تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

درستايش ترديد: مقايسه احمدی نژاد و خاتمي

نوشته ميثم صدر


(I)

اصطلاح ِ «تضاد ميان نظر و عمل» يعني اينکه فرد نظر و عقيده‌اي داشته باشد، و نتواند خودش و ديگران را توجيه کند که عقيده و عملش هم‌راستا و سازگار هستند. اگر ديگران (و بيش از همه خودش) در اين مورد که حرف و عمل ِ او يکي بوده، قانع نشوند، آن وقت افکار ِ عمومي بوي عدم صداقت و تزوير به مشامشان مي خورد، و فکر مي‌کنند که او به چيزهايي که مي‌گويد و کاري که مي‌کند، اعتقادي ندارد. تزوير درست يعني همين؛ يعني اينکه فرد کاري کند که به آن اعتقاد ندارد، اما وانمود کند که اعتقاد دارد.


صداقت اما الزاما به معني نشان دادنِ هم‌خواني ِ نظر و عمل نيست، بلکه گاهي اوقات هم، به معني ِ برهنه گذاشتن و برجسته کردنِ تضاد ميانِ آن دو (نظر و عمل) است. اين‌قبيل صداقت‌ها را آدم زماني برمي‌گزيند که به تجربه مي‌فهمد، کنار ِ هم چيدن و سازگار کردنِ انديشه و عمل سخت‌تر از آن است که به اين زودي‌ها به ثمر بنشيند، پس لاجرم اميدوارانه انتظار مي‌کشد و ناتواني و ترديدش را همچون يک راه‌حل و يک وضعيتِ موجّه در کف دستانش مي‌گيرد. مثلا آدمي که در گرفتن ِ يک تصميم دشوار ترديد نشان مي‌دهد، و در نهايت به اقتضاي بودن‌اش يک راه را انتخاب مي‌کند و پيش مي‌رود، شخصيتِ مقبول‌‎تري به جا مي‌گذارد. شکي که آشکارا به بيان در آيد نشانه‌اي از تلاش ِ دروني براي غلبه بر تضادِ نظر و عمل است، تلاشي حقيقت‌جويانه، حتي اگر در بسياري از اوقات به نتيجه‌ي دلخواه نرسد. رفتار ِ مردّدي که شک را به صورتِ آشکار در خود دارد، اين شانس را به فرد مي‌دهد که از تزوير و فريبکاري، و از چفت کردنِ زورکي ِ عقيده و کار طفره برود. در اين معني، «ترديد» دقيقا نقطه‌ي مقابل ِ «فريب» است. من حاضرم مردّد باشم، اما مزوّر نه.

(II)
هرکس در ايران مسلمان باشد لابد تا اندازه اي درباره‌ي دين و اخلاق فکر کرده است. اگر چنين کاري کرده باشد، درمي‌يابد که اين مسائل به شدت چالش‌پذير و قابل تجديد نظر هستند و نمي‌شود قاطعانه درباره‌شان حکم داد و تصميم گرفت. در زمانه‌ي ما راه‌حل ِ «ترديد»، راه‌حلي است که در مقابل ِ قطعيتِ مزوّرانه‌ي «طرد و انکار»، و «پذيرش و تصديق» اتخاذ شده است. مزورانه از آن رو که دشواري و پويايي ِ اين قبيل مسائل را ناديده مي‌گيرد و يک جوابِ قاطع و دندان‌شکن در آستين دارد. در «مکتبِ ترديد» همواره چالش ميانِ نظر و عمل، ميانِ اخلاق و عمل اخلاقي، و ميانِ عقيده و عمل ديني، به توجهِ مدام گرايش دارد و به طور پيوسته بازنگري مي‌شود، تا دشواري و سختي ِ تصميماتِ مبتني بر آن عيان شود. در اينجا به تأخير انداختن ِ قضاوت، و شک در راه و روش ِ بودن، مهمترين شاخصه‌ است.

(III)
محمد خاتمي رئيس‌جمهور ِ مردّد و محبوبِ من بود. ترديدش در عرصه‌ي سياست، عبدالکريم سروش را به کاربردِ لفظ «مذبذب» کشاند [لينک]. آدم ِ سياسي نبايد مردد باشد. شايد درست به همين دليل است که سياست نقطه‌ي مقابل ِ ترديد، و درست معادل با فريب جايابي شده است. آن‌هم در ايران که هميشه‌ باور داشته‌اند و گفته‌اند «سياست يعني دروغ، يعني نيرنگ». سياست‌مدار براي دنيا راه‌حل‌هاي قطعي و هميشه‌حاضر دارد. آدم ِ سياسي ماهيتا بايد فريبکار باشد، فريبکاري از نوع مصلحت‌انديشانه، که شائبه‌ي حقيقت‌جويي از وجودش رحلت کرده و حقيقت برايش بازتابي از «نتيجه» است. آدم سياسي بايد بتواند تصميماتِ قاطع بگيرد. خاتمي به همين دليل هيچ‌گاه به يک آدم ِ سياسي تبديل نشد. شريف‌تر از آن ماند که سياسي بشود. اشتباهش هم همين بود؛ او در زمان و مکانِ نامناسبي خود را قرار داد. کوچک بود يا بزرگ نمي‌دانم، اما اندازه‌ي صندلي ِ سياستِ ايران نبود. ولي محمود احمدي‌نژاد نشان مي‌دهد که خوب اندازه است. او اهل ِ سياست است و راست و محکم حرف مي‌زند. دشمن دارد. دشمن، آدم را به سمتِ قطعيت مي‌سُراند. سياستِ خارجي‌اش با هيزم ِ دشمن و دسيسه‌هاي بيروني گرم مي‌شود. سياستِ داخلي‌اش هم جنگ-بازار است (حرف‌هاي قاطعانه‌ي آقاي صفارهرندي اين را مي‌گويد. آدمي که داد مي‌زند سياسي (قاطع / فريبکار) است، اما يک پُستِ فرهنگي (مردّد / هراسان) را اشغال کرده است).

حالا به نظر من، وبلاگ نوشتن و ناخونک زدن به انبانِ ژست‌هاي مدرنِ استاديِ دانشگاه و متخصص شهرسازي و عناوين ديگر اصلا محمود احمدي‌نژاد را به يک چهره‌ي فرهنگي، اهل ِ فکر، دردِ دين‌دار و حقيقت‌جو تبديل نمي‌کند. جماعتِ شبيه به او، پويايي ِ لازم براي دين‌داري را ندارند. براي من و ذهن ِ رمانتيک‌ام، احمدي‌نژاد يادآور ِ «محتسب» است ــ همانقدر قاطع، همانقدر حاويِ تزويرــ و خاتمي يادآور ِ «حافظ» ــ همانقدر گيج، مردّد و آشنا. اگر بخواهم دسته‌بندي تئوريک کرده باشم، احمدي‌نژاد را در طيفِ مسلمانانِ راديکال جاي مي‌دهم و خاتمي را در طيفِ مسلمانانِ تجدّدگرا. دسته‌ي اول، قاطعانه، سياست‌شان عين ِ ديانت‌شان است، و دسته‌ي دوم، ترديدآميز، مي‌کوشند بين دين و زيستن‌شان، بين اخلاق و عمل‌شان، توازني نوين بيابند. شما هم اين دو نمونه‌ي آرماني را با هم مقايسه کنيد، در ميانِ ايرانيان آشنا زياد مي‌يابيد.

ميثم صدر
meisam.sadr@gmail.com

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

نمي دانم تا چه اندازه مقايسه خاتمي با حافظ درست است ، اما درباره احمدي نژاد همين قدر مي دانم كه اگر قرار باشد كشور به سامان برسد فقط به دست اوست زيراكه شما خود ذكر كرديد كه خاتمي مرد عمل نبود و رفتاري مذبذب گونه داشت ، اما احمدي نژاد اگر هم دچار قاطعيت است مرد عمل است و من نمي دانم چرا شما قاطعيت را ويژگي منفي مي دانيد و اصولا به سياست ما عين ديانت ماست انتقاد وارد نموده ايد

-- دكتر ذوقي ، Dec 8, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)