تاریخ انتشار: ۲۹ اسفند ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

ايدئولوژی آمريکايی

آمريکايی که نمي شناسيم ـ بخش ششم

نوشته عبدی کلانتری

فايل صوتي (بخش نخست) «اينجا» را کليک کنيد ـــ (سرعت بالا «اينجا»)
فايل صوتي (بخش دوم) «اينجا» را کليک کنيد ـــ. (سرعت بالا «اينجا»)

«ايدئولوژي آمريکايي» عنوان مقالهء معروفي است از سمير امين ، اقتصاددان مصري ـ فرانسوي. اين مقاله نخستين بار چهار سال پيش در روزنامهء الاهرام به چاپ رسيد. سمير امين در ابتداي مقاله با صراحت به خوانندگان خود هشدار مي دهد که خودفريبي را کنار بگذارند و عباراتي چون «دوستان آمريکايي ما»را به کار نبرند. قصد او آن است که نشان دهد در کشورهاي توسعه نيافته اي نظير مصر، آمريکا هرگز نمي تواند در چهرهء دوست ظاهر شود. آمريکا هميشه دشمن باقي خواهد ماند. در اثبات اين نظر ، او به فرهنگ سياسي آمريکا مي پردازد و آن را چنين تعريف مي کند:

«فرهنگ سياسي محصول دراز مدتِ تاريخ است. از این رو، فرهنگ سياسي در هرکشور ، مختص همان کشور مي باشد. فرهنگ سياسي آمريکايي توسط فرقه هاي افراطيِ پروتستان در نيوانگلند (شمال شرقي آمريکا) شکل گرفت. اين فرهنگ سياسي علاوه بر اين جنبهء ديني، با اين ويژگي ها مشخص مي شود: قتل عام بوميانِ قارهء آمريکا ، به برده کشيدن آفريقاييان، و ايجاد اجتماعات متعددي از مهاجران که ، مرحله به مرحله، طي قرن نوزدهم به قارهء آمريکا رفته اند و ميان شان افتراق های قومی وجود داشته است.»

با چنين مشخصاتی ، سمير امين فرهنگ سياسي آمريکا را در اساس فرهنگي مبتني بر بنيادگرايي ديني تعريف مي کند. اين تعريف ، درست نقطهء مقابل تعريفِ رايج از آمريکاست به عنوان کشوري سکولار و مبتني بر دموکراسي ليبرالي که در آن جدايي دين و دولت، امري پذيرفته و نهادي شده است. آيا تعريف سمير امين از فرهنگ سياسي آمريکايی با واقعيت مطابقت دارد؟


ايدئولوژي آمريکايي: قوم برگزيده و مأموريت آمريکا در عالم

سمير امين در توضيخ ديدگاه خود در بارهء فرهنگ سياسي آمريکايي مي نويسد: «اصلاحات ديني در مسيحيت ، [مشروعيت] عهد عتيق را احياء کرد، همان [مشروعيتي] که کاتوليسيسم و کليساي ارتدوکس آن را به حاشيه رانده بودند. به حاشيه راندن عهد عتيق توسط کاتوليسيسم ، هنگامي صورت گرفت که مسيحيت با قطع رابطه با يهوديت تعريف شد. اما پروتستانها بار ديگر جايگاه مسيحيت را به عنوان جانشينِ راستين يهوديت احيا کردند. شکل مشخص پروتستانتيسمي که به آمريکا آمد [در نيوانگلند ، شمال شرقي آمريکا] تا همين امروز ايدئولوژي آمريکايي را شکل مي بخشد. ابتدا، اين ايدئولوژي، با رجوع به نصّ کتاب مقدس ، مقهور کردن قارهء جديد را مشروعيت بخشيد. (در گفتار [فرهنگي] آمريکاي شمالي، مضمون توراتي ـ انجيليِ تسخيرِ خشونت بارِ ارض موعود توسط اسرائيل مدام تکرار مي شود.) سپس ، آمريکا مأموريتي را که از سوي خدا به آن محول شده بود به سراسر پهنهء عالم تعميم داد. مردم آمريکاي شمالي خود را «قوم برگزيده» به شمار مي آورند ـــ در عمل مترادف اصطلاح فاشيستي نژاد برتر («هِرن فولک») در زمان نازي ها در آلمان. اين همان خطري است که ما امروزه با آن روبرو هستيم. و به همين دليل است که امپرياليسم آمريکايي (نه «امپراتوري») به مراتب درنده خوتر از امپرياليسم هاي پيشين است که اکثرشان هرگز مدعي نبودند که مأموريتي الاهي را به اجرا گذاشته اند.»

بنابراين، اگر بخواهيم نظر سمير امين را خلاصه کنيم بايد بگوييم سياست هاي ايالات متحده در جهان و نقش امپرياليستي آن ، علاوه بر اينکه کارکردي از حرکتِ انباشتِ سرمايه است ، ثمرهء ايدئولوژي دينيِ پروتستانتيسم بنيادگرا نيز هست.

انتقاد از نظريهء سمير امين و همفکران او
تعريفي که سمير امين از فرهنگ سياسي آمريکايي ارائه داده در ميان بسياري از فعالان سياسي و روشنفکران جهان سومي ، به ويژه در خاورميانه، محبوبيت دارد. از اين ديد، آمريکا علارغم ظاهر دموکراتيک و سکولار خود، نوعي تئوکراسي نظير رژيم طالبان يا نظير يک حکومت فقاهتي اسلامي است ، اما از لحاظ صنعتي و اقتصادي بسيار پيشرفته تر. حتا در خود آمريکا نيز در ميان فعالان ضدآمريکايي ، کسان بسياري را مي توان يافت که آمريکا را همينگونه مي شناسند. اما اين ديدگاه مورد انتقاد جامعه شناساني قرار گرفته است که جامعه و سياست آمريکا را از نزديک و بهتر مي شناسند. ما در اينجا نظرات دو منتقد را که به طور اخص به سمير امين پاسخ داده اند بازگو مي کنيم: «رشيد خالدي» ، مدير انستيتوي خاورميانه و استاد کرسيِ ادوارد سعيد در مطالعات عربي در دانشگاه کلمبيا؛ و «الا شوهات» ، استاد مطالعات فرهنگي در دانشگاه نيويورک (اِن واي يو) و مؤلف کتاب هايي در زمينهء تئوري هاي پسااستعماري ، فمينيسم و ترانس ـ ناسيوناليسم. اين دو از منتقدان امپرياليسم آمريکا هستند.

پرتستانتيسم آمريکايي يکدست نيست
رشيد خالدي نظريهء سمير امين را در بارهء «ايدئولوژي آمريکايي» نادرست مي داند. او نخست در مورد برداشت نادرست از نقش پروتستانتيسم در آمريکا هشدار مي دهد و مي گويد: «پروتستانتيسم در آمريکا يکدست (مونوليت) نيست. در بعضي از نحله هاي آن جنبه هاي آخرالزماني و معاديِ بيشتري به چشم مي خورد ، اما در شاخه هاي ديگرِ پروتستانتيسم آمريکايي ، ويژگي هاي جهانشمول (يونيورساليست) ، احسان گرا یا مدافع دستگيري از مردم محروم ، انسان گرا (هيومانيست) ، و ضد امپرياليست را هم مشاهده مي کنيم.» (صص ۱۰۶-۱۰۷)

رشيد خالدي اضافه مي کند که بخش هايي از مسيحيانِ محافظه کار و دست راستي معتقدند که تقدير تاريخي آمريکا توسط مشيّت الاهي رقم زده شده است. اما اين بخش ها، نمايندهء فرهنگ سياسيِ آمريکا نيستند. رشيد خالدي مي گويد: «در تاريخ آمريکا، نيروهاي مخالف و ايدئولوژي هاي بديل ديگري به چشم مي خورد که تأثير سياسيِ آنها مهم به شمار مي آيد.»

برخورد ذات گرايانه با فرهنگ آمريکا
رشيد خالدي نظريهء سمير امين را شکلي از «آمريکاستيزي» (آنتي آمريکانيسم) از مُدافتاده اي مي داند که زماني در محافل مارکسيستيِ جهان سوم حاکم بود و تماميت آمريکا را به ذات يا جوهري شيطاني تقليل مي داد (ص ۱۰۷) رشيد خالدي اشاره مي کند که در خاورميانه و سرزمين هاي عرب ، از نيمهء دوم قرن نوزدهم تا پايان جنگ جهاني دوم و حتا تا اواخر دههء ۱۹۶۰ ميلادي ، آمريکاستيزي وجه غالب فرهنگ سياسي اين مناطق نبود. جنبش هاي ضداستعماري ، از جمله انقلاب هاي مشروطيت در ايران و عثماني ، خواستار حکومت مبتني بر قانون و اصل نمايندگي و دموکراسي ليبرال بودند و همين نهادهاي دموکراتيک را در جامعهء آمريکايي با نظر مساعد مي نگريستند. نظام استعماري در اين سرزمين ها به طور عمده توسط امپراتوري بريتانيا حمايت و ابقا مي شد.

با توجه به اينکه ايدئولوژي هاي سکولارِ ناسيوناليسم و مدرنيزاسيون در اين دوران بر فرهنگ سياسي خاورميانه غالب بود، رشيد خالدي نتيجه مي گيرد که مردم خاورميانه ، دست کم تا دهه هاي ۶۰ و ۷۰ قرن بيستم ميلادي ، آمريکاستيز و ضد غرب نبودند. رشيد خالدي از اين هم فراتر مي رود و مي گويد: «در نيمهء اول قرن بيستم ، خاورميانه به طور غالب طرفدار آمريکا (پرو آمريکن) بود.»

اما نقش آمريکا در جنگ هاي سرد و گرم با اردوگاه شوروي و جنبش های کمونيستي آن اردوگاه، پس از جنگ جهاني دوم به تدريج عوض مي شود. آمريکا به طور فعال به حمايت از رژيم هاي خودکامه اي مي پردازد که نيروهاي دموکراتيک سکولار و کمونيست ها را نابود مي کردند. رشيد خالدي از کشورهاي خاورميانه نام مي برد که در تعدادي از آنها ، از جمله در عراق، احزاب کمونيست ، بسيار بزرگ و بانفوذ بودند. آمريکا از يک سو در اتحاد با رژيم هاي خودکامهء نظامي و راستگراي مدافع غرب، و از سوي ديگر در اتحاد با نيروهاي بنيادگراي اسلامي و ضدکمونيست (نظير جريانهاي وهابي و حتا در دوره اي اخوان المسلمين) موفق شد ريشهء سکولاريسم دموکراتيک را در منطقه بخشکاند.

آمريکاستيزي به عنوان ايدئولوژيِ غالب جريانهاي بومي گرا در جهان سوم
به اين ترتيب ، آمريکاستيزي تبديل شد به ايدئولوژيِ غالبِ جريان هاي بومي گراي جهان سومي. ايدئولوژي «آمريکاستيزي» (آنتي آمريکانيسم) شناخت درستي از نهادهاي اجتماعي و سياسي و حقوقي جامعهء آمريکا ندارد و فرهنگ آمريکا را به درستي نمي شناسد. اما به خاطر سياست خارجي امپرياليستي اين کشور ، تمدن و جامعهء آمريکايي را يکپارچه مظهر شرارت مي پندارد.

رشيد خالدي مي گويد: «اين تحول به ويژه در سالهاي ۱۹۸۰ ميلادي روي داد که انتقاد از آمريکا ، کم کم رنگ مذهبي به خود گرفت. اين امر تا اندازه اي کارکرد انقلاب ايران بود. نوع تازه اي از ضديت با سياست آمريکا در ايران پديد آمد که بسيار مسموم کننده يا زهراگين (پويزنوس) شد.»

سه جريان آمريکاستيز
رشيد خالدي ريشه هاي اين نوع آمريکاستيزيِ ذات گرا (اسه ن شاليست) را در سه جريان سياسي برجسته مي کند: نخست ، مکتب سيد قطب که خود تحت تأثير حسن البنا بود و جنبش جهانيِ اخوان المسلمين را بنياد نهاد. دوم ، مکتب وهابي گري اسلامي است که با هرنوع نفوذِ فرهنگي غيرِ اسلامي سرِ سـتيز دارد. و سوم ، انقلاب ايران و ايدئولوژي ديني آن. اکنون ترکيب هايي از اين سه جريان آمريکاستيز را در طيف هاي مختلف اسلام سياسي در خاورميانه شاهد هستيم. پرسش آن است که تا چه اندازه اين آمريکا ستيزيِ ذات گرا در ميان تودهء مردم خاورميانه پاگرفته است.

رشيد خالدي اعتقاد دارد در ميان مردم هنوز گرايش مثبت نسبت به دموکراسي در آمريکا و نهادهاي نمايندگي و قوانين آن ، و همچنين علاقه به فرهنگ توده پسند آمريکايي نظير سينما و موسيقي [و مُد و هنجارهاي رفتاري] کم نشده است.

انتقاد از ذات گرايي فرهنگي
الا شوهات ، نظريه پرداز مطالعات فرهنگي ، برداشت سمير امين از فرهنگ آمريکايي را «فرهنگ گرا» (کالچراليست) و به همين دليل تقليل گرايانه مي داند. منظور از تقليل گرايي آن است که پيچيدگي ها و تضادهاي تاريخي و فرهنگي يک جامعه ، به يک عامل تقليل داده شود و همان يک عامل ، به عنوان شاخصِ ساير جنبه هاي فرهنگي و سياسي آن جامعه برجسته شود. الا شوهات برداشت آمريکاستيز سمير امين را برداشتي «ناآگاهانه» (آن اينفورمد) مي داند و حتا عنوان «ايدئولوژي آمريکايي» را هم ، گويي که فقط يک ايدئولوژي در فرهنگ سياسي آمريکا حاکم است، گمراه کننده مي پندارد (ص ۱۰۶).

الا شوهات مي گويد: «هدف من دفاع از دين نيست اما بايد عليه آمريکاستيزي ذات گرا هشدار داد که به همان اندازهء آمريکاپرستي ، غيرمسؤولانه و مشکل آفرين است. وقتي منتقدان چپ گرايي چون سمير امين ، مي آيند و خط مستقيمي مي کشند ميان محاکمات «ساحره ها» در شهر سِيلم تا جان اشکرافت [وزير وقت دادگستري در کابينهء اول بوش] ، و آن را ربط می دهند به جنگ عراق ، اين منتقدان در عمل تعدد و چندگونگيِ تاريخيِ دين در آمريکا را ناديده مي گيرند. مذهبيان «کويکر» از نخستين کساني بودند که خواستار لغو برده داري به هنگام انقلاب آمريکا شدند. کليساهاي سياهپوستانِ پروتستان هميشه نقش مترقي داشته اند. اکثر شاخه هاي پروتستان در آمريکا با سياست هاي جنگي جورج بوش مخالفت کرده ، رهبران شان در تظاهرات ضدجنگ سخن رانده اند.» (ص ۱۰۷)

خانم الا شوهات که خود از منتقدانِ سياست هاي آمريکا در خاورميانه است ، اعتقاد دارد آمريکاستيزي فرهنگي و ذات گرا ، در سالهاي اخير از درون گفتارهاي دينيِ اسلام سربرکشيده و به همين دليل ضديت اش تنها جنبهء سياسي ندارد و متوجه فراورده هاي فرهنگي آمريکايي نيز هست که از دیدِ اخلاقگرا و ديني منجر به فساد در جامعه مي شوند. (همانجا)

رشيد خالدي و الا شوهات از زمرهء منتقدانِ چپی هستند که ميان آمريکاستيزي و نقدِ جهانگستري سرمايه تمايز قايل اند. آمريکاستيزي برخلاف آنچه مي نمايد يک ايدئولوژي محافظه کارانه است. آمريکايي ستيزي ، خود از عوامل پايه گرفتن جريانهاي محافظه کار افراطي در آمريکا است که مي خواهند به مردم آمريکا ثابت کنند ضديت مردم خاورميانه با سياست هاي آمريکا ، از ضديت ذاتي آنها با آزادي ها و نهادهاي غربي ناشي مي شود. ///

منابع:
سمير امين، ايدئولوژي آمريکايي ، الاهرام ، ماه مه ۲۰۰۳


رشيد خالدي در گفتگويي با الا شوهات ، در کتاب آمريکاستيزي، ويراستاران اندرو راس و کريستين راس، انتشارات دانشگاه نيويورک ، ۲۰۰۴

Anti-Americanism,

Edited by Andrew Ross and Kristin Ross,

New York University Press

***

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

دوست عزیز عبدی کلانتری

خوب بود منتقد چپ فرانسوی- مصری الصل توضیح میداند چطور "پروتستانها بار ديگر جايگاه مسيحيت را به عنوان جانشينِ راستين يهوديت احیا کردند"؟! شاید همسایه مارتین لوتر -رهبر پروتستانیسم- یک یهودی بوده. مبارزه با دشمن خیالی نشان از درک گوینده است از دنیایی که در آن زندگی میکند. آقای سمیر امین تکه های تاریخ را کنار هم میگذارد تا داستانی تازه از مشرکان آمریکایی خلق کند. ایشان همانقدر با واقعیت در تماس هستند که دوست خوبمان برادر سهيل كريمي از سپاه پاسداران، که میفرمایند: "رنجر هاي انگليسي تعداد شان زياد بود در حالي كه پاسداران فقط 3 نفر بودند و اين همان نشانه روز موعود است كه سپاهيان اندك حضرت ولي عصر بر خيل مشركان پيروز مي شوند. نشانه ديگر هم اينكه وقتي يكي از نيروهاي سپاهي خطاب به رنجر ها فرياد مي كشد، يكي از آنها شلوارش را خيس مي كند. اكنون دوره آخرالزمان است و شواهد نيز بر اين قرار است كه نيروهاي حضرت ولي عصر، لباس هاي سبزي مي پوشند مثل لباس برادران سپاه پاسداران. بنابراين ياران حضرت همه از ميان همين نيرو هستند."
شواهد نشآن میدهد که مبارزه با امپریالیسم تا ظهور حضرت ادامه دارد.

-- عیسی مازنی ، Mar 25, 2007

دوست عزیز، مطلبی را به مطلب قبلی اضافه میکنم. تا ایراد "واقعیت یا وهم" کمی روشنتر بشود.
اگر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا سال ۲۰۰۰ چند رای آنطرفتر رفته بود، الان الگور احتمالا هنوز ریس جمهور آمریکا میبود. و قوه تخیل آقای سمير امین هم شاید مشغول به چیزی که در مورد آن میداند یعنی مصر.
آمریکا یک آدم نیست که همیشه "آمریکا" بماند. اما آدمها مثل امین، فیدل و عمو یوسف همیشه گیر گذشته اشان مانده اند. برای همین هم تحلیلهای از این دست بیشتر از نویسنده میگوید تا آمریکا.

-- عیسی مازنی ، Mar 27, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)