد تا جایى که ممکن است تصويرى واقعى از زندان جمهورى اسلامى به دست دهد.

Download it Here!

او در آخر هر مجلد بخشى را به نقد آثار ديگرى که درباره زندان نوشته شده است، اختصاص داده و با دقت فوق‌العاده‌اى مى‌کوشد نکات غلط و اشتباهى را که خاطره‌نويسان به دست داده‌اند روشن کند. او گاهى در اين تلاش آنچنان صادق است که اين توهم را ايجاد مى‌کند که قصد دفاع از جمهورى اسلامى را دارد.

البته چنين نيست، اما مسأله بر سر ارقام و آمارى است که زندانيان و يا کسانى که درباره زندان‌هاى جمهورى اسلامى نوشته‌اند ارائه داده‌اند. ايرج مصداقى روشن مى‌‌کند که دفاع از زندانى به اين معنا نيست که در ارقام به دست داده اغراق‌گو‌یى کنيم.

او در اين زمينه به هوشى مين، رهبر ويتنام شمالى استناد مى‌کند که تا مطمئن نمى‌شد هواپيمایى افتاده خبر سقوط آن را اعلام نمى‌کرد. آمار هوشى مين آنچنان درست بود که خود آمريکایيان بدان استناد مى‌کردند.

به نظر ايرج مصداقى اين روش درست کار براى يک انقلابى يا يک زندان سياسى است. درست به همين دليل، در جوار بررسى خاطرات مختلف و يا کتاب‌هایى که محققان نوشته‌اند از انتقاد نسبت به سازمان مجاهدين خلق و آمارهایى که به دست داده‌اند نيز کوتاه نمى‌آيد.

ساختار و بافتار اين کتاب متکى است بر شعر. ايرج مصداقى در هر گام که پيش مى‌رود شعرى از شاعران مشهور و يا شعرهاى زندان را مورد استفاده قرار مى‌‌دهد. او از موهبت بى‌نظير حافظه قوى برخوردار است. دوران‌هاى مختلف اين ده سال دراز را به خوبى به خاطر مى‌آورد.

نام‌هاى تمام زندانيان را به خاطر سپرده است و حرف او، در اين مقطع که ۳۸۰۰ زندانى در سال ۱۳۶۷ اعدام شده‌اند از سنديت و اهميت زيادى برخوردار است. برطبق گفته او هيچ‌يک از زنان زندانى مجاهد خاطراتى از خود باقى نگذاشته‌اند. شايد علت اين امر اعدام آن بخش از زندانيان با استعداد است که در سال ۱۳۶۷ به جوخه اعدام سپرده شده‌اند.

جلد نخست کتاب ايرج مصداقى در برگيرنده دوران نخست دستگيرى اوست. او به زندان وارد شده و در جو اعدام‌هاى سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ قرار گرفته است. او با صداقتى قابل تحسين مى‌کوشد گروه‌گرا نباشد و از منظرى بى‌طرف به تمامى زندانيان نگاه کند.

به طور مثال در جلد نخست، حمله تيز او متوجه سياست غير عادى حزب توده و چريک‌هاى اکثريت است که با علاقه‌مندى و پافشارى بر اعدام‌هاى بى‌رويه سال ۱۳۶۰، با اين عنوان که در حال مبارزه با امپرياليسم هستند‌، تأکيد مى‌ورزند.

اما بعد، هنگامى که شتر انقلاب در خانه حزب توده و چريک‌هاى اکثريت نيز مى‌نشيند و سر و کله آن‌ها نيز در زندان پيدا مى‌شود لحن مصداقى نيز عوض مى‌شود. در اينجا او مى‌کوشد از اين زندانيان نيز به عنوان زندانى حمايت کند. اين روش نگرش در ايران که مردم متأسفانه هميشه گروه‌گرا و قوم‌گرا هستند از اهميت و امتياز ويژه‌اى برخوردار است.

جلد دوم و سوم کتاب، شرح دوران‌هاى بسيار طولانى مدت انفرادى و حبس در دستگاه، يا تابوت يا گور است. زندانى گاهى در قزل‌حصار است و گاهى در گوهردشت. به طور مرتب از زندانبانان کتک مى‌خورد. مسأله اساسى در اين کتاب تکيه بر اين نکته است که زندان‌هاى جمهورى اسلامى جایى نبود که زندانى دوران محکوميت خود را مى‌گذراند، بلکه اين زندان جایى بود که زندانى را دائم در زير فشار قرار مى‌دادند تا تحول پيدا کند.

من خود بارها به اين نکته انديشيده‌ام که چرا اداره کنندگان زندان که بدون شک در خارج از زندان نيز حاميانى داشتند تا اين حد ديوانه‌وار مى‌کوشيدند با فشار و عذاب زندانى را متحول کنند. اين کوشش تا آنجا پيش رفت که در سال ۱۳۶۷، هنگامى که ديدند نمى‌توانند زندانى را تغيير دهند ناگهان ۳۸۰۰ نفر را که اغلب حکم‌هايشان تمام شده بود، اعدام کردند.

جلد چهارم کتاب مصداقى، يکسره وقف سال ۱۳۶۷ و اعدام‌هاى حيرت‌بار آن شده است. او در انتهاى کتاب خود شمارى از روشنفکران ايران را به زير سوال مى‌برد که چرا با وجود امکاناتى که داشتند يا دارند نمى‌کوشند توجه محافل جهانى را به اين حادثه دردناک و اسف‌انگيز جلب کنند.

من به ايرج مصداقى تلفن کردم، چرا که او چندين بارى به کتاب خاطرات زندان من اشاره‌هایى کرده بود. در گفت و گو از اين پديده اعدام‌ها من به همزمانى آن با حمله مجاهدين به غرب ايران اشاره کردم تا شايد بتوان اين‌گونه توجيه کرد که در آن لحظه هيچ‌کس به خود اجازه نمى‌داد سخنى بگويد، چرا که امکان داشت اين پندار رشد کند که دارد از خط مشى سازمان مجاهدين خلق پيروى يا حداقل دفاع مى‌کند.

ايرج مصداقى نظريه ديگرى داشت. او مى‌گفت ما اصلاً کارى به اين نداريم که يک سازمان مجاهدينى به غرب ايران حمله کرده. ما فقط به اين نگاه مى‌کنيم که شمارى زندانى در زندان دارند دوران محکوميت خود را مى‌گذرانند و ناگهان همه اعدام مى‌شوند.

او مى‌گفت وظيفه روشنفکر چيست؟ آيا جز اين است که در چنين لحظه‌اى از جاى برخيزد و اعتراض کند؟ من اما به اين مى‌انديشيدم که به طور کلى در دنيا سلسله روابط و ضوابطى هست. به ايرج مصداقى گفتم که تمام اين کشورهاى پيشرفته و جذابى که در دنيا وجود دارند، همه از اين حادثه مطلع هستند، اما همه سکوت کرده‌اند، چون برايشان صرف نمى‌کند که حرف بزنند.

امروزه يک نکته براى من روشن است که مجموعه غرب هرگز اجازه نخواهد داد دولتى هشيار و مردمى در ايران بر سر کار بيايد. آنان هميشه از دولت‌هایى ـ به صورت کجدار و مريض ـ دفاع مى‌کنند که مورد نفرت مردم باشند. اين مسأله محسناتى دارد.

چنين دولت‌هایى هميشه باج‌هاى بزرگ مى‌دهند که بمانند، اما از آنجایى که در داخل کشور زير پاى خود را سفت احساس نمى‌کنند تا مى‌توانند مى‌چاپند و بيشتر از پيش مردم را از خود ناراضى مى‌کنند. بعد در لحظه‌اى که هميشه پيش مى‌آيد ناگهان مردم منفجر مى‌شوند.

به طور معمول اين لحظه هم هميشه مقطعى است که اين دولت‌ها به فکر انجام سلسله‌اى از کارهاى عام‌المنفعه مى‌افتند. به زمان سقوط شاه که فکر کنيم مى‌بينيم اين تحليل درست است. در مقطع سال ۱۳۵۶بيشترين کار عمرانى در ايران انجام مى‌شد. اما ناگهان سقوط آمد.

در حقيقت علت واقعى سقوط، شاه نبود امکان فعاليت سياسى بود. نيروهاى سياسى همه در زير زمين بودند و به دليل پنهان بودن همانند نوعى سم در بدنه اجتماعى حرکت مى‌کردند. اين حادثه امروز هم تکرار شده. گرچه به ظاهر پليس مخفى جمهورى اسلامى قوى است، اما در حقيقت حادثه زمانى که بخواهد رخ بدهد از جایى و به گونه‌اى رخ خواهد داد که قابل پيش‌بينى نيست.

به هرحال ما امروز رو در روى يک نسل از دست رفته هستيم. دو روز پيش با خانم روانپزشکى ناهار مى‌خوردم که در سن چهارده سالگى، هنگامى که از کلاس انگليسى در خيابان کاخ بيرون آمده بود دستگير شد. در اوين به ضرب کابل‌هاى هادى غفارى که مرتب به سر و صورت او مى‌کوبيد بينى‌اش شکست.

به خانه‌اش ريختند. دو خواهر و پدرش را نيز دستگير کردند. جرم پدر اين بود که چرا به عنوان يک نظامى سلاحى در خانه دارد. امروز خدمات اين خانم پزشک در اختيار آمريکایيان قرار گرفته. اين يک نمونه از مغزهایى است که از کشور گريخته‌اند.

بدون شک خاطرات زندان ايرج مصداقى يکى از اسناد قابل تأمل زمان حال است و به عنوان سندى قابل اعتماد مورد استفاده پژوهشگران قرار خواهد گرفت. تنها تأسف من اين است که چرا ما دور دنيا پراکنده هستيم و نمى‌توانيم نيروى کار خود را در جایى معين متمرکز کنيم.

اين هم هست که اى کاش زندان نبود تا خاطرات زندانى وجود داشته باشد. اکنون ما رو در رو با ده‌ها خاطرات زندان هستيم. من زمانى که آغاز به نوشتن اين مقاله کردم قصد داشتم به نکات زيادى اشاره بکنم.

ميل داشتم نقطه نظراتم را درباره سازمان مجاهدين خلق و ديگر گروه‌ها بگويم و همچنين قصد داشتم ايرج مصداقى را به يک چالش فکرى دعوت کنم. اما واقعيت اين است که اين کارها براى جامعه ما زود است.

اين کارها متعلق به زمانى است که تمامى گروه‌بندى‌هاى سياسى از آزادى عمل برخوردار باشند و آنگاه انسان مى‌تواند نظرات خود را بيان کند. پس در نتيجه مقال را در همينجا درز مى‌گيرم. خواندن اين کتاب را که با نثر شيوایى نوشته شده به همه توصيه مى‌کنم.

Share/Save/Bookmark

ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسی‌پور، کتابی بفرستند، می‌توانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند:

Shahrnush Parsipur
C/O P.O. Box 6191
Albany CA 94706
USA

نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

این 4 جلد کتاب را خواندم و خواندن آن را توصیه می کنم. کاش همه ایرانیهایی که به فرمی از این حکومت آسیب دیده اند تجربیاتشان را با دیگران تقسیم کنند.

-- نادر ، Apr 17, 2009

چگونه در مورد کتابی که هنوز نخوانده اید به طور کامل نقد می نویسید و آن را به دیگران معرفی می کنید؟؟؟؟؟؟

-- ابولفضل ، Apr 17, 2009

در مورد کتاب «نه زيستن، نه مرگ»
==========
۱- آنچه می‌کشد مرگ نيست فراموشی است ــ محمّد رضا معينی
۲- تا طلوع انگور چند سال مانده است؟ نگاهی به کتاب خاطرات زندان ايرج مصداقی ــ احمد موسوی، (سایت کانون زندانیان سیاسی ایران در تبعید)
۳- گفتگوی مجيد خوشدل با ايرج مصداقی، به استقبال کتاب نه زيستن، نه مرگ ــ مجيد خوشدل (سایت گفت‌گو)
۴- هردم از اين باغ بری مي‌رسد ــ محمود خليلی (سایت خاوران)
۵- نقد بی‌غشم آرزوست... پاسخی به ضرورت به «نقد» احمد موسوی بر کتاب «نه زیستن نه مرگ» ــ ايرج مصداقی (سایت خاوران)
۶- نقد بی غل و غشش آرزوست ــ علی دروازه غاری (سایت گفتگوهای زندان)
۷- من از دهليزهای مرگ می‌آيم. در مورد کتاب نه زيستن نه مرگ ــ کوروش گلنام (سایت پیک ایران)
۸- نه زيستن نه مرگ، در مسير جاودانگی، درباره کتاب «نه زيستن نه مرگ» نوشته ايرج مصداقی، محمّد محمّدی ــ شيرزاد (سایت دیدگاه)
۹- تلويزيون آپادانا و کتاب «نه زيستن، نه مرگ»، سيروس معظمی‌‌(سایت دیدگاه)‌
۱۰- همزيستی با مرگ (در مورد کتاب نه زيستن، نه مرگ) ــ بهروز جليليان
۱۱- سکوت يا روشنگری؟ در مورد کتاب ِ نه زيستن، نه مرگ ــ گلرخ جهانگيری (آذر آذری)
۱۲- پيکار برای همزيستی، در رابطه با نقد بهروز جليليان به کتاب «نه زيستن، نه مرگ» ــ اردشير غريب
۱۳- یقه واقعّیت را نمی‌توان گرفت ــ پاسخ ایرج مصداقی به نوشته بهروز جلیلیان، در مورد کتاب نه زیستن نه مرگ، (سایت روشنگری)
۱۴- «دولت آن است كه بي خون دل آيد به كنار»، (نوشته عليرضا نوری زاده عليه کتاب نه زيستن نه مرگ)، کیهان لندن ( شماره ۱۳۰۸ در ستون یک هفته با خبر)
۱۵- کلمه را با کلمه پاسخ دهيم ــ پاسخ «همنشين بهار» به نوشته علي‌رضا نوری زاده (سایت دیدگاه)
۱۶- گفتگوی علی ناظر با ايرج مصداقی (دیدگاه)
۱۷- داستان من و شمع ــ در مورد کتاب نه زيستن نه مرگ ــ فريبا اکبری (دیدگاه)
۱۸- نگاهی به «نه زيستن نه مرگ»، خاطرات زندان، نوشته ايرج مصداقی ــ شهرنوش پارسی پور (شهروند، به تاريخ ۱۵ آذر ۸۴)
۱۹- ادبياّت سرکوب يا ضّد سرکوب (در مورد کتاب نه زيستن نه مرگ)، نوشته نسرين پرواز (سایت گویا)
۲۰- نقدی بر کتاب «نه زيستن نه مرگ» ــ جلال ياسينی (سایت دیدگاه)
۲۱- مشکل ما در کجا نهفته است؟ در رابطه با کتاب «نه زيستن، نه مرگ» ــ سيروس کاشانی
۲۲- بر عليه ‌آمارهای دروغ کتاب نه زيستن، نه مرگ، علی رضا (سایت ایران لیبرتی)
۲۳- بازگويی يک حقيقت ۲ ــ فريبا مرزبان- در باره کتاب نه زيستن و نه مرگ
۲۴- ميز گرد بيداران با شرکت مهين روستا، منيره برادران، مهدی اصلانی، ناصر مهاجر و ايرج مصداقی در مورد کتاب نه زيستن نه مرگ ــ دو قسمت (در سایت بيداران و ديدگاه موجود است)
۲۵- نگرشی ديگر بر کتاب «نه زيستن نه مرگ» از فريبا طبرين
۲۶- بازخوانی ماجرای کشتار شهريور ۶۷ با آقای ايرج مصداقی از شاهدان عينی (آغاز اعدام‌ها و فضای پس از آن) ــ حسن پويا
۲۷- گفتگوی فرخنده آشنا از زندانيان سابق با نسرين پرواز در رّد کتاب نه زيستن و نه مرگ (سایت نسرین پرواز)
۲۸- در خانه اگر کس است، يک حرف بس است ــ سياوش جعفری (گفتگوهای زندان)
۲۹- شاهد روايت‌گر، شاکی تاريخ ساز ــ محمّد رضا معينی
۳۰- چراغ حقيقت در طوفان کشمکش ها نخواهد ُمرد، در مورد کتاب نه زيستن، نه مرگ ــ همنشين بهار
۳۱- زيستن، برای افشای دستگاه جنايت و مرگ ــ شيوا فرهمند (+ پاسخ ايرج مصداقی در سایت زیر:)
http://web.comhem.se/shivaf/Zistan.htm

-- همنشین بهار ، Apr 18, 2009

خانم پارسی پور گفته اید که دوست داشتید که آقای مصداقی را برای یک چالش فکری دعوت کنید، ولی این برای جامعه ما زود است. ولی تنها در جریان چنان چالش هایی جامعه ما ممکن است رشد کند و نباید چنان چالش هایی را حذف کرد. حتما چنین چالشی برای آقای مصداقی زود است - چنین ایشان در مقابل چالش از کوره در می روند! ولی من فکر نمی کنم که برای مردم زود باشد.
موفق باشید

-- لاله ، Apr 18, 2009

"امروزه يک نکته براى من روشن است که مجموعه غرب هرگز اجازه نخواهد داد دولتى هشيار و مردمى در ايران بر سر کار بيايد."
ايا منظورتان اين است كه ماهيت نظام هاي غربي اين است كه اجازه نميدهند در كشورهاي ديگر حكومت مردمي روي كار بيايد يا فقط در مورد ايران اين كار را ميكنند ؟ نمونه هاي فراواني وجود دارد كه غرب بخصوص امريكا كشوري را تحت نفوذ و اشغال داشته ولي ان كشورها الان نه تنها حكومت دمكراتيك دارند بلكه جزو پيشرفته ترين كشورها شده اند از ان جمله ژاپن , المان غربي وكره جنوبي بعد از جنگ جهاني وهمين عراق كه حكومتي داره كه در يك راي گيري ازاد توسط مردم انتخاب شده . بنابراين دليل اينكه در ايران حكومت مردمي پا نميگيره در خود ايرانه ونه ضديت غرب .

-- سورنا ، Apr 18, 2009

البته خانم نویسنده فرهیخته ما حتما می دانند که آن اصطلاح فارسی "کجدار و مریز" است!!

-- akbar ، Apr 18, 2009

"مجموعه غرب هرگز اجازه نخواهد داد،دولتي هوشيار ومردمي در ايران بر سر كار آيد."
اين سخن به طور كامل مورد تأييد مقامات جمهوري اسلامي هم هست ؛به همين دليل آن ها مي خواهند نظام را در برابر تهديد هاي غرب حفظ كنند.
ديدگاه خانم پارسي پور همان ديدگاه عهد بوقي در باره رابطه غرب و جهان سوم است.اي كاش ايشان از ديدگاه عالمانه جناب مصداقي هم چيزي مي آموختند.

-- كيومرث ، Apr 19, 2009

خانم پارسى پور چه خوب متوجه هستيد كه چالش نبايد كرد.يك بار در يك راديوى اگر درست خاطرم مانده باشد .راديو صداى زنان در استهكلم بود .زندانى ديگرى بنام فرخنده اقاى مصداقى را به چالش كشيد او چنان از كوره در رفت .كه شروع به توهين و ناسزا كرد .در صورتى كه بنظرم حق با ان خانم بود .كه بسيار هم محترمانه بحث مى كرد.

-- بدون نام ، Apr 26, 2009

khanom paarsi poor matlab khoobi neveshteh id faghat yek ghalat emlaei dar "KAJDAR O MARIZ" vojood darad ke bayad ba "Z" khahar "R" neveshteh shavad.

-- Amir ، May 10, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)