رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۵ آذر ۱۳۸۶
از این ستون به آن ستون - برنامه سی‌ و یکم

صدای زنگوله بزغاله‌ها

لینک فایل صوتی

‌ ‌

خبرهای هفته

با سلام، این جانب عل‌اصغر از دگولس پرس، خبر‌های بیرجند و علم و صنعت و رفسنجانی و پادشاه اسپانیا که به چاوز گفت خفه بمیر و سارکوزی که قطارهاش اعتصاب کردند و حسین شین که قهرمان انتقاد شد و هامانه که توی وزارت‌خونه نمی‌رفت، نوذری رو هم برد و پاکستان و چند جای دیگر را به سمع و عمل شما می‌رساند.

محمود نفتی در هفته گذشته ابتدا به روستای کوشکک و سپس به بیرجند رفت. وی چون به وعده‌های سال گذشته خودش در این منطقه عمل نکرده بود و مردم این روستا هم آلزایمر نگرفته بودند، برای روستاییان تعدادی عروسک، دوچرخه و واکمن هدیه برد.

روستاییان شعار می‌دادند: «واکمن دوستت داریم.» عده‌ای دیگر از روستاییان هم گفتند «دوچرخه هسته‌ای حق مسلم ماست» محمود نفتی در این سفر پس از دیدن تعدادی گوسفند که از روستا عبور می‌کردند، اعلام کرد: «کسانی که به سفرهای شهرستانی من انتقاد می‌کنند، از بزغاله کمتر می‌فهمند.»

روزنامه کیهان نوشت:«سخنان ایشان تحریف شده است و وی گفته است کسانی که منافق هستند از چارپایان کمتر می‌دانند.» رجانیوز نیز گفت که اصل جمله محمود نفتی این بود که «دشمنان ظهور امام زمان از بزغاله هم بی‌شعورتر هستند» روزنامه رسالت گفت: «جمله اصلی احمدی‌نژاد در بیرجند این بود که بزغاله‌ها هم آدمند و برای زندگی لازمند. چرا اصلاح‌طلبان آن‌ها را آزار دادند.» همچنین روزنامه دولتی ایران نوشت که «رییس جمهور در خراسان به کشتار کابوی‌های آمریکایی که بزغاله‌ها را می‌کشند، اعتراض کرد.»

محمود نفتی یک روز بعد به دانشگاه علم و صنعت رفته و در آن جا با دانشجویان دانشگاه امام صادق و دانشگاه امام حسین ملاقات کرد. آگاهان گزارش کردند که این ملاقات یک دیدار خانوادگی بین احمدی‌نژاد و فامیل بود که به همین دلیل کسی را راه ندادند، پلیس سه نفر از دانشجویان علم و صنعت را که تصمیم داشتند وارد دانشگاه خودشان شوند، بازداشت کرد.

وی در سخنرانی خود در این دانشگاه گفت: «من خائنین و جاسوسان را معرفی می‌کنم.» وی گفت: «امام زمان جلسه دانشگاه کلمبیا را اداره می‌کرد.» یک کارشناس امام زمان به خبرگزاری ما گفت: «از این به بعد هر کسی به احمدی‌نژاد فحش داد، ممکن است امام زمان باشد. حتماً اسمش را بپرسید.»

همچنین آقا محمود نفتی طی یک شیرین‌کاری - خالی‌بندی اعلام کرد: «ما با رهبری می‌نشینیم و به طرح‌های هسته‌ای مخالفان می‌خندیم.» خواهر امیری پاسخ داد: «ای رو آب بخندین.»


چاوز و محمود در حال شادی کودکانه؛ ما دوتا داداشیم، همیشه آب می‌پاشیم.

آقام یور مسجتی خوان کارلوس دومینیگو سروانتس خورخه لوییس سانتیاگوی دوازدهم پادشاه محترم اسپانیا در یک مهمانی رسمی که ولادیمیر چاوز رییس‌جمهور ونزوئلا که خودش را مادام‌العمر رییس‌جمهور کرده است و داشت پشت میکروفون به بقیه فحش می‌داد که واسه چی دیکتاتور هستید، یواشکی اظهار داشت: «چاوز! بسه! بیا کنار ...» با این وجود ولادیمیر چاوز از میکروفون دست برنداشت. به همین دلیل پادشاه اسپانیا به سیم آخر زد و به وی اظهار داشت: «اوی! مرتیکه! چرا خفه نمی‌شی؟»

یک هفته پس از اهدای این دسته‌گل، آقا ولادیمیر کاسترو که همچنان محکم به تخت بسته شده که بقیه کوبا را هم خراب نکند، نسبت به ترور احتمالی چاوز ابراز نگرانی کرد. وی گفت: «اگه این بمیره، کی پول بیمارستان من رو حساب کنه؟»

در همین روزها نیز پلیس ونزوئلا به دانشجویان این کشور که نسبت به تغییرات چاوز در قانون اساسی اعتراض داشتند، حمله کردند و تعدادی از آن‌ها را کتک زده و چند نفر را دستگیر کردند. ولادیمیر چاوز اعلام کرد که به زودی برای هفتمین بار به ایران می‌آید تا با محمود نفتی دیدار کند. وی در مورد علت دیدار خود گفت: «دفعه قبل محمود به من گفت اگر دانشجویان سر و صدا دادند، آن‌ها را بگیریم. اما یادش رفت که بگوید وقتی آن‌ها را زندانی کردیم، چه کارشان کنیم؟»

***

در این لحظه یک خبربسیار جالب و غم‌ناک را به اطلاع می‌رساند. بعد از ۱۵ سال دوری و فراق و ندیدن همدیگر، واقعاً خیلی چیز سختی است؛ بعد از ۱۵ سال، یعنی ۱۵ تا ۱۲ ماه که هر کدوم ۳۰ روز می‌شه، نخست‌وزیران کرده جنوبی و کره شمالی از همدیگر دیدار کردند ...

***

نمایشگاه مطبوعات امسال تشکیل و دولت بعد از توقیف ۱۰ روزنامه در دو سال گذشته تصمیم گرفت به منتقدین خود جایزه دهد. به همین دلیل جایزه منتقدین دولت به طرفداران آن از جمله آقام حسین شین و اکبر الف از کیهان و رسالت اهدا شد.

دولت که تا به حال با بردباری تمام ۱۰ روزنامه و مجله را تعطیل کرده است، اعلام کرد: «دولت بردبارانه برخی رفتارهای رسانه‌ها را تحمل می‌کند.» محمود نفتی گفت: «این دولت پرچم‌دار نقد از خود است.» وی افزود: «باید فضای کار را برای کار خبرگزاران باز کرد.» در همین راستا، زندان اوین اعلام کرد که فضای کار برای کلیه خبرگزاری‌ها در این زندان باز است.

در راستای همین فضای باز، کتاب جدید آقا گابریل گارسیا کارل مارکز در ایران توقیف شد. رییس جمهور مجدداً اعلام کرد: «دولت از انتقادات سازنده استقبال می‌کند.» به همین دلیل حشمت‌الله طبرزدی یک ساعت بعد از استقبال دولت از انتقادات سازنده پس از هفت سال زندان، مجدداً زندانی شد.

آقام جواد لاریجانی گفت: «مجازات بستن برای «روزنامه‌ها» افراطی است.» دولت نیز ضمن تأیید اظهارات آقا جوادشون، چون هیچ روزنامه‌ای باقی نمانده بود، سایت اینترنتی «زنستان» را توقیف کرد.


کاسترو: تهرون تهرون که می‌گن شهر قشنگیه ... مارکز: ... ولی کتاب آدم رو چاپ نمی‌کنن ...

به دنبال معرفی دو نفر از سوی رییس‌جمهور به مجلس برای وزارت نفت و صنایع و معادن هر دو نفر بعد از این که به مدت هفت ثانیه به نمایندگان معرفی شدند، قرار شد دو مخالف و دو موافق در مورد آن‌ها حرف بزنند، ولی فقط چهار موافق و یکی از مخالفان وزارت ارشاد خاتمی سخنرانی کرد. سپس هر دو نفر وزیر شدند. آگاهان اعلام کردند که هنوز اسم این افراد در نشریات معرفی نشده و نیازی هم به معرفی آن‌ها نیست.

***

قطارها در فرانسه از حرکت باز ایستادند. واسه چی؟ به خاطر این که اعتصابات گسترده این کشور را تکان داد و در عرض ۴۸ ساعت خواهر و مادر ولادیمیر سارکوزی در جلوی چشم وی حاضر شدند. ولادیمیر سارکوزی خواستار پایان فوری اعتصاب‌ها شد؛ اما کارگران که خواستار عقب‌نشینی وی از طرح اصلاح نظام بازنشستگی که یک چیز کارگزینی و پرسنلی است، هستند، در این اعتصاب از کلماتی مانند تاگل سارکوزی و سارکوزی پوتین و سارکوزی مقد استفاده می‌کردند که خیلی بی‌تربیتی است، شما اگه سن‌پایین هستین، دنبال این چیزها چی؟ نباشید!

***

در این قسمت برنامه، از شما درخواست می‌شود، به یک گزارش از زندگی حیوانات در جهان که خیلی موجودات مهمی هستند، توسط علی‌اکبر خوشحال توجه فرمایید...

گزارش ویژه خبری: باغ وحشی به نام سیاست ایران

علی اکبر خوشحال از بمبئی هند گزارش می‌دهد.

در حالی که سه ماه پیش دولت بوش توسط سردبیر روزنامه کیهان به عنوان الاغ و شخص بوش به عنوان گاو معرفی شد؛ در حالی که چهار سال قبل یک روزنامه به دلیل تشبیه یک روحانی به یک تمساح تعطیل شد؛ در حالی که فیلم پرشکوه مارمولک با بازیگری پرویز پرستویی پرده سینما را کنار زده و به پشت پرده سیاست پرداخت؛ در حالی که روزنامه ایران، به دلیل تشبیه مردمان ترک به سوسک برای همیشه از یک روزنامه موفق پرخواننده تبدیل به یک روزنامه دولتی شد؛ در حالی که کاریکاتوری در روزنامه شرق که به جای اسب شطرنج، الاغی را به تصویر کشیده بود و به همین دلیل توقیف شد؛ رییس‌جمهور مملکت، در یک سخنرانی در خراسان به منتقدان خود نام بزغاله داد. تا قبل از این آیت الله حسنی، موفق شده بود به اصلاح‌طلبان نام حیوان داده و مجلس را طویله قلمداد کند.

آگاهان این حضور دائمی حیوانات در فضای سیاسی ایران را ستایش کردند و بسیاری از انجمن‌های حمایت از حیوانات توجه خود را به فضای سیاسی ایران معطوف نمودند.

اما دنیای حیوانات در هفته گذشته دنیای آرامی نبوده. چرا که یک قلاده ببر گرسنه، در منطقه پریمورسکی خاور دور روسیه چند کوهنورد را گرفتار کرد و آن‌ها ساعت‌ها آن جا ماندند تا کمیته امداد روسیه رسیده و آن‌ها را نجات داد. ساعاتی پر از اضطراب، چشمان وحشی ببر گرسنه‌ای که ۲۴ ساعت می‌درخشید و ده‌ها مرد سرما زده که از ترس و سرما می‌لرزیدند. اما کارشناسان گفته‌اند فقط ۴۵۰ قلاده از این نوع ببر در این منطقه باقی مانده است.

گفته می‌شد یک مربی حیوانات وحشی که به داد این کوهنوردان رسیده بود، فقط با گفتن یک کلمه کاری کرد که این ببر عظیم و خشمگین فرار کرده و به سرعت برود. این کارشناس به ببر نزدیک شده و به او گفت: «استالین» ... کلمه‌ای که ببر را ترساند و رماند.


تصویر مراسم ازدواج زوج هندی

در فاصله چند ده هزار کیلومتری تراژدی ببر گرسنه پریمورسکی روسیه، در هندوستان داستان شبه کمدی سلوا کمار ۳۳ ساله جریان داشت. این مرد در سن ۳۳ سالگی با یک سگ ازدواج کرد. در هندوستان ازدواج با سگ برای آمرزش کلیه گناهان توصیه می‌شود.

مادر سلوا کمار که عروس را انتخاب کرده بود، دندان‌هایش را به خوبی نگاه کرد و برای عروسی سگ مذکور را حمام برده و به او ساری نارنجی پوشاندند. عروس نیز از کیک مخصوص خورده و مراسم برگزار شد. آیا عروس یا داماد کدام یک بهتر بودند، خدا می‌داند ...

داماد گفته بود که ۱۵ سال قبل دو سگ را کشته و به درخت آویزان کرده بود و چون بعد از این واقعه دست و پای او فلج شده و شنوایی یکی از گوش‌هایش را از دست داده بود، گفت که پس از ازدواج با این سگ انتظار دارد درمان پیدا کند.

اما ازدواج حیوانات در همه جا به این سادگی نیست، خبرگزاری انتخاب اعلام کرده است که موش‌ها با قوم و خویشان نزدیک خود ازدواج نمی‌کنند، با این خب دنیای حیوانات تکان خورد. به راستی موش‌ها با چه کسی ازدواج می‌کنند؟

علی‌اکبر خوشحال، دگولس پرس، بمبئی

***

به ادامه اخبار توجه فرمایید

به دنبال این که محمود نفتی در بیرجند مخالفان خود را بزغاله، و در دانشگاه علم و صنعت آن‌ها را خائن خطاب کرد و گفت بعضی‌ها می‌خواهند اوضاع کشور را خطرناک نشان دهند، آقا اکبر خندان، اهل رفسنجان نیز وی را به طور لایت و مخفی «ناشی» خطاب کرده و گفت: «اوضاع خطری و جدی است. خیلی هم جدی است. برخی رفتارهای ناشیانه نکنند.»

اما شوهر شمسی پهلوون اعلام کرد: «شرایط کشور نگران‌کننده نیست. برین خونه بخوابین» از طرف دیگر آقا محمد سلامتی گفت: «چی چی خطرناک نیست؟ شما دلیل بیاورید که شرایط عادی است.» اما آقا الهام گفت: من شیش تا کار دارم با یه زن که باهاس برم به این‌ها برسم. وقت ندارم جواب بدم.


عکس عاشقانه اکبر و محمود: عشق آی عشق! لبخند آبی ساختگی‌ات پیداست در لب‌های اکبر

بنا به اعلام خبرگزاری‌ها، یک گروه برادران بسیجی خفن، با دراویش نعمت اللهی گنابادی درگیر و در بروجرد تقریباً حکومت نظامی اعلام شد. برای عبرت سایرین نیز ۵۰۰ یا ۶۰۰ نفر از این دراویش دستگیر شدند.

دیگر هیچ خبری نیست، خدا نگهدار شما.

***

در پایان از شما در خواست می‌شود به یک گزارش دیگر از علی اکبر خوشحال در مورد سینما توجه فرمایید.

۱۰ گانگستر برای ۱۰۰ سال

علی اکبر خوشحال از لس آنجلس گزارش می‌کند.

در حالی که گانگسترهای سیاسی جهان همچنان مشغول قتل و غارت مردم هستند و مافیای پول و قدرت در دنیا بیداد می‌کند، یک نشریه معتبر خارجی، ۱۰ بازیگر را که بهترین نقش‌های گانگستر را بازی کرده بودند، به جهانیان معرفی کرد.


خاطره مارلون براندو ئر نقش دن کورلئونه هرگز از خاطره‌ها محو نمی‌شود.

آل پاچینو، به خاطر فیلم صورت‌زخمی
لیوتا به خاطر فیلم جالب رفقای خوب
سامول ال جاکسون که بسیاری از هموطنان را یاد ذغال‌های جاکسون می‌اندازد، به خاطر بازی در فیلم داستان عامه‌پسند
مارلون براندو به خاطر نقش دن کورلئونه در فیلم پدرخوانده
بن کینگزلی به خاطر فیلم سکسی بیست
رابرت دنیرو به خاطر فیلم پدر خوانده
وینی جونز به خاطر فیلم Lock Stock & Two Smoking Barrels
جان تراولتا به خاطر فیلم داستان عامه‌پسند
باب هاسکینز به خاطر فیلم جمعه طولانی خوب
و دانیل دی لوییس به خاطر فیلم Cutting in Gangs of New York

به عنوان بهترین‌های سینمای گانگستری معرفی شدند.

سینمای گانگستری با آن اسلحه‌های زیر بغل، با آن محبت پدرانه مارلون براندو و وفای خانوادگی او، با آن موسیقی جادوگرانه انیو موریکونه و با خیلی چیزهای دیگر که در ماهنامه سینمایی فیلم به مدیریت مسعود مهرابی و هوشنگ گلمکانی بارها معرفی شده است، همیشه در خاطره‌ها خواهد ماند.

اکنون سؤال بزرگ این است: آیا سینمای گانگستری باز هم چهره‌های بزرگی به دنیا معرفی می‌کند؟ یا نمی‌کند؟ شاید پاسخ به این سؤال مشکلات قرن ما را حل کند.

علی اکبر خوشحال، دگولس پرس، هالیوود، لس آنجلس

***

آلبوم عکس‌های یادگاری

آلبوم عکس‌های من
عکس من، کودکی خردسال که در میان حوض بازی می‌کند.
روز تولدم را جشن گرفتند.
من همان پسری هستم که در میان دانش‌آموزان پسر دیگر اخم کرده است.
نفر سوم سمت راست، ایستاده، در تیم فوتبال مدرسه
با سه نفر از دوستان، در بازدید موزه حیات وحش
روز خداحافظی با پدر و مادر، وقتی به دانشگاه رفتم


تازه سه هفته بود که با شیرین آشنا شدم، شیرین موهایش را بافته بود.
دانشکده، با بچه‌های تیم بسکتبال
در حال سخنرانی در اعتصابات دانشجویی
یک هفته بعد از دستگیری، کسی که موهایش را از ته تراشیده‌اند، منم.
سفر گروهی با بچه‌ها به اصفهان، سر پل خواجو
با مریم سر سفره عقد، پدرش سمت راست است.
با مریم و بچه‌ها در جاده شمال، دایی حسن هم آمده بود.
در دفتر روزنامه، با هیأت تحریریه
در حال مصاحبه با خبرنگار الاهرام
در حال سخنرانی در دانشکده علم و صنعت
سه روز پس از آزادی از زندان
من و مریم و بچه‌ها در روز سیزده بدر
اولین روزی که به فرانکفورت رسیدیم
در فرودگاه، بچه‌ها بعد از چهار ماه نگرانی ما آمدند و همه خوشحال بودیم.
من و مریم در خانه‌مان در برلین.، آن روزها حالم خوب نبود
سخنرانی در آمریکا، دانشگاه یو سی ال ای
وقتی به ایران برگشتم، مجلس ختم بابا
سفر به کوبا، خیلی خوش گذشت.

آخرین عکس با پدرم، دو روز بود که ایشان از کوبا برگشته بود، یک هفته قبل از مرگش

***

موتاسیون

دیروز، پارسال، چندین هزار سال
چه فرقی است بینشان
دیروز، پارسال، چندین هزار سال
کابوس تو همین
رؤیای ما همان

دیروز، پارسال
مردی که قلب او
از جنس خاک بود و تراکتور
با مردمان به چند زبان گفت
او اشتباه را در آدینه‌های خویش
نهادینه کرده بود
با مردمان به چند زبان گفت
اینان اند، حیوانات، حیوان! گم شو!
گفته است: اشک، اوتور او یانا، آن جا



دیروز، پارسال، چندین هزار سال
مردی که کینه را
در نیمه پنهان روزنامه
نهادینه کرده بود
گفتا: این‌اند وکیلان، گاوها
گفتا به خانه ملت، طویله است
گفت است او به بوش، امروز گاو
گفته است فردا که گاوچرانی است
پرسیده شد: چگونه چرانده است خویش را؟
گاو است؟ یا گاو چران بود؟
یک کم در آینه نگاهی و پیش را

دیروز ریسمان کلفتش
وحدت نکرد
از وحشت، از پشت عینک شماره هشت دوربین
از تارهای نازک ما وحشت
افتاد در دلش، این تار نازک است
گفتند عنکبوت! بترسید عنکبوت!
او تار می‌تند، صدها هزار تار تنیده‌اند!
با تارهایشان، نواختند
گویا شدند بارها
گفتند عنکبوت در روز نیز تار می‌تند
گفتند در زمانه ببینید عنکبوت
گفتند رسیده است به بالاترین مکان
گفتند امروز نیز عنکبوت
از دشمنان ماست
از دشمنان دوستان ما
از دشمنان سفره‌های دوستان ما
بیچاره عنکبوت، نام جدید ما!

دیروز، پارسال، چندین هزار سال
گفتند: حیوان!
این نام توست، حیوان
فردای آن، گفتند که گوساله
روز دیگر، به سرعت بسیار
گاوی شدیم، احمق و بیمار
روزی دیگر شدیم سوسک
آمد دمپایی، سرت را بدزد
اما چندین و چند سال، عنکبوت
روشن ترین نشانه ما بود

داروین! سخن بگو!
نامش چه بود این همه تغییرات
گفتا موتاسیون، گویید اگر به لهجه پاریسی
یا در زبان شکرتان، با چای
شاید شود که گفت دگردیسی

نامش چنین نمود، آقای داروین
با دقتی عجیب، بنگر، بیا، ببین

یک روز پیر ما تمساح می‌شود
پیری که راست بود
هم راست بود، هم افراطی
با اشک‌های خشک شده روی گونه‌هاش
در روزهای بعد
پیری دگر، جوان تر از آن قبلی
دیوار راست را
دیوار راست افراطی
رفته است روی به بالا
تمساح نیست، گریه ندارد
این مهربان‌تر است
تمساح کوچکی است
از آرواره‌های کوسه گویی
چیزی نمانده است
کوسه؟ با آرواره مصنوعی؟
تمساحی است بی‌گریه و بی‌پولک
یک ذره مهربان، شده مارمولک

ما گفته‌ایم سوسک، بسته‌اند
گفتیم مارمولک، سرها شکسته‌اند
تمساح گفته‌ایم، به غربت نشسته‌اند

اسبی در این میان
در شرق حادثه، خر شد
دیدی چه خبر شد؟
گفتند محبوب‌ترین مرد این زمان را
«او نابغه است، نیک بدانید»
خر فرض کرده‌اید؟
گفتیم: اسبی که خر شده است، عجیب است؟
می‌خواست خر نشود...

داروین! ما گمشده را کشف کرده‌ایم
آن حلقه که میمون نازنین
وقتی که خواست آدمی شود
با او رقیب گشت
- در انتخاب اصلح -
ما کشف کرده‌ایم، کشفی بزرگ را
کشفی پر از طراوت گوساله
کشفی پر از شجاعت بزغاله

آری! بعد از ۲۰۰ سال
ما کشف کرده‌ایم آن حلقه را
که سال‌ها
در لابه‌لای سیر تکامل
گم گشته بود، بزغاله
بزغاله است نامش
میمون باید که نقد پذیرد
تا آدمی شود
و اگر نمی‌خواهد، تا سال‌های سال
میمون می‌ماند

بزغاله‌ها نقد می‌کنند
تا آدم شوی ... وگرنه

نازلی احساس( معصومه مستشار)

***

پرسش و پاسخ‌های زمانه

امروز در سی و یکمین برنامه از این ستون به آن ستون، به سؤالاتی که مستقیماً به برنامه و مجریان برنامه مربوط است، پاسخ می‌دهیم ...

سجاد طاهرزاده: در مورد مخاطبان داخل ایران می‌خواستم بگویم که سرعت اینترنت پایین است. من هم دوست دارم برنامه شما را بشنوم؛ چه گناهی کرده‌ام که ماهواره ندارم؟ اینجا سرعت اینترنت پایین است. لطفاً راهی برای آن پیدا کنید.
ابراهیم نبوی: سجاد عزیز! ما تقریباً سعی کردیم همه راه‌های ممکن را دنبال کنیم. برنامه را روی ماهواره یا موج کوتاه می‌توانی بشنوی. اما در مورد نداشتن ماهواره، این گناه تو نیست، بی‌خودی خودت را محکوم نکن، علت این که تو ماهواره نداری این نیست که گناهی کرده‌ای. احتمالاً علت این است که یا پولش را نداری یا پلیس زورش خیلی زیاد است. توصیه می‌کنم از رادیو موج کوتاه استفاده کنی و برای ما هم دعا کنی که پول پیدا کنیم و تلویزیون راه بیندازیم و ما هم برای تو دعا می‌کنیم که ماهواره بگذاری و دردسری در این مورد نداشته باشی...

مازیار: فونت روزآنلاین بسیار بد و آزاردهنده است، خواندنش سخت است. تو رو خدا بهشون التماس کنید درستش کنند.
ابراهیم نبوی: مازیارجان! روزآنلاین به زمانه ربطی ندارد، البته من به هر دو تا مربوطم؛ به همین دلیل به جای تو من التماس می‌کنم. ای روزآنلاین! تو رو خدا به حرف‌های مازیار بیچاره گوش بدین و اون فونت‌های بسیار بد و آزاردهنده خودتون رو درست کنید. تو رو خدا این کار رو بکنید. التماستون می‌کنم. الهی اگر فونت‌هاتون رو درست نکنید، بمیرید.

مهدی: برنامه را کوتاه‌تر کنید تا مغزدارتر شود. قسمت شعر را من نگاه نمی‌کنم، جالب نیست.
ابراهیم نبوی: ما تجربه قبلی داریم. با کوتاه کردن برنامه الزاماً مغزدار نمی‌شود. می‌شود هم مغزدار کرد و هم کوتاه، یا هم مغزدار و هم دراز، این دو تا خیلی به هم ربطی ندارد. ولی به نویسنده برنامه می‌گویم که «مغز»ش را بیشتر کند، چشم. در مورد اشعار نازلی هم باید ببینیم که نظر بقیه هم مثل شماست یا نه. خیلی‌ها از کارش خیلی متنفرند؛ خیلی‌ها کارش را خیلی دوست دارند.


تصویری از رؤیاهای احساساتی نازلی که هیچ توضیحی در این مورد لازم نیست.

پریزاد: قسمت نازلی تحسین‌برانگیزه. هر هفته منتظر شعر نازلی هستم.
جمید رضا: عمیق ترین قسمت برنامه نازلی بود.
ابراهیم نبوی: نظراتی که درباره نازلی داده می‌شه، خیلی بستگی به شعر همون هفته‌ای داره که نظر داده شده. مثلاً اگر شعر نازلی جالب باشه، طرفدارانش زیادتر هستند؛ و اگر ضعیف باشه، طرفداران کمتری دارند. جالبه که نازلی داره تغییر می‌کنه. اوایل خیلی سطحی تر بود؛ ولی خودم فکر می‌کنم این اواخر عمیق‌تر و کمی غمگین‌تر هست. این جوریاس؟

داوید: این که جواب‌های کامنت‌ها رو توی برنامه می‌دین خیلی باحاله، بیسکویت بیسکویت...
ابراهیم نبوی: مخلصت برم داداش داوید. تو از لس‌آنجلسی. فکر کنم قبلاً هم نظراتت رو جای دیگه خونده‌ام. چشم، کامنت سنگین می‌گذاریم.

بی‌نام: لینک صوتی بگذارید، این صد بار.
مرتضی: اینک صوتی برنامه پس کجاست؟
ابراهیم نبوی: منم الآن یک ساعته دارم دنبالش می‌گردم. آقای فنی! این لینک صوتی برنامه کجاست؟ چرا نیست؟

مجید: برنامه تلویزیونی بسازین تا هر شب ببینیمتون.
ابراهیم نبوی: مجید! دلبندم! دل مون می‌خواد این کار رو بکنیم؛ ولی ۲۰ میلیون یورو پول کم داریم. یا برامون دعا کنید پولدار بشیم یا دعا کنید بی‌بی‌سی زودتر راه بیفته، دو تایی بشینیم برنامه اون رو ببینیم. یا دعا کنید اوضاع مملکت درست بشه، اون وقت ما و بی‌بی‌سی و شما، سه تایی بشینیم برنامه‌های رادیو تلویزیون ایران رو ببینیم.

صالح: متن اخبار جذاب نیست.
فرهاد: نوشته‌های نبوی شاهکاره؛ ولی لهجه‌اش انزجارآوره؛ نه ترکیه، نه طنزه، لطفاً با لهجه فارسی معمولی حرف بزنید.
مهدی: آقای نبوی ادای ترک‌ها رو در نمی‌آره. ایشون خودش ترکه.
یاری: نبوی خوب می‌نویسه؛ ولی اجرای برنامه لوسه...
محرم: بهتره بنویسی...
مهدی: لهجه نبوی خیلی هم باحاله، واقعاً انتخاب خوبی کرده...
کامران: آقا ترکوندی! خیلی باحاله!
لوییز: بسیار از گوش دادن لذت بردیم.
جواد از اراک: فارسی که لهجه نداره، این بنده خدا خودش از اول ترک بود.
بی‌نام: نویسنده خوبیه. ولی کمدین تلویزیونی خوبی نیست.
ابراهیم نبوی: تا اینجا که معلوم شده، نبوی نویسنده خوبیه؛ ولی بازیگر و کمدین خوبی برای رادیو و تلویزیون نیست. البته متن اخبار از نظر بعضی‌ها جذاب نیست، ولی به جز یک نظر، نظر مخالف دیگری در مورد متن اخبار نداشتیم.
در مورد لهجه عل‌اصغر تعداد کسانی که این لهجه رو دوست ندارند، بیشتر از کسانی است که دوست دارند. اما نمی‌دونم چرا فکر می‌کنید عل‌اصغر ترکه، در حالی که اون ترک نیست، بلکه جواده، یه جواده که به خاطر زن سابقش (نازلی) اومده مجری تلویزیون شده، و حالا هم که رابطه‌اش با نازلی کاملاً به هم خورده، ممکنه از برنامه کاملاً بره. اگر دوستش ندارین، برامون کامنت بگذارید که بهش بگیم از برنامه بره، چون مدتی هم هست که متوجه شده هیچ راهی برای برگشتن به رابطه قبلی با نازلی نداره، به همین دلیل می‌خواد بره. عل اصغر‌اصلا ترک نیست، من( ابراهیم نبوی) می‌تونم راحت یکی از فامیل‌های ترک خودم رو که آدم تحصیل‌کرده‌ای هست، بیارم مجری برنامه بشه و ببینید که اون ترکه، نه عل اصغر، ولی عل اصغر جواده، یه کوچولو جوادی می‌زنه.


بی‌نام، از فرانسه: نازلی احساس سه سوپر، تقه بین....
ابراهیم نبوی: مقسی بین، شری، سه ژانتی

بی‌نام: جالب بود، موفق اولاسن....
ابراهیم نبوی: گوربان سنه، یاشاسین!

داوید: چرا متن «خنده‌دارها را بصورت پیس رادیویی اجرا نمی‌کنید؟»
ابراهیم نبوی: به فکرمون نرسیده بود، یه وقت دیدی همین کار رو کردیم.

نظرتان را برای من بفرستید.
از همه بینندگان، خوانندگان، شنوندگان، اوی! با تو هستم، از تو، می‌خواهم نظرتان را درباره برنامه از این ستون به آن ستون برای ما بنویسید. من در حال تغییر دادن برنامه هستم. لطفاً نظرتان را در موارد زیر بگویید:
۱) آیا دوست دارید عل اصغر اخبار را اجرا کند، یا ترجیح می‌دهید ابراهیم نبوی خودش مجری برنامه باشد؟
۲) نظرتان درباره گویش و لهجه عل اصغر چیست؟ آیا دوست دارید همین باشد؟ دوست دارید جوادی باشد ولی ترکی نباشد؟ دوست دارید ترکی باشد، ولی جوادی نباشد؟ دوست دارید فارسی معمولی باشد؟
۳) متن اخبار را دوست دارید یا نه؟ نظرتان در مورد موسیقی و افکت های صوتی برنامه چیست؟
۴) نظرتان در مورد گزارش‌های علی‌اکبر خوشحال چیست؟ متن گزارش‌ها و تیپش را دوست دارید یا نه؟ گویش او را می‌پسندید یا نه؟ کرمانی‌های عزیز نظرشان چیست؟ دوست دارید که موضوعات غیر سیاسی را گزارش کند، یا دوست دارید گزارش‌هایش سیاسی باشد؟
۵) نظرتان درباره پارادوکس‌های نبوی چیست؟ نوع نوشته‌ها را دوست دارید؟ صدای گوینده خوب است؟ شیوه تدوین چه طور است؟
۶) نظرتان درباره نازلی احساس چیست؟ شعرهای قدیمی و ۱۰ برنامه اول او را ترجیح می‌دهید، یا کارهای اخیرش را؟ ترجیح می‌دهید با همین لحن بخواند؟ آیا موافقید یک مجری زن این قسمت را اجرا کند؟
۷) هر نظر دیگری در مورد برنامه دارید برای من بفرستید. برای کسانی که نظر بدهند، با قرعه‌کشی یک نفر را انتخاب کرده و برای او ۱۰ کتاب مختلف از نوشته‌های خودم را امضا می‌کنم و می‌فرستم.
۸) ضمنا به کلیه کامنت‌های برنامه از این ستون به آن ستون از برنامه سی و یکم به بعد خودم پاسخ کامل و روشن می‌دهم.

نظراتتان را بصورت کامنت در همین جا بگذارید. یا اگر دوست دارید به من به آدرس زیر ای‌میل بزنید:
ebrahim.nabavi@gmail.com

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آقای نبوی من کارهاتون رو دنبال میکنم و در کل خیلی باحالی هم شما و هم دوستتون نیک آهنگ . این برنامت رو هم فایل صوتیشو دانلود میکنم و خیلی حال میکنم . لحجتون هم عالیه . و خبرهایی هم که هر هفته انتخاب میکنین به نظر من بسیار عالی انتخاب میشه . مرسی مرسی .

-- سکرت ، Nov 20, 2007 در ساعت 02:09 PM

به شخصه هر هفته برنامتون رو گوش ميكنم و خيلي دوس دارم. شخصيتهاي علي اصغر و علي اكبر خوشحال و نازلي خانوم كه ارادت وي‍جه اي چي؟ بهشون داريم، همه رو دوست دارم ولي به شخصه بخش اخبار رو ترجيح ميدم طولاني تر باشه. گزارش هاي علي اكبر هم باحاله و غير سياسي بمونه خيلي خوبه. نازلي خانوم هم كه واقعني از شاعرهاي تك اين سرزمين هستن و من به وجودشون و اشعارشون افتخار ميكنم. پارادوكسها هم بعضياش سخته ولي كلا جالبه! نبوي جان روحت شاد! خدا تو را رحمت كناد!

-- pezz ، Nov 20, 2007 در ساعت 02:09 PM

آقا اون «د» در جواد، اینجا «ت» تلفظ می شه؟ جوات؟

بابا ادبیات!
تو دیگه کی هستی؟ دستت چی؟ درد نکنه که واسه ما این چیزها رو روشن کردی، دیگه از این به بعد خودمون یه پا از نظر ادبی گابریل گارسیا شدیم
مخلص و ارادتناک
عل اصغر

-- محمد ، Nov 20, 2007 در ساعت 02:09 PM

I like your program, but these noises between news is annoying

ترجمه توسط عل اصغر: حاجی! من برنامه شما رو چی؟ دوست دارم، اما این سروصدا و آخ و اوخی که وسط خبرهاتون ول می کنین، عمرا حال ما رو گرفته.


توضیح: چشم داداش! بهش می گم.... اوی حسن گلگیر! حرف آقا رو گوش کن دیگه، حالا دیگه یه حرفی گفته روش رو زمین ننداز.
عل اصغر

-- بدون نام ، Nov 20, 2007 در ساعت 02:09 PM

لینک صوتی دانلود نمی​شود. می​شود آن را چک کنید؟

-- امین ثابتی ، Nov 21, 2007 در ساعت 02:09 PM

ba dorod khedmat agham aghay nabavi agham man az kermonam baranamaton ghshangeh ama mikhasam begam kermonya megan khoshal nah khoshhal agham jan ino lahaz konin ma khodam mekham baton hamkari konam ama nemidonam chejor misheh ke iyjori besheh.gorbonet bram elahi khoda margam bedeh negofty chto shod ke ito shod????nebavijon

قربونت بشم
دستت درد نکنه، تو ای برنامه ای دفعو درستش کردم، ما گفتیم حالو که اومدیم آمستردام یه کمی تهرونی بشکنیم ور خاطر همی به جا خوشال گفتیم خوشحال، ای طو شد که اوطو شد.
عل اکبر خوشال

-- arash naderi az gelgium ، Nov 22, 2007 در ساعت 02:09 PM

ba dorod mojadad mekhastam be arz brsanam ke in klid taghyr zban ke ghozashteh shodeh hich kari anjam nmedham pas faydash chyst?nedrood.

-- arash irany ، Nov 22, 2007 در ساعت 02:09 PM

اقای نبوی شما از استاد فرود فولادوند خبری ندارید؟

-- m3hraan@yahoo.com ، Nov 25, 2007 در ساعت 02:09 PM

جناب آقای نبوی با عرض سلام
مثل همیشه برنامه هایتان را دنبال کردم و دقایقی چند که آنها را شنیدم لذت بی پایانی بردم،اما در مورد رادیو تاکسی،که هم برنامه بسیار جالبی است و هم اسم جالبی دارد،بین 3 برنامه ارائه شده ،برنامه دوم را میتوان یک برنامه کامل هم از حیث ادای مطلب و هم از لحاظ طنز ،بی نظیر دانست، و لحظه های کوبنده که مثل پتک ناگهانی بر شنونده فرود می آمد ،خنده را از اعماق وجود بیرون می کشید.
مثل لحظه ای که دو نفر در حال بحث اشتباه هستند و می خواهند حرف خود را به کرسی بنشانند که علت گرم شدن هوا چیست؟ناگهان پیر مردی با لحجه ی بسیار جذاب لب به سخن گشوده و چون دانشمندی به تحلیل قضیه می شتابد، شنونده تا بحال فکر می کرد مردی که لحجه ندارد و مسلط حرف می زند ،مثلا اطلاعاتش کافیست اما بطور ناگهانی پیر مرد از پدیده های جوی آب و هوایی سخن می گوید،آن لحظه بود که نتوانستم جلوی خنده ی بی درنگ خود را بگیرم،مدت ها بود اين چنین نخندیده بودم،یا در آخر برنامه که باز پیرمرد میخواست بحث علمی کند،مسافر دیگر گفت:ولمون کن سر جدت...بسیار جالب بود. ای کاش آن پیر مرد با لحجه ی شیرین ترکی اش! نقش راننده تاکسی را بطور ثابت داشته باشد (و چون این کرکتر دائما پشت فرمان تاکسی است طبیعتا نباید اطلاعات عمومی داشته باشد،اما بر خلاف تصور شنونده برنامه،اطلاعات عمومی راننده بالاست و حتی بیشتر از عوام )و آن مردم دیگر ،نقش مسافران را داشته باشند.
اما برنامه سوم آنچنان که انتظار داشتیم طنز آلود نبود و به یک مناقشه سیاسی انجامید که باز هم از حیث خود جالب بود و واقعا به مانند بحث های داخل تاکسی در ایران بود.فقط در تاکسی ها در ایران اینطور نیست که یک نفر حرف بزند و دیگری صبر کند بشنود و جواب بدهد،معمولا مردم در تاکسی برای به کرسی نشاندن حرف خود،حرف طرف مقابل را قطع می کنند یا اگر صبر کنند هم باید بلافاصله بدون مکث جواب بدهند،اما در برنامه شما گویی مکث ها زیاد بود و حالت دیالوگ های غیر از درون تاکسی داشت (البته درست است که برای شخص شما سخت است که با بودن صدای چند کرکتر مکث نکنید).
بحث های داغ این اواخر در تاکسی های تهران جدا از سهمیه بنزین که راننده دائما ترافیک رانشان می دهد و میگوید ...مثلا سهمیه بندی کردن که چی بشه،بحث در مورد گرفتن موتورا هست،مثلا یه مسافر میگه فلان قلان شده ها موتورمو خوابوندن؛اون یکی میگه واسه حفظ جون خودته که کلاه کاسکت بزاری... .
فحش دادن تو تاکسی کلی راحت شده خصوصا به محمودنفتی،اما اکثرا میگن نه آقا اون که کاره ای نیست...اینا همه سیاسته ...بعد اون که میگه اینا همه سیاسته میگه شما نمی فهمید،انگار حالا خودش میفهمه!
اصولا مردم ایران اینطورین یعنی اگر یه حرفی رو حتی غلط از یکی بشنون یا فامیلشون بگه..بعد که یکی دیگه بیاد درستشو بگه ،یارو چون مغزش به اون حرف قبلیه عادت کرده الا و بلا می خواد ثابت کنه که حرف خودش درسته...وقتی مردم تو تاکسی خیط میشن دیگه مثلا یه جوری با یه مدرکی چیزی میفهمن اشتباه گفتن،بیشترشون دیگه یهو ساکت میشن ،دیگه حرف نمی زنن،یا اینکه بعد ده دقیقه بحث میگن من نمیدونم !کرایه ها هم دیگه ورودی شده 200 تومان،چند سال پیش مردم بحث میکردن سر کرایه،اما الانا دیگه آنقدر از زندگی زده شده اند که حال بحث سر 50 تومن 100 تومن ندارند،همیشه هم آدم بی منطق و زیاده خواه،راننده تاکسی می باشد،و بعد که مسافر پیاده شد،راننده رو به مسافران دیگه کرده و شروع به دفاع از خود کرده و چنین و چنان است راه می اندازد که من خودم مهندسم این کار دوممه و من به این یه قرون دو زارا احتیاج ندارم و چندین ناسزا هم به سوار مسافر پیاده شده می کند.
در آخر و روی هم رفته از شما آقای نبوی برای برنامه های بسیار جالبتان تشکر وقدر دانی می کنم. پاینده باشید.
/xیاد یه جک قدیمی افتادم،یه روز مسافره که پیاده میشه یه 1000 تومنی میده به راننده،راننده که کلی خوشش میاد برای حال دادن به مسافر میگه دست لای در نمونه...مسافر هول میشه میگه سرت لای در نمونه×

-- مهراد ، Nov 26, 2007 در ساعت 02:09 PM