تاریخ انتشار: ۸ اردیبهشت ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

«نظر مساعد روحانیت، در مورد ترقی‌خواهان لازم بود»

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

تاریخ روشنگری در ایران، پیشینه‌ای طولانی دارد از نگاه فریدون آدمیت، تاریخ‌نگار معاصر گرچه مقدمه جنبش ترقی‌خواهی در ایران از آغاز قرن نوزدهم میلادی شروع شد ولی مقصود این نیست که پیش از آن سابقه‌ای از هشیاری ملی وجود نداشته است.

روشنگری یا ترقی‌خواهی از چه زمانی در تاریخ معاصر ایران شکل گرفت؟ چه کسانی نماد خواست‌های بخش‌های جامعه ایران بودند و سرانجام روشنگر و ترقی‌خواه به چه کسی باید گفته شود؟

این‌ها موضوع گفت ‌و ‌گو، پرسش‌ها و سخنرانی دکتر بهزاد کشاورزی، جامعه‌شناس و نویسنده کتاب دو جلدی تاریخ تشیع در ایران بود که در نشست انجمن فرهنگ ایران در پاریس با حضور گروهی از ایرانیان این شهر با آن‌ها پرداخته شد.

در پایان این نشست از دکتر بهزاد کشاورزی می‌پرسم به‌نظر شما روشنگر و ترقی‌خواه به چه کسی باید گفته شود؟

Download it Here!

به اعتقاد من ترقی‌خواه به کسی گفته می‌شود که دنبال پیشرفت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور است و تلاش می‌کند تا کشور را به ‌سوی جلو ببرد‌.

در مورد همین مسایلی که حضورتان عرض کردم، از طریق رفرم و یا شدت عمل بعضی و وقت‌ها انقلاب به آرمان‌های خودش برسد.

شما دو عامل را در سخنرانی‌تان به‌عنوان عواملی که باعث توقف روشنگری شد معرفی کردید؛ استبداد و مذهب. ممکن است در این مورد توضیح دهید؟

آن‌طور که بررسی شده، ترقی‌خواهی از زمان عباس میرزا شروع شده است. و این هم در نتیجه جنگ‌های ایران و روس بوده، در این میان دو عامل معتبر و روشن است که همیشه با ترقی‌خواهی مخالف بوده است.

اولی، استبداد است چرا که از نظر فرمانروای مستبد، چنان‌چه ترقی‌خواهی در جامعه به وجود آید و مردم روشن شوند، طبیعی است که اجازه استبداد به او نمی‌دهند. مسأله دوم این است که مسایلی که در ترقی‌خواهی مطرح می‌شود با کیفیت فکری و فقهی روحانیت برابر نیست.

سه نفر را در تاریخ صد و هشت‌ ساله گذشته ایران از چهره‌های درخشان روشنگری معرفی کردید. عباس‌میرزا، امیرکبیر و سپه‌سالار. چرا این سه ‌نفر؟

البته تعدادشان فراوان بود، این سه نفر از بهترینشان هستند. عباس میرزا به همکاری دو نفر از وزرای خودش میرزا بزرگ و قائم‌مقام فراهانی و اکیپی که درست کرده بودند، در نتیجه‌ی فشار جنگ‌ها مجبور شدند از ارتش‌های خارجی ازجمله ارتش فرانسه و انگلستان درخواست کنند در ارتش ایران کمکشان کنند و از آن بابت خود به خود موجب شدند که آن افکار غرب در داخل مملکت ما توسعه پیدا کند و علاوه بر این عباس میرزا اولین کسی است که دانشجو به خارج فرستاده است.

او در کنار و با مشاورت دو وزیر معروفش، قائم مقام فراهانی و امیر کبیر که نیاز به گفتن ندارد، این کارها را انجام داد. کافی است کتاب آدمیت را باز کنیم چند صفحه را در مورد امیرکبیر ورق بزنیم می‌بینیم که امیر کبیر چه‌کسی بوده و همه‌مان به‌راحتی می‌شناسیم.

سومین شخصی که مورد نظر بنده بود همین سپه‌سالار، حاج‌میرزا حسین‌خان مشیر‌الدوله سپه‌سالار بود که واقعاً در مورد ترقی‌خواهی کارهای فراوانی کرد و حتی به همین دلیل روحانیت از قدرت خودش سقوط کرد.


دکتر بهزاد کشاورزی، جامعه‌شناس و نویسنده

بعد از این‌که خط سیر روشنگری و ترقی‌خواهی را در ایران ترسیم کردید، به انقلاب مشروطیت رسیدید و گفتید تعداد زیادی از روحانیون مشروطه‌خواه بودند و در انقلاب مشروطه سهم زیادی را به روحانیون دادید.

به هر حال هم موافقان مشروطیت روحانی بودند و هم مخالفانشان، هم‌ پیشروان مشروطیت روحانی بودند و هم پیشروان مخالفان مشروطیت. اگر روحانیت تلاش نمی‌کرد متأسفانه نمی‌توانستیم به مشروطیت برسیم و اشکال بزرگ هم در اینجاست.

قانون اساسی مشروطیت تأثیر گرفته از قوانین اساسی کشور بلژیک و فرانسه بود. ولی به ‌لحاظ این‌که روحانیان موجب پیاده شدن مشروطیت شدند، بنابراین در یکی از اصول معتبر قانون اساسی که روشنفکران و ترقی‌خواه‌های ما نوشته‌اند و به ‌وسیله شیخ فضل‌‌الله نوری انجام شد، اصل دوم متمم قانون اساسی آمده که همیشه پنج نفر در داخل مجلس هستند و این پنج نفر برای قوانینی که گذاشته می‌شود حق وتو از مجلس دارد.

شما این را به حساب شکست روشنفکران می‌گذارید؟

ابداً، روشنفکرها در این مرحله ایجاز کردند. برای این‌که راه دیگری نداشتند. مردم به عنوان رعیت پشت‌ سر روحانیون بودند. یعنی به ‌خاطر رعایت دینشان، فتوای روحانی و حکم روحانی را قبول می‌کردند.

برای این‌که روشنفکر مردم را به بازار و آگاهی بکشاند، لازم بود روحانیت درمورد ترقی‌خواهان نظر مساعدی داشته باشد‌. همین نظر را همین‌طور که حضورتان عرض کردم در سه مرحله به‌دست آورد.

مرحله اول این بود که چند تن از روحانیان را از جمله سیدصادق طباطبایی، پدر سید محمد طباطبایی، یکی از رهبران انقلاب مشروطیت، میرزا ملکم‌خان و تعداد اقلیتی از روحانیون را به مجمع فراموش‌خواهان کشاند. آدم روشنفکری بود.

بنابراین تعدادی از روحانیان روشنفکر در جامعه به‌وجود آورد. همین سیدمحمد طباطبایی یکی از روشنفکترین انسان‌هایی بود که در دوره مشروطیت وجود داشت.

در واقعه بست‌‌نشینی قم که در کتاب زرگری‌نژاد به وضوح نوشته شده است، آقای سید محمدطباطبایی با آقای شیخ فضل‌‌الله نوری مباحثه‌ای می‌کنند و در این مباحثه سید محمد طباطبایی مشروطیت را آن‌چنان ترسیم می‌کند که یک نفر روشنفکر و روشنگر می‌تواند ترسیم کند. یعنی هم آزادی‌اش، هم دموکراسی و هم برابری‌هایش را قبول دارد.

دکتر گل‌دوست، رییس انجمن فرهنگ ایران هدف از طرح این موضوع روشنگری را پاسخی به پرسش‌های جوانان می‌داند.

سخنرانی بسیار گیرا و پرمایه‌ای بود و بهزاد کشاورزی از پژوهشگران پرارزشی ما هستند که کارهای پرباری در زمینه جامعه‌شناسی انجام دادند این را من از سوی خودم به عنوان یک فرد و به عنوان یکی از هموندان گروه کارداران گروه انجمن فرهنگی ایران می‌توانم بگویم که جوانان امروز پرسش دارند.

نخستین چیزی که در هر پرسشی از دید من مهم است این است که خوب بیان شود و در آن تناقضی نباشد. در این رابطه بنا را بر این گذاشته‌ایم که در شورای کارداران با هر برنامه‌ای که پیشنهاد می‌شود بیش‌تر در پیوند با جوانان کار کنیم و پنجره‌ای برای جوانان به‌سوی فرهنگ ایران باشیم.

در این راستا جوانان درون مرزی و برون مرزی که فرهنگ ایران را می‌شناسند، دوستدار آن هستند و به آن مهر می‌ورزند بر این باورند که پرسش‌هایشان مطرح شود و چه پیشینیان و چه پژوهشگران و چه خودشان به پاسخی برای این پرسش‌ها برسند.

در این پیوند خواستیم که روشنگری و ترقی‌خواهی را که یکی از خواست‌های جوانان امروز است به چالش بگیریم‌‌.


حسن مکارمی، روانکاو دلایل عدم موفقیت روشنگری و چهره‌های آن را بعد از استبداد و مذهب در ایران به عامل سومی نیز مرتبط می‌داند.

به ‌نظر من خیلی روشن بود که ایشان به دو مورد اشاره کردند که دشمنان ترقی‌خواهی، از یک طرف روحانیت و مذهب بود و از طرف دیگر استبداد. و من پایه سومی را می‌بینم و در این‌جا اشاره هم کردم و آن پایه سوم اساساً سیستم تولیدی روستاهای ایران بود.

یعنی ۷۵ درصد مردم ایران در دوران مشروطیت در سیستم تولیدی ارباب و رعیتی امکان ترقی نداشتند. مشکل اساسی این بود که در قانون اساسی سال ۱۹۰۶ و بعد تا ۱۹۶۲ هیچ‌کسی به این ۷۵ درصد مردم فکر نکرد.

نه برایشان مدرسه بردیم نه راه و نه امنیت. در واقع ارباب و خان‌ها بودند که حکومت می‌کردند و نگذاشته‌اند که این‌ها یک دقیقه جلو بروند. این مسأله هم این است که در تمام طول دوران مشروطیت و در ۱۷ دوره مجلس شورای ملی، بیش از ۵۰ درصد نمایندگان، مالک یا خان بودند.

این‌ها اجازه ندادند یک دهقان در مجالس قانونگذاری شرکت کند‌. به طور خلاصه به نظر من تا بعد سوم را در نظر نگیریم و حلاجی نکنیم، نمی‌فهمیم چگونه این مهاجرت به شهرهای بزرگ صورت گرفت و مقدمه انقلاب اسلامی فراهم آمد.

دکتر دارا عزیزی، پزشک جراح به مسأله دخالت دین در سیاست اشاره دارد:

کاری که ادیان در بعضی از کشورها می‌کنند که در خیلی از کشورها از جمله فرانسه باعث شد که انقلاب پیش آید یعنی روحانیون را کنار بگذارند به این دلیل که می‌خواستند جلوی ترقی‌خواهی را بگیرند، باعث تأسف است.

چون من به دینی اعتقاد دارم و ندارم، ادیان مختلف است و می‌توانم هر دینی را انتخاب کنم‌. ولی این‌که یک دین در سیاست یک مملکتی بخواهد آن‌قدر اثر بگذارد که قوانین را به نفع خودش تغییر دهد، البته این نکته مهمی بود که دیدم روی آن تأکید شده است.

و سرانجام ناهید انزلی‌چی، رییس انجمن فرهنگ آزاد در پاریس طرح چنین موضوع‌هایی را بسیار آموزنده می‌داند.

بسیار جالب بود. به خصوص که مقام روحانیت را شرح دادند که چطور روشنفکران در زمان مشروطیت از این راه استفاده کردند. و همان‌طور که خودشان گفتند شاید تنها راهش بود و امیدواریم یک جور دیگر این راه به جلو برود.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)