خانه > بیژن روحانی > میراث فرهنگی > دفن تندیس | |||
دفن تندیسبيژن روحانیrohani@radiozamaneh.com
در گفتار گذشته کمی در مورد رواج مجسمهسازی و استفاده از آن در طراحی شهری در دوره پهلوی سخن گفتیم و این که اکثر مجسمههایی که در میادین قرار داشت، مجسمه پادشاهان پهلوی بود. همچنین به طور مختصر به تفاوت این مجسمهها با یکدیگر، جزییاتشان و لزوم مطالعه آنها به عنوان بخشی از یک هنر رسمی و حکومتی فراگیر اشاره کردیم. (+) در این گفتار چند تصویر کلیدی دیگر مربوط به این مجسمهها و تخریب آنها را کنار یکدیگر میگذاریم و تلاش میکنیم از میان آنها به اهمیت این تندیسها برای شخص شاه و همچنین رفتارشناسی مردم در جریان انقلاب نزدیک شویم.
تخریبهای سال ٣٢ استفن کینزر در کتاب مشهور "همه مردان شاه"، کتابی که به مرور حوادث سال ۳۲ و کودتای سازمان سیا در ایران میپردازد، شرح میدهد چگونه کرمیت روزولت، از طراحان اصلی کودتای بیست و هشت مرداد، در روزهای پیش از آن دار و دستهای از اوباش را تشکیل داد که خود را جزو طرفداران مصدق جا میزدند. در یکی از روزها آنها از محلات حاشیهای به سمت مرکز شهر به حرکت کردند و تعدادی از نیروهای ملی و همچنین تعدادی از طرفداران حزب توده نیز به گمان اینکه تظاهرات از سوی طرفداران مصدق است با آنها همراه شدند. او در ادامه مینویسد که آنها با رسیدن به میدان مقابل مجلس، مجسمه سوار بر اسب رضا شاه را پایین کشیدند. (کینزر، صفحه ١٧٢). استفن کینزر در کتابش از قول روزولت آن لحظه را یکی از گامهای مهم در راه پیروزی و موفقیت کودتا توصیف میکند. او اعتقاد داشت با این عمل (پایین کشیدن مجسمه) توانسته عدهی زیادی را نسبت به اقدامات طرفداران مصدق بدبین و هراسناک کند و در حقیقت میان مردم تضاد و دو دستگی به وجود بیاورد.
اما در همین کتاب یک گفتگوی جالب دیگر نیز میان روزولت و شاه گزارش شده است. پس از انجام کودتا و بعد از بر سر قدرت بازگشتن شاه، او در جریان ملاقات با روزولت در مورد سرنوشت دکتر مصدق و وزرا و یاران او بحث میکند. او در این گفتگو به مجازاتهای درنظر گرفته شده اشاره و از چند سال زندان برای هرکدام از آنان صحبت به میان میآورد ولی بلافاصله میگوید در این مورد یک استثنا وجود دارد و آن حسین فاطمی است. شاه دلایل کینه عمیقش نسبت به دکتر فاطمی، وزیر امور خارجه دولت مصدق را ناسزاگویی های فاطمی به خودش و تحریک مردم برای شکستن مجسمهها ذکر می کند و به روزولت چنین می گوید: "او تودهایها را به پایین کشیدن مجسمههای من و پدرم تحریک کرد. وقتی او را بیابند، اعدام خواهد شد" (همان، صفحه ١٩٢). به این ترتیب دکتر حسین فاطمی بعد از دستگیری، محاکمه و اعدام شد.
روز آخر در ایران مراسم خاکسپاری
در وبلاگی به نام "یادداشتهای یک خبرنگار" در مورد سرنوشت مجسمه شاه در قوچان، مطلب جالبی به چشم میخورد. نویسنده در آنجا شرح داده چون پدرش شاهدوست بوده، مردم مجسمه شاه را پس از پایین آوردن هر روز روی زمین میکشیدند و تا مقابل خانه آنها میآوردند تا پدر او را کمی اذیت کنند. و سرانجام در اثر این این رفت و آمدهای هر روزه، سر مجسمه از پیکرش جدا میشود و از آن پس هر روز سر مجسمه را به دیوار خانه آنها میکوبیدند. (+) منابع:
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
این مطلب نشانه کینه عمیق با تاریخ معاصر ایران و تبلیغ اندیشه نویسنده بدون توجه به جنبه های نیک و بد داستان است. سراسر این روایت بازگوئی جریان 28 مرداد است و هیچگونه ارتباطی با عنوان و حقیقت امر ندارد . اگر داشت نگاهی نیز به آن روی سکه انداخته می شد .
-- منوچهر ، Feb 8, 2008اگر صحبت از تندیس سازی است، چرا از پرویز تناولی و مجسمه سازان معاصر ایران صحبتی به میان نیامذه. اگر بازگوئی تاریخ است که چرا تنها به منابع محدود بسنده شده. اگر تصویر گذاری است که مطلب تنها با آنچه با نیت نویسنده ارتباط دارد برگزیده شده است ؟ و چراهای دیگر ....
آقای منوچهر،
-- بيژن روحانی ، Feb 9, 2008از کدام بخش این مطلب، کینه عمیق نویسنده به تاریخ معاصر ایران دریافت می شود؟ در ضمن کینه به کدام بخش از تاریخ معاصر؟ چرا باید در مطلبی که به مجسمه های خانواده سلطنتی می پردازد، در مورد پرویز تناولی و ژازه طباطبایی و دیگران نیز سخن به میان آورده شود؟ ارتباط آن چه می تواند باشد؟ در این گفتار مگر خواسته ایم کل جریان مجمسه سازی معاصر را مرور کنیم که شما از نبودن نام تناولی و مجسمه سازان دیگر گله می کنید؟ بیش از چند بار در همین مطلب و مطلب قبل اشاره کردم که آن بخش از هنر رسمی و حکومتی مورد نظر است و نه کل جریان هنری دوره معاصر. در ضمن من کدام اندیشه خود را تبلیغ کرده ام؟ نوشته اید سراسر این نوشتار بازگویی جریان 28 مرداد است و ارتباطی با عنوان و حقیقت امر ندارد. با کدام حقیقت؟ اشاره من به سادگی به تندیس ها و تخریب آنها بود، چه در سال 32 چه در سال 57. شما به روی دیگر سکه اشاره می کنید که نویسنده خواسته آن را پنهان کند، بدون آن که اشاره کنید روی دیگر سکه چیست.
بيژن روحانی
chera hamishe donbale ye naghsheie penhani migardim?? ishoon daran ye soale sade va besiar jalebo pei migiran...momkene manbai ke shoma goftid ro nadide bashan, serfan hamin. neveshteie bala por az kinast be nazaram bishtar (va por az badbini)
-- Narges ، Feb 9, 2008اقاي روحاني شما ملزم نيستيد به هر كامنتي پاسخ بدهيد.كسي كه اصل و فرع مطلب را درك نكرده عقيده اش چه جاي پاسخگويي دارد؟
-- بي نام ، Feb 9, 2008salam taebire badi nabod az aksha mamnmn
-- بدون نام ، May 16, 2008