تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

اسلام و تجدد پس از آتاتورک

جهاني شدن ارزش ها ـ بخش پنجم

نوشتة عبدی کلانتری

براي شنيدن فايل صوتي «اينجا» و در صورت داشتن اينترنت پرسرعت «اينجا» را کليک کنيد.

کشور دوست و همسايهء ما ترکيه نمونه اي است يگانه از يک کشور مسلمان که در آستانهء پيوستن به اتحاديهء اروپا قرار دارد. چگونگي ليبرال شدن، اروپائي شدن، يا «غربي شدن» يک کشور مسلمان هميشه مي تواند حاوي درس هائي باشد براي ديگر جوامع مسلمان: جوامعي که در چنبر ديکتاتوري هاي خودکامهء وابسته به غرب، يا در چنبر ديکتاتوري هاي تماميت خواهِ ضدغرب دست و پا مي زنند.

هرچند هنوز بقاياي بينش هاي استعماري اروپائي با پيوستن ترکيه به اتحاديهء اروپا مخالفت مي کند ــ و ما اين مخالفت ها را به طور رسمي و غير رسمي از جانب سخنگويان فرانسوي، هلندي، يا دانمارکي مي شنويم ــ اما با ادغام هرچه بيشتر ترکيه در بازار جهاني سرمايه، اين مقاومت ها به تدريج از ميان برداشته مي شود. حتا پاپ بنديکت رهبر کاتوليک هاي جهان که تا همين چندي پيش مدافعِ سرسختِ حفظ هويت «مسيحي» اروپا بود، سرانجام به ترکيه رفت، به زبان ترکي با مسلمانان خوش و بش کرد، کنار علي بردک‌اوغلو رهبر مسلمانان ترک، در مسجد آبي کفش هايش را در آورد، رو به مکه به دعا ايستاد و با سرفرود آوردن در برابر منطق سرمايهء جهاني پذيرفت که مسلمانان هم مي توانند بخشي از تمدن مدرنِ اروپائي باشند.

هراس از ترکان
هراس اروپا از مسلمانان سابقه اي چندصد ساله دارد. خاطرهء شکست جهانِ مسيحي به دست ترکان و از دست دادن شهر قسطنطنيه همواره جاي خود را به شکل هراسي پنهان در آگاهيِ اروپائي نگه داشته است. شرق شناس پرآوازهء انگليسي ـ آمريکائي برنارد لوئيس حدود پنجاه سال پيش نوشت: «براي بيشتر تحصيل کردگان اروپاي غربي، کلمات ترک و ترکي عواطفي را زنده مي کند که از صدهاسال نبرد [ميان اسلام و مسيحيت] ناشي شده؛ براي بيشتر ساکنان اروپاي شرقي نيز تصوير استثمارگران ترک، بخشي از آگاهي توده اي يا فولکلور شده است.»

اين اسلام بود که با زور شمشير توانست سرزمين هاي سوريه، مصر، آفريقاي شمالي و اسپانيا را از چنگ جهان مسيحي به در آورد و به خود ادغام کند. جنگهاي صليبي واکنشي به اين کشورگشايي ها بود که به نوبهء خود در حملات امپراتوري عثماني به اروپا پاسخ گرفت.

شروع اصلاحات از بالا در زمان خلافت
ميراث روشنگريِ مِدرن، اروپا را سرور جهان کرد. در عصر جديد، روياروئي امپراتوري عثماني با غرب نمي توانست با حفظ عادات و ادوات سنت صورت گيرد. مصاف با غرب، از راه تقليد از آن و با شروع اصلاحات در زمان سلطان محمد دوم در امپراتوري عثماني آغاز شد. تحت رهبري او و جانشينان اش، اصلاحاتي چون تساوي حقوقي رعايا، گسترش حق مالکيت خصوصي، بازسازي نظام آموزشي، و بازسازي بوروکراسي و ارتش شروع شد.

سکولاريسم آمرانه در زمان جمهوري
اما تنها با تأسيس جمهوري ترکيه توسط کمال آتاتورک در سال ۱۹۲۳ ميلادي بود که تجدد، زير نظارت آمرانهء ارتشيان جوان، در جامعه شروع به نهادي شدن کرد. دين زير کنترل و تابعيت دولت قرار گرفت و به حوزهء خصوصي رانده شد. قوانين مدني تازه تدوين شدند. طرز لباس مردان و زنان، شکل و شمايل ساختمانها و شهرها، و توليدات فرهنگي نيز به رنگ اروپائي در آمد. هربار که دين قصد ورود به عرصهء عمومي و سياست را کرد، ارتش دوباره آن را عقب راند.

سالهاي جنگ سرد
ترکيه در سال ۱۹۵۲ به پيمان «ناتو» پيوست که اتحاد نظامي کشورهاي سرمايه داري عليه اتحاد جماهير شوروي و اقمار آن بود. سربازان ترکي در جنگ کُره همسنگر با آمريکائي ها عليه کمونيسم جنگيدند. ايدئولوژي «تجدد آمرانه» ، همزمان ايدئولوژي ضديت با کمونيسم و جنبش هاي کارگري در جهان بود. ترکيه، در کنار ديکتاتوري هاي نظامي جهان سومي در يونان، اسپانيا، آمريکاي لاتين و آسياي جنوب شرقي ، متحدي طبيعي براي واشنگتن محسوب مي شد. کماليسم و فاشيسم به عنوان ايدئولوژي هاي مدرن و سکولار، وجوه مشترک بسيار داشتند که واشنگتن در مبارزه اش با اردوگاه کمونيستي شرق مي توانست از آنها سود بگيرد.

عقب نشيني سنت ها در برابر سرمايه
با از ميان رفتن اردوگاه کمونيستي در دههء آخر قرن بيستم و دور تازهء جهاني شدن سرمايه، در ساختار سياسي ترکيه تحولاتي به وجود آمد. گشايشي سياسي به دنبال گشايش اجتناب ناپذير اقتصادي خود را نشان داد. سرمايه داري در ترکيه، در روند ادغام بيشتر با سرمايهء جهاني، دريچه هاي اقتصاد را بازتر کرد. تجارت، با تحرک بيشتر سرمايهء مالي به همراه سرمايه گذاري داخلي رونق گرفت؛ درهاي ترکيه بيشتر از هميشه به روي بازارهاي جهاني باز شد. از طريق توليد کالاهاي مصرفي براي صادرات به اروپا، آمريکا و ساير کشورهاي خاورميانه و آسياي مرکزي ، شهرهاي کوچک به ميدان مغناطيسيِ بازارهاي جهاني پرتاب شدند. تماس اقتصادي به دنبال خود تماس بيشتر فرهنگي را باعث مي شود.

استانبول که هميشه محلي تلاقي شرق و غرب بود، باز هم هويت «جهان وطن» (يا کازموپوليتن) خود را در ابعاد تازه تري تثبيت کرد. با سربرکشيدنِ آسمانخراش هاي مالي بزرگ، با موزه ها و مراکز هنري زنده، با غناي بيشتر فرهنگي در بده بستان با غرب، و با زندگي شبانهء پرهيجان که ويژگي هاي همهء متروپوليس ها در جهان را شکل مي دهند.

سرمايه همواره و در هر شرايطي جزميت ها را مي شکند. رفتار و عادات سنتي جاي خود را به فردگرائي مي دهد و ارزش هاي جهاني طبقهء متوسط شهري ــ حتا زماني که مردم دم از دين و مذهب مي زنند ــ بيشتر در فرهنگ رخنه مي کند. هم اکنون در ترکيه بيش از سيصد کانال تلويزيوني و هزار ايستگاه راديوئي فعال اند که همه چيز، از برنامه هاي غربي گرفته تا موسيقي محلي و برنامه هاي ويژهء مسلمانان را به ميان مردم مي برند. پرسش و شک در بارهء جزميت هاي ناسيوناليستي و ديني، بحث هاي داغي را در رسانه ها دامن مي زند.

تجدد که تا يک دههء پيش هميشه از بالا به پائين و به شيوهء آمرانه توسط جانشينان آتاتورک پياده مي شد، اکنون در همهء سطوح اجتماع از نو مورد تعبير قرار مي گيرد. نتيجهء اجتناب ناپذير اين تحولات، پلوراليسم بيشتر و تضادهاي تازه تر است.

اوليگارشي سکولار و اسلام ليبرال درعصر جهاني شدن سرمايه
جالب اينجاست که نزديکي بيشتر به غرب، رابطهء عاطفيِ عشق و نفرتِ توأم را نسبت به همان غرب و به ويژه آمريکا تشديد مي کند. ايدئولوژيِ تجددگراي «کماليسم» همانند بسياري از ايدئولوژي هاي جهان سومي در عصر مدرن، يک ايدئولوژي افراطي ناسيوناليستي نيز هست. ايدئولوژي اي که به «ترک بودن» خود افتخار مي کند و در حفاظت از مرزهاي پرگوهرش از قتل عام قوم کرد نيز ابائي ندارد.

هنگامي که منطق جهاني شدن سرمايه خود را به ساير نقاط جهان تحميل مي کند، به تدريج قدرت انحصاريِ زبدگانِ جمهوري تضعيف مي شود؛ فرزندان خلف آتاتورکِ پدرسالار، که در سطوح مختلف جامعهء سکولار ترکيه، در ارتش، قوهء قضائيه، دانشگاهها و بوروکراسي دولتي ريشه دوانده اند، به خشم مي آيند. آنها «ليبراليسم غربي» را تاب نمي آورند.

نتيجهء متناقض آن است که از درون سکولارترين بخش جامعهء ترکيه، احساسات ضد غربي و ضد ليبرال سربر مي کشد. تهديدي که سه چهار روز پيش عليه جان اورهان پاموک شد نه از سوي افراطيان مذهبي بلکه از جانب ناسيوناليست هاي افراطي صورت گرفت.


به قدرت رسيدن حزب عدالت و توسعهء اسلامي (AKP) شايد واکنشي عليه اين خودکامگي سکولار باشد. همين حزب ميانه روي اسلامي است که در جهت نهادي کردن اصلاحات و پيوستن به اتحاديهء اروپا تلاش مي کند.

در تازه ترين نظرخواهي توسط «بنياد مطالعات اقتصادي و اجتماعي ترکيه»، ۴۵ درصد از مردم خود را در وهلهء اول «مسلمان» و سپس «ترک» به حساب آورده اند. اين رقمي است که از سال ۱۹۹۹ ، افزايشي نُه درصدي داشته است. اما همزمان، حمايت از قوانين شريعت از ۲۱ درصد به ۹ درصد کاهش پيدا کرده است. درصد زناني که هنوز حجاب اسلامي را برمي گزينند يک چهارم کمتر شده و به يازده درصد رسيده است. همسران رهبران حزب حاکم همچنان با حجاب اسلامي در جامعه ظاهر مي شوند.

اين شيوه از «سکولار» شدن يا «ليبرال» شدنِ عادات و رفتار ديني حاصل چيست؟ حرکت سرمايه را دنبال کنيد و به رفتار طبقات متوسط تازه به دوران آمده در جامعهء مصرفي نگاه کنيد. به زناني نگاه کنيد که با ظاهر پوشيدهء اسلامي، با اشتياق در بازارچه ها و بوتيک ها مي چرخند و آخرين مُدهاي اسلامي را وارسي مي کنند. به مراکز توريستي و هتل هاي کنار دريا نگاه کنيد که با رعايت کامل جدائي زن و مرد براي شنا، همان رابطهء اقتصادي و فرهنگيِ تعطيلاتِ ساحلي در کاليفرنيا يا فلوريدا را نسخه برمي دارد. به فرزندان اين طبقات نگاه کنيد، پسران و دختراني که به بهترين مدارس اروپا، کانادا و آمريکا مي روند و دانش سکولار غرب را مي آموزند. لعابي ديني بر پيکر سخت جانِ رابطهء اجتماعي سرمايه، که همواره خود را در مقياس جهاني بازتوليد مي کند.


منابع و لينک هاي مرتبط:

برنارد لوئيس:
Bernard Lewis, From Babel to Dragomans: Interpreting the Middle East
Oxford University Press, 2004. p.115

سولي اوزل:
Soli Ozel, Turkey Faces West
The Wilson Quarterly
Woodrow Wilson International Center for Scholars
Volume XXXI, Number 1, p.18

سکولاريسم و اسلام ـ فرازهائي از محمد آرکون، نيلگون (راديو زمانه)


عبدی کلانتری، جايگاه دين در جامعهء مدرن، نيلگون (راديو زمانه)


احمد سمايی: ترکيه مذهبي، ترکيه مدرن ، گوي سياست (راديو زمانه)

عبدی کلانتری: مدل آتاتورک و مدل اصلاح گرا : دو ديدگاه دربارهء رابطهء اسلام با دموکراسي

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

به اين می‌گويند يک نوشته‌ی شجاعانه و صريح که «رنگ و لعاب» تظاهر به علم و جامعه‌شناسی بی‌طرف را ندارد: «حرکت سرمايه را دنبال کنيد و به رفتار طبقات متوسط تازه به دوران آمده در جامعهء مصرفي نگاه کنيد. . .» اين همان عبدی‌ای است که من می‌شناسم!

خيلی خوب است يکی بيايد نقشی را که «سرمايه» در جامعه‌های مسلمان ایفا کرده است بررسی کند. بعضی جوامع مسلمان طرف‌دار کاپيتاليسم هستند و بعضی طرف‌دار يک جور مارکسيسم و سوسياليزم. شما که متخصص اين امور هستيد، خوب است ريشه‌های اين موضوع را بيشتر بررسی کنيد تا منفعتی عام به اهل مطالعه برسد.

-- داريوش ، Jan 26, 2007

مطلب جالبی بود. ضمن تشکر از نویسنده. در مورد خاطرات تلخ اروپائیان از ترکها باید گفت که تنفر از ترکها بین غربی ها ریشه در تاریخ دارد. البته در دوره امپراطوری عثمانی می توان گفت یک جهان وطن در اراضی عثمانی آنزمان را شاهدیم به این معنا که در آن دوره دادگاه تفتیش عقاید در قلمرو عظیم عثمانی که بخش وسیعی از اروپا را نیز در بر می گرفت( به صورت غربی و اروپائی اش حاکم نبوده) است و به عنوان مثال هم مسیحیان و هم مسلمانان در آرامش زندگی می کرده اند. البته معتقدم که اروپا تا زمانی که ترکیه را از ارزشهای ملی و مذهبی اش تهی نکند اجازه ورود این کشور را به اتحادیه اش نخواهد داد. امری که امروزه مورد دقت روشنفکران و حتی سکولارهای ترکیه قرار گرفته و دقیقا به همین علت است که بسیاری از مردم ترکیه اکنون موافق پیوستن به اتحادیه اروپا نیستند و آنرا مساوی نابودی فرهنگ خود گرفته اند. با توجه به زندگی در ترکیه این امر را به وضوح در بین مردم مشاهده کرده ام. حتی شاید جای تعجب باشد که برخی از روشنفکران ترکیه حرف از تشکیل اتحاد با کشورهای مسلمان همچون ایران و عربستان می زنند و آنرا در راستای منافع ملی خود می دانندضرب المثلی بین ترکان هست که می گوید: هیچ کس غیر از ترک، دوست ترک نخواهد بود. و این امر را می توان نزدیک به حقیقت دانست: آمریکا در باطن در تلاش برای امتیازگیری از ترکها با تقویت جبهه کردهاست، ایران به دلیل شیعه بودن موافق قدرتگیری ترکها نیست، عربستان به دلیل قرائت خاص از اسلام چندان موافق ترکیه نیست و اروپا هم به قول خود ترکان سعی در بازی دادن ترکیه است. شاید یکی از دلایل قتل هرانت دینک در چند روز گذشته هم همین استیصال و درماندگی ملی گراهای ترکیه باشد که خود را در جهان تنها می بینند. فراموش نکنیم که ترکیه زمانی در اوج اقتدار تا دروازه های وین پیش رفته بود ولی اکنون به ضعف استراتژیکی دچار شده است که حتی مجبور است برای تأمین نظر کشور کوچک قبرس بنادر و فرودگاههای خود را به روی انها باز کند و این در نظر بسیاری از ترکها حقیقتا دردناک و تراژیک است

-- ترکمن ، Jan 26, 2007

ترکیه می توانست خیلی پیشتر از اینها و در زمان جنگ سرد وارد اتحادیه اروپا شود ولی از آن چشم پوشی کرد. امری که اگر در آنزمان صورت می گرفت بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا با آغوش باز آنرا می پذیرفتند. حال جالب است که ترکیه می خواهد و اروپا نمی خواهد!

-- ترکمن ، Jan 26, 2007

نظرات درستي ارائه شده است . براي مطالعه عميقتر كتاب تعامل دين و دولت در تركيه جاپ سال 1380 را توصيه مي كنم بخوانيد.

-- حيدرزاده ، Jan 28, 2007

آقاي ترکمن: پيامتان از روي خرد و منطق نوشته شده ولي در جايي اشتباه کرده ايد و آنهم اين است که از اتحاد احتمالي ترکيه با ايران و عربستان سعودي حر ف زده ايد. اينکه ترکها شديدا از غرب روي برگشته و به شرق مي نگرند شکي نيست و معاملات چندين ميلياردي اخير شان با عربستان يکي از نشانه ها ميباشد. ولي بخاطر سياست هاي ضد ترکي دولتمردان ايران و ادامه سياست هاي رضا شاهي چنين اتحادي هرگز نمي تواند بين اين دو دولت به وجود آيد. [...] متاسفانه من فکر مي کنم الان اختلاف بين فارس ها و ملل غير فارس ايراني زياد شده است. [...].

-- سهند ، Jan 28, 2007

دوست ناشناخته آقای عبدی،

شما زمین و زمان، درست و غلط را به هم بافته اید تا ترکیه را بر پایه "حرکت سرمایه" تحلیل و تفسیر کنید. نتیجه آنکه این کشور دیکتاتور زده می شود "نمونه ایی یگانه" برای بقیه دیکتاتور زده ها. عجب!
کردها اقلیتی سرکوب شده که که ۲۰% جمعیت ترکیه را تشکیل میدهند شاهد زنده "چگونگی لیبرال شدن و اروپایی شدن" ترکیه بوده و هستند. ۸۰ سال بعد از تا سیس جمهوری سکولار که "زير نظارت آمرانهء ارتشيان جوان" با اصلاحات سطحی مانند تغیر "طرز لباس مردان و زنان، شکل و شمايل ساختمانها و شهرها، و توليدات فرهنگي به رنگ اروپائي" شروع شد با "پدرسالاری" ارتشیان پیر در سیاست هنوز ادامه دارد. اینکه گروهی ژنرال فکر کنند با منع حجآب در دانشگاه جامعه اروپایی درست میکنند همان کوته فکری است که گروهی ژنرال با تحمیل حجاب چامعه دینی درست کنند.
ترکیه ۲ سال پس از تا سسیس جامعه اقنصادی اروپا در سال ۱۹۵۹ درخواست الحاق به آن را کرد. در سال ۱۹۶۴ به عنوان نا ظر پذیرفته شد. در سال ۱۹۷۸ درخواست عضویت کامل کرد که تا این روز که حتی بلغارستان عضو جامعه اروپا شده بی چواب مانده. این بی اعتنایی و تحقیر ترکیه درسی برای ژنرالها دارد و آن اینست که فروش مجلات پرنو در هر کیوسک در هر چهارراهی هیچ کشوری را اروپایی نمیکند در جایی که اندیشه آزاد با گلوله و زندان سرکوب میشود.
وای بر روشنفکر ایرانی که اینچنین نسبت به درد همنوع خود در کشور "دوست و همسایه" بی تفاوت است. همین ۲ هفته قبل بود که روزنامه نگار ارمنی تبار و فعال حقوق بشری ۵۲ ساله هرانت دینک با ضرب گلوله جوانک ۱۷ ساله پان ترکیست کشته شد.
شما راست میگویید "رهبر کاتولیکهای جهان" در کنار "رهبر مسلمانان ترک" به همراه چین و ویتنام کمونیست در معیشت رفقا و برادران سابق و حال همه به سمت قبله پول سر تعظیم فرود آوردآند. خبر تازه چه دارید؟

-- عیسی مازنی ، Jan 29, 2007

آقای عيسی مازنی ، از توضيحات تان تشکر می کنم . // عبدی کلانتری

-- عبدی کلانتری ، Jan 29, 2007

اقای دبیر وب سایت: شما حق ندارید پیام مرا سانسور کرده و فقط یک چهارمش را انتشار دهید در حالیکه پیام های طویل دیگران که به عقاید ضد ترکی شما نزدیکه را تماما پخش کنید. احترام خود را اگر نگه ندارید انتظار نداشته باشید که دیگران نگهش خواهد داشت.
----------------
يک توضيح برای آقای سهند نسيمی:
اولا انتشار کامنتها در نيلگون زمانه معمولا بر عهده دبير صفحه آقای عبدی کلانتری است گرچه ما در آمستردام هم آنها را منتشر می کنيم
در ثانی زمانه مصمم است پيامهای حاوی نفرت پراکنی قومی و مذهبی و سياسی را حتما سانسور کند
نهايتا خوشحال می شويم از نظرات شما هر چه باشند بدون آلوده کردن کلام به بد و بيراه استفاده کنيم اما مطمئن باشيد اگر کامنتی در چارچوب نفرت پراکنی تشخيص داده شود قطعا يا کوتاه می شود يا منتشر نخواهد شد. ما ضد هيچ چيز نيستيم مگر ضدبازی! برای تمام اقوام ايرانی هم صميمانه احترام قائل ايم و به حقوق آنها گويائيم
- سردبير

-- سهند ، Jan 29, 2007

با آن بخش از گفته های عیسی مازنی درباره محدودیت حجاب در دانشگاههای ترکیه موافقم و بسیار دیده ام که دختری روی روسری خود کلاه گیس می گذارد تا وارد دانشگاه شود. ولی در مورد سایر نظرات ایشان باید بگویم که موضوع کردها مسأله بغرنجی در ترکیه است که باید عمیقتر به آن نگاه شود. کردها یک حقیقت هستند که باید در ترکیه جدی گرفته شوند ولی مسأله تمامیت ارضی یک کشور هم از خطوط قرمز آن کشور است. قتل هرانت دینک هم بیش از همه به ضرر خود ترکیه تمام شد و اینطور نبوده است که کسی در ترکیه موافق آن باشد. در رابطه با این قتل اگر نگاه کنید خواهید دید که رسانه های ترکیه(که اکثریتشان هم ملی گرا هستند) چه حجم عظیمی از اخبار را به آن اختصاص دادند و حال شما آنرا با نمونه قتلهای خودسرانه(به زعم وزارت اطلاعات) مقایسه کنید که در رابطه با قتل داریوش فروهر و... رسانه های ایرانی چه کردند. آیا این نشانه بخشی از دموکراسی در ترکیه نیست؟ جالب اینجاست که بیش از 150 هزار نفر در تشییع جنازه هرانت دینک بودند که اکثریتشان پلاکاردی را در دست گرفته بودند با عنوان همه ما ارمنی هستیم یا همه ما هرانت دینک هستیم. و بخش اعظم آنها ترک بودند! آیا این نشانه همدردی بین ترکیه ایها نیست؟ ارتشیان اکنون در ترکیه ضعیفترین موضع را دارند و کشور ترکیه برمبنای بسیاری از معیارهای بین المللی اداره می شود. در آنجا حق تجمعات گروهها به رسمیت شناخته شده است و اینهم می تواند نشانه افکار ترقیخواهانه در یک کشور باشد. ولی وقتی که بفرض در آنتالیا یا جای دیگر یک تروریست با انگیزه های متفاوت بمب می گذارد و جهانگردی از همه جا بیخبر زخمی یا کشته می شود آیا دولت نباید مقابله کند؟
در ضمن با اکثر بخشهای گفته های سهند هم موافقم. در ایران بحث مذهب و ...برای حاکمان بسیار مهم است و به همین دلیل است که جمهوری اسلامی هیچگاه رابطه دوطرفه مبتنی بر حسن نیت با ترکها(منظورم ترکیه است) نخواهد داشت. در ضمن فراموش نکنیم که اکثریت قریب به اتفاق مردم ترکیه دارای عقاید بسیار قوی دینی هستند و نباید صرفا به ظاهر نگاه کرد.

-- ترکمن ، Jan 30, 2007

آقای سردبیر. در پیامتان به سهند(سطر آخر) به حقوق آنها آگاهیم درست است. با تشکر
---------------------
به حقوق آنها گوياييم هم درست است. قائل بودن همان گويا بودن است. گويا بودن برای راديو زمانه هم بنا به شان راديو بودن اش به کار رفته است. - زمانه

-- یک دوست ، Jan 30, 2007

آها! از اون نظر . ولی وقتی نوشته می شود آگاه بودن درست است. می توانید از یکی از دوستان ادبیاتچی سئوال فرمائید.وقتی رادیو هم باشد آگاه بودن به کار می رود. اگر گویائیم یعنی انکه می گوییم آنهم به لحاظ دستوری ناصحیح است

-- همان دوست ، Jan 30, 2007

دوست محترم ترکمن،

دشمن کیست؟! الان ۲۷ سال است که نظام جمهوری اسلامی با دشمن جنگیده. این دشمن آنقدر به طرز باور نکردنی قویه که به عمق جمهوری اسلامی نفوذ کرده و برای اینکه وجهه نظام را خراب کنه افتاد به کشتن نویسنده ها و متفکرها. روحانیت خداییش چقدر مظلوم واقع شده. حالا این روزها منتقد دولت هم شده! گویی اقای احمدی نژاد میوه نظام نیست؟ این جوانک ۱۷ ساله آدمکش هم از آسمان نیامده است. ژنرالهای ترکیه بعد از کودتای ۱۹۸۰ هیچ وقت سیاست را ترک نکردند. بعد ازسقوط شوروی و پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۱ بسیاری از این دیکتاتوریهای نظامی قدرت را به جامعه مدنی پس دادند مانند آرژنتین. در ترکیه اما متاسفانه با "کودتای پست مدرن" در ۱۹۹۷ بار دیگر ارتش با واقعیت جامعه ترکیه به جنگ در آمد. پس دیکتاتورها به فکر باز تولید خود شدند و ترک بودن شد ایدولوژی. آیا ترک بودن بالاتر از انسان بودن است که ۱۴ ملیون آدم مثل من و شما باید هویتشان انکار شود چون که ترک نیستند. انهایی که کردها را "ترک کوهستانی" و کودتا را "پست مدرن" مینامند، صدها نفر را به جرم مسخره "اهانت به ترک بودن" به دادگاه کشیده اند از آنجمله نویسنده و برنده نوبل ادبیات، اورهان پاموک و روزنامه نگار مقتول هرانت دینک. اینکه در ترکیه کمی فضای باز شده است به علت فشار اتحادیه اروپا است و نه اینکه ژنرالها لیبرال شده اند. "لیبرال شدن" در ترکیه همیشه به طور سطحی و نمایشی دنبال شده است. رنج ترکان آزاد فکر مانند عزیز نسین را فقط ایرانیها می فهمند. بسیاری از ان ۱۵۰ هزار نفر قربانیان همین سیستم هستند. حالا هم هیچکس نمیداند دشمن از کجا امده!

-- عیسی مازنی ، Jan 30, 2007

اقای دبیر سایت: اینکه گاهی شما و گاهی اقای کلانتری مسئول پخش پیام ها هستند نشان دهنده قاطی کردن الفبای مدیریت است. که ماشاالله ما عظیم ترین مخزنش را در ایران خودمان داریم. وکیلی از روند پرونده موکلش به قاضی پرونده شکایت می کند و قاضی جواب میدهد که این مشکل را باید وزارت دادگستری حل کند و وکیل به وزارت دادگستری رفته و گفته های قاضی را نقل میکند و از وزارت دادگستری گفته میشه که نه خیر این مسئله به قاضی پرونده بستگی دارد و غیره. خلاصه وکیل را مثل توپ فوتبال بین شان می پرانند. مگر از قدیم نگفته اند که : اشپز اگر دوتا شد اش شور می شود یا بی نمک." اگر اقای کلانتری مسئول پخش پیام ها هستند باید اینرا در همین بالا قید کنید که ما بدانیم با کی طرفیم. زیرا که چهار چوب ازادی بیان عبدی ممکن است که از درک شما بزرگتر باشد. شما فرمودید که پیام هایی را که باعث نفاق بین ملت های ایران میشود را سانسور خواهید کرد. افرین به امانتداری ای که در مدرسه روزنامه نگاری به جنابعالی یاد داده اند. مگر در همان هلندی که شما تشریف دارید به یه فیلم ساز درجه چهار ازادی بیان داده بشده بود که با فیلم قلابی 10 دقیقه ای به 1.6 میلیارد مسلمان توهین کند. ما می خواهیم بدانیم که طول و عرض چهار چوب ازادی بیان جنابعالی چند گزه.؟ مادامی که به زندگی خصوصی کسی تجاوز نشده و به حیثیت و شخصیت کسی توهین نشده بادد هر کسی آزادی بیان داشته باشه که حتی ارتجاعی ترین اندیشه هایش را بیان کنه. زیرا که حرف ها بار الکتریکی دارند و اگر در فضای مناسب تخلیه مشوند در آینده باعث انفجار می شوند. اقای Otto M. J. Adang از انستیتو پلیس هلند با بررسی 225 تظاهرات خیابانی به این نتیجه می رسند که فقط وقتی این تظاهرات به شورش کشیده شد که پلیس خواست خلوی شعار های مردم را بگیرد که در غیر اینصورت به شورش منتهی نمی شد. من در پیام قبلی ام فقط درک خودم را از اتفاقاتی که من فکر میکنم در اینده ممکن است بیافتد بیان کرده بودم و به هیج ملیتی و شخص بخصوصی توهین و اهانت نشده بود. سانسوری شما به این می ماند که پلیس کسی را که دود غلیظی را در ساختنمانی مشاهده کرده و مردم را ازخواب بیدارشان میکند را بجرم بر هم زدن آرامش مردم دستگیر کند. من وقتم را تلف کرده و فسفر می سوزانم و شما بخاطر مدی که نمی پسندید سانسورش می کنید. لطفا به امانت داری روزنامه نگاری خدشه وارد نکرده و به عقیده دیگران احترام قایل شوید.
---------------------
برای توضيح موکد و مجدد بايد بگوييم که نفرت پراکنی بر اساس قواعد زندگی اروپايی قابل محدود شدن و در مواردی قابل تعقيب است و به هر حال رسانه های عمومی نمی توانند به تريبونی برای نفرت پراکنی تبديل شوند. معيار ما در زمانه در مورد نظرها اين است که بدون ناسزا مطرح شوند و با رعايت اين شرط حداقلی مانعی برای انتشار نخواهند داشت. - زمانه

-- سهند ، Jan 30, 2007

آقاي سهند،
ويراستاري نامه هاي رسيده يک سياست عادي همه روزنامه ها و نشريات معتبر است: بخش هاي زيادي و نامربوط، پرچانگي ها، و حرف هاي رکيک را برمي دارند و پيام را به خلاصه ترين شکل به نشر مي سپارند. شما هم که فقط منتظر بهانه هستيد تا سر فحاشي به «روشنفکران فارس» را آغاز کنيد (همان کاری که چندسال است در کامنت دانی های اينترنت با پشتکار دنبال کرده ايد) و بعد اگر آن فحاشي ها چاپ نشود، داد و قال سانسورـ سانسور و شهيدنمائي هاي ديگر را بايد از سوي شما تحمل کنيم. براي پيام اول شما من به جاي آنکه آنرا روانهء زباله داني کنم به خاطر اينکه موضوع به ترکيه مربوط مي شد و شما هم يک ترک زبان هستنيد، خواستم کمي بلندنظر باشم و چند جملهء تصحيح شده متن شما را به چاپ بسپارم. از اين به بعد هم روال من همين خواهد بود. نيازی به گرد و خاک کردن از سوی شما نيست. // عبدی کلانتری

-- عبدی کلانتری ، Jan 31, 2007

راستش من کنه اعتراضِ آقاي مازني را متوجه نشدم ولي فکر کنم برخلاف نام فاميلي که انتخاب کرده اند بايد کرد باشند. آقاي مازني عزيز، خود بنده ترکمن هستم و درواقع ترک زبان، ولي در ايران و خارج از ايران دوستان کرد بسيار دارم. آنچه که در ترکيه گذشته است (مسأله کردها) بايد درس عبرت باشد. اين مسأله هنوز هم ادامه دارد ولي کمرنگ تر شده است. اما من در کامنت اول موضوع ديگري را بيان کرده بودم و جنابعالي موضوع ديگري را مورد بحث قرار داده ايد. موضوعي که شما مطرح کرده ايد بحث جداگانه اي مي طلبد.

يک انتقاد هم به دوستان کرد دارم: کردها در عين حال که قشر فرهيخته اي هستند، ناسيوناليست ترين افراد دنيا هم هستند(نظر شخصي من) و بخاطر همين هم هرجا که باشند همديگر را پيدا مي کنند؛ حالا مي خواهد عراق و ايران باشد يا ترکيه؛ و وقتي هم که مورد ستم واقع مي شوند باهم عکس العمل نشان مي دهند. ولي وقتي خود غالب مي شوند دقيقاً همان تعصبات ناسيوناليستي از خود آنها نيزسر مي زند. البته اين اصل را تعميم نميدهم ولي در اجتماعات کوچک شاهد آن بوده ام.

در ضمن مگر در ايران کردها مشکل ندارند؟ فقط ترکيه نيست که کردها به حکومت آن معترضند. راستش آقاي کلانتري، حاشيه اين موضوع بسيار فراتر از متن آن شده است! فکر مي کنم يک جايي بايد اين موضوع را درز گرفت.

-- ترکمن ، Jan 31, 2007

اقای عبدی کلانتری: اگر یادتان باشد من چندی پیش داوطلبانه و با تشکر از شما از سایت تان بیرون رفتم تا که بلکه میدان به متفکرین سنگین وزن واگذار شود. متاسفانه تا بحال نه تنها از این متفکرین شما خبری نشده بلکه که بعد از خروج من اینحا به خرابه ای تبدیل شده که فقط گاهگاهی صدای شوم دو جغد مایوس بگوش میرسد که نفس نفس زنان زنده بودن خودشان را به گوش مردم می رسانند. اما امروز من به خیال آبادی این ویرانسرا به اینجا نیامده ام بلکه که آمده ام تا اینکه آن تشکری را از شما کرده بودم پس بگیرم. زیرا که شما لیاقت آن تشکر را ندارید. من خیلی کم از تاریک اندیشانی مثل شما سپاسگزاری میکنم زیرا که تشکر های من سرمایه گزاری های ذهنی ای منه و اگر بدانم که الکی سرمایه گزاری کرده ام مجبورام که سرمایه ام را پس بگیرم. شما ناجوانمردانه هر چه خواستید در رادیوزمانه به من گفتید ولی مثل همه دیکتاتور ها صدای مرا خواستید که خاموش کنید. نامردانه اجازه دفاع از من را گرفتید و با تلاش مایوسانه تان خواستید که مرا نه یه تورک ایرانی بلکه یه ترک زبان بنامید. و این را اصلا توهین به من و سایر تورک های ایرانی نمی دانید و فکر میکنید که توهین کردن فقط فحش دادنه. من بارها گفته ام که " ما با رفتارهایمان به دیگران یاد میدیم که چگونه با ما رفتار کنند." و اگر امشب بقول هویدا " چشمهایم را بسته و دهانم را باز " میکنم مقصر را شما میدانم. انگار گوش های جنابعالی کره که تا بحال این اندرز مرا بیاد نسپرده ای. اقای کلانتری: شما خیلی سعی میکنید که فرهنگ اصیل اشراف و شوالیه و طبقات بالا را داشته باشید ولی در عمل مثل شاگرد داروغه های بی چیز و بی فرهنگ رفتار میکنید. شما سعی میکنید که بازرگان محترم شهر شده ولی بیش از یه کیسه کش حمام کسی نیستید. ادعای جواهر فروشی میکنید ولی در آن حجره تاریک و مرطوب بد بوی تان فقط خرمهره و بنجل دارید اقای کلانتری : با عینک تقلبی گوچی 10 دلاری وال-مارتی که نمیشه جنتلمن شد. پدر مرحومم میگفت که " چشمه باید از بنیانش چشمه باشد با اب ریختن نمی شود." شما آن روح و کاراکتر جنتلمن ها را ندارید مثلا بخاطر 50 دلار اضافه حقوق در ماه تمامی اندیشه های سوپر سکولار تان را به مرتجع طرفدار شریعتی و احمد قابل
فروخته اید. با اینکه قبلا هم با عقاید پوسیده شما مخالف بودم ولی فقط بخاطر اینکه پیامهای مردم را کنترل نمی کردید بشما احترام قایل بودم اما بعد از سانسور من در رادیو زمانه آن توهماتم ریخته شد. اقای کلانتری:شما که ماشا الله از آخور سه دولت تغذیه میکنید و بجز اشغال نوشتن چیز دیگری بلد نیستید چرا از پیام های کوتاه شخصی که نه نویسنده است و نه مشهور اینهمه می ترسید.؟ میدانید چرا.؟ زیرا که نوشته های من ائینه ایست که هیکل شکسته تان را بشما نشان میدهد و شما بجای درس گرفتن به آئینه شکنی می پردازید. اقای کلانتری: شما و هیچ کس دیگر حق تعیین هویت بیش از 25 میلیون تورک ایرانی را ندارید. و اگر امروز بطرز مسالمت آمیز هویت مارا قبول نکنید در آینده با زور هم که شده به حلقوم تان خواهیم چپاند. از سرنوشت رقت بار شاه تان درس بگیرید. من هم نژادی با سگ را به هم نژادی باامثال شما و شاعر مغز معیوب دلقکی بنان چیمه و با داریوش همایون و امیر انتظام و احسان یار قاطر و دیکران ترجیح میدهم. ما ایرانی هستیم و اگر به حقوق برابری باور نداشته و احترام ما را نگه ندارید روزی راهتان را کشیده و خواهید رفت وما دستان شرور تان را از سر مان کوتاه خواهیم کرد.

-- سهند ، Feb 1, 2007

حال که دل آقاي سهند با اين کار خنک شد بهتر است به سفارش پدر مرحوم شان عمل کنند و زحمت بازگشت به اين «چشمهء بي آب» را به خودشان ندهند. // عبدی کلانتری

-- عبدی کلانتری ، Feb 1, 2007

آقا بی خیال! هرکدام از ما به خاطر تعلق به یک زبان، مذهب و عقیده دارای شیوه خاص خودمان هم هستیم و من انکار نمی کنم که آقای کلانتری دارای یک تفکر خاص است که لزوما هم با نظر ما موافق نیست. ولی آقای سهند این امر هم رایج است که هر سایتی برای خود یک اقتضائات و الزاماتی دارد. حال ممکن است شما نظری را توهین حساب نکنید و شخصی مثل آقای کلانتری آنرا توهین به حساب آورد که صدالبته در آن سلیقه هم دخیل است. به هرحال هرکدام از ما دارای یک سلیقه و طرز فکر هستیم.
در جواب آقایانی که ایران را منحصر در آریا می کنند و حتی می خواهند نام دریای عمان را به سیستان(یا آریا)برگردانند می گویم اگر ترکها و ترکمنها، بلوچها، کردها، عربها و اهل سنت خراسان و هرمزگان را از ایران جداکرده و بگوییم سرزمین ایران سرزمین پارس و آریاست فکر می کنم یزد و کرمان و اصفهان بتوانند به عنوان ایالت فارس نشین همجواری خوبی باهم داشته باشند. ایرانی ایرانی است: چه ترک باشد، چه فارس، چه ترکمن و عرب و کرد. چه سنی باشد و چه شیعه و زرتشتی و ارمنی و سایرین.
همه ی آنها باید در حقوق مساوی باشند.اگر غیر از این باشد همان بلایی سرمان خواهد آمد که در طول دوران گذشته برما رفته است. اقلیتها یک واقعیت هستند و نمی توان ماه را پشت ابر نگاه داشت. موفق باشید

-- ترکمن ، Feb 1, 2007

علت سر بر اوردن یک حزب اسلامگرا در ترکیه به نظر من به دلیل احیای هویت اسلامی در ترکیه نیست بلکه ناتوانی دیگر احزاب در عملی کردن وعده هایشان بود.فکر می کنم این نکته از نظر نویسنده دور مانده باشد. ترکهایی که رویای پیوستن به اتحادیه اروپا را دارند باید از رجب طیب اردوغان برای اجرای برنامه های اقتصادی اش حمایت کنند و همزمان تظاهر رندانه ی او به اسلامگرایی را با انتقادهای کوبنده به چالش بکشند.اردوغان سعی دارد امرای ارتش ترکیه را-که همواره پاسداران واقعی سکولاریسم بوده اند- خلع قدرت کند.روندی که علی رغم نهادینه شدن سکولاریسم در بدنه طبقه متوسط ترکیه هنوز هم می تواند خطرناک باشد.

-- سارا ، Aug 14, 2007

salam
maghaleye khubi bud.

-- kheirollah ، Jan 12, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)