تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
بخش نخست

فرانکشتاین

ونداد زمانی
v.zamaani@gmail.com

لندن در اواخر قرن ١٩، درست در اوج گسترش امپراطوری انگلیس به یک «کلان شهر بی‌در و پیکر تبدیل شده بود. در همین اوان بود که هجوم همگانی به آسایش ناشی از دستاوردهای تکنولوژی، به توهمی عمومی در بریتانیا دامن زد.

توهم و تشویشی مبنی بر این‌که، نسل جدید انگلیسی‌ها که در نعمت حاصل از تجمع ثروت، غرق شده‌اند، قادر به نگهداری امپراطوری جهانی نخواهند بود.

از طرف دیگر به خاطر کنترل سیاسی و اقتصادی بریتانیا، لندن، بر بخش بزرگی از سه قاره آسیا، آفریقا و آمریکا؛ ضرورتا این امکان را ایجاد کرد تا شهر لندن برای اولین بار به شکل واقعی به یک شهر هزار چهره تبدیل شود.

لندن به یک‌باره پر شد از مردمان مستعمرات که به اشکال و دلایل مختلف به این شهر آمده بودند. همه این تغییرات عظیم و ناگهانی، ضمیر ناخودآگاه شهر لندن را سرشار از تشویش و نگرانی کرده بود.

همچنین تماس با «دیگران»، به این مساله دامن زد که این غریبه‌های عجیب، خون و نژاد انگلیسی را از اصالت می‌اندازند و از سوی دیگر حضور مردان غریبه، مخاطره‌آمیز خواهد بود؛ چون مردان انگلیسی به خاطر وجود رفاه از هیبت و قدرت همیشگی برخوردار نیستند.


همه‌ی این دغدغه‌ها در ادبیات اواخر قرن ۱۹ انگلیس به شکل همه‌جانبه‌ای توسط زن رمان نویس جوانی در داستان «فرانکشتاین» تبلور یافت.

«مری شلی» که در دامان پدر فیلسوف سیاسی1 و مادر فیلسوف فمینیست2، به عالی‌ترین شکل موجود در زمانه خویش تربیت شده بود؛ در سن ۲۱ سالگی در طی مسافرت ییلاقی با پافشاری شوهرش، شاعر بزرگ سبک رمانتیک انگلیس، «پرسی شلی» و دوست وهمکار شوهرش «بایرون»، که او نیز از بزرگ‌ترین شعرای رمانتیک انگلیس است اولین تجربه داستانی‌اش را در سال ۱۸۱۸ میلادی به اتمام رساند. تجربه ادبی خلاقی که به یک متن ماندگار در ادبیات جهان تبدیل گشت.

ناخدای یک کشتی اکتشافی انگلیسی، «والتون»، که در اقیانوس سرد و یخ‌زده به دنبال سرزمین‌های تازه می‌گشت از طریق نامه‌نگاری با خواهرش از خاطرات سفر خویش می‌گوید. از ماجرای زندگی عجیب، ترسناک و دردآور یک دانشمند به نام «ویکتور» که برای گرفتن انتقام از یک موجود هیولا‌مانند به قطب شمال رفته بود.

دانشمندی که بلند پروازی‌های علم و صنعت قرن ۱۹ به او این امکان را داده بود تا به فکر ساختن یک موجود جدید بیفتد، هم‌نام خودش «فرانکشتاین».

ویکتور همان‌جا در قطب به دست موجود ساخته دستش که به نظر می‌رسید هیولایی شده کشته می‌شود و تلخ‌تر از آن این‌که فرانکشتاین نیز بعد از کشتن سازنده‌اش، خود را به آتش می‌کشد.


ویکتور فرانکشتاین، که سمبل غرور ناشی از دست‌آوردهای علمی قرن خویش است، می‌خواهد با وصل کردن برق به جسد مرده، حیات دوباره‌ای به جسد بدهد، آن‌هم جسدی که شبیه لحاف چهل تکه‌ای است که او از به هم دوختن جسد جانیان اعدام شده یا نبش قبر اجساد مردم فقیر درست کرده است.

عمد نویسنده رمان برای جمع آوری اعضای بدن اجساد متعلق به مردم مستعمرات که در لندن فوت کرده‌اند، شروع همان تشویشی است که از غریبه‌ها در این شهر بزرگ وجود دارد.

ویکتور وقتی که کار سر هم کردن اعضای مختلف را با اجساد متفاوت به اتمام رساند و به شکلی کاملا مشهود موجودی از ترکیب مهاجران ساخت، نگاهی به مخلوق خویش می‌اندازد:

«پوست زردش کمابیش ماهیچه‌ها و رگ‌های صورتش را پوشانده بود، موی سیاهش کاملا براق بود و موج داشت؛ دندان‌هایش مثل مروارید سفید بود... با آن پوست خشک صورت و لب‌های سیاه» ( فرانکشتاین، صفحه ۴۳)3


مری شلی، نویسنده کتاب فرانکشتاین

مری شلی شروع یک تراژدی را درست از آن‌جا انتخاب می‌کند که بالاخره ویکتور، قادر می‌گردد به موجود ساخته‌ی خودش جان بدهد.

نویسنده همه‌ی سنگینی احساسی داستان را در اولین لحظه دیدار ویکتور فرانکشتاین با مخلوق خود متمرکز می‌کند و در اولین لحظه تماس، داغ «دیگری» بودن را بر پیشانی او می‌زند. آدم ساخته‌ی دست ویکتور، آن‌قدر متفاوت هست که او طاقت نیاورده و از محل فرار می‌کند:

«قادر به درک چیزی که خودم ساخته بودم نبودم و به سرعت از اتاق گریختم» (صفحه ۴۳).

حضور مردم مهاجر در لندن بی‌هیچ تردیدی ناشی از حضور انگلیسی‌ها در مستعمرات بود. پیش از آن، این موجودات کاملا متفاوت، اصلا دلیلی برای بودن در این شهر نداشتند.


پاورقی‌ها:

۱-Mary Wollstonecraft

۲-William Godwin

۳-Mary Shelley: Frankenstein, Bantam Dell. New York, 2003

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

پس چرا بیشتر فیلم هایی که با عنوان فرانکشتاین ساخته شده اند اشاره ای به خارجی بودن غول ترسناک و جنایتکار نکرده اند؟

-- ع از بحرین ، Nov 23, 2009

خیلی مفید بود

-- donyaysabz ، Nov 24, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)