خانه > پرسه در متن > نويسندگان > داستانهای پست مدرن در «شهر باریک» | |||
داستانهای پست مدرن در «شهر باریک»ونداد زمانیv.zamaani@gmail.comدر بخش اول این مقاله، ضمن تطبیق گوشهای از دیدگاههای «سایکوآنالیسیسم»، به شناسایی تکرارِ وسواسیِ «فجایع کابوسگونه» در مجموعهداستان «شهر باریک» نوشتهی خانم آیدا احدیانی اشاره شد. در این بخش مروری داریم بر راویان غیرقابل اعتماد قصههای کتاب، راویان پستمدرنی که نمیخواهند و نمیتوانند دربارهی زنده یا مرده بودن قهرمانانشان و حتی واقعی یا خیالی بودن روایتهایشان نظر قطعی بدهند.
این اواخر مجلهی اینترنتی «اِسمارت سِت» که با حمایت یکی از قدیمیترین دانشگاههای معتبر امریکا1 به طور روزانه در تمام زمینههای تحقیقاتی مطالبی را منتشر میکند، مقالهی «انسان پستمدرن»2 نوشتهی یکی از منتقدان ادبی امریکا به نام «مورگان میز» را به چاپ رسانده است. مورگان میز ضمن بررسی کتاب «تشنهی واقعیت»3 اثر دیوید شیلدز، از قول نویسندهی کتاب عنوان میکند که «هنر معاصرِ دنیا وارد مرحلهی دوم پستمدرن شده است». از جمله نکاتی که «مورگان میز» در مقالهاش مطرح میکند بازبینی مجدد در نظرات ژان فرانسوا لیوتار در مورد اعلام مرگ مدرنیسم است. لیوتار در سال ١٩٧٩ در کتاب «موقعیت پستمدرن» عنوان کرده بود که دنیای بسیار سریع و پیچیدهی ما دیگر تحمل «روایتِ یگانه» را ندارد. به گفتهی «مورگان میز»، دنیای ذهنی مدرنیسم به این گفتمان تن داده بود که میتوان از طریق ارائهی یک «جواب یگانه » به تبین جهان پیرامون دست یافت. او از لیوتار نقل قول میکند که: «در حال حاضر یک روایت و نگاه کلی نمیتواند پاسخگوی جهان ما باشد». مورگان میز به عنوان مثال معتقد است که: «دیگر نمیشود از عینک تضاد طبقاتیِ مارکسیسم، که واکنشی منطقی به آخرین مراحل تحولات صنعتی در قرن ١٩ میلادی بوده است به همهی پدیدهها و روابط موجود در اواخر قرن بیستم نگریست». لیوتار با تأکید بر هویتهای بینهایت متنوع، پراکنده و بسیار لحظهای انسانها، پدیدهها و روابط و واکنشهای اجتماعی در اواخر قرن ٢٠ میلادی، به این گفتمان دامن زد که عصر مدرنیسم به سر آمده است و جهانبینی زیباییشناسانهی پستمدرنیسم پاسخ حقیقی و واقعیتری برای دنیای جدید است. پستمدرنیسم در حقیقت، ترکیب غیرقابل شمارشی از جوابهای پراکنده و کوتاه به انبوه ماجراها و دغدغههای انسانِ معاصر است. به تعبیری، ترکیب مجموعهی بیشماری از روایتهای بسیار جزئی، توانایی تشریح و انعکاس بخشی از زندگی را به گونهای کاملاً مجزا بر عهده میگیرند. تفکرات و مفاهیم پستمدرن در مرحلهی اولیهی خود و بیشتر از همه توسط روشنفکران فرانسوی در دههی ٧٠ میلادی، با تأکید بیش از حد بر پیچیدهگویی، تلاش جنونآمیزی را برای روایتهای خاص، پراکنده و تکهتکهشده به کار بستند که مجبورشان کرد برای فرار از مدرنیسم، در عمل مجدداً به دامنهی تفکر و سلیقهی مدرنیسم رانده شوند. یک نسل کامل طول کشید تا کارگزاران مرحلهی دوم پستمدرنیسم یاد بگیرند که چگونه بیندیشند، چگونه حرف بزنند و چگونه ابراز وجود کنند. بیشترین مباحث تئوریک مطرحشده در مرحلهی اول در پی آن بود که به مدرنیسم ثابت کند که پستمدرنیسم واقعی است و وجود دارد. نسل دوم پستمدرنیسم دست از آن تلاش فرسوده کشیده است و ضمن پذیرش واقعیت ساختهشده توسط خودش، تلاش خود را صرف آن کرده است که راز زندگی کردن در واقعیت پستمدرن را تمرین کند. کتاب «تشنهی واقعیت» که به بررسی و دستهبندی تجربیات و دستاوردهای مرحلهی دوم مدرنیسم میپردازد با عاریه گرفتن نقل قولی از گراهام گرین شروع میشود که گفته بود: «وقتی که ما مطمئن نیستیم، زنده هستیم». از دید دیوید شیلدز «واقعیت جدید جهان معاصر در مجموعهی متناقض قاطعیت و تردید میتواند مفهوم پیدا کند». جستوجو و کلنجار خلاقانه برای تبیین و تشخیص واقعیت پستمدرن، انگیزهی فرخندهای است که فیلسوفان، هنرمندان و نویسندگان دنیای معاصر را در بستر تکاپویی تازه قرار داده است. با این مقدمهی طولانی اگر به سراغ کتاب «شهر باریک» برویم متوجه میشویم که اکثر داستانهای این کتاب با معرفی، دخالت و حتی تصمیمگیری راویان مردد و متعدد، در هیبتی پراکنده و مجزا، ماجراها را به پیش میبرند. حضور راویان متعدد گاهی کار را به آنجا میرساند که یکی از راویان، داستان و مسیر آن را از دست راوی دانای کل (نویسنده) میرباید. مثال دقیق این مفهوم پستمدرن را میتوان در قصهی «کرهی زمین خیلی بزرگ است، اینقدر به من نچسب» مشاهده کرد. نویسنده با صلابتی که فقط میتوان در قصههای خطی و مدرن یافت شروع به روایت قصه میکند و از جوان سفیدپوست بیکار و مستاصلی میگوید که چارهی دردهایش را در نفرت از مهاجران و حمله به آنها مییابد. جوان نژادپرست قرار است بمبی را از طریق وسایل کنترل از راه دور در ایستگاه حمل و نقل عمومی منفجر کند اما ناگهان نویسندهی اصلی که زنی ایرانی است قدم به میدان میگذارد و رسماً رو به خوانندگان قصه اعلام میکند که خشونت را دوست ندارد و دلش نمیخواهد بمبی در داستان منفجر شود. در ادامه پیمیبریم که یک راوی جدید (رئیسِ گروه نژادپرست) با قهرمان اصلی (جوان بمبگذار)، راوی دانای کل و نویسندهی ایرانی داستان مقابله میکند و بدون اعتنا به همه، بمب را از راه دور منفجر میکند.
آیدا احدیانی با جانبخشی تخیلی به راویان قصههایش که در حین روایتِ داستان به درون ساختار داستان میروند تزلزل و سکتهای را در روند قصهاش ایجاد میکند که در اصل باید از اعتماد عاطفی خوانندگان نسبت به قصه بکاهد. او در همان حال، بدون رعایت حرکت خطی و یکدست قصه، شروع به برملا کردن ترفندهای قصهنویسی نیز میکند و در لحظاتی کمابیش حساس حتی خود نویسنده را نیز وارد معرکهی تخیلی قصه مینماید. شیوهی پستمدرن قصهنویسی که از سویی با صمیمیت و باورپذیری تمام، پایههای دراماتیک یک ماجرا را پی میگیرد و همزمان با آن اصرار آشکاری برای برهمزدن باورهای عاطفی و حتی اعتبار راوی ماجرا دارد با زیبایی تمام در قصههای دیگر چون «تمرینی برای نوشتن قصهی بلند»، «همیشه دعا کنید که همه به بهشت بروند» و «پانوراما» نیز به چشم میخورد. نسل اول صاحبنظران پستمدرن و از جملهی آنها «بودریار» با اصرار تمام بر روی این مسئله انگشت میگذاشتند که واقعیتی که در جهان با آن روبرو هستیم مصنوعی، بدلی و بازسازیشده است و صراحتاً اعلام میکردند که: «واقعیت بزرگترین دروغی است که به خورد بشر داده شده است». به گفتهی دیوید شیلدز نویسندهی کتاب «تشنهی واقعیت»، نسل دوم پستمدرن از قهر و آشتی با واقعیت دست کشیده است. از دید آقای شیلدز واقعیتها چنان پرقدرت و سرآسیمه در زندگی معاصر وجود دارند که هنرمند و نویسنده باید با عطشی سیریناپذیرخود را به میان آنها بیفکند و از زاویهی دید بسیار خصوصی خود با تمام وجود آنها را به سلیقهی خود صیقل دهد و منعکس سازد. بر همین مبنا، برخورد و بازتاب خصوصی که آیدا احدیانی با واقعیتِ مهاجرت در سرزمین میزبان ارائه کرده ، روایتی است پستمدرن از زندگی مهاجران ایرانی. پانوشتها:1- Drexel University 2- Morgan Meis, Postmodern Man, The Smart Set 3- David Shields, Reality Hunger: A Manifesto, 240 pages, Knopf, $24.95 متن «پی.دی. اف» کتاب برای استفادهی شخصی از طریق وبسایت رضا قاسمی قابل دانلود کردن است. بخش پیشین: • روانکاوی داستانهای «شهر باریک» |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
مرسی
-- بدون نام ، Oct 20, 2010برداشت پست مدرن برای زمان ما قابل لمس تر از نگاه سایکوانالیسیس است.
-- بدون نام ، Oct 20, 2010آقای زمانی هم فرویدیسم . هم پست مدرنیسم از مقولات دوران سپری شده هستند. دوره جدید و تئوریهای جدید به هیچ سمت سنگینی نمی کنند. ادبیات دوره ما اگر میخواهد جدید باشد بهتر است که سرش به سمت خاصی نچرخد.
با احترام
-- عزت ، Oct 20, 2010