خانه > نيلگون > سياست > قتل های ناموسی در ترکيه خانه > نيلگون > فرهنگ > قتل های ناموسی در ترکيه | |||
قتل های ناموسی در ترکيهنوشتهء عبدی کلانتری چندي پيش از سوي يکي از ارگانهاي وابسته به سازمان ملل متحد، گزارشي از يک تحقيق دربارهء قتل هاي ناموسي در ترکيه منتشر شد. هدف اين تحقيق جمع آوري اطلاعات آماري نبود. هدف پروژه آن بود که با شناخت از مفهوم «شرف و ناموس» و برداشت هايي که اهالي ترکيه از «شرف و ناموس» (۱) داشتند، دلايل قتل هاي ناموسي در ترکيه بهتر فهميده شود. توجه به نظام ارزشي، آداب، و سنت ها در اين مورد، توضيح دهندهء رفتار اجتماعي اي بود که به قتل هاي ناموسي مي انجاميد. عنوان اين تحقيق «پروژهء قتل هاي ناموسي» است (۲). اين تحقيق توسط «انجمن جمعيت ترکيه» با پشتيباني «صندوق جمعيت سازمان ملل متحد» (۳) و «برنامهء توسعهء سازمان ملل» (۴) صورت گرفته است. تحقيق ميدانيِ «پروژهء قتل هاي ناموسي» در چهار شهر ترکيه، از جمله استانبول، از راه مصاحبه با ساکنان محل، کارکنان سازمانهاي دولتي و غيردولتي، و رهبران مذهبي محل به صورت کتبي وشفاهي انجام پذيرفته است. نقش ناموس در زندگي نخستين پرسشي که مي بايست به آن پاسخ داده مي شد، اين بود که در تصور و باورهاي اهالي ترکيه، جايگاه ناموس چيست و آنها چگونه شرف و ناموس را تعريف مي کنند. در اکثر مصاحبه ها، پاسخ دهندگان شرف و ناموس را مهم ترين عامل در زندگي و بالاتر از هر ارزش ديگر به حساب مي آوردند. هرچه فرد در منطقهء دورافتاده تري زندگي کرده باشد، اين ارزش براي او قوي تر و حياتي تر مي شود. بيشتر مصاحبه شوندگان، وابستگي هاي شديد قومي و طايفه اي داشتند و در پاسخ هاي خود بر اهميت دين و مذهب پا مي فشردند. همچنين در ميان جوانان مناطق شهري، همين پافشاري بر نقش ناموس به چشم مي خورد، به نحوي که برخي از پاسخ دهندگان زندگي را بدون آنچه خود شرف و ناموس مي ناميدند، غيرممکن مي دانستند. اين جوانان تأکيد داشتند که در محيطي که در آن «بي ناموسي» رخ دهد و شرافت انسان در خطر باشد، نمي توان زندگي کرد. آنان اعتقاد داشتند رفتاري که شرف و ناموس را به خطر بيندازد بايد به شدت مجازات شود. تعريف شرف و ناموس يک جوان ۲۴ ساله مي گويد: «ناموس براي من همه چيز است. . . اگر من عروسي کنم، زن من ناموس من است. خواهرم هم ناموس من است؛ اقوام من هم همينطور، دختر عمهء من و دختر دائي من هم ناموس من هستند. . .» مردي ۳۰ ساله مي گويد: «ناموس يعني زندگي طبق دستورات دين. پا را نبايد از مرز ناموس آنطرف تر گذاشت. ناموس يعني اينکه در جايي که خدا منع کرده، نبايد پا گذاشت. ناموس مرد، زن اش، مادرش، خواهرش و همسايه اش است . . . يک مرد بايد حواس اش باشد که از ناموس ديگران هم مثل ناموس خودش محافظت کند.» در ميان پاسخ دهندگان، مردان جوان ۱۸ تا ۲۵ ساله، به ويژه آنها که از مناطق روستائي به شهر مهاجرت کرده بودند، بيش از همه بر کنترل زنان پا مي فشردند؛ به ويژه نحوهء لباس پوشيدن زنان و دختران و اينکه آنها با چه کساني حق معاشرت دارند و تحت چه شرايطي مي توانند به مدرسه و دانشگاه بروند. يک مرد ۲۴ ساله مي گويد: «مثلاً شلوار را در نظر بگيريد، من مخالف پوشيدن اين نوع شلوار هستم چون شما شکل بدن زن را در آن مي توانيد ببينيد.» طلاق نمي تواند شرف را بازگرداند در پاسخ اين سوآل که آيا طلاق راه حل بهتري براي بي وفائي مي تواند باشد، اکثر پاسخ دهندگان مخالفت کردند. يک مرد ۲۴ ساله مي گويد: «من مطلقاً مخالف طلاق هستم. اگر کسي را به زني بگيرم، ديگر او ناموس من به حساب مي آيد؛ من نمي توانم فکر کنم که او زير مرد ديگري برود. يا خودم را مي کشم يا او را. من اين جوري فکر مي کنم. اصلاً نمي توانم فکر کنم کسي که به نکاح من درآمده، کسي که طبق فرمان الله به من تعلق دارد، کسي که ناموس من است، با کس ديگري باشد. حتا فکرش را هم نمي توانم بکنم.» يک مرد ۳۴ ساله مي گويد: «من صد در صد مخالف طلاق هستم. اگر زن من خيانت کند، يا خودم او را مي کشم، يا به برادر بزرگترش مي گويم تو او را بکش.» از مجموع پاسخ ها چنين نتيجه گرفته مي شود که ناموس يکي از خصوصيات وجودي زن است که به مرد تعلق دارد و بايد توسط مرد کنترل شود. زنان بايد به طور منفعل از آن قواعدي پيروي کنند که ناموس را به خطر نيندازد. با اين تعريف، حفظ شرف و ناموس، هم زنان را متعهد مي کند و هم مردان را، که در جامعه به نحو خاصي عمل کنند. شرف و بستگي هاي طايفه اي در بخش هايي از جامعه که بستگي هاي خوني و طايفه اي اهميت زيادي دارد، به ويژه در دهات و شهرک هاي کوچک، و نيز در محلاتي از شهرهاي بزرگ که ساکنان با يکديگر روابط خوني يا خويشاوندي دارند، مجازات «بي ناموسي» بيشترين اهميت را دارد. در چنين فضاي اجتماعي اي، مجازات کساني که قواعد رفتار مبتني بر ناموس را زيرپا بگذارند شديد است. به محض آنکه اخبار يا حتا شايعاتي بر سر زبان ها بيفتد، خانواده اي که در معرض اتهام قرار گرفته و سرشکسته شده، بايد واکنش نشان دهد؛ اگر چنين نکند بايد بارش را ببندد و با شرمساري به مکان ديگري مهاجرت کند. اما اکثر خانواده ها حاضر نيستند بستگي هاي طايفه اي و قومي را فداي «بي ناموسي» زنان و دختران شان کنند. قتل ناموسي عوامل متعددي، از جمله جنسيت، سن، محل اقامت، ميزان تحصيلات، و روابط طايفه اي، در تعريف شرف و ناموس، و جايگاه آن در زندگي افراد، مؤثر شناخته مي شوند. کساني که منشأ روستائي دارند، حتا پس از مهاجرت به شهر، اگر روابط شان کماکان به حلقهء بستگان و آشنايان محدود بماند، بيشترين اهميت را به شرف و ناموس مي دهند. شرف و ناموس، معني و هدف زندگي آنها است و به خاطر آن حاضرند بکشند يا کشته شوند. در تعريف ناموس و شرف، بيشترين گرايش آن است که آن را از طريق بدن و سکسوآليتهء زنان توضيح دهند. مردان خود را متعهد به محافظت از عفت زنان مي دانند؛ اين يکي از مهمترين وظايف و مسؤوليت هاي آنها در زندگي است. در تحقيق شهرهاي ترکيه، مصاحبه شوندگان اين مسؤوليت را تا اندازهء زيادي به سنت هاي ترکي و به سنت هاي اسلامي نسبت مي دادند. در محيط اجتماعي مورد تحقيق، قتل ناموسي يا قتل براي حفظ شرافت خانواده، امري اجتناب ناپذير و غيرقابل تغيير تلقي مي شود. حتا اگر در مواردي مرد يا زني از بزرگان خانوار به آن تمايل نداشته باشند، براي حفظ آبروي فاميل چاره اي ندارند جز آنکه اين مجازات را به اجرا بگذارند. کساني که علناً از قتل هاي ناموسي دفاع مي کنند، معتقدند هيچ راه ديگري براي حفظ ارکان خانواده و همبستگي خانوار وجود ندارد. وقتي که شرف و ناموس مهمترين ارزش اجتماعي باشد، و تعريف آن نيز در وهلهء اول توسط بدن زن و رفتار جنسي او صورت گيرد، هرنوع هنجار شکني از سوي زنان و مردان، بايد با اشد مجازات همراه باشد. راه حل جدايي و طلاق کارساز نيست و هرگز نمي تواند شرافت را احيا کند. حتا در مواردي که دختري مورد تجاوز قرار مي گيرد، او اگر نخواهد با تجاوزگر ازدواج کند، يا اگر فرد متجاوز نخواهد او را به زني بگيرد، آن دختر مقصر شناخته مي شود و بايد به قتل برسد. مرد متجاوز نيز طبق رسوم بايد کشته شود اما اگر خانوادهء او متمول باشند، مي توانند با پرداخت بهاي زياد از قتل فرزندشان جلوگيري کنند. اگر دختر در اثر تجاوز آبستن شود، قتل او اجباري است. زنان فاميل معمولاً در اين تصميم گيري ها دخالتي ندارند، اما در مصاحبه ها موافقت شان را با مجازات هاي ناموسي بيان کردند. سربه راه بودن فرزندان و با عفت بزرگ کردن دختران، مهمترين بخش مسؤوليت مادري است و قصور در آن به هيچ وجه نمي تواند قابل تحمل باشد. /// ۱- honor لينک هاي مرتبط
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
در تعجبم! چرا هیچکس هیچ کاری نمیکند؟ دولت معظم ترکیه که ادعای چسبندگی به اروپا را دارد، نمیتواند این وحشیها را تادیب کند؟ حالا دولت ما نمیخواهد، نمیخواهد که چه عرض کنم، مدتی دیگر تبلیغ میکند و در قانون اساسی هم میگنجاند؛ کنار ماده 630 قانون اساسی، زنهای فامیل را به بچهها اضافه میکند (پدر و جد پدری میتوانند فرزند خود را به قتل برسانند).
-- بدون نام ، Aug 19, 2007برگردم سر موضوع، کشوری که میتواند یک میلیون ارمنی بیگناه را بکشد، نمیتواند عدهای بربر را اعدام کند و فقط به آنها یاد بدهد که زن، یک انسان است نه یک ماشین جوجهکشی کلفت که باید شب هم کار فاحشهها را برای مردش انجام بدهد.
خیلی واضح است که تمامی این حکومتهای مردمحور، تمام عزت و عظمت خود را در له کردن زنان میبینند و یک زن لهشده بیاعتبار و بیدست و پا، زورپذیر ترین افراد را تحویل جامعه میدهد. در واقع در این حکومتها تمام هم و غم یک مرد، کنترل و شکنجه زنان حوزه نفوذ او (که گاهی دامنه آن به همسایه هم میرسد) میشود و اگر یک سیاستمدار کمی هوشمند باشد، همین نقطه ضعف برای ادامه حکمرانی وی لازم و کافی است.
آقای محترم
کاملاً مشخصه که این مطالب رو با سوء قصد نوشتند.
من نمیدونم ولی اونطور که جامعه ایران نشون میده این بار ترکیه در معرض خملات کشورهای اروپایی قرار داره. یعنی اینکه کشورهای اروپایی سعی دارند بهترین کشور اسلامی یعنی ترکیه رو باز هم خراب کنند.
بدبختها جامعه اروپا به نظرتون خیلی قشنگه نه.
کردن زن و بچه مردم، گرفتن عکس ازشون و چاپش تو سایتهای اینترنتی برای اینکه بقیه کفلمه اون رو بکشند خیلی عالیه نه؟
آخه بدبخت آدم ناتوان کسیه که فرهنگ و تمدن خودش رو به بهای ناچیزی بفروشه و بره وظیفه به پیش بردن فرهنگ یک قوم دیگه رو به عهده بگیره
مهم اینجا اصلاح ساختارهای یک جامعه به شکلیه که فرهنگ اصلی مردم از بین نره
نمیدونم ولی اگه به خدایی اعتقاد داشته باشید باید متوجه باشید که نباید با اصول دینی یک قومی بازی کنید.
خداوند ما رو فرستاده اینجا تا ببینه آیا اصولی رو که میخواد نقض نکنیم نقض میکنیم یا نه
آخه بدبختها آزادیهای شما رو تو ایران داریم میبینیم
ایران فراتر از اونی که فکر میکنید آزاده
الان هیچ دختر درست حسابی اینجا گیر نمیاد.
همشون لااقل 10 بار قبل ازدواج دادند.
و متاسفانه باید بگم اینطور که من از جامعه ایران دیدم زنها واقعاً مغز درست حسابی ندارند.
و باید یک همچین جوی حاکم باشه
شما میتونید تو آمریکا اجازه بدید دخترتون رو غریبه بیاد بکنه و شما هم بهش لبخند بزنی
این ننه من غریبم بازیها رو دیگه ول کنید بدبختها
کمی به جای فروش مردم و دینشون با این قیمت ناچیز به فکر خرابیهایی باشید که همیشه به بار میارید
نمایش میدی بده نمیدی نده
-- علی از تبریز ، Aug 19, 2007تحقيق جالبي بود بيشتر به خاطر اينكه با كمي تغيير ميتوان آن را به ايران و فضاي فرهنگي خودمان تعميم داد. اظهار نظر هايي كه از قول مصاحبه شوندگان در اين مقاله ذكر شده بود براي ما ايرانيان هم بسيار آشنا ست البته اگر نظر شخصي خودمان نباشد!
-- بابك ، Aug 19, 2007به نظر من اگر در ايران هم حكومت كاسه داغ تر از آش نميشد ايرانيان ناموس پرست و با شرف زيادي بودند كه تا به حال يا ناموسشان را كشته بدند يا براي آن اعلام آمادگي مي كردند.
دختران و رنان ايراني بايد خوشحال باشند كه لااقل با حكم قوه قضاييه و به دست دولت سنگسار مي شوند و به خاطر مسايل سياسي هم كه شده عده اي در ايران و خارج به آن اعتراض ميكنند و گرنه اين ملتي كه من مي بينم دست كمي از ترك ها و كردها كه ندارند هيچ به راحتي با بلوك سيماني مغز دختر بي ناموسي را كه احيانا پشت درختي جايي پسر همسايه را بوسيده متلاشي ميكردند و صدايش نهايتا تا دو تا آبادي آنطرف تر يا دوتا كوچه بالاتر كه پدر خانواده را به آبرو و شرافت مي شناسند ميرسيد.
مطلبي هم در اين مورد در وبلاگم نوشتم.
-- بابك ، Aug 19, 2007http://babak-n2.blogsky.com
در بخش این مطالب را ازدست ندهید این مقاله با پرچم ترکیه معرفی شده است. شاید میشد نمای بهتری برای این مقاله پیدا کنید. قتل های ناموسی
-- علیرضا ، Aug 20, 2007مختص فرهنگ ترکیه نیست و از سویی اوردن فقط پرچم ان کشور انتخاب خوش سلیقه ای برای این مقاله نبوده است. موفق باشید. علیرضا
عبدی عزیز سلام،
خیلی گزارش جالبی بود. به قول بابک شباهتهای زیادی میان ایران و ترکیه وجود دارد. به نظر من کلید خیلی از مسائل زندگی مدرن در ایران تغییراهمیت این مفاهیم در زندگی انسانهاست. پروسهُ دموکراتیزه شدن جوامع در اروپا نیز با تغییر اهمیت این مفاهیم همراه بود. مثلاُ در آلمان اصطلاحاتی مثل شرف، آبرو و ناموس Ehre, Würde,Gesichtsverlust,Stolz همراه با رشد فردگرایی و زندگی شهر نشینی اهمیت پیشین خودشان را از دست داده اند. ولی در ایران وضعیت به شکل دیگری بوده. پروفسر داوود غلام آزاد استاد جامعه شناسی در دانشگاه هانوور آلمان با مقایسه پدیدهُ رشد شهرنشینی در اروپا و ایران به این نتیجه میرسد که رشد شهرنشینی در اروپا بصورت آهسته صورت گرفت و بدین ترتیب در طول زمان توسط گروههای شهرنشین الگوهای رفتاری-احساسی ای شکل گرفت که مختص جوامع شهری بودند. اما فرایند شهرنشینی در جوامع کمتر تحول یافته، تحت تاُثیر موج سریع روند مهاجرت روستائیان و عشایر به شهرها و عدم توان شهرها در همامیزی این گروهها، منجر به غلبه الگوهای احساسی-رفتاری روستایی-عشایری بر الگوهاي رفتاری-احساسی شهری گردید.
-- بهروز علیخانی ، Aug 20, 2007.
به نظر می رسد که پرداختن انتقادی به این بحثها نیاز به جسارت و فاصله از خود دارد. متاسفانه در بحث روشنفکران ما بیشتر بحث انتقاد به مذهب مد روز است و این هم به خاطر اقتضای بین المللی و داخلی آن است والبته به اندازهُ خود حائز اهمیت است. ولی مسائل و مشکلات دیگری هم وجود دارد که به اندازه مذهب و شاید بیشتر از آن در راه زندگی مسالمت آمیز انسانها ایجاد مشکل می کنند. (مثلاُ در ایران خودمان برای حل مسایل جنسی در جامعه، بحث صیغه که در مذهب شیعه جائز است، توسط بسیاری از هم وطنانمان که گویی کاسهُ داغ تر از آش هستند بدون توجیه مذهبی طرد می شود.) البته درجاهایی در هم تنیدگی این سنتها را با مذهب نیز باید در نظر گرفت. ولی باید همواره این نکته را در پس سر خود نگاه داشت که نه مفهوم مذهب و نه مفهوم ناموس، مفاهیم ثابتی هستند. با تغییر شرایط زندگی انسانها و نوع زنجیرهای ارتباطی انسانها، تصور انسان از خود، از دیگران و از خدای خود تغییر می کند. فرقی نمی کند که این انسان مسلمان باشد یا مسیحی و یا بودایی.
lahn-e aghaye Kalanatri dar in maghale va mozooate Radio zamane dar majmoo in ehsas ra miafarinand ke Irane ariyayi taftei joda bafte ast va in ghatlha faghat dar Torkiye ettefagh mioftand. Sazemane melal tahghighate ziyadi dar rabete ba ghatlhaye namoosi dashte va bozorgtarine an male daheye 90 mibashad. in tahghighat neshan dadeand ke ghatlhaye namoosi rabti be din nadarand. in ghatlaha dar Hend va marakeze farhangiye heduisti hamanghadr rayej hastand ke dar Amrikaye Latin ya dar Sisile Italia ya Yoonan va gheyre. Hamin hokoomate be estelah eslamiye Torkiye bood ke baraye avvalin bar mozoo ra baz va biparva matrah sakht va ba hamkariye sazemanhaye mostaghelle zanan barnamehayi baraye mobareze ba padideye ghatlhaye namoosi mijooyad. hokoomathaye laike sabeghe Torkiye hazer naboodand dar in bare harf bezanand. tamame taghyirate ghanooni ham baraye mobareze ba ghatlhaye namoosi dar doran hamin hokoomat-e Erdogan ettefagh oftade. Kamya bashid
-- ali ، Aug 20, 2007ali
در پاسخ آقاي علي ــ نکاتي که مطرح کرده ايد صحيح اند اما مباينتي نيز با گزارش بالا ندارند. ما نگفتيم اين مسأله منحصر به ترکيه است و در کشورهاي ديگر به چشم نمي آيد.
-- عبدی کلانتری ، Aug 20, 2007.
در گزارش تنها يک مورد به دين اشاره شده آنهم به نقل از مصاحبه شوندگان که خود دليل آورده بودند باورهاي آنها ناشي از اعتقادات ديني شان است. در برنامهء ديگري که در راديو زمانه داشتيم و عنوان آن «کارکرد سنگسار در جامعهء ديني» بود، گفتيم اين نوع جنايات از ساختارهای اجتماعی و هنجارهاي فرهنگي جوامع پدرسالار ناشي مي شوند. بنيادگرايي دينی تنها نقش تقويت کننده دارد. اينجا نيز بر هنجار (نورم) هايي چون «شرف» و «ناموس»، «بکارت»، «آبرو» و غيره تأکيد شده که برحسب ساختار جامعه و فرهنگ معين آن، از سوي گروههاي اجتماعي مختلف به نحو متفاوتي تعريف و پذيرفته مي شوند. /// عبدی کلانتری
البته این موضوع را نباید فراموش کرد که بخصوص ادیان ابراهیمی، به نهادینه کردن برخی از این روحیات و خلقیات قبیله ای پرداخته اند. به عنوان مثال قران به خیلی از این خلقیات معنای جاودانه تری داد و به بازتولید آنها در بین نسلهای دیگر مسلمانان پرداخت.
-- بدون نام ، Aug 20, 2007به نظر می رسد که نقد روایتهای سنتی از دین را نمی توان از این روحیات تمامیت خواهانه جدا کرد.
.
آقای کلانتری شاید بهتر باشد درکارهای آینده تان از اسلام به عنوان یک کل واحد سخن نـگوييد- همانطور که تا به حال به پیروی از آرامش دوستدار به این موضوع پرداخته اید- بلکه از روایتهای متفاوت آن، بر اساس تحولات نوع زندگی انسانها سخن برانيد.
.
بدين معني، روشنفکر ديني کپي سنت اروپائي نيست، بلکه يک پديدهء اجتماعي متحول است که براي پاسخ به نيازها و سوالات انسانهاي ديندار امروزی، و براي جهت يابي در يک زندگي پيچيده تر و دنيوي تر عمل می کند. همانطور که بنيادگرايي اسلامي پاسخ های ديگري به اين سوال ها و آشفتگي هاي روحي مي دهد.
-- mahtab ، Aug 21, 2007در تاریخ 1947 که انگلیس مجبور به ترک هند میشود طرح شوم جدایی پاکستان و هند، مسلمان و هندو پیاده میشود، یک میلیون کشته و پنج میلیون زخمی باقی میگذارد، بیش از 100000 زن مورد تجاوز واقع میشوند و هزاران فرزند ناخواسته بدنیا می آیند که یا به قتل میرسند و یا بدیده حرامزاده بزرگ میشوند. زنان مورد تجاوز نه توان بازگشت داشته و نه پذیرفته میشدند، هزاران زن زیر نام قتل ناموسی به قتل میرسند ویا خودکشی میکنند چرا که تحمل نگاههای تحقیر آمیز را نداشتنند. این تنها گوشه ای از تاریخ نانوشته این جدایی شوم است. مقصر متعصبین مذهبی میشوند، کسانی که قرون متمادی کنار هم زندگی کرده اند چگونه میتوانند یک شبه این فاجعه را بیافرینند؟ در کدام کتاب تاریخی این وقایع نوشته شده است؟ کجا پیرامون آن بحث و گفتگو شده است؟ ما نتایج کدامین تحلیلها و تحقیقها را بیان میکنیم؟ نسل بر آمده از این فاجعه تازه سخن آغاز کرده است...
Critical Events Veena Das Delhi: Oxford University Press, 1995
مسائل ناموسی بیشتر در رابطه با وضعیت اقتصادی ومیزان روابط آن خانواده بدنیای بزرگتر غیراز ده و شهر کوجکی که در آن زندگی می کند دارد. شما چندنفر از افرادی که با دنیا ی
وسیع تری رابطه دارند یا از تحصیلات بالاتری برخوردارند را می شناسید که از اینگونه اعمال پشتیبانی کنند؟هرجا بدبختی است مردم دق دلی خود را به افراد پایین ترازخود تحمیل می کنند. در آمریکا هم افرادی که مورد ستم قرار می گیرند عقده های خود را به گونه ای دیگر نشان می دهند و بهمین دلیل آمریکا بالاترین رقم زندانی را دارد و این افراد معمولا از اقشار پایین که هیچ صدائی در "دموکراسی " آمریکایی ندارندمی آیند.
.
مهتاب خانم خوانندگان این سایت مانندشما فکر نمی کنند و کشته و خدمتگزار قدرت زمانه اند. انگلستان قبل از آمریکا امپراطوری زمان خودبودو چه فجایعی را که به بار نیاورد. آنزمان هم بدون همکاری قشری از جامعه هند امپریالیسم انگلیس نمی توانست که اینهمه ضربه وارد کند و بعد هم افراد خود را یعنی "از لحاظ خونی هندی و از لحاظ فکری انگلیسی را برسر کار گذارد که تا به امروز نتیجه فاجعه بار آنرا در پاکستان، عربستان سودی ، اردن و غیره می بینیم که مشتی اوباش انگلیسی و آمریکایی بر مسند قدرت تکیه زده اند و منافع غرب غارتگر را در مناطق ما پیاده می کنند و مرتب با اجیر کردن و تعلیم دادن فرزندان قشرحاکم دردانشگاهها یشان و یا از طریق پروژهایی نظیر فولبرایت به "رهبر" سازی به طریق آمریکایی برای ما و جهان می پردازند که آخرین فرآورده آن همین سارگوزی صیهونیست است که اخیرا" برمسند قدرت درفرانسه قرارگرفت.امروز هم امپریالیسم آمریکا و همدستان مزدورش که ازلحاظ خونی
"عراقی" و از لحاظ فکری آمریکایی هستند همین کار را انجام می دهند و درصدد تیکه تیکه کردن کشورهای مابه قبیله های کوچکتری هستند که بتوانند بهتر به زیر یوغ کشند و در ضمن اسراییل از کوچکی زمینهای دزدی زیاد احساس حقارت نکند.
.
مزدوران را باید شناخت و وسیعانه افشا کردو آنان را از جنبش مردم به زباله دان تاریخ انداخت.
-- شکیبا ، Aug 21, 2007دوست عزیر خانم شکیبا
-- mahtab ، Aug 22, 2007خیلی جالب است که با یک کامنت شما طرز فکر مرا شناسایی کردید و من شدم دیگری! وشما شدید نماینده همه نظرات زمانه!!
حكومت تركيه نمونه بارز يكدولت فاشيست در عصر حاضر است
-- سوسيال دمكرات ، Apr 28, 2008میخواهم که برایتان بگویم که عزت و عفت در فطرت انسان است و کسانی که مخالف این نظر اند لطفا خانم . خواهر و مادر خود را در حالتی فروختن عزت شان و یا در حالت زنا متجسم نماید شما ان اشخاصی را که عزت شان با ایشان بازی میکند درک مینماید و لطفا از کلمات همچون دموکراسی که تکیه برای امریکا و غرب است استفاده نکنید
-- یکی از دوستان شما ، Aug 18, 2009