خانه > بیژن روحانی > میراث فرهنگی > عملکرد رحیممشایی در میراث فرهنگی | |||
عملکرد رحیممشایی در میراث فرهنگیبیژن روحانیrohani@radiozamaneh.comاسفندیار رحیممشایی، چهره خبرساز کابینه نهم را رسانهها و محافل سیاسی در هفتههای اخیر بیشتر به خاطر اظهارات عجیب و همچنین اصرار رییساش بر حفظ او در مقام معاون اولی یاد میکنند.
اما مردی که در سال ۸۴ ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را بر عهده گرفت، کارنامهای پرتلاطم در زمینه حفاظت از میراث فرهنگی ایران دارد که اکنون در میان دعواهای سیاسی، پرداختن به آن فراموش شده است. مشایی بیآنکه پیشینه مشخصی در زمینه میراث فرهنگی داشته باشد، به ناگهان وارث مشکلات فراوان سازمانی شد که ساختار آن پیش از پایان ریاست جمهوری محمد خاتمی دگرگون شده بود.
در دولت دوم خاتمی، مجلس طرحی را به تصویب رساند که مطابق آن سازمان میراث فرهنگی با گردشگری ادغام و سازمان جدیدی به وجود آمد. گرچه همان زمان بسیاری از کارشناسان داخل سازمان میراث فرهنگی با چنین ادغامی مخالف بودند، اما حمایتهای دولت و همچنین محمد بهشتی، رییس وقت سازمان میراث باعث شد طرح از تصویب مجلس بگذرد. اما بهشتی که به دعوت عطاءالله مهاجرانی، ریاست سازمان میراث فرهنگی را از دولت اول خاتمی بر عهده گرفته بود، خود در مقام ریاست سازمان تازه ادغامشده باقی نماند و مدیریت آن را در یک سال پایانی دولت دوم خاتمی به حسین مرعشی واگذار کرد. شاید میان مرعشی و رحیممشایی علیرغم فاصله فراوان آنها در طیف سیاسی، یک نقطه اشتراک بسیار مهم وجود داشته باشد و آن اینکه هیچکدام از آنها پیش از بر عهده گرفتن سکان این سازمان، تخصصی در زمینه میراث فرهنگی و رشتههای وابسته به آن نداشتند. حسین مرعشی از حزب کارگزاران سازندگی در همان وقت، دلیل انتخاب شدن خود به این سمت را به طنز چنین بیان کرده بود: «شاید چون من زیاد در صحن مجلس گردش میکنم و صندلی ثابت ندارم، احتمالاً آقای خاتمی فکر کردند به این دلیل من بیشتر از دیگران برای پست گردشگری مناسب هستم. دلیل دوم آن هم فکر میکنم این باشد که چون ایشان شنیده بودند من تصمیم دارم پس از پایان زمان نمایندگی در کرمان یک قهوهخانه باز کنم، احتمال دادند من برای این جور کارها مناسب هستم.»
رحیممشایی مهندس الکترونیک که در دوران حضور احمدینژاد در شهرداری تهران رییس سازمان فرهنگی و هنری بود، مسئولیت خود در نهادهای حکومتی را سالها پیش و از مدیریت مناطق بحرانی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در زمان وزارت محمد محمدی ریشهری آغاز کرد و پس از آن نیز مدیریت شبکههای رادیویی پیام و بعد تهران را برای مدتی در اختیار داشت. رییس دولت نهم در جلسه معارفه رحیممشایی به سال ۸۴ تأکید کرده بود گردشگران خارجی باید بسیار راحت به ایران سفر کنند و همچنین سرمایهگذاری در صنعت گردشگری افزایش یابد. اینچنین بود که توسعه هتلسازی و فراهم کردن امکانات گردشگری، بیشترین دلمشغولی رحیممشایی را در سالهای گذشته به خود اختصاص داد. اما توسعه هتلسازی برای آقای رییس چندان هم بیدردسر نبود. ماجرای موافقت سازمان میراث فرهنگی با احداث دو هتل لاله و امیرزرگر در عرصه و حریم آثار تاریخی شوش در خوزستان به یکی از انتقادبرانگیزترین اقدامات سازمان تبدیل شد؛ به طوری که برخی باستانشناسان ساخت آنها را «بزرگترین تخریب فرهنگی» لقب دادند. بحث تبدیل قلعه و پایگاه باستانشناسی شوش به اقامتگاه گردشگران نیز بحثهای مخالف فراوانی را برانگیخت. اما جدیترین چالش سازمان با افکار عمومی بر سر آبگیری سد سیوند آغاز شد. هنوز اندکی از زمان حضور رحیممشایی در این سازمان نگذشته بود که ماجرای سد سیوند مورد توجه گسترده رسانه ها قرار گرفت. سد که آغاز عملیات ساختمانی آن به دولتهای گذشته میرسید، در زمان رحیممشایی آماده آبگیری شد.
علیرغم نگرانیهای بسیار مبنی بر احتمال آسیب دیدن آثار باستانی دشت پاسارگاد، آبگیری سد با حضور رییس دولت نهم آغاز شد. مدافعان آبگیری، اعتراض مخالفان را بیاساس و بدون پشتوانه علمی خوانده و آن را پروژهای سیاسی برای تخریب دولت لقب دادند. از پروندههای مهم دیگری که در دوران ریاست او بر میراث فرهنگی خبرساز شد، پرونده حراج الواح گلی هخامنشی امانت سپرده شده در دانشگاه شیکاگو بود. دادگاهی در آمریکا به نفع خانواده قربانیان حملهای تروریستی در اسراییل رأی داد و خواستار تأمین غرامت آنان از راه توقیف و حراج این الواح گلی شد. تعلل ایران در ورود به این دعوای حقوقی انتقادات بسیاری را برانگیخت. دولت ایران در ابتدا اعلام کرده بود صلاحیت این دادگاه را به رسمیت نمیشناسد و در آن حضور نخواهد یافت؛ اما دانشگاه شیکاگو طی مکاتباتی با مقامات ایرانی اعلام کرد که از حق مالکیت ایران در دادگاه دفاع خواهد کرد و پس از این مکاتبات، وکیلی آمریکایی برای احقاق حقوق ایران در دادگاه تعیین شد. اما در هنگامی که هنوز تکلیف پرونده الواح گلی کاملاً مشخص نشده و پرونده در جریان بود، سازمان میراث فرهنگی محمولهای از آثار دوران صفوی را جهت برگزاری نمایشگاه «شاهعباس» به لندن فرستاد. این اقدام نیز مورد انتقاد مخالفان آقای رحیممشایی قرار گرفت.
عبدالله شهبازی، مورخ و مدیر پیشین مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در این مورد نوشت: «در زمانی که خطر توقیف آثار باستانی ایران در خارج از کشور توسط دادگاههای غربی کاملاً ملموس و ممکن بود، در یک اقدام وحشتناک بخشی از گنجینه موجود در ایران نیز به بهانه نمایش در لندن به خارج انتقال یافت.» ممنوعالمصاحبه کردن باستانشناسان و کارشناسان میراث فرهنگی و محدود کردن انتشار اخبار این حوزه تنها از طریق روابط عمومی، از اقدامات دیگر سازمان میراث فرهنگی بود. در این زمان همچنین شکایتهای فراوانی علیه مطبوعات و رسانههای منتقد صورت گرفت. جابهجاییهای بسیار زیاد در سطح مدیران سازمان میراث فرهنگی نیز از مشخصات دوره آقای رحیممشایی بود. گویی این جابهجاییهای درونسازمانی از جابهجایی و تعویض وزیران در هیأت دولت الگو گرفته بود. انتشار آمار ورودی گردشگران به ایران نیز باعث اختلاف نظر جدی میان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و کارشناسان حوزه گردشگری شد. در حالی که بنا بر اظهارات این سازمان، آمار ورود گردشگران به ایران در حدود دو میلیون نفر در سال ذکر شده بود، این رقم مورد تردید جامعه تخصصی تورگردانان و انجمن دفاتر خدمات مسافرتی قرار گرفت. سازمان میراث فرهنگی منتقدان را ناآگاه توصیف کرد. در دوران رحیممشایی، سه مجموعه بیستون، کلیساهای ارامنه و ساختارهای آبی شوشتر در فهرست میراث جهانی سازمان یونسکو به ثبت رسید.
اکنون رحیممشایی از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری رفته و حمید بقایی، قائممقام سابق او جایش را گرفته است. او نیز تخصص اصلیاش در زمینه فناوری اطلاعات (آیتی) است؛ اما عملاً به دلیل مشغلههای رحیممشایی در حوزههای گوناگون، بقایی صحنهگردان سازمان میراث فرهنگی در چند سال گذشته بوده است. شاید تفاوت اصلی او با رحیممشایی همین باشد که اینک هنگام به دست گرفتن مدیریت میراث فرهنگی، چند سالی در این حوزه تجربه اندوخته است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
وقتی انسان جسمش بدردمیآیدمیتواندبیکنوعی آنرامهارکند
-- ایراندخت آریا ، Aug 18, 2009اماوقتی روحش بدردمیآیدچگونه خواهدتوانست تسکینش داد
ازبین بردن میراث فرهنگی مادرواقع شناسنامۀ ملی مااست
که بازهم توسط آخوندهاوآخوندزاده هاموردتجاوزقرارگرفت.من
هرچه میکوشم نمیتوانم برین خیانت تاریخی وخباثت آخوندی
ضدبشری نامی بگذارم وبنوعی آنراتوجیه نمایم .لعنت براو