خانه > نيلگون > ايران > چرا غرب از «بمب اسلامی» مي ترسد؟ خانه > نيلگون > سياست > چرا غرب از «بمب اسلامی» مي ترسد؟ | |||
چرا غرب از «بمب اسلامی» مي ترسد؟نوشتهء عبدی کلانتری فايل صوتی: بخش اول ـ بخش دوم از ميان کشورهايي که در غرب به آنها «کشورهاي مسلمان» مي گويند، تنها جمهوري اسلامي پاکستان است که صاحب بمب هاي هسته اي است. همين کشور، از لحاظ سياست داخلي، يکي از بي ثبات ترين ها در خاورميانه است که آيندهء ناروشن آن مي تواند به ديکتاتوري نظامي اي خشن تر از گذشته، يا به هرج و مرج داخلي بيشتر بينجامد. پاکستان در سال ۱۹۹۸ به طور رسمي به جمعي پيوست که در سياست بين الملل آن را «باشگاه هسته اي» مي نامند و دربرگيرندهء هشت کشور ِ دارندهء سلاحهاي اتمي است. احتمال اينکه نيروي هسته اي جمهوري اسلامي پاکستان به دست اسلامگرايان افراطي بيفتد کم نيست زيرا بخش مهمي از ارتش و نيروهاي امنيتي پاکستان، از زمان ژنرال ضياء الحق، رييس جمهور بنيادگراي اين کشور، از ميان اسلامگرايان گزين شده اند. ارتش و نيروهاي امنيتي پاکستان بودند که «طالبان» را سازمان داده و مسلح کردند تا آنها توانستند قدرت را در افغانستان به دست بگيرند و به مدت پنج سال حکومت کنند. طالبان که زير عنوان «امارات اسلامي افغانستان» بر اين کشور حکم مي راندند، در صدد استخدام دانشمندان روسي متخصص نيروي هسته اي برآمده بودند. «امارات اسلامي افغانستان» همچنين پايگاه اصلي ِ «القاعده» بود. اسامه بن لادن رهبر شبکهء جهادي القاعده، از سال ۱۹۹۳ در صدد کسب نيروي اتمي بوده است. «بن لادن در اين سال قصد داشت مقداري اورانيوم که از دولت آفريقاي جنوبي دزديده شده بود، خريداري کند، اما موفق به اين کار نشد. يک ماه پيش از رويداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، بن لادن در افغانستان با دو تن از کارکنان بازنشستهء برنامهء اتمي پاکستان ملاقاتي داشت. طبق گزارش مقامات امنيتي پاکستان و آمريکا، بن لادن در اين ملاقات قصد داشت براي ساختن يا خريدن بمب هسته اي از پاکستاني ها کمک بگيرد.» (هفته نامهء «ويک»، ۱۵ آوريل ۲۰۰۵) مفهوم تازهء مسابقهء تسليحاتی در اوان قرن بيست و يکم اين تصوير در دههء آخر قرن گذشته به تمامي دگرگون شد. با انحلال اردوگاه کمونيستي، چيزي به نام «بازار آزاد تسليحات هسته اي» وارد معادلات امنيتي بين المللي شد. در اين بازار آزاد، علاوه بر تسليحات، دانشمندان هسته اي نيز نوعي کالا به حساب مي آيند. به ناگهان مفهوم «مسابقهء تسليحاتي» معني کاملاً تازه اي پيدا کرد. اکنون رقابت ميان ايالات متحده بود از يک سو، و مجموعه يا شبکه اي از سازمانها و دولت هاي ضدآمريکايي از سوي ديگر، که در بازار «آزاد» اما غيرقانوني و زيرزميني تسليحات، مشتري انواع سلاحهاي هسته اي، بيولوژيک، شيميايي، و «دانش» مربوط به آنها، شده بودند. «فروشگاه بزرگ» از زمان فروپاشي شوروي تا کنون، ايالات متحده در حدود ۱۰ ميليارد دلار به روسيه کمک کرده تا سيستم محافظت از کلاهک ها را بهبود ببخشد. اما اين مبلغ به هيچ وجه کفايت نمي کند. علاوه بر بزرگ ترين انبار کلاهک هاي اتمي در دنيا، تخمين زده مي شود که روسيه بيش از ۱۱۰۰ تن اورانيوم غني شده و ۱۶۰ تن پلوتونيوم در تصاحب خود دارد که با آنها مي شود شصت هزار کلاهک اتمي جديد ساخت. اين مواد هسته اي در بيش از صد نقطهء مختلف در خاک روسيه ذخيره شده اند. به هنگام جنگ داخلي در جمهوري گرجستان در سال ۱۹۹۲، در گزارشات آمده بود که در يک مرکز پژوهش اتمي، حدود ۲۲ پاند اورانيومِ آماده براي ساختن سلاح، بدون محافظ مانده و خود دانشمندان با چوب و بيل و کلنگ از اين اورانيوم ها محافظت مي کردند! (هفته نامهء ويک، همان) در سال ۱۹۹۷، چهار پاند اورانيوم غني شدهء پيشرفته از يک مرکز تحقيقي جمهوري گرجستان به سرقت رفت. خطر دزدي و قاچاق مواد اتمي ظرف اين سالها کمتر نشده است. سازمان بين المللي انرژي اتمي، ۱۷۵ مورد قاچاق مواد هسته اي را از سال ۱۹۹۳ تاکنون گزارش کرده است. در سال ۱۹۹۴، پليس دولت چک موفق به کشف ۸ پاند اورانيوم غني شدهء پيشرفته در يک اتوموبيل در يکي از خيابانهاي پراگ شد. اين اندازه از اورانيوم، ۱۵ درصد از مقدار لازم براي ساختن يک بمب اتمي است. يک سال بعد، پليس چک در دو مورد ديگر نيز موفق به کشف مقدار کمتري اورانيوم شد. (همان منبع) دانش و مهارتی که در انتظار «سوخت» نشسته است «حق مسـلـّم» هم اکنون سي و دو کشور در جهان، در مجموع به آن اندازه اورانيوم و پلوتونيوم غني شده در اختيار دارند که بتوان با آنها ۲۴۰ هزار بمب اتمي ساخت. نظام دو قطبي پس از جنگ جهاني دوم از ميان رفته و جهان، صحنهء انکشافِ بيشتر نظام سرمايه داري است که در گسترهء جهاني يا «گلوبال» خود، مدام نابرابري را ــ در ثروت و قدرت ــ بازتوليد مي کند. «مسابقهء تسليحاتي» در معناي تازهء خود، مبارزه اي است ميان سروران و بندگان جديد. فرادستان خواهان تضمين امنيت سرمايه اند و فرودستان خواهان سهمي از منافعي که از آنها دريغ شده است، يا آن «عدالتي» که رهبران شان وعده مي دهند. آنها به خيابانها سرازير مي شوند و با دفاع از «حق مسلم» شان در تصاحب تکنولوژي ِ هسته اي، آتش مسابقهء تسليحاتي را نيز زنده نگه مي دارند. /// *** پيوست: جمعهء گذشته (سی ام نوامبر)، پس از مذاکرات دولت ايران با نمايندگان اتحاديهء اروپا بر سر برنامهء غني سازي اورانيوم، هنوز ايراني ها موفق نشده بودند اروپاييان را قانع کنند که قصد ساختن سلاحهاي هسته اي را ندارند. حاوير سولانا مدير سياست خارجي اتحاديهء اروپا به خبرنگاران گفت، «راست اش را بگويم. بعد از پنج ساعت گفت و گو، انتظار من بيش از اينها بود. حال [نسبت به اين مذاکرات] دلسرد شده ام.» (نيويورک تايمز، يکم دسامبر ۲۰۰۷) يک هفته پيش از اين نيز سازمان بين المللي انرژي اتمي گزارش داد که ايران از آستانهء به کارگيري سه هزار سانترفيوژ توليدکنندهء اورانيوم غني شده گذشته است؛ آستانه اي که گفته مي شود مي توان از آن پس، مواد لازم را براي تهيهء سلاح هسته اي توليد کرد. سازمان انرژي اتمي هنوز قادر نيست در گزارش خود با قطعيت اطمينان دهد که تسهيلات اتمي ايران منحصراً براي توليد سوخت صلح آميز است. در چنين موقعيتي، اصرار دولت ايران بر ادامهء غني سازي اورانيوم، با احتساب برانگيختن دولت هاي اسراييل و ايالات متحده، بي شباهت به يک قمار خطرناک نيست. درست همانگونه که عده اي در ايران، در چنين شرايط تنش آميزي، ادامهء فعاليت غني سازي و توليد انرژي هسته اي را «حق مسـلم» خود مي دانند، شهروندان کشور اسراييل نيز اين را حق مسلم خود مي دانند که نخواهند از صفحهء روزگار محو شوند! دولت اسراييل يکي از قوي ترين و مجهزترين نيروهاي خاورميانه را در اختيار دارد. اين دولت يکي از دو قدرت اتمي ِ منطقهء خاورميانه است. با اين همه، به خاطر مساحت محدود و جمعيت کم خود، مردم اسراييل و رهبران آنها، با طيف وسيعي از عقايد سياسي مختلف، تأکيد دارند که يک تهديد نظامي به شکل حملهء اتمي عليه کشورشان، براي آنها يک مسألهء وجودي است، يعني بود و نبود آنها به اين مسأله بستگي دارد. نظريه پردازان اسراييلي تأکيد مي کنند که مساحت کشورشان اجازه نمي دهد آنها پس از حملهء نخست، دست به بسيج و حملهء متقابل بزنند زيرا با همان ضربهء اتمي اول، موجوديت آنها «از صفحهء روزگار محو خواهد شد»، درست به همان نحو که آقاي محمود احمدی نژاد خواست قلبيِ خود و سران حکومتش را بيان کرده بود. در چنين حالتي، ديگر هرگز فرصتي براي ادامهء نبرد و جبران خسارات و تلفات براي اسراييل باقي نخواهد ماند. «پيمان منع گسترش نيروي هسته اي» (NPT) ميان کشورهاي داراي تسليحات اتمي و کشورهاي غير اتمي تمايز مي گذارد و گروه اول را موظف مي کند که از انتقال تکنولوژي هسته اي نظامي به ساير کشورها خودداري کنند. کشورهاي غيراتمي، طبق مفاد اين پيمان «داراي حق مسلم تحقيق، توليد، و استفاده از انرژي هسته اي براي مقاصد صلح آميز» هستند. تنها تضمين استفادهء مشروع از اين حق مسلم، آن است که در همهء شرايط، برنامهء هسته اي صد در صد علني باشد و سازمانهاي شهروندي غيروابسته به دولت، به همراه سازمان بين المللي انرژي اتمي، بر فعاليت هاي اتمي اين کشورها نظارت داشته باشند. با اين همه، يک کشور پس از کسب دانش و فن آوري هسته اي، حق دارد با دادن يک اخطار ۹۰ روزه از عضويت در «پيمان منع گسترش نيروي هسته اي» کناره بگيرد و از آن پس مقيد به هيچ نوع بازرسي و کنترلي نباشد. کشوري که به شيوهء غيردموکراتيک اداره شود، مي تواند از اين امکان استفاده کند و همانند کرهء شمالي، صاحب بمب اتمي گردد. سخنگويان تئوکراسي شيعي در ايران بارها اظهار کرده اند که هدف آنها کسب انرژي هسته اي براي اهداف صلح آميز است. اما کارنامهء ايشان خلاف اين را نشان مي دهد. تا سال ۲۰۰۲، بيش از يک دهه تلاش پنهانی براي خريدِ غير قانوني تسهيلات اتمي از شبکهء زيرزميني عبدالقادرخان، دانشمند اتمي پاکستاني، و همچنين حمايت مالي و نظامي از سه جبههء جهاد اسلامي، حزب الله لبنان، و حماس ــ که هيچکدام موجوديت اسراييل را به رسميت نمي شناسند ــ اين تئوکراسي را به عنوان مهمترين و خطرناک ترين دشمن کشور اسراييل به دنيا شناسانده است. در چشم مردم و دولت اسرائيل، اين يک خطر واقعي است که خاطرهء تاريخي هالوکاست را براي آنها زنده مي کند. به همان نحو که زماني، خطر بمب هاي شيميايي يا بيولوژيک صدام حسين بر دل مردم مناطق مرزي ما هراس مي افکند، چيزي شبيه به همين هراس اکنون به طور روزافزون در ميان مردم اسراييل ريشه مي گيرد. آنها مي پندارند رهبران ايران به طور قطع در صددند که کشورشان به يک نيروي هژمونيک در منطقه تبديل شود. شهروندان ايران، چنانچه خود را يهودي ستيز نمي پندارند، بايد اين احساس شهروندان اسراييلي را درک کنند. به هنگام جنگ ويتنام، برخي از شهروندان صلح طلب آمريکايي، هيأت هاي دوستي تشکيل مي دادند و به ويتنام سفر مي کردند تا ميان شهرها و شهروندها پيمان دوستي ببندند. دوستي يا خويشاوندي سمبوليک يک شهر از يک کشور با شهري از يک کشور ديگر، شيوه اي مؤثر براي نشان دادن همبستگي جهاني شهروندي، مستقل از دولت ها است. اگر اين امکان وجود مي داشت که هيأتي از آزاديخواهان و صلح دوستان ايراني به يکي از شهرهاي اسراييل سفر کند و به طور سمبوليک ميان شهر خود و شهر آنها پيمان برادري يا خواهري ببندد، ترس ها فرومي ريخت. يک جنبش دموکراتيک شهروندي، بنا به تعريف، يک جنبش صلح طلب و مستقل از دولت است، نه يک جمعيت ناسيوناليست و مدافع «حق مسلم» اي که عوامفريبان و دماگوگ ها هيزم بيار معرکه اش هستند. خواست آزاديخواهان منطقهء خاورميانه، با زباني روشن، بدون ابهام و فارغ از دوپهلو گويي، بايد اين باشد که رژيم هاي سرکوبگر و تئوکراسي هاي فاشيستي تحت هيچ شرايطي به نيروي هسته اي دست پيدا نکنند؛ به ويژه اگر اين اقدام مسابقه اي را ميان آنها دامن زند که هريک بخواهد از ديگري پيشي بگيرد. تنها يک دولت دموکراتيک، که نمايندهء واقعي شهروندان آزاد خود است و قصد محو کردن هيچکس را از صفحهء روزگار ندارد، مي تواند ضامن حقوق مسلم اين شهروندان باشد. ///
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
یک لحظه فکر کردم اینها رو خود جورج بوش درباره ایران نوشته. چطوره که یک دفعه استدلالهای غبدی کلانتری مارکسیست با استدلالهای یکی مثل مایکل لدین لیبرال کاپیتالیست درباره ایران عین هم درمیاد؟
چطوره عبدی کلانتری تعارف رو کنار بذاره و یهو بره برای رادیو فردا ضد ایران پروپاگاناد کنه. رادیو زمانه اگه به این آدم تریبون میده به طرف مقابلش هم باید بده. وگرنه این شک پیش میاد که داره با عقاید کلانتری همسویی نشون میده.
-- شهرزاد س. ، Dec 3, 2007یعنی به نظر شما هر کسی که از حکومت دینی ایران، بلند پروازی هسته ایش و بنیادگرایی اسلامی انتقاد کند مثل جرج پوش و نئوکان ا فکر می کند؟ توی ایران هم تا شروع به انتقاد از سیاستهای امپریالیستی و تجاوزکارانه آمریکا می کنی بعضی ها چپ چپ نگاهت می کنن چون فکر می کنن حزب اللهی هستی.
-- س ، Dec 3, 2007.
واقعا از این تفکر ساده انگار و مکانیکی متاسفم. این دقیقا یعنی از دست دادن استقلال فکری و سو گیری منفعلانه در جنگ میان سگ زرد(بنیادگرایی اسلامی) و شغال (امپریالیسم). اگر به مقاله "جدال آینه ها" ی عبدی کلانتری در همین نیلگون رجوع کنید می بینید که ایشان (و بسیاری از چپگراهای ایرانی مخصوصا داخل ایران)سعی می کنند استقلال فکری را در این آنتاگومیسم فرساینده حفظ کنند. شهرزاد عزیز شما هم بهتر است بجای جهت گیری احساسی و غریزی نسبت به نویسنده این متن کمی آزادمنشانه فکر کنید.
شايد می بايست در انتخاب عکس بيشتر دقت ميشد. البته اگر راديو زمانه توهين به مقدسات نداندش. عکسهايي مانند آنکه بر پيشاني رزمندگان اسلام نوشته شده «کربلا ما مي اييم!» . يا چرا پرداخته نشد به اين جام زهر؟! چه بود که نوشيده شد؟ و عکس امام خميني را که رزمندگان اسلام را به جبهه هاي حق عليه باطل مي فرستاد. بسياري از ايرانيان ادعا دارند که ايران هيچگاه سياست تهاجمي نداشته. اما نشانه ها و روياهاي تحقق بخشيدن جهان اسلام زير پرچم اله اکبر رزمندگان اسلام را ناديده مي گيرند. حکومت ايران همواره از اين جنگ ها در سراسر دنياي اسلام (غير يکپارچه!) منطبق با توان خود حمايت کرده است. مقاله ي بسيار خوبي بود اما شايد بد نبود به مطالب بالا هم اشاره می شد.
-- علیرضا ، Dec 3, 2007.
اين دستيابي به بمب اتمي که «حق ملي» خوانده می شود، معلوم نيست به کجاي اين مليت ربط دارد؟ دستيابي به اين حق به اصطلاح ملي چه گلي بر بر سر اين ملت ميزند؟ انها که از حق ملي صحبت ميکنند بهتراست سرشان را ازبرف بيرون اورده و ببينند چطور حکومت ايران به اين ملت حال ميدهد. با ان اقتصاد و سياست هاي غير قابل اجتناب که از ماهيت اين حکومت برمی آيد، چه بر سر ما اورده است، در حاليکه خارج نشينان معتقد به همان باور ها، کشور را در حال «سازندگي» ميدانند . سازندگي از پشت عينک هاي اقايان و خانمها نيز جز ساخته شدن مملکت توسط حکومت ايران يا همان جمهوري اسلامي ايران نيست. بدون ترديد چنين ذهنيتي حتا بمب اتمي را هم ميتواند بخشي از ان سازندگي بداند! يا بگونه ي دلخواه خويش تفسير نمايد. براستي با دستيابي به اين حق ملي ! تمام حقوق ملي از دسته رفته ی ايرانيان احيا می شود يا بمب اتمي اسلامي باعث ميگردد که انچه درون ايران رخ می دهد با قدرتی بيشتر در سياست هاي خارجي هم ديکته شود؟
جنبش مردمی ضد جنگ در اسرائیل سابقه ای چندین ساله دارد. ایرانیان مقیم اسرائیل هم راضی به جنگ نیستند. اما تا کنون از طرف ایرانیان مخالف جنگ، فقط مخالفت با حمله به ایران مطرح شده و این هم در این اواخر. عدم شفافیت برنامه اتمی ایران و ادامه تجهیز جنبش هایی ضد اسرائیلی، وحشت یهودیان را دائم التزاید می کند. بی علاقگی ایرانیان، نسبت به این ترس دائمی، چه می تواند باشد، غیر از باور و یا حتا تعصب به خودی و غیر خودی!؟ اگر هم با اختصاص قسمت عظیمی از بودجه به تولیدات اتمی و کمک به ضد یهودیان کرده اند، در ارتباط با فقر روزافزون خودشان بوده.
-- بدون نام ، Dec 5, 2007.
پیشنهاد جالب شما انسانی و هوشمندانه است. هیچ جنبش آزادی خواه، نمی تواند آزادی را فقط برای خودش بخواهد. خودخواهی نفی آزادی خواهی است. صلح طلبان ایرانی، اگر با اقدامی سمبولیک این بی اعتمادی یهودیان را نسبت به خود بزدایند، چه بسا از وقوع جنگ پیشگیری کنند.
از نظرات همسایه و همکار یهودی
ف
پاسخ به خانم شهرزاد: من هم فکر می کنم خود احمدی نژاد در جلد شما رفته. بد هم نیست؛ بالاخره معلوم می شود این ملّت شعارپرور ما آن قدر ها هم که می گویند دهن بین و ساده دل نیست. هر چه باشد حق حق است. می خواهد اتمی باشد، یا نفتی، یا گازی، یا شمعی... باید آن را پرستید و پاس داشت. ولی معلوم نیست این چه حقّی است که هزار تو پیچانده بودندش. جرچ بوش هم به مردمش قبولانده بود حمله به عراق حقّ آن هاست که به این جاها کشید.
-- کسری بهراد ، Dec 7, 2007