تاریخ انتشار: ۱۹ شهریور ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
بخش سوم

نویسنده‌ی بدون ملیت

کاترینا رابه، ترجمه‌ی آزاد: ونداد زمانی ‌
v.zamaani@gmail.com

خانم «کاترین رابه» از ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۳ یعنی در سال‌های پر از تغییرات سریع اتحاد شرق و غرب اروپا، دبیر«روهولت»، یکی از بزرگ‌ترین موسسان انتشاراتی آلمان بوده است. انتشارات روهولت با قدمتی صد ساله همیشه از بهترین و جسور‌ترین ناشران اروپا بوده است که همواره قابلیت پیشگام بودن خویش را حفظ کرده است.

فهرست بلند بالای کشف و حمایت از نویسندگان تراز اول جهان همچون ارنست همینگوی، ناباکف، هنری میلر، تامس پینچن، جان آپدایک،، ژان پل سارتر، تونی موریسون و پل آستر نمونه‌ی کوچکی از تاثیرگذاری این موسسه‌ی انتشاراتی در صحنه‌ی ادبیات جهان است. در همین راستا، انتشارات روهولت در ۲۰ سال گذشته از حامیان بی‌چون و چرای ادبیات اروپای شرقی نیز بوده است.


تحت پوشش قرار دادن همه‌ی انگیزه‌ها و دغدغه‌های برآمده ازذهن خلاق و مسئول نویسندگان اروپای شرقی بعد از فروپاشی بلوک شرق، هدف بزرگی است که خانم کاترین رابه فیلسوف، موسیقی‌شناس و دبیر سابق انتشارات روهولت، به خاطر تماس نزدیک با بخش قابل توجهی از حلقه‌های ادبی اروپای شرقی توانسته است به خوبی از عهده‌ی آن بر آید.

در مقالات قبلی نشان دادیم که نقد تحلیلی خانم «رابه» با مطرح کردن نویسندگان زبردستی شروع شد که چشم بر گذشته‌‌ی مخوف و استبدادی داشته‌اند. او در ادامه‌ی بررسی‌اش با معرفی نویسنده‌ی مجاری «جکیم توپال» و داستان‌نویس اوکراینی «یوری آندراخوویچ» به لحظه‌ی انفجار و سقوط دیوار برلین نزدیک می‌شود. داستان «شهر، خواهر، نقره» اثر توپال، ماه‌های قبل از فروپاشی بلوک شرق را از ورای همهمه‌ی متنوعِ راویانی که نویسنده خلق کرده است بازگو می‌کند.


جکیم توپال

توپال به کمک شاهدان و راویان متفاوت، تلاش می‌کند به شکل غیرمستقیم فرار مردم از دیوار و پرده‌ی آهنین را در ماه‌های پیش از فروپاشی به تصویر بکشد. در داستان «شهر، خواهر، نقره» مردم ملیت‌های مختلف اروپای شرقی بهت‌زده و سرآسیمه در حالی که به دنبال هر روزنه‌ی ممکن برای فراز و عبور از دیوار و پرده‌ی آهنین می‌گردند در کارناوالی از زبان و لهجه‌های اروپای شرقی به وجود آتشفشانی اشاره دارند که در حال منفجر شدن است.

در میان موج وسیع نویسندگانی که ناباورانه شاهد فرو ریختن پرده‌ی آهنین بودند و هنر داستان‌سرایی خود را معطوف لحظات قبل و بعد از سقوط سیستم کردند، جکیم توپال تفاوت آشکاری با بقیه داشت. تفاوت اساسی توپال را می‌توان بیشتر از همه در شوق و ذوق و استقبالی یافت که او از آزادی داشته است. شیفتگی و میمنتی که به او اجازه داد تا با بی‌پروایی تمام ناگفته‌هایی را بر زبان بیاورد که حسرتش بر نسل او مانده بود.

از اوائل دهه‌ی ۷۰ میلادی، دلهره، ترس و تبعید بخش بزرگی از ادبیات اروپای شرقی را به خود مشغول کرده بود، اما سال‌های پس از فروپاشی بلوک شرق در هیجانی فرخنده از امکان آزادی سیراب گشته بود. جکیم توپال به گفته‌ی مطبوعات اروپایی به این دلیل توجه بین‌المللی را به خود جلب کرد که بی‌مهابا هر‌چه را به ذهنش می‌رسید بدون کمترین مزاحمت سانسور و خودسانسوری می‌نوشت.

داستان‌نویس اوکراینی «یوری آندراخوویچ» که به قول منتقدان همراه با توپال توانست از رمان به بهترین و جذاب‌تر شکل ممکن در اواخر قرن بیستم استفاده کند، نیز توجه خود را معطوف سقوط مافیای دولتی و فرهنگ فرسوده و زنگ‌زده‌ای کرد که در مرکز امپراطوری بلوک شرق وجود داشت. آندراخویچ نیز با بورسیه‌ای که نصیبش شده بود برای اولین بار در سال ۱۹۹۲ فرصت سفر به غرب را پیدا کرد. او نیز با حرارت و شوق تمام آزادی‌‌ایی را که ناباورانه به دست آورده بود، در رمان «مسکو» به تصویر کشید. معمای اصلی داستان‌های این دو نویسنده‌ی موفق در این نهفته بود که چرا و چگونه بلوک شرق به انتهای خط رسیده است؟


پیتر ناداس

در رمان «مسکو» یک دانشجوی ادبیات در دوران «پروسترایکا»، در خوابگاه دانشجویی انستیتیوی «گورکی» زندگی می‌کند که به نقل از قهرمان جوان داستان: «‌قلب پوسیده و نیمه‌جان امپراطوری» بود. راوی داستان «اوتو» در راهروهای یک فروشگاه دولتی گم می‌شود و تصادفاً سر از کانال‌های فاضلاب مسکو درمی‌آورد که سازمان امنیت کشور در حال تربیت و پرورش سپاه بزرگی از موش‌هاست.

داستان آندراخوف نیز در بلبشویی کارناوال‌گونه شکل گرفته است، انبوه راویان و شاهدان برملا کننده‌ی غیر مستقیم وقاحت گذشته‌ایی نه‌چندان دور هستند. از این طریق، نویسنده‌ی رمان توانسته است با دهن‌کجی و رندی تمام خداحافظی مسخره‌گونه‌ایی را با «اتحاد جماهیر شوروی» تدارک ببیند.

توپال و آندراخوف از شاهدان مستقیم فروپاشی استبداد عقیدتی بودند. آنها به چشم خود دیدند که خیزشِ طبقه‌ی متوسط بسیار وسیع بلوک شرق که ترکیبی بود از جمعیت بیشماری از تحصیلکرده‌ها و متخصصان شهرهای بزرگ، آخرین سنگرهای حیثیتی بلوک شرق را که زیر نقاب «‌مردم‌گرایی» مشغول هتک حرمت انسانیت بود در هم شکست.

خانم کاترین رابه در گام پایانی‌اش در بررسی تحلیلی از ادبیات۲۰ سال گذشته، توجه‌اش را معطوف نسل جوانی می‌کند که در سال‌های فروپاشی کودکان و نوجوانانی بیش نبودند. بخش بزرگی از آنها در لندن، وین و حتی امریکا بزرگ شده‌اند و در حال بازگشت به اروپای شرقی و بازدید از آن هستند. نسلی از نویسندگان که شخصیت اصلی‌شان بیرون از ریشه‌های ملی‌ شکل گرفته است.

جوانانی که با «فوکو» و «دلوز» آشنایی دارند، موسیقی، فلسفه و موضوعات انتزاعی عناصر اصلی زیبایی‌شناسی‌شان را شکل می‌دهد. نسل دوره‌ی گذاری که نوشته‌های‌شان پر است از اصطلاحات، ضرب‌المثل‌های جدید شهری، کنایه‌ها، نقل‌ قول‌های تند و تیز؛ نسلی که (مهم‌تر از هر چیز) قصد ندارد در هیچ کجا ریشه بدواند.

ادبیات نسل جدید هم نوستالژی گذشته‌‌ایی که امنیت اقتصادی «بخور و نمیر» را در خود دارد و هم هراس از تعصب کوری که دست به هر جنایتی زده بود را بروز می‌دهد. نویسندگان نسل پرورش‌یافته در دنیای آزاد، در ضمن، سایه‌ی شوم و شرم‌آور جنگ‌های قومی و تکه تکه شدن ملت‌های اروپایی را که بعد از فروپاشی بلوک شرق به وقوع پیوسته‌است نیز با خود یدک می‌کشند.

نسل جدید نویسندگان اروپای شرقی و بویژه داستان‌نویسان لهستانی و اوکراینی با آنکه به خانه بازگشته‌اند، در دنیای اینترنت زندگی‌می-کنند و بدون تعلق به ملیتی خاص، نظاره‌گر جهان پیرامون هستند. موضوع و جهت‌گیری سلیقه‌های ادبی آنها، حال و هوای روسی و یا مراکز مهم ادبی بلوک شرق سابق را تقلید نمی‌کند. خانم رابه تلاش دارد در پایان مقاله «برچیده شدن مه» به این نتیجه‌ برسد که موج جدید ادبیات در برگیرنده‌ی ابرازهای خصوصی‌تر و محلی‌تر اقوام کوچک‌تر اروپای شرقی شده ست.

منابع:

1.Katharina Raabe, As the fog lifted. Literature in eastern central Europe since 1989

Share/Save/Bookmark

بخش نخست
ادبیات بعد از خفقان

نظرهای خوانندگان

منتظر بودم در پایان مقاله مثل دو قسمت اولیه آنرا با ادبیات امروز ایران مرتبط می کردید

-- بدون نام ، Sep 10, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)