تاریخ انتشار: ۲ تیر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
در همبستگی با مردم و در اعتراض به سرکوب ها درایران

اعتصاب غذای چند هنرمند در پاریس

«مرکز فرهنگی پویا» در نزدیکی میدان معروف «رپوبلیک» در پاریس، این روزها به محل مورد توجه تلویزیون‏ها، روزنامه‏ها و دیگر رسانه‏های فرانسه و دیگر کشورها، مبدل شده است.
این مرکز که تا کنون هم کتاب‏فروشی بوده، هم چای‏خانه، هم محل برپایی کنسرت‏های موسیقی اصیل و مکان سخنرانی‏های ادبی و هنری، از چند روز پیش به محل اعتصاب غذای سمبلیک چند هنرمند مبدل شده است. روی شیشه‏های بیرونی و در داخل این مرکز، عکس‏های رنگی از تظاهرات این روزهای ایران و پارچه ‏‏نوشته‏هایی با عنوان «رأی ما چه شد؟»، «مرگ بر دیکتاتور» دیده می‏شود.

Download it Here!

روزی که برای تهیه گزارشی از چگونگی این اعتصاب غذا به آن‏جا می‏روم، چند دوربین تلویزیونی و چند روزنامه‏نگار فرانسوی هم آمده‏اند. محسن مخملباف، با تلفن، با بی‏بی‏سی گفت‏گو می‏کند. عباس بختیاری، مدیر مرکز فرهنگی پویا، با تلویزیون کانال سه دولتی فرانسه در حال گفت‏گو است.
دختران محسن مخملباف، سمیرا و حنا، هم در آن‏جا هستند. یکی از آن‏ها قرار است به دفتر یک تلویزیون عربی در پاریس برود و در باره‏ی رویدادهای ایران که حالا یک هفته‏ای است به تیتر نخست رسانه‏های بین‏المللی مبدل شده، گفت‏گو کند.

روزنامه‏نگاران فرانسوی که کارشان تمام می‏شود، عباس بختیاری، نوازنده‏ی دف که تا به حال در یکی دو فیلم سینمایی هم بازی کرده، به طرف‏ام می‏آید و سر میزی می‏نشینیم.

از او در باره‏ی هدف‏اش، از اعلام اعتصاب غذا و چگونگی آن، می‏پرسم. توضیح می‏دهد که اعتصاب غذا، یکی از راه‏های نشان دادن اعتراض است:

هدف ما حمایت و همبستگی با جنبش دمکراتیک مردم ایران است. مساله‏ی امروز مردم، تقلبی است که در انتخابات صورت گرفته است. نکته‏ای که در این چند روز متوجه آن شده‏ایم، از خلال شعارهایی که در خیابان‏ها داده می‏شود، مردم به دنبال آزادی و دمکراسی هستند.

به نظر من، آقای موسوی، آقای کروبی یا دیگر کاندیداها، ابزار و بهانه‏ی خوبی در دست ملت بودند تا بتوانند عقده‏های فروخفته‏ی چند ده‏ی خود را به این شکل بروز بدهند. اگر تمام تاریخ ایران را نگاه کنیم، هیچ وقت به این شکوه و عظمت ندیده‏ایم که مردم بریزند توی خیابان. این نشان می‏دهد که مردم، امروز نظام را در تمامیت‏اش دارند نفی می‏کنند.

این، اعتصاب غذایی نیست که معمولاً در زندان‏ها می‏بینیم. این را ما به عنوان یک ابزار مناسب سمبلیک پیدا کردیم که هر روز پنج نفر به صورت سمبلیک بیایند، بتوانند فریاد خود را به گوش جهانیان برسانند.

امروز، با آقای مخملباف در این اعتصاب غذا همراه بودیم. ساعتی دیگر، داریوش قرار است بیاید،.برای حرکت‏های بعدی، به ما بپیوندد. تمام شعارهایی را که در ایران توسط مردم داده شده‏، جمع‏آوری کرده‏ایم. بخشی از آن را گلچین می‏کنیم تا ترانه‏ای بشود با صدای داریوش. این کار هم باید به سرعت انجام بگیرد. چون که وظیفه‏ی ما به عنوان هنرمندان در خارج از کشور، این است که لحظه‏ای از پای ننشینیم. این ساده‏ترین کاری است که می‏کنیم.

ما امکانات فراوانی داریم، بزرگ‏ترین نعمتی که این‏جا داریم، این است که نمی‏ترسیم. ولی مردم در کشور، در خون‏اند، در آتش‏اند و می‏بینیم، با چه جسارتی هستی و جانشان را گذاشته‏اند، به تنگ آمده‏اند. دیگر نمی‏خواهند این وضعیت را بپذیرند. حالا که مردم در میدان‏اند، ما باید همراهشان باشیم. حتا اگر از سوی سردمداران نظام، روش‏های دیگری گزینه شود، ما باید هوشیار باشیم، از طریق رسانه‏های تصویری، از طریق رسانه‏های جمعی، بازگو کنیم.

محسن مخملباف، نخستین نفری بوده که اعتصاب غذا کرد. او فقط آب می‏نوشد. این کارگردان معروف سینما، در این روزها به سخن‏گوی بین‏المللی جنبش سبز موسوی، مبدل شده است. همراه مرجان ساتراپی، با نمایندگان پارلمان اروپا دیدار کرده، گفت‏گویی هم با روزنامه‏ی اومانیته داشته است. هدف وی را نیز از اعلام این اعتصاب‏ غذا می‏پرسم:

یک اعتصاب غذای سمبلیک برای همراهی با رنجی است که مردم در داخل کشور دارند می‏برند. به هرجهت ما در خارج از کشور هستیم. با این که همه‏ی ایرانی‏ها را می‏بینم که از صبح تا شب می‏دوند، خبررسانی می‏کنند، تظاهرات به راه می‏اندازند، حتا کارهای دیپلماتیک را پی‏گیری می‏کنند. با این همه، چون شرایط اروپا، شرایط آرامی است، احساس خوبی به آدم‏ها دست نمی‏دهد. از این که در رنج مردم، به آن شکل که باید، شریک نیستند.

این اعتصاب غذا، یک وجه سمبلیک و یک نوع احساس هم‏دردی کردن از طریق تک تک سلول‏های بدن، با آن مردمی است که در اضطراب، ترس، دلهره و در عین حال، شجاعت و پایداری هستند.

سازنده‏ی فیلم‏های «عروسی خوبان» و «نوبت عاشقی» از خشم مردم ایران می‏گوید:

ما سی سال پیش، به دلیل مسایل و مشکلات و یا رویاهایی که داشتیم، انقلاب کردیم. ولی از این انقلاب راضی نبودیم و پشیمان شدیم. بیشتر آدم‏هایی را که دیدم، از انقلاب سرخورده بودند. مأیوس بودند، می‏گفتند: ما به دنبال عدالت و آزادی بودیم، به فاشیسم و دیکتاتوری رسیدیم.

بعدها اصلاحات کردیم، باز از اصلاحات هم راضی نبودیم. سرخوردند همه. کار به آن‏جا رسید که چهار سال پیش، از انتخابات و صندوق‏های رأی کنار کشیدیم. ما قهر کردیم، باز دوباره راضی نبودیم.

چون آقای احمدی‏نژاد از این قهر سوءاستفاده کرد، با اقلیتی از آرا، رییس جمهور یک جامعه‏‏ی هفتاد میلیونی شد. با این که درآمد نفت، چندین برابر بیشتر از دوره‏ی آقای خاتمی بود، اما مردم تورم بیشتری را دیدند، زندگی‏شان با سختی بیشتری گذشت. آزادی‏های اجتماعی محدودتر شد و از همه بدتر، چهره‏ی بین‏المللی ایران مخدوش شد. ما را به عنوان تروریست، در دنیا شناختند.

دوباره، همه تصمیم گرفتند، یک بار دیگر پای صندوق‏های رأی بروند و با صندوق آشتی کنند. گفتند: قرن بیست و یکم است، همه‏ی دنیا دمکراتیک شده، هرکجای دنیا قدرت دست به دست می‏شود، چهار سال این حاکم است، چهار سال دیگری حاکم است و حاکمان برای این که رأی بیاورند، مجبورند مردم‏داری کنند. حکومت، مبتنی بر آرای مردم است، نه بر رضایت خداوند. ولی این‏ها، با اسم خدا، پدر مردم را درآوردند.

حاصل‏اش این که مردم رفتند پای صندوق‏های رأی، به امید این که ده بیست درصد وضع بهتر شود. همه می‏دانستند که بالاخره باید از دل نظام بیرون بیاید، از فیلتر شورای نگهبان رد شود. با این همه، کاچی به از هیچی، مردم راضی شدند، کمی بهتر، بهتر از این است که صفر و صد ببینند. ولی قضیه برعکس شد. آقای احمدی‏نژاد، با پشتوانه‏ی رهبر ایران، آقای خامنه‏ای و با همیاری کشور روسیه که الان کاملا پشت ایران ایستاده است، هم در مسایل اتمی، هم در دزدیدن بخشی از کشور ما، دریای خزر…

مخملباف می‏گوید: مردم خسته شده‏اند، مردم خشمگین‏اند، به آرای آن‏ها خیانت شده:

اتفاقی که افتاده، خیلی ساده، کودتا است و عکس‏العملی که مردم نشان می‏دهند، باز هم خیلی ساده است، مردم خسته شده‏اند از این همه فریب، از سی سال استبداد خسته شده‏اند. آزادی‏های اجتماعی‏شان را می‏خواهند، این‏ها نمی‏دهند. مردم آزادی سیاسی در حد حق رأی دادن می‏خواهند، این‏ها نمی‏دهند. این‏ها ادعای اسلامی بودن می‏کنند، در حالی که جز دروغ، جز عوام‏فریبی کاری نمی‏کنند.

یک موقعی مردم سنتی به روحانیت اعتقاد داشتند، الان علت بی‏دینی در جامعه، روحانیون هستند. علت بی‏دین شدن مردم، دین حکومتی است. تا دین از سیاست جدا نیست، بزرگ‏ترین ضربه به همان دینی می‏خورد که این‏ها ادعایش را کرده‏اند.
این‏طور نیست که اگر رهبران اصلاحات بشینند، مردم می‏نشینند. ممکن است مردم مأیوس شوند، ولی مخالفت‏های مدنی ادامه پیدا می‏کند؛

و سرانجام، محسن مخملباف دلیل امیدواری‏اش را به آینده شرح می‏دهد:

روز انتخابات به خانم آقای هاشمی رفسنجانی که دارد رأی در صندوق می‏اندازد، می‏گویند: «اگر مردم به کسی رأی دادند و آن کسی که می‏خواستند از صندوق درنیامد، چکار کنند، بهتر است؟» خانم هاشمی می‏گوید: «بریزند توی خیابان!» این مهم است.

آقای هاشمی سی سال در این کشور، اگر نفر اول نبوده، نفر دوم اداره‏ی این کشور بوده. او می‏داند که این نظام از کجا آسیب‏پذیر است. اگر مردم بریزند توی خیابان و هر کاریشان می‏کنند، به خانه نروند، چاره‏ای جز کشتار ندارند و وقتی کشت، مشروعیت‏اش را که بر آن سوار است، از دست می‏دهد. ظرف همین چند روز، ببینید در ایران چطور مشروعیت جمهوری اسلامی از بین رفته است.
دیگر آقای خامنه‏ای که پشت احمدی‏نژاد ایستاده است، نمی‏تواند هم‏چنان رهبر مذهبی مردم باشد.

در نتیجه، به نظر من، فروپاشی این نظام شروع شده و بهتر است تمام کسانی که به این مملکت فکر می‏کنند، قبل از این که از این مملکت چیزی نماند، کمی سر عقل بیایند و احساس کنند بالاخره این بیست سی درصد دمکراسی مردم را چرا با بی‏عقلی، نخواستند بپذیرند.

به نظر من، این ما نیستیم که در حالت ترس قرار داریم، آن که اسلحه به دست می‏‏گیرد، از مردم می‏ترسد. آن که با دست خالی و رنگ سبز که رنگ آرامش است، به خیابان می‏آید، معلوم است که بر ترسش غلبه کرده است.

جمله‏ی آخر من این است: برای ما یک بار دیگر ثابت شد، گم ‏شده‏ی مردم ایران، ناآگاهی نبود. گم شده‏ی مردم ایران، جرأت بود. ما امروز در خیابان‏ها، جرأت مدنی را می‏بینیم.
کانت گفته بود: «جرأت فکر کردن داشته باش» حالا مردم ما هم جرأت فکر کردن دارند، هم جرأت در خیابان آمدن!

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

این مخملباف خودش روزگاری از طایفه همین ها بود. یادش رفته حالا؟

-- N ، Jun 23, 2009

DOROD BAR TOO,

-- بدون نام ، Jun 24, 2009

محسن مخملباف و خانواده محترم و همه هنرمندان عزیز دیگر داخلی برای ما ایرانیان داخل کشور سمبل هنرمندان با شرف و آزاده ای هستند که آینده ایران را با جیب شخصی عوض نکردند.امثال ده نمکی ها هستند که از دلهای مردم اخراج شده اند و قدرت و زور کفایتشان نمی کرد به زر نیز راضی نمی شوند.امروز روز امتحان همه مردم وطن پرست است

-- saman ، Jun 24, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)