تاریخ انتشار: ۲ فروردین ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

از دنبلان تا ناف عروس، چنين طبخ کنند بزرگان

نوشتهء عبدی کلانتری

فايل صوتی
فايل صوتی با سرعت معمولی

فايل پی دی اف برای چاپ

ايام نوروز است و موسم ديد و بازديد و مهمانی و البته بساط سفره‌های رنگين و غذاهای رنگ و وارنگ ايراني. به همين مناسبت ما هم در برنامه‌ی نيلگون اين هفته‌ی راديو زمانه تصميم گرفتيم برويم به سراغ دست‌پخت يکی از معتبرترين، قديمی‌ترين، و استخواندارترين آشپزباشی‌های صحنه‌ی روشنفکري‌ی ايران.

اثر نفيس دوهزارصفحه ای «کتاب مستطاب آشپزی ـ از سـير تا پياز» که تا حالا به چندين چاپ رسيده، در ادبيات معاصر ما بی نظير است، اين تنها کتاب آشپزی است که می‌توان بدون نيت پخت و پز، آنرا با اشتها خواند و لذت برد. می‌توان حتا مثل طبخيات شاعرباشی شيراز با آن فال گرفت: مطمئن باشيد اگر چشم‌تان را ببنديد و همينطور اتفاقی جايی را در وسط «کتاب مستطاب از سيرتا پياز» بازکنيد و شروع کنيد به خواندن، آنچه خواهيد آموخت معرفتی است به مراتب بيشتر از طرز پختن اين يا آن خوراک؛ و درست به همين دليل، چه بسا پرسش‌هايی عميق تر برای شما مطرح شود، پرسشهايی که ادراکهای بويايی و چشايی شما را نسبت به هستی ديگرگون خواهد کرد. ما هم همين کار را کرديم و سپس ده پرسش را با استاد، که برای ديداری کوتاه به نيويورک آمده بودند، در ميان گذاشتيم. فرصت استاد عزيزمان کم بود و ايشان گفتند در ديدار بعدی به اين پرسشها پاسخ خواهند داد.

۱ـــ آقای دريابندری ، در «کتاب مستطاب آشپزی از سير تا پياز» ، دستور غذايی را داريم به نام «دوپيازه» (ص ۱۰۱۰). اسم غذا «دوپيازه» است اما در ليست مواد آن ۳ تا ۴ پياز ذکر شده ؛ در خود دستور هم نوشته شده اول نيمی از پياز را در روغن سرخ می‌کنيم و با هل و ميخک و دارچين مخلوط کرده ، بعد نيمه‌ی ديگر پياز را به آن اضافه می‌کنيم، که روی هم می‌شود يک پياز. اين غذا بالاخره چند پيازه است؟

۲ ـــ در کتاب مستطاب چند جور دستور غذای بلدرچين ، اردک ، و بوقلمون آورده ايد. شما در ايران از کجا بلدرچين سفارش می‌دهيد؟

۳ ـــ در کتاب مستطاب دستور غدايی است به نام «کباب دنبلان زميني». اما در اين غذا از دنبلان خبری نيست! در عوض گفته می‌شود: «دنبلان زمينی قارچ کم ياب و گران قيمتی است که آن را به سيخ می‌کشند و کباب می‌کنند.» اين رسم که به قارچ بگويند دنبلان از کجا می‌آيد؟ بعضی قارچهای کمياب و گران هم هستند که قيافه شان به جای آنکه گوی‌مانند باشد، پهن است و شکاف و شيار دارد و از هم باز می‌شود!

۴ ـــ دنبلان غيرزمينی چطور؟ آويزان، مثل خرما بر نخيل. در فهرست کبابهای سيخی‌ی کتاب مستطاب نيامده است.

۵ ـــ صحبت دنبلان شد ، در بخش لغت نامه‌ی کتاب مستطاب ، در تعريف «اخته کردن» آمده که اخته کردن يعنی بيات کردن يا خواباندن گوشت به مدت چند روز. اين تعريف از کجا آمده و چه قرابتی با آن تعريف ديگر دارد؟ مثلاً، آيا مليجک را هم به مدت چند روز خوابانده بودند که بيات شود؟

۶ ـــ در فصل «در شناخت کوفته و دلمه» ، نوشته ايد: «کوفته غدايی است که مانند آبگوشت می‌توان آن را به صورت آش يا سوپ ، تريد ، و نان خورش صرف کرد.» (ص ۱۰۹۱) منظورتان اين است که در کوفته می‌شود نان تريد کرد؟ يا خود کوفته را می‌توان تريد کرد؟ کوفته که شباهتی به آبگوشت ندارد.

۷ ـــ در کتاب مستطاب دستور غدايی آمده به نام «گيپا» که از شکمبه‌ی گوسفند يا گوساله درست می‌شود. شما در وصف اين غذا از يک شاعر شيرازی يک بيت هم آورده ايد که می‌گويد:

گيپاپزان ، سحر که درِ دَکه وا کنند
آيا بود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟

اين شعر به طرز مشکوکی آشنا به نظر می‌آيد! اين همان شاعری نيست که شکمبه را به چهارده روش پاره می‌کرده؟

۸ ـــ در فصل «پيتزا» شما غذايی داريد به نام «پيتزای مصري» ؛ که در آن پياز و شکر و گوشت گوساله و جعفری و گشنيز و آب ليمو به کار رفته. شما مطمئن هستيد اين غذا از خانواده‌ی پيتزا است؟

۹ ـــ در فصل کباب‌ها ، شما دستور «کتلت دسته دار» را نوشته ايد. از همان خط اول معلوم است که شما با دسته‌ی اين کتلت مسأله داريد. در آخر هم می‌نويسيد: «کتلت دسته دار شنيتسلی است که مانند دستمال گردگيری به دسته آويزان است ، و اين دسته جز مزاحمت برای آشپز و خورنده هيچ نقشی ندارد. با توجه به مراتب بالا ، نگارنده از علاقه مندان به کتلت دسته دار تقاضا می‌کند با بريدنِ آخرين رشته‌ی پيوند راسته و دنده ، اين شکل ناسازِ کتلت را از صفحه‌ی روزگار محو کنند.»

خوب ، اول اينکه شما با مقايسه‌ی کتلت دسته دار با دستمال گردگيری ، اشتهای آدم را کور می‌کنيد. ثانياً اگر شما همين کتلت را بدون دسته ترجيح می‌دهيد ، می‌توانستيد در کنار آن دستور ديگری داشته باشيد که از همان اول دسته نداشته باشد، نه اينکه مثل پرزيدنت احمدی نژاد هرچيزی را که دوست نداريد بخواهيد از صفحه‌ی روزگار محو کنيد.

۱۰ ــ در بخش دسرها ، دستور يک جور شيرينی را می‌دهيد به نام «ناف عروس» ؛ که به قول شما «از خانواده‌ی جليل زولبيا و باميه است.» که ، خوب، همين اسم و توصيف دهان آدم را آب می‌اندازد. اما ما دستور را که خوانديم اصلاً متوجه ارتباط اين شيرينی با عروس و ناف او نشديم. البته نوشته شده که : مايه را ميان دو کف دست گلوله کنيد ، سپس کمی آن را پهن کنيد، انگشتان خود را چرب نماييد، و با شست خود وسط آن را چال کنيد.

ولی بازهم در اينجا ابهام وجود دارد.

حالا هرکس انگشت اش را چرب کرده و چال زده به جای خود، اگر داماد شخص ديگری باشد، باز هم ما می‌توانيم از «ناف عروس» کام مان را شيرين کنيم؟

*
لينک مرتبط:

عبدی کلانتری ـ ويليام فاکنر به روايت نجف دريابندری


*

Share

نظرهای خوانندگان

غذتی دو پیازه به دلیل دوبار پختن مواد خوراکی به این نام خوانده می‌شود.
دنبلان نیز نوعی خاص از قارچ است که در جنوب ایران به راحتی یافته می‌شود و به جای فرمی چتری قیافه‌ای شبیه به قلوه‌سنگ دارد. به انواع مختلف نیز پخته می‌شود.

-- محمد خواجه‌پور ، Mar 22, 2009

اگر اين نوشته واين سؤال ها شوخي و نمک پراني سال نو ست که حرف ديگريست ولي اگر واقعاً براي شناخت « دوپيازه» و «دنبلان کوهي» -که به اشتباه دنبلان زميني نوشته شده- و«کتلت دسته دار»اشکال داريد ويا نمي دانيد که بلدرچين را به راحتي کبک ميتوان در ايران -ونه در امستردام يا نيويورک- پيداکرد و يااگر «اخته کردن» فوراً حواس شمارا برده است سر آن«تعريف ديگر» و اگر اسم شيريني ناف عروس حواس شما را پرت ميکند ولي ميخواهيد درباره اش بيشتر بدانيد ،در همين ستون پيامي براي من بگذاريد تا جوابهايتان را بدهم.ولي بد نيست قبلاً بدانيد که مثلاً فرق «ذغال اخته» با« غلام اخته» چيست و «سوهان عسل» با «سوهان روح»چه تفاوتي دارد.

-- شف اعظم (شف يعني سرآشپز) ، Mar 22, 2009

این نوشته حتی اگر طنز هم باشد خیلی بی مزه و خنک است. سئوالی دارم درباره قراردادهای رادیوزمانه با برنامه سازان: آیا طبق قرارداد، هر برنامه سازی موظف است در زمان معین تعداد مشخصی مطلب برای رادیو زمانه تهیه کند، یا آنکه برنامه سازان موظفند بدون دغدغه در کمیت برنامه های با کیفیت ارائه دهند؟ اگر پاسخ این باشد که طبق قرارداد هر برنامه ساز موظف است در زمان معین تعداد معهودی مطلب به رادیو زمانه تحویل دهد و دغدغه کیفیت نداشته باشد، پس هیچ گناهی به گردن آقای کلانتری در نیلگون یا نیک آهنگ کوثر در کلاغستان زمانه نیست. خسته نباشید.

-- مجتبی ذوقی ، Mar 23, 2009

تا آنجا که من میدانم، دو پیازه غذایی است از شیراز با نام اصلی "دو پیازه - آلو" که در آن سیب زمینی (که در لفظ شیرازی به آن "آلو" می گویند) و پیاز، هر دو به طور سرخ شده یا دست کم تفت داده شده در روغن به کار برده می شوند. از آنجا که نسبت مصرف پیاز در این غذا باید همیشه دو برابر مصرف آلوی آن باشد، نام "دو پیازه - آلو" به وجود آمده. یعنی در ازای هر کیلو سیب زمینی باید از دو کیلو پیاز استفاده شود تا مزه آن درست و "استاندارد" باشد. بر خلاف ظاهر ساده آن، آماده ساختن این غذا بسیار وقت گیر و نسبتاً پر هزینه (به خاطر مصرف زیاد روغن در سرخ کردن این همه مواد) است. اما در خوشمزگی آن هر چه بگویم باز هم کم است! شیرازی ها معمولاً از آن به عنوان پیش غذا استفاده می کنند. چیزی شبیه به این غذا در آمریکا هم متداول است که به آن Home Fries یا "سرخ کرده خانگی" می گویند. این نوع آمریکایی آن هم غذایی بسیار خوشمزه و البته چاق کننده و مضر است.

در مورد دنبلان کوهی نیز دوستان دیگر توضیحات خوبی داده اند که با اطلاعات من نیز سازگار است. همین دنبلان یا "قارچ زیر خاکی" از بعضی نواحی اروپا به آمریکا صادر شده که به آن truffles گفته می شود و از قرار هر نیم کیلویی (پاوندی) دو الی سه هزار دلار بهای آن است! شاید بعضی از دوستان در ایران مایل باشند با جمع آوری این خوراکی خاص و صدور آن به خارج از آمریکا منبع درآمد خوبی برای خود فراهم کنند؟ شاید هم اینک نیز این کار انجام می شود؟

-- foxy ، Mar 23, 2009

هر چقدر نوشته شما درباره گور به گور شنیدنی بود، این کار بی نمک و بی مزه بود.

-- محمد ا ، Mar 23, 2009

من از کتاب مستطاب بهره فراوان برده ام. در خانه ما نه فقط خیلی غذاها طبق دستورات استاد فراهم میشود بلکه "هویج سکه سکه" و "سبز ی خشک کفما ل" میشود. بدون تردید انجه من از این کتاب اموختم محدود به قلمرو پخت و پز نیست.

ظاهرا لطیفه گویی جناب کلانتری نظر به نقدهای نوشته شده بر ترجمه های استاد دارد. اما آیا ایرادات وارد شده به ترجمه گور به گور براستی از جنس سوالات طرح شده از سوی آقای کلانتری است؟ جز این است که برخوردهایی اینچنین بود که لحن تند و تیز نقدی را توجیه کرد که اقای کلانتری انرا غیر منصفانه و از جنس مچگیری قلمداد کرده اند؟

ما درزمانی زندگی میکنیم که ملیونهاایرانی در داخل و خارج کشور حداقل به یک زبان "فرنگی" اشنایی کامل دارند. نباید تعجب کنیم که مردم توقع بیشتری از مترجین داشته باشند.

-- Farid ، Mar 24, 2009

برنامه ی شما از مورد علاقه هایم در رادیو زمانه است. اما انصافا این یکی اصلا به سطح کارهای شما نمی اومد با اینکه یکی دو تا طنز با مزه که تیکه به بعضی چیزها می نداخت تووش بود.
اما ظاهرا شما کار طنز بهت نمی آید، همون کارهای جدی و سنگینت خیلی بهتر است.
موفق باشید

-- شهرزاد ، Apr 8, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)