خانه > بیژن روحانی > میراث فرهنگی > شعر پارسی بر مرمر غزنین | |||
شعر پارسی بر مرمر غزنینبيژن روحانیrohani@radiozamaneh.com
موزه ملی هنرهای شرقی در رم، به تازگی نمایشگاه کوچکی را از آثار فرهنگی و هنری افغانستان در معرض دید علاقهمندان گذاشته است. نمایشگاه "افغانستان میان دیروز و امروز"، شامل هنرهای سنتی و همچنین عکسهایی از آثار تاریخی و طبیعی افغانستان است. از سالیان گذشته میان ایتالیا و افغانستان روابط فرهنگی مستحکمی وجود داشته، روابطی که در جریان جنگهای داخلی و سپس حکومت طالبان، همانند سایر روابط فرهنگی این کشور با دیگر نقاط دنیا قطع شد اما هم اکنون و با روی کار آمدن نظام جدید در افغانستان از سر گرفته شده است. چندی پیش نیز، موسسه شرق شناسی ایتالیا، ایزیائو (ISIAO) همایشی را با نام پنجاه سال باستانشناسی ایتالیا در افغانستان، در محل این موسسه در شهر رم برگزار کرد. باستانشناسان ایتالیایی، از پیشگامان شناسایی، مطالعه و حفاظت آثار دوره های مختلف تاریخی در افغانستان بوده اند و هم اکنون نیز در آن کشور حضوری فعال دارند.
افغانستان کشوری است که به درستی آن را چهار راه یا گذرگاه فرهنگ های مهم جهانی خوانده اند، گرچه متاسفانه مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در دوران معاصر، چهره این منطقه با ارزش و غنی را تیره کرده و حتا برای ایرانیان که پیشینه مشترکی با آن دارند، بسیاری از ارزش های هنری و تاریخی افغانستان ناشناخته و حتا بیگانه است. دوران مختلف تاریخی افغانستان
تسلط هخامنشیان بر بلخ و دیگر نواحی افغانستان از دوران کوروش آغاز شد و در زمان داریوش مناطق بیشتری تحت نفوذ آنان قرار گرفت. پس از دوران حضور یونانیها، افغانستان شاهد حضور کوشانیان بود که گرچه در نبرد با یونانیها بر افغانستان مسلط شدند اما برخی از جنبههای فرهنگی آنها را پذیرفتند. همچنین در این دوران آیین بودایی در افغانستان رشد و گسترش پیدا کرد و از آن زمان تعدادی پرستشگاه و پیکرههای عظیم بودا بر جای ماندهاند.
در دوران اسلامی نیز، بخش های وسیعی از افغانستان مرکز حکومتهای مهمی از جمله طاهری، سامانی، غزنوی، و سلجوقی بوده است. شهر غزنین در افغانستان کنونی، زمانی پایتخت سلطان محمود غزنوی بوده و شاعر بزرگ پارسی گو، سنایی غزنوی از این شهر برخواسته و ابوالفضل بیهقی، تاریخنگار نامدار نیز در دربار غزنین به کتابت میپرداخته و در این شهر از دنیا رفته است. مرمرهای غزنوی
بنابر اظهارات دکتر مارتینا روجادی (Martina Rugiadi) از دانشگاه فلورانس ایتالیا در همایش پنجاه سال باستان شناسی افغانستان، گرچه استفاده تزیینی و کندهکاری نقوش هندسی و گیاهی در هنرهای اسلامی مرسوم بوده است اما ارزش هنری بالای مرمرهای کاخ سلطان مسعود غزنوی، هیچ مشابهی در دیگر محوطههای اسلامی و حتا شهرهای دیگر غزنوی ندارد. این مرمرهای کنده کاری شده در مکانهای مختلف ساختمان مانند، نما، ازارهها، درگاهها، پایه ستونها و سرستونها و حتا مهرابسازیها به کار رفتهاند. از دیگر نکات ارزشمند این مرمرها، کندهکاری اشعاری پارسی با خط کوفی روی آنهاست. اشعاری در مدح سلطان و پدران او. بومباچی (Bombaci) باستانشناس ایتالیایی در سالهای گذشته با مطالعه این مرمرها و با انتشار کتابی در مورد اشعار فارسی نقش بسته روی آنها، گام موثری در شناساندن این آثار هنری کمنظیر در جهان داشت. بخشی از این مرمرها با توافق قبلی دولت افغانستان در موزه هنرهای شرقی رم نگهداری میشوند و بخشهای دیگری از آنها در موزه هنر سانفرانسیسکو، موزه نیویورک و همچنین تعدادی دیگر نیز در مجموعه الصباح کویت قرار دارند.
بخشهای باقی مانده از این تزیینات در افغانستان، در طول سال های جنگ و بیتوجهی آسیبهای فراوانی دیده و قسمتهایی از آنها از بین رفته است. پیش از این در رادیو زمانه: گنجِ بازیافته افغانستان
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
تشکر بابت مطلب زیبایتان
-- javad ، Mar 11, 2008من اهل غزنی هستم ولی بسیاری از این نکات رو نمی دونستم.
تشکر دوباره
جای امید واری است که بازشناسی میراث فرهنگی در کشور هایی مانند افغانستان سیر توجه نزولی به ایران شناسی را که تحت تاثیر سیاست های جمهوری اسلامی رخ داده است دوباره زنده کرده است آن هم با رهایی از شوونیسم فارسی و گزینش سیاسی نشانه های تاریخ فرهنگی. البته به نظر می رسد منظر ابراز شده در گزارش در به کار بردن واژه تسلط نیازمند تامل بیشتری است همین طور محدود کردن آن به دوره سا سا نیان چرا که عملاً نا دوره قاجار آنچه امروز افغانستان نامیده می شود بخشی از ایران بوده است.
-- علی اصغر رمضامپور ، Mar 11, 2008آقای رمضانپور عزیز
-- بيژن روحانی ، Mar 11, 2008ممنون از توجه تان. البته حق با شماست که در یک بررسی کامل از تاریخ افغانستان نمی توان ماجراهای آن را در زمان حکومت قاجارها فراموش کرد. با این حال تشکیل آن چه را که به عنوان کشور مستقل افغانستان شناخته می شود از میانه قرن هجدهم میلادی یعنی سال 1747 یا 1160 هجری قمری و با سر کار آمدن خاندان ابدالی دانسته اند. به محدوده جغرافیایی این کشور البته در جریان جنگ ها و معاهدات مختلف افزوده و یا کاسته شده است. بنابراین در زمان قاجارها، افغانستان به طور کلی تحت اختیار یا جزو ایران نبوده است بلکه کشمکش بر سر بخش هایی از آن وجود داشته است. قاجارها در پیمان پاریس که تحت فشار بریتانیا و پس از اشغال مناطقی در جنوب ایران به آن تن داده بودند از هرات چشم پوشیدند (1863) و حکومت افغانستان را که تا پیش از آن به رسمیت نمی شناختند به رسمیت شناختند. پیش از آن جنگ هایی در زمان ناصرالدین شاه میان قوای ایران و افغان ها رخ داده بود. اما در حقیقت پس از مرگ نادرشاه، هرات در دست حاکمان محلی بود. در مورد ماجرای هرات و جنگ های زمان قاجار البته بحث ها و سئوال ها و پیچیدگی های زیادی وجود دارد که در این جا، مجال مناسبی برای پرداختن به آن نبوده است. از طرف دیگر تاریخ سیاسی ایران و افغانستان فقط محدود به حضور یا نفوذ حکومت های ایرانی در محدوده جغرافیایی افغانستان نمی شود، بلکه همان طور که می دانیم محمود افغان و سپس اشرف افغان نیز با تصرف بخش هایی از ایران بر آن حکمرانی کردند.
بيژن روحانی
ba salam be hameie madome afghan khososan ghaznaviane aziz va dostane koshaie ke ham aknon in mataleb ra moshahede mikonand .vaghean jaleb por mohtava bood .omidvaram dar aiandei nazdik shahede etelaate bishtary bashim.
-- zeinab safary ، Jun 17, 2008