Sep 2008


گزارش زندگی- شماره ۸۰
خواب بعد‌از‌ظهر بزرگ‌ترها، بلاى جان بچه‌ها

دختر بچه‌اى پنج شش ساله هستم. دوستى به نام خسرو دارم که همیشه با او بازى مى‌کنم. به درستى نمى‌دانم او چند ساله است و چه شکلى است. منتهى خسرو همیشه زمانى سر و کله‌اش پیدا مى‌شود که بعد‌از‌ظهر و پس از خوردن ناهار است. همه خواب هستند و من خوابم نمى‌برد و نمى‌دانم چه کنم، پس با خسرو بازى مى‌کنم. خواب بعد‌از‌ظهر بزرگ‌ترها بلاى جان بچه‌ها بود. همه باید ساکت مى‌شدند تا بزرگ‌ها بخوابند.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور - شماره ۱۰۲
حضور پیدا و پنهان زن در متون صوفیه

دکتر زهرا طاهری، محقق و شاعر معاصر که اکنون به صورت استاد مهمان در دانشگاه توکیو به سر می‌برد یک اثر تحقیقی به نام حضور پیدا و پنهان زن در متون صوفیه، زنان صوفیه از آغاز سده‌های نخستین هجری تا دوران قبل از انقلاب مشروطه تهیه کرده است. در کتاب زهرا طاهری متوجه می‌شویم که شمار قابل توجهی زن صوفی و عارفه در مجموعه‌های عرفانی ایران حضور داشتند.



گزارش زندگی- شماره ۷۹
حکایت آن شب که نخوابیدم

سیزده چهارده ساله هستم و به همراه خانواده در خرمشهر زندگی می‌کنم. تابستان دارد آغاز می‌شود. گرمای خوزستان غیر قابل تحمل است. دخترخاله‌ام مرا به تهران دعوت می‌کند. خانواده می‌پذیرند که به تهران بروم، اما تنها هستم. آقای گودرزی، همسایه زرتشتی ما نیز عازم تهران است. بنا بر این می‌شود که مرا به دست او که مردی امین و دارای همسر است بسپارند.



«بعضی زنان، نیازمند بیش از یک همسر هستند»

دوستان زیادی برای من ایمیل فرستاده‌اند که در مخالفت با لایحه حمایت از خانواده امضا جمع‌آوری شود تا اجازه داده نشود این لایحه قانونی شود. باور دارم بعضی از مردان دارای آن‌چنان قوه‌ی جنسی هستند که نمی‌توانند تنها با یک همسر زندگی کنند. ولی واقعیت این است که بعضی از زنان ما همانند تعدادی از مردان دارای قوه‌ی جنسی خارق‌العاده‌ای هستند و نیازمند این هستند که بیش از یک همسر داشته باشند.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور - شماره ۱۰۱
«شعرهای محمدی، تفسیر خود هستند»

امروز می‌خواهم در‌باره‌ی سارا محمدی و اشعارش نکاتی را بگویم. محمدی می‌گوید: در دی‌ماه ۱۳۵۴ به دنیا آمدم. به دبستانی سخت‌گیر هم از نظر درسی و هم مذهبی رفتم. در دبیرستان سخت‌گیری ادامه داشت، همه باید در آن سیستم مهندس یا دکتر می‌شدیم. کتاب غیر‌درسی نباید می‌خواندیم. نتیجه این‌که به‌طور تنبیهی اخراج شدم. برای پدر و مادر اهمیت نداشت.



اول باید مردان به دنبال کشف باشند؛ بعد زنان

اخیراً در یکی از برنامه‌های گزارش زندگی داشتم راجع به دانشجویانی که خودکشی می‌کنند حرف می‌زدم که بعد بحث را به این‌جا رساندم که در ایران مردان، نگهبان اسافل‌ اعضای زنان هستند. به این دلیل که در طول تاریخ همیشه به ایران حمله می‌شده و مردان موظف بودند که مراقب باشند ‌زنان دزدیده نشوند و تحت شکنجه قرار نگیرند. لاجرم خودشان آمده‌اند و زنان را شکنجه کرده‌اند‌ و وضعی ایجاد کرده‌اند که زنان را دچار عصیان روحی کنند.



گزارش زندگی، شماره ۷۸
اشک تمساح و ریمل مژه‌هایم

در حال نوشتن به یاد خاطرات کوچک و بزرگی می‌افتم که گاهی جنبه مضحکی دارند. نمونه این خاطرات اشک تمساح ریختن خودم است. در تابستانی که چهارده پانزده سال داشتم میهمان دختر خاله‌ام بهناز بودم. از خرمشهر به تهران آمدم و دو سه ماه پر‌خاطره را با دخترخاله‌ها گذراندم. آنان همگی زیبا و در اوج جوانی بودند. بنا‌ بر این شد که در بازگشت با هواپیما به خرمشهر بازگردم.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور - شماره ۱۰۰
نوستالژی کودکی در شعرهای جدیری

سپیده جدیری، شاعر و نویسنده در دوم خرداد‌ماه سال ۱۳۵۵ در اهواز به دنیا آمده و در تهران بزرگ شده است. او فارغ‌التحصیل رشته شیمی از دانشگاه علم و صنعت ایران است. اما ایشان علاقه‌ای نداشته که شغلی در ارتباط با رشته‌ی خودش داشته باشد. از سن کودکی با سرودن ترانه‌های کودکانه با قافیه و وزن آشنا شد و در نوجوانی به سرودن شعرهای کلاسیک و نیمایی روی آورد.



به زودی به سراغ شاعران می‌رویم

من باید گاهی خودم را سرزنش کنم که چرا بیشتر وقت برنامه را به ادبیات منثور اختصاص می‌دهم. شاید علتش این است که من شاعر نیستم و زیاد با عالم شعر در تماس نزدیک نیستم. ولی هم اکنون خبر می‌دهم که به زودی به سراغ شعر شاعران می‌رویم. روی میز من الان پر از کتاب‌های شعری است که شاعران جوان برایم ارسال کرده‌اند.



گزارش زندگی - شماره ۷۷
انجمن شاعران مرده

در مراسم کوچک ختم جعفر که به وسیله یکی از اقوام‌اش برگزار شد، غزاله علیزاده هم آمده بود. من پیشنهاد کردم که هرکس خاطره خوشی از جعفر دارد تعریف کند. غزاله چند خاطره خنده‌دار تعریف کرد. کمی بعد خود غزاله دچار سرطان پستان شد. در خارج از کشور بودم که خبر خودکشی او را خواندم و در اندوه فرو رفتم. به یاد فیلمی می‌افتم به نام مجلس شاعران مرده.



به روایت شهرنوش پارسی‌پور - شماره ۹۹
«هنوز سبز»؛ سروده‌های تبعید

«هنوز سبز» کتاب کم حجمی است و اشعاری را در برمی‌گیرد. من در خواندن اشعار سام واثقی متوجه شدم که او در نوع خودش یک نوع‌آوری‌هایی دارد و از نوع شاعرانی است که به کلی با وزن و قافیه فاصله دارند و سعی می‌کنند یک روش بیانی جدیدی برای به اصطلاح شعر پیدا کنند. شاید ما بتوانیم به این نوع روش بیانی بگوییم «سروده» به جای شعر.






از دست ندهید


افزایش قیمت‌ها

خشونت نمایشی

تحصن برای ستوده

کنسرتویی برای ویلن‌نوازان

تاملات شکوفه تقی