خانه > سید ابراهیم نبوی > از این ستون به آن ستون > صدای زنگوله بزغالهها | |||
صدای زنگوله بزغالهها خبرهای هفته با سلام، این جانب علاصغر از دگولس پرس، خبرهای بیرجند و علم و صنعت و رفسنجانی و پادشاه اسپانیا که به چاوز گفت خفه بمیر و سارکوزی که قطارهاش اعتصاب کردند و حسین شین که قهرمان انتقاد شد و هامانه که توی وزارتخونه نمیرفت، نوذری رو هم برد و پاکستان و چند جای دیگر را به سمع و عمل شما میرساند. محمود نفتی در هفته گذشته ابتدا به روستای کوشکک و سپس به بیرجند رفت. وی چون به وعدههای سال گذشته خودش در این منطقه عمل نکرده بود و مردم این روستا هم آلزایمر نگرفته بودند، برای روستاییان تعدادی عروسک، دوچرخه و واکمن هدیه برد. روستاییان شعار میدادند: «واکمن دوستت داریم.» عدهای دیگر از روستاییان هم گفتند «دوچرخه هستهای حق مسلم ماست» محمود نفتی در این سفر پس از دیدن تعدادی گوسفند که از روستا عبور میکردند، اعلام کرد: «کسانی که به سفرهای شهرستانی من انتقاد میکنند، از بزغاله کمتر میفهمند.» روزنامه کیهان نوشت:«سخنان ایشان تحریف شده است و وی گفته است کسانی که منافق هستند از چارپایان کمتر میدانند.» رجانیوز نیز گفت که اصل جمله محمود نفتی این بود که «دشمنان ظهور امام زمان از بزغاله هم بیشعورتر هستند» روزنامه رسالت گفت: «جمله اصلی احمدینژاد در بیرجند این بود که بزغالهها هم آدمند و برای زندگی لازمند. چرا اصلاحطلبان آنها را آزار دادند.» همچنین روزنامه دولتی ایران نوشت که «رییس جمهور در خراسان به کشتار کابویهای آمریکایی که بزغالهها را میکشند، اعتراض کرد.» محمود نفتی یک روز بعد به دانشگاه علم و صنعت رفته و در آن جا با دانشجویان دانشگاه امام صادق و دانشگاه امام حسین ملاقات کرد. آگاهان گزارش کردند که این ملاقات یک دیدار خانوادگی بین احمدینژاد و فامیل بود که به همین دلیل کسی را راه ندادند، پلیس سه نفر از دانشجویان علم و صنعت را که تصمیم داشتند وارد دانشگاه خودشان شوند، بازداشت کرد. وی در سخنرانی خود در این دانشگاه گفت: «من خائنین و جاسوسان را معرفی میکنم.» وی گفت: «امام زمان جلسه دانشگاه کلمبیا را اداره میکرد.» یک کارشناس امام زمان به خبرگزاری ما گفت: «از این به بعد هر کسی به احمدینژاد فحش داد، ممکن است امام زمان باشد. حتماً اسمش را بپرسید.» همچنین آقا محمود نفتی طی یک شیرینکاری - خالیبندی اعلام کرد: «ما با رهبری مینشینیم و به طرحهای هستهای مخالفان میخندیم.» خواهر امیری پاسخ داد: «ای رو آب بخندین.»
آقام یور مسجتی خوان کارلوس دومینیگو سروانتس خورخه لوییس سانتیاگوی دوازدهم پادشاه محترم اسپانیا در یک مهمانی رسمی که ولادیمیر چاوز رییسجمهور ونزوئلا که خودش را مادامالعمر رییسجمهور کرده است و داشت پشت میکروفون به بقیه فحش میداد که واسه چی دیکتاتور هستید، یواشکی اظهار داشت: «چاوز! بسه! بیا کنار ...» با این وجود ولادیمیر چاوز از میکروفون دست برنداشت. به همین دلیل پادشاه اسپانیا به سیم آخر زد و به وی اظهار داشت: «اوی! مرتیکه! چرا خفه نمیشی؟» یک هفته پس از اهدای این دستهگل، آقا ولادیمیر کاسترو که همچنان محکم به تخت بسته شده که بقیه کوبا را هم خراب نکند، نسبت به ترور احتمالی چاوز ابراز نگرانی کرد. وی گفت: «اگه این بمیره، کی پول بیمارستان من رو حساب کنه؟» در همین روزها نیز پلیس ونزوئلا به دانشجویان این کشور که نسبت به تغییرات چاوز در قانون اساسی اعتراض داشتند، حمله کردند و تعدادی از آنها را کتک زده و چند نفر را دستگیر کردند. ولادیمیر چاوز اعلام کرد که به زودی برای هفتمین بار به ایران میآید تا با محمود نفتی دیدار کند. وی در مورد علت دیدار خود گفت: «دفعه قبل محمود به من گفت اگر دانشجویان سر و صدا دادند، آنها را بگیریم. اما یادش رفت که بگوید وقتی آنها را زندانی کردیم، چه کارشان کنیم؟» در این لحظه یک خبربسیار جالب و غمناک را به اطلاع میرساند. بعد از ۱۵ سال دوری و فراق و ندیدن همدیگر، واقعاً خیلی چیز سختی است؛ بعد از ۱۵ سال، یعنی ۱۵ تا ۱۲ ماه که هر کدوم ۳۰ روز میشه، نخستوزیران کرده جنوبی و کره شمالی از همدیگر دیدار کردند ... نمایشگاه مطبوعات امسال تشکیل و دولت بعد از توقیف ۱۰ روزنامه در دو سال گذشته تصمیم گرفت به منتقدین خود جایزه دهد. به همین دلیل جایزه منتقدین دولت به طرفداران آن از جمله آقام حسین شین و اکبر الف از کیهان و رسالت اهدا شد. دولت که تا به حال با بردباری تمام ۱۰ روزنامه و مجله را تعطیل کرده است، اعلام کرد: «دولت بردبارانه برخی رفتارهای رسانهها را تحمل میکند.» محمود نفتی گفت: «این دولت پرچمدار نقد از خود است.» وی افزود: «باید فضای کار را برای کار خبرگزاران باز کرد.» در همین راستا، زندان اوین اعلام کرد که فضای کار برای کلیه خبرگزاریها در این زندان باز است. در راستای همین فضای باز، کتاب جدید آقا گابریل گارسیا کارل مارکز در ایران توقیف شد. رییس جمهور مجدداً اعلام کرد: «دولت از انتقادات سازنده استقبال میکند.» به همین دلیل حشمتالله طبرزدی یک ساعت بعد از استقبال دولت از انتقادات سازنده پس از هفت سال زندان، مجدداً زندانی شد. آقام جواد لاریجانی گفت: «مجازات بستن برای «روزنامهها» افراطی است.» دولت نیز ضمن تأیید اظهارات آقا جوادشون، چون هیچ روزنامهای باقی نمانده بود، سایت اینترنتی «زنستان» را توقیف کرد.
به دنبال معرفی دو نفر از سوی رییسجمهور به مجلس برای وزارت نفت و صنایع و معادن هر دو نفر بعد از این که به مدت هفت ثانیه به نمایندگان معرفی شدند، قرار شد دو مخالف و دو موافق در مورد آنها حرف بزنند، ولی فقط چهار موافق و یکی از مخالفان وزارت ارشاد خاتمی سخنرانی کرد. سپس هر دو نفر وزیر شدند. آگاهان اعلام کردند که هنوز اسم این افراد در نشریات معرفی نشده و نیازی هم به معرفی آنها نیست. قطارها در فرانسه از حرکت باز ایستادند. واسه چی؟ به خاطر این که اعتصابات گسترده این کشور را تکان داد و در عرض ۴۸ ساعت خواهر و مادر ولادیمیر سارکوزی در جلوی چشم وی حاضر شدند. ولادیمیر سارکوزی خواستار پایان فوری اعتصابها شد؛ اما کارگران که خواستار عقبنشینی وی از طرح اصلاح نظام بازنشستگی که یک چیز کارگزینی و پرسنلی است، هستند، در این اعتصاب از کلماتی مانند تاگل سارکوزی و سارکوزی پوتین و سارکوزی مقد استفاده میکردند که خیلی بیتربیتی است، شما اگه سنپایین هستین، دنبال این چیزها چی؟ نباشید! در این قسمت برنامه، از شما درخواست میشود، به یک گزارش از زندگی حیوانات در جهان که خیلی موجودات مهمی هستند، توسط علیاکبر خوشحال توجه فرمایید... گزارش ویژه خبری: باغ وحشی به نام سیاست ایران علی اکبر خوشحال از بمبئی هند گزارش میدهد. در حالی که سه ماه پیش دولت بوش توسط سردبیر روزنامه کیهان به عنوان الاغ و شخص بوش به عنوان گاو معرفی شد؛ در حالی که چهار سال قبل یک روزنامه به دلیل تشبیه یک روحانی به یک تمساح تعطیل شد؛ در حالی که فیلم پرشکوه مارمولک با بازیگری پرویز پرستویی پرده سینما را کنار زده و به پشت پرده سیاست پرداخت؛ در حالی که روزنامه ایران، به دلیل تشبیه مردمان ترک به سوسک برای همیشه از یک روزنامه موفق پرخواننده تبدیل به یک روزنامه دولتی شد؛ در حالی که کاریکاتوری در روزنامه شرق که به جای اسب شطرنج، الاغی را به تصویر کشیده بود و به همین دلیل توقیف شد؛ رییسجمهور مملکت، در یک سخنرانی در خراسان به منتقدان خود نام بزغاله داد. تا قبل از این آیت الله حسنی، موفق شده بود به اصلاحطلبان نام حیوان داده و مجلس را طویله قلمداد کند. آگاهان این حضور دائمی حیوانات در فضای سیاسی ایران را ستایش کردند و بسیاری از انجمنهای حمایت از حیوانات توجه خود را به فضای سیاسی ایران معطوف نمودند. اما دنیای حیوانات در هفته گذشته دنیای آرامی نبوده. چرا که یک قلاده ببر گرسنه، در منطقه پریمورسکی خاور دور روسیه چند کوهنورد را گرفتار کرد و آنها ساعتها آن جا ماندند تا کمیته امداد روسیه رسیده و آنها را نجات داد. ساعاتی پر از اضطراب، چشمان وحشی ببر گرسنهای که ۲۴ ساعت میدرخشید و دهها مرد سرما زده که از ترس و سرما میلرزیدند. اما کارشناسان گفتهاند فقط ۴۵۰ قلاده از این نوع ببر در این منطقه باقی مانده است. گفته میشد یک مربی حیوانات وحشی که به داد این کوهنوردان رسیده بود، فقط با گفتن یک کلمه کاری کرد که این ببر عظیم و خشمگین فرار کرده و به سرعت برود. این کارشناس به ببر نزدیک شده و به او گفت: «استالین» ... کلمهای که ببر را ترساند و رماند.
در فاصله چند ده هزار کیلومتری تراژدی ببر گرسنه پریمورسکی روسیه، در هندوستان داستان شبه کمدی سلوا کمار ۳۳ ساله جریان داشت. این مرد در سن ۳۳ سالگی با یک سگ ازدواج کرد. در هندوستان ازدواج با سگ برای آمرزش کلیه گناهان توصیه میشود. مادر سلوا کمار که عروس را انتخاب کرده بود، دندانهایش را به خوبی نگاه کرد و برای عروسی سگ مذکور را حمام برده و به او ساری نارنجی پوشاندند. عروس نیز از کیک مخصوص خورده و مراسم برگزار شد. آیا عروس یا داماد کدام یک بهتر بودند، خدا میداند ... داماد گفته بود که ۱۵ سال قبل دو سگ را کشته و به درخت آویزان کرده بود و چون بعد از این واقعه دست و پای او فلج شده و شنوایی یکی از گوشهایش را از دست داده بود، گفت که پس از ازدواج با این سگ انتظار دارد درمان پیدا کند. اما ازدواج حیوانات در همه جا به این سادگی نیست، خبرگزاری انتخاب اعلام کرده است که موشها با قوم و خویشان نزدیک خود ازدواج نمیکنند، با این خب دنیای حیوانات تکان خورد. به راستی موشها با چه کسی ازدواج میکنند؟ علیاکبر خوشحال، دگولس پرس، بمبئی به ادامه اخبار توجه فرمایید به دنبال این که محمود نفتی در بیرجند مخالفان خود را بزغاله، و در دانشگاه علم و صنعت آنها را خائن خطاب کرد و گفت بعضیها میخواهند اوضاع کشور را خطرناک نشان دهند، آقا اکبر خندان، اهل رفسنجان نیز وی را به طور لایت و مخفی «ناشی» خطاب کرده و گفت: «اوضاع خطری و جدی است. خیلی هم جدی است. برخی رفتارهای ناشیانه نکنند.» اما شوهر شمسی پهلوون اعلام کرد: «شرایط کشور نگرانکننده نیست. برین خونه بخوابین» از طرف دیگر آقا محمد سلامتی گفت: «چی چی خطرناک نیست؟ شما دلیل بیاورید که شرایط عادی است.» اما آقا الهام گفت: من شیش تا کار دارم با یه زن که باهاس برم به اینها برسم. وقت ندارم جواب بدم.
بنا به اعلام خبرگزاریها، یک گروه برادران بسیجی خفن، با دراویش نعمت اللهی گنابادی درگیر و در بروجرد تقریباً حکومت نظامی اعلام شد. برای عبرت سایرین نیز ۵۰۰ یا ۶۰۰ نفر از این دراویش دستگیر شدند. دیگر هیچ خبری نیست، خدا نگهدار شما. در پایان از شما در خواست میشود به یک گزارش دیگر از علی اکبر خوشحال در مورد سینما توجه فرمایید. ۱۰ گانگستر برای ۱۰۰ سال علی اکبر خوشحال از لس آنجلس گزارش میکند. در حالی که گانگسترهای سیاسی جهان همچنان مشغول قتل و غارت مردم هستند و مافیای پول و قدرت در دنیا بیداد میکند، یک نشریه معتبر خارجی، ۱۰ بازیگر را که بهترین نقشهای گانگستر را بازی کرده بودند، به جهانیان معرفی کرد.
آل پاچینو، به خاطر فیلم صورتزخمی به عنوان بهترینهای سینمای گانگستری معرفی شدند. سینمای گانگستری با آن اسلحههای زیر بغل، با آن محبت پدرانه مارلون براندو و وفای خانوادگی او، با آن موسیقی جادوگرانه انیو موریکونه و با خیلی چیزهای دیگر که در ماهنامه سینمایی فیلم به مدیریت مسعود مهرابی و هوشنگ گلمکانی بارها معرفی شده است، همیشه در خاطرهها خواهد ماند. اکنون سؤال بزرگ این است: آیا سینمای گانگستری باز هم چهرههای بزرگی به دنیا معرفی میکند؟ یا نمیکند؟ شاید پاسخ به این سؤال مشکلات قرن ما را حل کند. علی اکبر خوشحال، دگولس پرس، هالیوود، لس آنجلس آلبوم عکسهای یادگاری آلبوم عکسهای من
تازه سه هفته بود که با شیرین آشنا شدم، شیرین موهایش را بافته بود. آخرین عکس با پدرم، دو روز بود که ایشان از کوبا برگشته بود، یک هفته قبل از مرگش موتاسیون دیروز، پارسال، چندین هزار سال دیروز، پارسال دیروز، پارسال، چندین هزار سال دیروز ریسمان کلفتش دیروز، پارسال، چندین هزار سال داروین! سخن بگو! نامش چنین نمود، آقای داروین یک روز پیر ما تمساح میشود ما گفتهایم سوسک، بستهاند اسبی در این میان داروین! ما گمشده را کشف کردهایم آری! بعد از ۲۰۰ سال بزغالهها نقد میکنند نازلی احساس( معصومه مستشار) پرسش و پاسخهای زمانه امروز در سی و یکمین برنامه از این ستون به آن ستون، به سؤالاتی که مستقیماً به برنامه و مجریان برنامه مربوط است، پاسخ میدهیم ... سجاد طاهرزاده: در مورد مخاطبان داخل ایران میخواستم بگویم که سرعت اینترنت پایین است. من هم دوست دارم برنامه شما را بشنوم؛ چه گناهی کردهام که ماهواره ندارم؟ اینجا سرعت اینترنت پایین است. لطفاً راهی برای آن پیدا کنید. مازیار: فونت روزآنلاین بسیار بد و آزاردهنده است، خواندنش سخت است. تو رو خدا بهشون التماس کنید درستش کنند. مهدی: برنامه را کوتاهتر کنید تا مغزدارتر شود. قسمت شعر را من نگاه نمیکنم، جالب نیست.
پریزاد: قسمت نازلی تحسینبرانگیزه. هر هفته منتظر شعر نازلی هستم. داوید: این که جوابهای کامنتها رو توی برنامه میدین خیلی باحاله، بیسکویت بیسکویت... بینام: لینک صوتی بگذارید، این صد بار. مجید: برنامه تلویزیونی بسازین تا هر شب ببینیمتون. صالح: متن اخبار جذاب نیست. بینام: جالب بود، موفق اولاسن.... داوید: چرا متن «خندهدارها را بصورت پیس رادیویی اجرا نمیکنید؟» نظرتان را برای من بفرستید.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
آقای نبوی من کارهاتون رو دنبال میکنم و در کل خیلی باحالی هم شما و هم دوستتون نیک آهنگ . این برنامت رو هم فایل صوتیشو دانلود میکنم و خیلی حال میکنم . لحجتون هم عالیه . و خبرهایی هم که هر هفته انتخاب میکنین به نظر من بسیار عالی انتخاب میشه . مرسی مرسی .
-- سکرت ، Nov 20, 2007به شخصه هر هفته برنامتون رو گوش ميكنم و خيلي دوس دارم. شخصيتهاي علي اصغر و علي اكبر خوشحال و نازلي خانوم كه ارادت ويجه اي چي؟ بهشون داريم، همه رو دوست دارم ولي به شخصه بخش اخبار رو ترجيح ميدم طولاني تر باشه. گزارش هاي علي اكبر هم باحاله و غير سياسي بمونه خيلي خوبه. نازلي خانوم هم كه واقعني از شاعرهاي تك اين سرزمين هستن و من به وجودشون و اشعارشون افتخار ميكنم. پارادوكسها هم بعضياش سخته ولي كلا جالبه! نبوي جان روحت شاد! خدا تو را رحمت كناد!
-- pezz ، Nov 20, 2007آقا اون «د» در جواد، اینجا «ت» تلفظ می شه؟ جوات؟
بابا ادبیات!
-- محمد ، Nov 20, 2007تو دیگه کی هستی؟ دستت چی؟ درد نکنه که واسه ما این چیزها رو روشن کردی، دیگه از این به بعد خودمون یه پا از نظر ادبی گابریل گارسیا شدیم
مخلص و ارادتناک
عل اصغر
I like your program, but these noises between news is annoying
ترجمه توسط عل اصغر: حاجی! من برنامه شما رو چی؟ دوست دارم، اما این سروصدا و آخ و اوخی که وسط خبرهاتون ول می کنین، عمرا حال ما رو گرفته.
-- بدون نام ، Nov 20, 2007توضیح: چشم داداش! بهش می گم.... اوی حسن گلگیر! حرف آقا رو گوش کن دیگه، حالا دیگه یه حرفی گفته روش رو زمین ننداز.
عل اصغر
لینک صوتی دانلود نمیشود. میشود آن را چک کنید؟
-- امین ثابتی ، Nov 21, 2007ba dorod khedmat agham aghay nabavi agham man az kermonam baranamaton ghshangeh ama mikhasam begam kermonya megan khoshal nah khoshhal agham jan ino lahaz konin ma khodam mekham baton hamkari konam ama nemidonam chejor misheh ke iyjori besheh.gorbonet bram elahi khoda margam bedeh negofty chto shod ke ito shod????nebavijon
قربونت بشم
-- arash naderi az gelgium ، Nov 22, 2007دستت درد نکنه، تو ای برنامه ای دفعو درستش کردم، ما گفتیم حالو که اومدیم آمستردام یه کمی تهرونی بشکنیم ور خاطر همی به جا خوشال گفتیم خوشحال، ای طو شد که اوطو شد.
عل اکبر خوشال
ba dorod mojadad mekhastam be arz brsanam ke in klid taghyr zban ke ghozashteh shodeh hich kari anjam nmedham pas faydash chyst?nedrood.
-- arash irany ، Nov 22, 2007اقای نبوی شما از استاد فرود فولادوند خبری ندارید؟
-- m3hraan@yahoo.com ، Nov 25, 2007جناب آقای نبوی با عرض سلام
-- مهراد ، Nov 26, 2007مثل همیشه برنامه هایتان را دنبال کردم و دقایقی چند که آنها را شنیدم لذت بی پایانی بردم،اما در مورد رادیو تاکسی،که هم برنامه بسیار جالبی است و هم اسم جالبی دارد،بین 3 برنامه ارائه شده ،برنامه دوم را میتوان یک برنامه کامل هم از حیث ادای مطلب و هم از لحاظ طنز ،بی نظیر دانست، و لحظه های کوبنده که مثل پتک ناگهانی بر شنونده فرود می آمد ،خنده را از اعماق وجود بیرون می کشید.
مثل لحظه ای که دو نفر در حال بحث اشتباه هستند و می خواهند حرف خود را به کرسی بنشانند که علت گرم شدن هوا چیست؟ناگهان پیر مردی با لحجه ی بسیار جذاب لب به سخن گشوده و چون دانشمندی به تحلیل قضیه می شتابد، شنونده تا بحال فکر می کرد مردی که لحجه ندارد و مسلط حرف می زند ،مثلا اطلاعاتش کافیست اما بطور ناگهانی پیر مرد از پدیده های جوی آب و هوایی سخن می گوید،آن لحظه بود که نتوانستم جلوی خنده ی بی درنگ خود را بگیرم،مدت ها بود اين چنین نخندیده بودم،یا در آخر برنامه که باز پیرمرد میخواست بحث علمی کند،مسافر دیگر گفت:ولمون کن سر جدت...بسیار جالب بود. ای کاش آن پیر مرد با لحجه ی شیرین ترکی اش! نقش راننده تاکسی را بطور ثابت داشته باشد (و چون این کرکتر دائما پشت فرمان تاکسی است طبیعتا نباید اطلاعات عمومی داشته باشد،اما بر خلاف تصور شنونده برنامه،اطلاعات عمومی راننده بالاست و حتی بیشتر از عوام )و آن مردم دیگر ،نقش مسافران را داشته باشند.
اما برنامه سوم آنچنان که انتظار داشتیم طنز آلود نبود و به یک مناقشه سیاسی انجامید که باز هم از حیث خود جالب بود و واقعا به مانند بحث های داخل تاکسی در ایران بود.فقط در تاکسی ها در ایران اینطور نیست که یک نفر حرف بزند و دیگری صبر کند بشنود و جواب بدهد،معمولا مردم در تاکسی برای به کرسی نشاندن حرف خود،حرف طرف مقابل را قطع می کنند یا اگر صبر کنند هم باید بلافاصله بدون مکث جواب بدهند،اما در برنامه شما گویی مکث ها زیاد بود و حالت دیالوگ های غیر از درون تاکسی داشت (البته درست است که برای شخص شما سخت است که با بودن صدای چند کرکتر مکث نکنید).
بحث های داغ این اواخر در تاکسی های تهران جدا از سهمیه بنزین که راننده دائما ترافیک رانشان می دهد و میگوید ...مثلا سهمیه بندی کردن که چی بشه،بحث در مورد گرفتن موتورا هست،مثلا یه مسافر میگه فلان قلان شده ها موتورمو خوابوندن؛اون یکی میگه واسه حفظ جون خودته که کلاه کاسکت بزاری... .
فحش دادن تو تاکسی کلی راحت شده خصوصا به محمودنفتی،اما اکثرا میگن نه آقا اون که کاره ای نیست...اینا همه سیاسته ...بعد اون که میگه اینا همه سیاسته میگه شما نمی فهمید،انگار حالا خودش میفهمه!
اصولا مردم ایران اینطورین یعنی اگر یه حرفی رو حتی غلط از یکی بشنون یا فامیلشون بگه..بعد که یکی دیگه بیاد درستشو بگه ،یارو چون مغزش به اون حرف قبلیه عادت کرده الا و بلا می خواد ثابت کنه که حرف خودش درسته...وقتی مردم تو تاکسی خیط میشن دیگه مثلا یه جوری با یه مدرکی چیزی میفهمن اشتباه گفتن،بیشترشون دیگه یهو ساکت میشن ،دیگه حرف نمی زنن،یا اینکه بعد ده دقیقه بحث میگن من نمیدونم !کرایه ها هم دیگه ورودی شده 200 تومان،چند سال پیش مردم بحث میکردن سر کرایه،اما الانا دیگه آنقدر از زندگی زده شده اند که حال بحث سر 50 تومن 100 تومن ندارند،همیشه هم آدم بی منطق و زیاده خواه،راننده تاکسی می باشد،و بعد که مسافر پیاده شد،راننده رو به مسافران دیگه کرده و شروع به دفاع از خود کرده و چنین و چنان است راه می اندازد که من خودم مهندسم این کار دوممه و من به این یه قرون دو زارا احتیاج ندارم و چندین ناسزا هم به سوار مسافر پیاده شده می کند.
در آخر و روی هم رفته از شما آقای نبوی برای برنامه های بسیار جالبتان تشکر وقدر دانی می کنم. پاینده باشید.
/xیاد یه جک قدیمی افتادم،یه روز مسافره که پیاده میشه یه 1000 تومنی میده به راننده،راننده که کلی خوشش میاد برای حال دادن به مسافر میگه دست لای در نمونه...مسافر هول میشه میگه سرت لای در نمونه×