تاریخ انتشار: ۱۹ تیر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

دکترهای استشهادی

نوشتهء عبدی کلانتری

فايل صوتي اينجا کليک کنيد.


فايل پي دي اف براي چاپ


دکتر استشهادي پزشکي است که جان انسان ها را مي گيرد. اين کار را از روي ايمان قلبي، اعتقاد راسخ ديني ، و در جبههء نبرد حق عليه باطل مي کند. دکتر استشهادي قسم خورده است ـ به الله ـ و نسخهء او شفاي جاودانه مي بخشد. مريض او جامعهء بيمار غربي است.

دکتر بلال عبدالله که به همراه مهندس کفيل احمد با اتوموبيل جيپ حامل مواد آتشزا به فرودگاه بين المللي گلاسکو در سکاتلند حمله بردند، از سران شبکه اي از پزشکان جهادي بود که مقامات پليس تاکنون توانسته اند شروع فعاليت آنها را از سال ۲۰۰۵ در شهرک دانشگاهي کمبريج ردگيري کنند (بنا به گزارش نيويورک تايمز ۶ جولاي). گمان مي رود اقدام براي منفجر کردن دو کلوب شبانه در لندن نيز توسط همين شبکه به اجرا گذاشته شده بود. در اين عمليات که ناکام ماند، قرار بود دو اتوموبيل مرسدس بنز مملو از موادنفتي آتش زا، کپسولهاي گاز، و مقدار زيادي ميخ، در دو محلهء پر رفت و آمد لندن منفجر شوند. در عمليات گلاسکو، يکي از اين استشهاديون پس از آنکه اتوموبيل حامل مواد محترقه اش را در دروازهء فرودگاه به آتش کشيد، دوان دوان در خيابان با بدن سوخته فرياد مي کشيد: «الله، الله».

يک تخصص مثل تخصص های ديگر
تصور اينکه يک دکتر، يک مهندس، يا يک فرد تحصيل کرده از خانواده اي مرفه بخواهد دست به عمل تروريستي بزند ممکن است براي بسياري از مردم مبهوت کننده يا شوک آور باشد. اما نگاهي به تاريخ معاصر نشان مي دهد که رهبران و فعالان جنبش هاي سياسي با ايدئولوژي هاي گوناگون چپ ، راست، آنارشيستي، کمونيستي، يا اسلامي، از ميان تحصيل کردگان و روشنفکران متعلق به طبقات متوسط يا مرفه برخاسته اند. جنبش هاي انقلابي ضد استعماري و ناسيوناليستي، يا جنبش چريکي شهري، به طور اخص اين چنين اند. آنها برخلاف جنبش هاي کارگران صنعتي (جنبش هاي کلاسيک مارکسيستي)، براي منافع صنفي ـ سياسي نيست که مي رزمند بلکه هدف آنها نابودي، يا تضعيف و ضربه زدن به «سيستم» است. به طور معمول، اين حرکت هاي خشونت آميز را تنها مخالفان آنها با صفات «خرابکار» و «تروريست» مي شناسند. طرفداران شان آنها را تاکتيک هاي نبرد در جنبش آزاديبخش ملي تلقي مي کنند.

آيا جهاد شکلی از مقاومت ضداستعماری است؟
چه گوارا انقلابي بزرگ آمريکاي لاتين پزشک بود. جورج حبش يکي از مهمترين رهبران جنبش آزاديبخش فلسطين يک پزشک مارکسيست بود. ايمن الظواهري نظريه پرداز جنبش القاعده نيز يک پزشک مصري است. در ظاهر امر، به نظر مي رسد تفاوت عمده اي که ميان تروريست هاي جنبش هاي آزاديبخش دهه هاي پيش و جهادگرايان امروز وجود دارد آن است که گروه اول نابودي شهروندان عادي غربي را هدف نداشتند (به استثناي برخي آنارشيست ها و نيهيليست هاي اواخر قرن نوزدهم). در دهه هاي گذشته، سازمانهاي چريک شهري اقدام به سرقت بانکها، ربودن رهبران سياسي، يا قتل مشاوران نظامي و امنيتي مي کردند. امروزه شاهديم که جهادي ها آسمانخراش ها، پل ها، تونل ها، فرودگاهها، و به طور کلي مراکز تجمع و رفت و آمد شهروندان عادي را هدف قرار مي دهند. جهادي ها به ترور انتحاري افتخار مي کنند. آيا اين تفاوت دلايل بينشي دارد (اسلام) يا دلايل جامعه شناختي (تحول نظام جهاني سرمايه از رابطهء نابرابر ميان دولت ـ ملت ها به شکل جديدي از تسلط غيردولتي سرمايه در جهان که مقاومت سازمانداده شدهء توأم با برنامه را دشوار مي کند)؟ يا مجموعه اي از هر دو عامل است؟

اگر امروزه شخصي در کشوري چون هند، پاکستان، ترکيه، يا حتا در قلب لندن و نيويورک، شب را در جعبه اي مقوايي کنار خيابان به صبح رساند، به خاطر آن نيست که دولت اش دست نشاندهء يک قدرت استعماري خارجي است. سرنوشت او را دست نامرئي سرمايهء فرامليتي و تکنولوژي نوين توليد رقم زده است. تحصيل کردگان و روشنفکرانِ سياسيِ اين کشورها، مثل روشنفکران همهء جوامع سرمايه داري، از لحاظ ايدئولوژيک ميان فرادستان و فرودستان نوسان مي کنند و سرانجام جانب يک طبقه را مي گيرند.

ايدئولوژي رسمي جهاني شدن (گلوباليزيشن)، چنين تبليغ مي کند که حرکت آزاد سرمايه فراسوي مرزهاي ملي، به همراه تکنولوژيِ ارتباطات، جهان متحدي را مي آفريند که در آن همهء کشورها به تساوي مي توانند به رونق اقتصادي و رفاه برسند و مردم آنها در محيطي دموکراتيک، چندفرهنگي، تکثرگرا، و صلح آميز زندگي کنند. آيا واقعيت جهان امروزي بر صحت چنين ادعايي گواهي مي دهد؟ ماه گذشته در بريتانيا، هفت رزمندهء جهادي به زندانهاي ۱۵ تا ۲۶ سال محکوم شدند، جرم آنها، طراحي حملات انتحاري به بازار سهام نيويورک و دفاتر مرکزي صندوق بين المللي پول و بانک جهاني بود. (نيويورک تايمز، ۶ جولاي) اهميت حقيقي و نمادين اين نهادهاي محوري سرمايهء مالي بر کسي پوشيده نيست.

ميان بريتانيا و آسياي جنوب غربي رابطه اي تاريخي وجود دارد. هند، بنگلادش، وپاکستان، جزو مستعمرات سابق امپراتوري بريتانيا هستند. از جمعيت تقريباً دوميليوني مسلمان در بريتانيا، حدود هفتصدوپنجاه هزار نفر اصليت پاکستاني دارند. منطقهء کشمير که بسياري از مسلمانان بريتانيايي در آن ريشه دارند يکي از مراکز وهابي گري است که شاخهء مهمي از اسلام سني به حساب مي آيد.

يک پزشک جهادي در طول زندگي اش چه ها ديده است؟ بيماری يا مرگ چند تن از هموطن ها و همدينان اش را شاهد بوده؟

البته نبايد پنداشت که همهء مسلمانان بريتانيا بنيادگرا يا جهادگرا هستند. شوراي مسلمانان بريتانيا (Muslim Council of Britain) که خود را نمايندهء اکثر مسلمانان اين کشور معرفي مي کند، همواره تروريسم را محکوم کرده است. اقبال ساکراني، دبيرکل اين شورا که لقب «سِـر» هم دارد، از مشاوران نزديک توني بلر، نخست وزير سابق بريتانيا بود. اما روشن نيست که اين شورا تا چه اندازه مورد پذيرش و احترام جوانان مسلمان باشد.

آيا جهاد از ارزش هاي دينی و فرهنگی بر مي خيزد؟
در ميان اسلامگرايان، مي توان نوعي روان پريشيِ ارزشي و ديني را مشاهده کرد که نشان مي دهد در برابر تهاجم فرهنگي «غرب» (سکولاريسم، دموکراسي، مادي گرايي، برابري خواهي هاي زنان و همجنس خواهان و ديگرانديشان، برهنگي، اخلاقيات اين جهاني)، امنيت وجودي آنان به خطر افتاده است. مهم نيست که صاحب اين روان چه اندازه «تحصيلات دانشگاهي» دارد. اين تحصيلات تخصصي به هيچ وجه براي روان او آن امنيت و هويتِ ريشه داري را که جامعهء کوچک و بستهء ديني فراهم مي کند، پديد نخواهد آورد. حتا موفقيت مالي و ثروت نيز در جامعه اي از لحاظ فرهنگي و ارزشي «غربي» شده او را به آرامش نخواهد رساند.

هشتمين عضو شبکهء پزشکان جهادي که در استراليا دستگير شد (و هنوز مشخص نيست تا چه اندازه در عمليات استشهادي مداخله داشته)، دکتر محمد حنيف است که بنا به گفتهء برادرش «يک انسان مذهبي مدرن» است. دکترحنيف هرگز به سينما نمي رفت و فيلم سينمايي نمي ديد، پنج نوبت در روز نماز مي خواند، و ريش خود را هم اصلاح نمي کرد. دکتر محمد حنيف در سال ۲۰۰۲ از دانشگاه علوم پزشکيِ راجيو گاندي در هند فارغ التحصيل شد و سپس در بريتانيا و استراليا به کار پرداخت (نيويورک تايمز، ۴ جولاي)

تحليلگري در روزنامهء نيويورک تايمز (۴ جولاي) مي نويسد دو جريان در اينجا دست به دست هم داده اند: احساس تحقير شدن، و زندگي اتميزه شده [در جامعهء غربي يا غربزده]. تصور اسلامگرايان از هويت خود آن است که دينِ آنها کامل ترين دين در ميان اديان تکخدايي است و قرآن، حرف آخر خدا و کامل ترين پيام الاهي است. مثل سيستم کاربردي کامپيوتر، که هميشه آخرين نسخهء نرافزارآن پيشرفته تر از نسخه هاي پيشين است، جوانان مسلمان با اين اعتقاد بزرگ مي شوند که اسلام در مقايسه با مسيحيت و يهوديت، شکل پيشرفته تري از همان سيستم کاربردي تکخدايي است. اما مردان جوان مسلمان، به ويژه مردان تحصيل کردهء مسلمان، به طور روزمره با اين واقعيت دست به گريبان اند که با سيستم هاي کاربردي ناقص ترِ تکخدايي، مردم به مراتب مرفه تر، قدرتمندتر، و دموکراتيک تر زندگي مي کنند. به گفتهء اين تحليلگر، همين واقعيت با خود احساسي از حقارت و ناهمخواني روحي به وجود مي آورد. چطور چنين چيزي ممکن است؟ چه کسي با ما چنين کرد؟ صليبيون! يهودي ها! غرب استکباري!

خاک اروپا و آمريکا صحنهء کارزارهای استشهادی
اين روزها در بريتانيا بيش از صدنفر در ارتباط با بيست و چند مورد فعاليت جهادي محکوم شده اند يا در انتظار حکم دادگاه هستند. حکم شش تن که قصد منفجرکردن متروي لندن را در ۲۱ جولاي ۲۰۰۵ داشتند به زودي صادر خواهد شد. دو هفته پيش از آن تاريخ، در هفتم جولاي همان سال، چهار جهادي انتحاري موفق شده بودند با همان روش و در همان مکان ۵۶ نفر را به قتل برسانند و هفتصد نفر را زخمي سازند. جهادي هايي که قصد منفجر کردن چند هواپيماي مسافربري را بر فراز اقيانوس آرام داشتند، هنوز منتظر تشکيل دادگاه خود هستند.

هفتهء پيش دو دادگاه در بريتانيا به جرائم چهار مظنون جهادي رسيدگي مي کرد. عمرالتميمي، ۳۷ ساله، که در سال ۲۰۰۲ از هلند به بريتانيا رفته بود، به هنگام دستگيري در منچستر مقدار زيادي دستورالعمل و راهنماي ساختن بمب و تشکيل گروهک هاي زيرزميني تروريستي در اختيار داشت. در دادگاه ديگر، سه تن به جرم اداره يک وبسايت انتحاري و تبليغ جهاد محاکمه مي شوند.

«در چند نظرخواهي در بريتانيا، معلوم شده که بيش از صدهزار تن [مسلمان] از حملات تروريستي جهادي دفاع مي کنند.» (فاينانشال تايمز، ۵ جولاي، ص۵) آشنايي و پيوستن به جنبش هاي جهادي، به طور معمول در دانشگاهها، مساجد، زندانها، و حتا بيمارستانها روي مي دهد. در نظرخواهي ديگري که اخيراً انجام شد، ۳۷ درصد از جوانان مسلمان بريتانيا گفتند که ترجيح مي دهند در جامعه اي با قوانين اکيد شريعت اسلامي زندگي کنند.

چه شد که خاک اروپا صحنهء کارزار جهادي شد؟ آيا فقط اشغال نظامي عراق و سرنگوني طالبان در افغانستان توسط آمريکا و متحدش بريتانيا بود که اين فضا را به وجود آورد؟

پژوهشگر فرانسوي ژيل کپل در کتاب خود به نام «جهاد، ردگيري اسلام سياسي» اظهار عقيده مي کند که روز چهاردهم فوريهء ۱۹۸۹، روزي مهم و تعيين کننده بود در انتقال صحنهء جهاد به کشورهاي اروپايي، يا به عبارتي جهاني شدن جهاد. در اين روز آيت الله خميني فتواي قتل سلمان رشدي را صادر کرد. فتواي چهاردهم فوريه، مرکز اپوزيسيون اسلامي را از جنوب غربي آسيا جابجا کرد و آن را در قلب اروپا نشاند، يعني خارج از مرزهاي سنتي جهان اسلام. ژيل کپل مي نويسد: «با يک ضربه، دارالاسلام جهاني شد، و سياست هاي آن به نحوي توسعه يافت که مهاجران مسلمان در غرب را نيز دربرگيرد، مهاجراني که نخست گروگان [و قرباني] و سپس فعالان کارزار جهانگستر براي به دست گرفتن سرنوشت اسلام شدند. طي دههء بعد، غرب ميدان جنگ جديدي براي اين نيروهاي متخاصم شد.» (ص ۱۸۵)

يک ايدئولوژي براي نبردهاي آينده
ايدئولوژي استشهادي را مي توان با يک فورمول ساده بيان کرد: «تنفر از غرب + اسلام». دارندگان ذهنيت استشهادي همه تروريست نيستند اما اعتقاد دارند که آنچه اسلام تاکنون و در آينده به آنها عطا کرده و خواهد کرد، به مراتب ارزشمندتر از هرچيزي است که غرب مي تواند به آنها بدهد. دکتر استشهادي يا مهندس استشهادي، سمبول انسان متديني است که تحصيلات تخصصي غربي را کسب کرده اما از لحاظ عاطفي با غرب مشکل دارد، مشکلي که گاه به تنفر پهلو مي زند. او مي خواهد دانش و تخصص خود را نه در جامعه و فرهنگي کفرآلود، بلکه در ميان امت و در «کمونيته»ء سرفراز ديني اش به کار بگيرد. دانش آموختگان و متخصصان مُدرن استشهادي در ميان ما فراوان اند. نه سال پس از چهاردهم فوريهء ۱۹۸۹، روح فتواي امام در شهرهاي اروپا گشت مي زند. سلول هاي جهادي پراکنده و منفردند و از راههاي مجازي بايکديکر تماس مي گيرند. ضربات آنها هنوز کاري نيست. اما تا يک دههء ديگر، هنگامي که اسلام نفتي به اسلام اتمي تبديل شود، صحنهء نبرد اروپا نيز شکل ديگري به خود خواهد گرفت. ///

ويراستار متن: شـيدا ديّانی

منابع
The New York Times, July 4 and July 6, 2007

Gilles Kepel, Jihad, The Trail of Political Islam The Belknap Press of Harvard University Press, 2002

مطالب مرتبط با اين موضوع در نيلگون راديو زمانه:

اخلاق جهاد

جهادی هاي لندن

مسلمان «سکولار» چه کسی است؟

ترور مقدس

آزمون تلخ پناهجويان مسلمان در غرب

نقد خشونت دينی

صعود شيعيان؟

هراس اروپا از اسلام

برادر جهادی ـ دختر آمريکايی

منزه طلبی و خشونت

خرافه و خشونت ـ با اشاره به طوبی و معناي شب

*

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

عجیب است که مطلبی به این پرمایگی حتی یک نظر هم ندارد. گاه تعداد نظرات و انرژی که مخاطبان پای بعضی مطالب کم مایه-به زعم من- می گذارنذ جای شگفتی است. این مطلب تکان دهنده است و هشدار دهنده، به خصوص برای ما و جامعه مذهبی ما که به شدت آمادگی آلودگی به پدیده ای شبیه پزشکان استشهادی را دارد، ممنون از نویسنده و از شما به خاطر نشر.

-- م ، Jul 11, 2007

matalebe shoma ghabl az hame sokoote sangini beine khanandegane mokhalefe shoma iijad mikonad ke kheyli khob ast .yadavar yek nokte ke dar keshvare ma ham Dr motakhassese khodkoshi kam naboodand, ostade hameye khodkoshan Dr shariati bood ke ettefaghan avangarde in padide hastand.ba salam ali
.
مطالب شما قبل از همه سکوت سنگينی بين خوانندگان مخالف شما ايجاد می کند که خيلی خوب است. يادآور يک نکته که در کشور ما هم دکتر متخصص خودکشی کم نبودند، استاد همهء خودکشان دکتر شريعتی بود که اتفاقاً آوانگارد اين پديده هستند. با سلام، علی

-- ali ، Jul 11, 2007

سوال مهم اینست که آنان دکترهای بمب گذار هستند یا بمب گذارهای دکتر؟

-- reza ، Jul 11, 2007

بخش سلمان رشدی و جهتگیری نویسندگان و به اصطلاح روشنفکران دینی ایرانی نسبت به این قضیه و قضایای مشابه میتواند مورد توجه قرار گیرد و بیشتر میتوان به ان پرداخته شود. نظر روشنفکران دینی درین باره چیست؟
علیرضا

-- بدون نام ، Jul 11, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)