تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

شعر پارسی بر مرمر غزنین

بيژن روحانی
rohani@radiozamaneh.com

Download it Here!

موزه ملی هنرهای شرقی در رم، به تازگی نمایشگاه کوچکی را از آثار فرهنگی و هنری افغانستان در معرض دید علاقه‌مندان گذاشته است. نمایشگاه "افغانستان میان دیروز و امروز"، شامل هنرهای سنتی و همچنین عکس‌هایی از آثار تاریخی و طبیعی افغانستان است.

از سالیان گذشته میان ایتالیا و افغانستان روابط فرهنگی مستحکمی وجود داشته، روابطی که در جریان جنگ‌های داخلی و سپس حکومت طالبان، همانند سایر روابط فرهنگی این کشور با دیگر نقاط دنیا قطع شد اما هم اکنون و با روی کار آمدن نظام جدید در افغانستان از سر گرفته شده است.

چندی پیش نیز، موسسه شرق شناسی ایتالیا، ایزیائو (ISIAO) همایشی را با نام پنجاه سال باستان‌شناسی ایتالیا در افغانستان، در محل این موسسه در شهر رم برگزار کرد. باستان‌شناسان ایتالیایی، از پیشگامان شناسایی، مطالعه و حفاظت آثار دوره های مختلف تاریخی در افغانستان بوده اند و هم اکنون نیز در آن کشور حضوری فعال دارند.


پیکره زن، پیدا شده در بگرام، موزه ملی افغانستان

افغانستان کشوری است که به درستی آن را چهار راه یا گذرگاه فرهنگ های مهم جهانی خوانده اند، گرچه متاسفانه مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در دوران معاصر، چهره این منطقه با ارزش و غنی را تیره کرده و حتا برای ایرانیان که پیشینه مشترکی با آن دارند، بسیاری از ارزش های هنری و تاریخی افغانستان ناشناخته و حتا بیگانه است.

دوران مختلف تاریخی افغانستان
به صورت بسیار کلی و خلاصه می‌توان حضور و تاثیر چند فرهنگ متفاوت و بزرگ را در افغانستان شناسایی کرد: فرهنگ‌های ایرانی، هلنی- یونانی، بودایی، چینی، هندی و دوران اسلامی.


سرستونی از دوران هلنی پیدا شده در آی خانم، موزه ملی افغانستان

تسلط هخامنشیان بر بلخ و دیگر نواحی افغانستان از دوران کوروش آغاز شد و در زمان داریوش مناطق بیشتری تحت نفوذ آنان قرار گرفت.
اسکندر پس از شکست دادن هخامنشیان و عبور از ایران وارد افغانستان شد. حضور او و جانشینان یونانی‌اش به مدت دو قرن، تاثیراتی را از فرهنگ هلنی (Hellenistic) در این منطقه بر جای گذاشت که نشان آن را می‌توان در پیکره‌ها، صورتک‌ها، نقش برجسته‌ها و سکه‌ها دید.

پس از دوران حضور یونانی‌ها، افغانستان شاهد حضور کوشانیان بود که گرچه در نبرد با یونانی‌ها بر افغانستان مسلط شدند اما برخی از جنبه‌های فرهنگی آنها را پذیرفتند. همچنین در این دوران آیین بودایی در افغانستان رشد و گسترش پیدا کرد و از آن زمان تعدادی پرستشگاه و پیکره‌های عظیم بودا بر جای مانده‌اند.
پس از آن دوران نیز افغانستان برای مدتی تحت نفوذ و تسلط امپراتوری ساسانی در ایران بود و این حضور تا زمان حمله اعراب و شکست ساسانیان ادامه داشت.


نمونه‌ای از مرمرهای حاشیه نویسی شده به هنگام اکتشاف، منبع موزه هنرهای شرقی رم

در دوران اسلامی نیز، بخش های وسیعی از افغانستان مرکز حکومت‌های مهمی از جمله طاهری، سامانی، غزنوی، و سلجوقی بوده است. شهر غزنین در افغانستان کنونی، زمانی پایتخت سلطان محمود غزنوی بوده و شاعر بزرگ پارسی گو، سنایی غزنوی از این شهر برخواسته و ابوالفضل بیهقی، تاریخ‌نگار نامدار نیز در دربار غزنین به کتابت می‌پرداخته و در این شهر از دنیا رفته است.

مرمرهای غزنوی
اکتشافات باستان شناسان ایتالیایی در سالیان گذشته در شهر غزنین، بخش مهمی از کنفرانس باستان شناسی در افغانستان را تشکیل می داد. در حقیقت حضور باستان شناسان ایتالیایی در افغانستان در دهه پنجاه میلادی (۱۹۵۶) با کاوش‌های شهر باستانی غزنین و کاخ مسعود سوم، سلطان غزنوی آغاز شد. در میان آثار به دست آمده از کاخ سلطنتی مسعود غزنوی، مرمرهای این کاخ به دلیل ارزش بالای هنری خود شهرت فراوانی در دنیا و میان هنرشناسان دوران اسلامی کسب کرده اند. این مرمرهای کنده کاری شده که در ترکیب با تزیینات آجری و گچ‌بری در کاخ سلطان مسعود به کار رفته‌اند از برجسته‌ترین نمونه‌های استفاده تزیینی از مرمر در هنرهای اسلامی هستند.


نقشه آرامگاه عبدالرزاق، موزه هنرهای اسلامی. منبع

بنابر اظهارات دکتر مارتینا روجادی (Martina Rugiadi) از دانشگاه فلورانس ایتالیا در همایش پنجاه سال باستان شناسی افغانستان، گرچه استفاده تزیینی و کنده‌کاری نقوش هندسی و گیاهی در هنرهای اسلامی مرسوم بوده است اما ارزش هنری بالای مرمرهای کاخ سلطان مسعود غزنوی، هیچ مشابهی در دیگر محوطه‌های اسلامی و حتا شهرهای دیگر غزنوی ندارد. این مرمرهای کنده کاری شده در مکان‌های مختلف ساختمان مانند، نما، ازاره‌ها، درگاه‌ها، پایه ستون‌ها و سرستون‌ها و حتا مهراب‌سازی‌ها به کار رفته‌اند.

از دیگر نکات ارزشمند این مرمرها، کنده‌کاری اشعاری پارسی با خط کوفی روی آنهاست. اشعاری در مدح سلطان و پدران او. بومباچی (Bombaci) باستان‌شناس ایتالیایی در سال‌های گذشته با مطالعه این مرمرها و با انتشار کتابی در مورد اشعار فارسی نقش بسته روی آنها، گام موثری در شناساندن این آثار هنری کم‌نظیر در جهان داشت. بخشی از این مرمرها با توافق قبلی دولت افغانستان در موزه هنرهای شرقی رم نگهداری می‌شوند و بخش‌های دیگری از آنها در موزه هنر سان‌فرانسیسکو، موزه نیویورک و همچنین تعدادی دیگر نیز در مجموعه الصباح کویت قرار دارند.


نمونه‌ای دیگر از مرمرها، موزه هنرهای شرقی رم

بخش‌های باقی مانده از این تزیینات در افغانستان، در طول سال های جنگ و بی‌توجهی آسیب‌های فراوانی دیده و قسمت‌هایی از آنها از بین رفته است.
در حال حاضر پروژه بازگشایی مجدد موزه‌های غزنین، شامل موزه هنرهای پیشا‌اسلامی در غزنین و موزه هنرهای اسلامی در روضه واقع در شمال غزنین، از طرف سازمان یونسکو و دولت ایتالیا حمایت مالی می‌شود. موزه هنرهای اسلامی در دهه شصت میلادی در مجموعه آرامگاهی عبدالرزاق از پادشاهان تیموری توسط معماران ایتالیایی طراحی شده بود اما ورود ارتش شوروی سابق و سپس جنگ‌های داخلی، آسیب‌های فراوانی به آن وارد کرده و افتتاح این موزه را تا‌کنون به تاخیر انداخته است.


پیش از این در رادیو زمانه: گنجِ بازیافته افغانستان

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

تشکر بابت مطلب زیبایتان
من اهل غزنی هستم ولی بسیاری از این نکات رو نمی دونستم.
تشکر دوباره

-- javad ، Mar 11, 2008

جای امید واری است که بازشناسی میراث فرهنگی در کشور هایی مانند افغانستان سیر توجه نزولی به ایران شناسی را که تحت تاثیر سیاست های جمهوری اسلامی رخ داده است دوباره زنده کرده است آن هم با رهایی از شوونیسم فارسی و گزینش سیاسی نشانه های تاریخ فرهنگی. البته به نظر می رسد منظر ابراز شده در گزارش در به کار بردن واژه تسلط نیازمند تامل بیشتری است همین طور محدود کردن آن به دوره سا سا نیان چرا که عملاً نا دوره قاجار آنچه امروز افغانستان نامیده می شود بخشی از ایران بوده است.

-- علی اصغر رمضامپور ، Mar 11, 2008

آقای رمضانپور عزیز
ممنون از توجه تان. البته حق با شماست که در یک بررسی کامل از تاریخ افغانستان نمی توان ماجراهای آن را در زمان حکومت قاجارها فراموش کرد. با این حال تشکیل آن چه را که به عنوان کشور مستقل افغانستان شناخته می شود از میانه قرن هجدهم میلادی یعنی سال 1747 یا 1160 هجری قمری و با سر کار آمدن خاندان ابدالی دانسته اند. به محدوده جغرافیایی این کشور البته در جریان جنگ ها و معاهدات مختلف افزوده و یا کاسته شده است. بنابراین در زمان قاجارها، افغانستان به طور کلی تحت اختیار یا جزو ایران نبوده است بلکه کشمکش بر سر بخش هایی از آن وجود داشته است. قاجارها در پیمان پاریس که تحت فشار بریتانیا و پس از اشغال مناطقی در جنوب ایران به آن تن داده بودند از هرات چشم پوشیدند (1863) و حکومت افغانستان را که تا پیش از آن به رسمیت نمی شناختند به رسمیت شناختند. پیش از آن جنگ هایی در زمان ناصرالدین شاه میان قوای ایران و افغان ها رخ داده بود. اما در حقیقت پس از مرگ نادرشاه، هرات در دست حاکمان محلی بود. در مورد ماجرای هرات و جنگ های زمان قاجار البته بحث ها و سئوال ها و پیچیدگی های زیادی وجود دارد که در این جا، مجال مناسبی برای پرداختن به آن نبوده است. از طرف دیگر تاریخ سیاسی ایران و افغانستان فقط محدود به حضور یا نفوذ حکومت های ایرانی در محدوده جغرافیایی افغانستان نمی شود، بلکه همان طور که می دانیم محمود افغان و سپس اشرف افغان نیز با تصرف بخش هایی از ایران بر آن حکمرانی کردند.
بيژن روحانی

-- بيژن روحانی ، Mar 11, 2008

ba salam be hameie madome afghan khososan ghaznaviane aziz va dostane koshaie ke ham aknon in mataleb ra moshahede mikonand .vaghean jaleb por mohtava bood .omidvaram dar aiandei nazdik shahede etelaate bishtary bashim.

-- zeinab safary ، Jun 17, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)