تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

بدن زن و هويت او در فرهنگ ما

بخش اول ـ هويت فردی


نوشتهء شهين گرامی

توضيح ــ اين جستار در سه بخش تنظيم شده است. ۱) هويت زن به عنوان فرد؛ ۲) هويت زن درخانواده؛ ۳) هويت زن در جامعه. شهين گرامي فارغ التحصيل حقوق از دانشگاه تهران و دکتراي جامعه شناسي از دانشگاه اوکلاهما است. دکتر گرامي اکنون بيش از بيست سال است که در دانشگاه ايالتي ميزوري در آمريکا به تدريس جامعه شناسي مشغول است. /// عبدی کلانتری

شنيدن فايل صوتی

***
مطالعات مربوط به نقش جنسيت در سالهاي اخير نشان داده است که مفهوم نقش جنسي يا «جنسيت» (gender) نه يک ساختهء طبيعي، بلکه ساخته اي فرهنگي است. فرهنگ ها تعريف هاي مختلفي از هويت زن و مرد ارائه مي دهند. غالباً، اين هويت ها نابرابر بوده و يکي بر ديگري برتري دارد. اين رابطهء نابرابر در سازمان بندي جامعه و نهادهاي آن، از جمله خانواده، اقتصاد، و دين خود را نمايان مي کند. فرضيهء گزارشي که اينک مي خوانيد آن است که در فرهنگ ايراني تبيين هويت اجتماعي زن در وهلهء نخست براساس عامل «بدن زن» صورت مي گيرد.

بدن زن
منظور ما از «بدن زن» در اينجا به طور اخص، معني فرهنگي دستگاه زايش زن است؛ به اين معني که دستگاه توليد مثل زن همچون هسته اي است که پيرامون آن هويت اجتماعي او به عنون فرد، عضوي از خانواده، و عضوي از جامعه تعريف مي شود.

اضافه کنيم که عوامل مهم ديگري نيز در تعيين هويت زن ايراني نقش دارند از جمله وابستگي طبقاتي، پيشينهء شهري يا روستايي و غيره. با اين همه، متغير اصلي همان بدن زن و به ويژه دستگاه تناسلي او است که در مراحل بعدي همراه با عوامل ديگر، مجموعاً شکل هاي متفاوت هويت زن ايراني را تعريف مي کند. بر مبناي کارکرد دستگاه زايشي زن است که وظايف و حقوق فردي، خانوادگي، اجتماعي، اقتصادي، ديني، و سياسي او تعيين مي شود.

براي تجسم فرضيهء بالا، سه لايهء هويت زن را در نظر بگيريد که پيرامون هستهء مرکزي دستگاه زايشي زن تشکيل شده است. اين سه لايه عبارت اند از: ۱ـ هويت فردي زن («خود» او)؛ ۲ـ هويت خانوادگي زن (مادر، همسر، خواهر)؛ و ۳ـ هويت اجتماعي زن (شهروند).

همچنانکه اشاره کرديم منظور ما از دستگاه زايشي، وجه طبيعي و بيولوژيک اين عضو نيست، بلکه معني فرهنگي آن است که خود ناشي از رسوم و سنت هاي ديرينه است. مثلاً در فرهنگ اسلامي خاورميانه، غالب قوانين خانواده بر اساس کارکرد اين دستگاه و نقش آن در توليد فرزند و ارضاء جنسي مرد و همچنين حفظ و تداوم اصل و نسب خانوادگي مرد بنا شده است.

براي نمونه، توجه تان را جلب مي کنم به مفاهيمي چون «عَده» (مدتي که زن پس از طلاق يا درگذشت شوهر نبايد باکسي بياميزد يا شوهر کند)، «محلل» («حلال کننده» ي زن، کسي که زن سه طلاقه را با عقد و طلاق، دوباره براي شوهر اول اش «حلال» مي کند)، و از اين قبيل. کارول دليني در مطالعات خود در ترکيه که در مورد معاني «باکره بودن» صورت گرفته (۱)، و مري هگلند در مطالعهء زنان علي آباد در ايران (۲) اين موضوع را بررسي کرده اند. از منابع مهم ديگر در اين باره، نوشته هاي مرتضي مطهري يکي از روحانيان مهم ايران است (۳). حال به بررسي اين سه لايهء هويت مي پردازيم.

هويت زن به مثابه يک فرد
«با مردان اجنبي نرم و نازک سخن نگوييد، مبادا آن کس که در دل اش بيماري (هوي و هوس) باشد به طمع افتد و آنگونه که پسنديدهء خدا نباشد سخن بگويد.» (قرآن، سورهء احزاب، آيهء ۱۳)

هويت فردي زن چنان با واقعيت جنسي او در هم آميخته که جدايي يکي از ديگري در حقيقت فرديت او را از بين مي برد! در فرهنگ ايراني، بيشتر صفت ها و عنوان ها نه تنها رابطهء نزديکي با بدن زن دارند، بلکه در بيشتر موارد حقوق مدني او را هم تعيين مي کنند. صفت هايي چون باکره، دوشيزه، ضعيفه، مادر، بيوه، مطـَلقه، و نظاير آنها همه مربوط اند به موقعيت زن در دورهء معيني از عملکرد جنسي او.

در فرهنگ سنتي ايراني، زن را «عورت» خطاب کرده اند که کنايه اي است براي دستگاه زايشي او. اين رابطهء تنگاتنگ ميان هويت و ساختار بدن زن پديدهء تازه اي نيست و ريشه در تاريخ باستان دارد. تعابير اسلامي تنها آنها را انتقال داده و در درون روابط قدرت جديد بازتوليد کرده است. در تاريخچهء جمهوري اسلامي ايران، موقعيت زن و حفظ و کنترل هويت و رفتار جنسي او از اجزاء جدايي ناپذير ايدئولوژي دولت و يکي از مباني مشروعيت آن است.

هردولتي براي حفظ و تداوم سلطهء خود نيازمند نوعي مشروعيت است و اين مشروعيت را از طريق اشاعهء يک ايدئولوژي معين طالب مي شود. ميزان مقبوليت اين ايدئولوژي نزد مردم تعيين کنندهء ميزاي استحکام نظام سياسي است. ايدئولوژي ها بر اصولي چند مبتني هستند (مثلاً اصول آزادي، برابري، و برادري). مشروعيت سياسي جمهوري اسلامي ايران توسط اشاعهء ايدئولوژي اسلام شيعهء دوازده امامي صورت مي گيرد که به چندين اصل اعتبار خاص مي دهد.

يکي از اين اصول تعريف هويت زن است که نقش برجسته اي را در اين ايدئولوژي بازي مي کند و براساس آن نقش هاي متعدد زن در پهنهء اجتماع تبيين مي شود. اگر اين تعريف را بکاويم، خواهيم ديد که بخش اصلي آن چيزي مگر زن به عنوان «زايندهء مرد» نيست. آقاي خميني در اين باره مي گويد: «شما خانم ها . . . مکلفيد انسان بسازيد، مکلفيد در دامن خودتان انسان مُهَذَب (پاک) بار بياوريد. مقصد اسلام و مقصد همهء انبيا اين است که انسان درست بشود.» (۴)

اين موضوع در مواد يازده و دوازده قانون اساسي ايران چنين بيان شده است: «تربيت فرزندان با پدر و مادر و در دوران کودکي بيشتر با مادر است. تعليم و تربيت دختران وظيفهء مقدم بنيادهاي فرهنگي تلقي مي شود و قوانين راجع به خانواده بايد براي مادر امکانات مادي و معنوي در نظر بگيرد تا بتواند به فراغت بال به وظيفهء پر ارج مادري و مسؤوليت هايي بپردازد که در جامعهء انقلابي ايران برعهده دارد.» (۵)



زايندگي و اطاعت: هويتي الاهي

پيام رسانه هاي همگاني و گفته ها و نوشته هاي رهبران اسلامي نيز انباشته از مفاهيمي است که طبق آن هويت زن به عنوان مادر را هويتي الاهي مي پندارد. در يک سلسله انتشارات «دفتر امور زنان» وابسته به رياست جمهوري، سوره هايي از قرآن و احاديثي جمع آوري شده که به همين نحو زنان را از موقعيت و نقش خود آگاه مي کنند. مثلاً، در حديثي از پيامبر چنين آمده که «با زنان مهربان و زاينده ازدواج کنيد که فراواني شما مايهء افتخار من بر ديگر پيامبران است.» (۶)

يا «بهترينِ زنان، زني است که چون نگاهش کني شادمان ات سازد و هرگاه دستور دهي اطاعت نمايد و در غياب تو، خويشتن و مال ات را نگه دارد.» (۷)

نمونه هايي از اين دست فراوان است که طبق آنها منشاء هويت زن فرمان هاي الاهي است و از همين رو تخطي از آن به معني نافرماني از الله شمرده مي شود. خانه داري و بچه داري و اطاعت از شوهر بيش از هر نقش اجتماعي ديگري با اين فرمانها مطابقت دارد. سوآلي که براي ما مطرح مي شود اين است که تا چه اندازه اين انگاره ها از سوي زنان ايراني پذيرفته و باطني شده و بخشي از تعريف آنها از «خود» شان گرديده است.

در پرسشنامه اي که با همکاري مجلهء «زن روز» در تابستان۱۹۸۹ ميان خوانندگان آن پخش شد جنبه هايي از هويت فردي زنان از جمله برداشت آنها از «خود» شان مورد سنجش قرار گرفته است.(۸)

پاسخ زنان
مي دانيم که در جمهوري اسلامي، همانند نظام پيش از آن، مرد رئيس و نان آور خانواده به شمار مي آيد. قوانين جديد کار و ماليات، حقوق مرد را براي کار مساوي، بيشتر از حقوق زن برآورد مي کنند؛ از زنان شاغل ماليات مجرد بودن و از مردان ماليات تأهل مي گيرند، و پاداش و عيدي مردان برحسب تأهل حساب مي شود در حاليکه زنان شاغل، اعم از مجرد و متأهل، پاداش و عيدي مجردي دريافت مي کنند. کوپن ها و سهميهء اجناس نيز فقط به مردان کارمند تعلق مي گيرد. آيا زنان اين سياست ها را مي پذيرند؟ آيا از ديد آنها وظيفهء مرد کسب درآمد است و وظيفهء زن ادارهء خانه؟

طبق نتايج پرسشنامهء مذکور، ۶۳ درصد از پاسخ دهندگان به اين سوآل ها پاسخ مثبت داده اند، و حدود ۲۵ درصد معتقد بوده اند که کار خارج از خانه مخالف طبيعت زن است. در مصاحبه اي با مجلهء «زن روز» زنان متخصص از اين شکايت مي کنند که در مراجعه به اداره ها غالباً با اين سوآلِ اتهام آميز روبرو مي شوند که «مگر بچه و کار و زندگي نداري؟ چرا خانه و زندگي ات را رها کرده اي و به اين جا آمده اي؟» (۹)

سوآل ديگر همان پرسشنامه کيفيت کار زنان را در خارج از خانه ارزيابي مي کند؛ به اين معني که چه نوع کارهايي از نظر آنها براي زنان مناسب تر است و، ظاهراً، با «طبعيت» و «فطرت» زنانه هماهنگي دارد؟ (مثلاً پرستاري، خدمات مربوط به زنان و کودکان؟) ۷۳ درصد از پاسخ دهندگان به طور کامل، و بيست و نيم درصد تا حدودي با اين نظريه موافق بودند که کار درخارج از خانه بايد مناسب با «طبيعت زنانه» باشد؛ تنها يازده و نيم درصد به نحوي با اين نظر مخالف بودند.

چنين مي توان نتيجه گرفت که زنان در اکثر موارد چنين باور دارند که: يک) زنان از «فطرت» و «طبيعت» مادرزادي ويژه اي برخوردارند که ژِنِتيک و تغيير ناپذير است، و دو) فعاليت زنان در پهنهء اقتصاد و جامعه بايد متناسب با همين «فطرت» مادرزادي باشد.

در کنار تحقيق مبتني بر پرسشنامه، مصاحبه هايي نيز با چند گروه برگزيده (focus groups) صورت گرفت. در يک مصاحبه با جمعي از زنان متخصص، دکتري که متخصص بيماري ها پوستي بود عقايد مشابهي ابراز کرد. اين خانم با شغل پرستاري براي مردان مخالف بود و داستاني به اين شرح تعريف مي کرد که: «در بيمارستاني که کار مي کردم، يک روز ديدم يک پرستار مرد دارد به بچه اي از شيشه شير مي دهد. به نظرم عجيب و مسخره آمد. اصلاً غيرطبيعي بود و اين موضوع را بهش تذکر دادم که شما مردها نبايد پرستار بشويد.» همين خانم، تخصص جراحي يا تخصص در امور اورژانس را براي زنان مناسب نمي دانست. او داستان ديگري در همين روال تعريف مي کرد که: «در جريان جنگ (ايران و عراق)، يک شب دو دکتر مرد در خانهء يک خانم متخصص بيهوشي مي ايستند تا او را براي جراحي مجروحان جنگ به بيمارستان ببرند. اين خانم در اتوموبيل، نيمه شب، با دو مرد غريبه احساس ناراحتي مي کرد و مردها هم از اين موضوع خيلي ناراحت بودند. يکي از مردها مي گويد: اگر شما زن ها دور دانشکده هاي پزشکي را خط بکشيد، مردهاي بيشتري مي توانند دکتر بشوند و ماهم مجبور نخواهيم بود که شما را نيمه شب از خانه بيرون بکشيم.»

در همان مصاحبه با «زن روز»، زنان محقق اظهار مي کنند که «مطابق مقررات موجود، در اغلب دواير و مؤسسات دولتي، محققان زن مجاز به استفاده از فرصت هاي مطالعاتي و شرکت در مجامع بين المللي نمي باشند. البته در اين زمينه براي زنان متأهل در برخي از مراکز امکاناتي قائل شده اند و آن اينکه اين دسته از خانم ها در معيّت همسران شان مي توانند از يک فرصت علمي استفاده کنند.»(۱۰)

محک تبعيض
پس بار ديگر دوشيزگي يا تأهل معياري براي تبعيض قايل شدن است. اساس چنين طرز فکري همان حفظ دستگاه زايشي زن است که به طور ناخودآگاه بخشي از معنايي است که براي «خود» قائل هستند. در شمارهء ۱۳۹۷ مجلهء «زن روز» (بهمن ۱۳۷۱)، گزارش کوتاهي راجع به ضرب و جرح و قتل يک دختر سه ساله به دست نامادري اش آمده است. طبق اين گزارش، «يگانه قبلاً نيز مورد ضربات شديد ازناحيهء زير شکم قرار گرفته بود که منجر به خونريزي شديد و ازالهء بکارت شده و مدت ها در حالت افسردگي و شوک شديد بوده است.»(۱۱)

اينکه ازالهء بکارت يگانهء سه ساله از ميان گزارش هاي متعدد پليس، پزشکي قانوني، بازپرسي، و غيره به مجله راه پيدا کرده قابل توجه است. همين گزارش علت پزشکي مرگ يگانه را، که در واقع به قتل رسيده، نمي نويسد و فقط اشاره مي کند که «در معاينه از جسد، آثار کبودي و ضرب و جرح شديد مشاهده شد.»

آيا رابطهء کوتاهِ دو ماههء يگانه و زن پدرش، ارتباطي به بحث کنوني ما دارد؟ آيا درد زن پدر اين نبوده که بايد از فرزند کس ديگري نگهداري کند؟ جالب اين جاست که در اين جنبه از فرهنگ ما که رابطهء ناهنجار زن پدر يا «نامادري» را با فرزند شوهر در مثل ها و قصه ها جاوداني کرده، اثري از عاطفه و لطافت روحي يعني همان {به اصطلاح}«فطرت زنانه» نيست. زني که براي فرزندان خودش مظهر لطافت و رأفت است، براي بچه هاي «ناتني» ديگران به عامل آزار و شکنجه تبديل مي شود(۱۲). کداميک از اين دو خصلت «فطري» است؟ در واقع، از ديد فرهنگ حاکم، تناقضي در کار نيست. اگر فرزندان از بطن خود زن و دستگاه زايش خود او برآمده باشند، مانند ساير حيوانات ماده، بخشندگي و مهرباني «فطري» نصيب آنها مي شود. در غير اينصورت، زن مي تواند به همان اندازه به طور «فطري» خونخواه و کينه جو باشد!

بخش بعدي ــ هويت زن در خانواده

پانوشته ها:
۱- Carol Delaney, "The Meaning of Paternity and the Virgin Birth Debate", The Journal of Royal Anthropological Institute, September 1986, pp. 494-513

۲- Mary Hegland, "Aliabad Women: Revolution as Religious Activities" in Guity Nashat, Women and Revolution in Iran, Boulder: Westview Press, 1983, pp. 171-195

۳- مرتضي مطهري؛ نظام حقوق زن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۵۹

۴- سازمان تبليغات اسلامي، مجموعهء مقالات اولين سمينار تشخص و منزلت زن در اسلام، ۱۳۶۹، جملهء مقالات تربيتي تاريخ ندارند، ص ۵۴

۵- اطلاعات، شنبه ۲۶ خرداد، ۱۳۵۸، شماره ۱۵۸۸۰، ص ۵

۶- سازمان تبليغات اسلامي، همان منبع، ص ۱۵۴

۷- همان منبع، ص ۱۵۸

۸- براي نتايج کامل اين بررسي، همچنين مصاحبه با زنان رهبر در جمهوري اسلامي به منبع زير رجوع کنيد:

Shahin Gerami, Religious Fundamentalism and Women in Islam and Christianity: Cross-Cultural Perspectives. New York, Garland Publishers, Inc., 1993

۹- زن روز، «زنان محقق، کارايي بالا، مشکلات بسيار»، شنبه ۱۶ آبان ۱۳۷۱، شمارهء ۱۳۸۴، ص ۱۳

۱۰- همان منبع، ص ۱۲

۱۱- زن روز، شنبه ۷ بهمن ۱۳۷۱، شماره ۱۳۹۷، ص ۵

۱۲- نامادري ديگري که خود داراي ۲ فرزند است، دختر ۷ سالهء شوهرش را با شکنجه به قتل مي رساند. زن روز، شنبه ۸ اسفند ۱۳۷۱، شمارهء ۱۴۰۰، ص ۵

*

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

سلام
با خواندن متن سئوالات زيادي در باره درک اين مطلب که بالاخره چه مي خواهيد بگوييد و نيز در مورد برخي از مستندات و نحوه استفاده از انها برايم بوجود آمد.شايد متن خيلي خلاصه است.در هر صورت اگر حوصله بحث در اين موارد را داريد برايتان مطالبي را بنويسم .اگر ممکن است موافقت يا عدم موافقت خود را برايم ايميل کنيد.

-- mhk ، Aug 4, 2007

سایت شما خیلی افتضاحبود اگه میدونستم نمی اومدم

-- مینا ، Aug 8, 2007

با دیدگاه های نویسنده موافقم.
اما به نظر میرسه این رفتار تنها مختص جوامعی مثل ایران نیست
البته مدرنیته و پیشرفت های متعاقب آن تاثیر زیادی در تغییر این نگرش دارند
به هر حال مطلب خوبی بود ممنون

-- mehdi ، Aug 29, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)