خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > «فدراسیون فوتبال به تنهایی تصمیمگیرنده نبود» | |||
«فدراسیون فوتبال به تنهایی تصمیمگیرنده نبود»ایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comحدود ده روز پس از برکناری علی دایی از سمت سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران، فدراسیون فوتبال در اقدامی عجیب، محمد مایلیکهن را به عنوان سرمربی تیم ملی ایران انتخاب کرد. مایلیکهن باید در سه دیدار باقیمانده ایران در مسابقات مقدماتی جام جهانی آفریقای جنوبی، تیم ملی ایران را هدایت کند، آن هم در شرایطی که با توجه به شکست خانگی تیم ملی در مقابل عربستان، ایران تنها در صورت کسب نه امتیاز ممکن میتواند راهی جام جهانی شود. مایلیکهن پیش از این یکبار در سال ۱۹۹۷ به خاطر ناکامی در مسابقات مقدماتی جام جهانی فرانسه از سمت مربیگری تیم ملی برکنار شده بود. در مورد چگونگی انتخاب محمد مایلیکهن به عنوان سرمربی تیم ملی ایران با هیوا یوسفی، روزنامهنگار ورزشی در ایران گفت و گو کردم.
آقای هیوا یوسفی، شما روزنامهنگار و ورزشینویس روزنامه اعتماد ملی هستید و مسایل فوتبال ایران را دنبال میکنید، ابتدا میخواستم نظر شما را درمورد انتخاب آقای مایلیکهن به سرمربیگری تیم ملی بپرسم چون بسیاری چه روزنامهنگارها و چه فوتبالدوستان از این مسأله یکمقدار دچار شگفتی شدهاند. به خصوص اینکه در آخرین روزها گفته شد بعد از آقای مایلیکهن و قطبی و قلعهنویی، آقای یاوری هم شانس انتخاب دارد. که خبرگزاریها مربیگری آقای یاوری را هم گزارش دادهاند. حتا تیم مشاورین او هم آقای ابراهیمی، قطبی به عنوان مشاور و حشمت مهاجرانی را هم منتشر کردهاند اما بعد آقای مایلیکهن انتخاب شد. نظر شما راجع به این مسایل چیست؟ اینکه چرا خبرهای دیگری منتشر شد و تصمیم نهایی چیز دیگری بود، فکر میکنم ایراد اصلی به سیستم اطلاعاعرسانی در فوتبال و کلاً در ورزش ایران برمیگردد که متأسفانه مشکلات زیادی دارد. فدراسیون ما هنوز یک وبسایت که بشود خبرهای رسمی و موثق را از آنجا پیگیری کرد، ندارد. البته وبسایت دارد ولی وبسایت آن به روز نیست. حداقل اینکه منبع خبری خیلی موثقی برای رسانهها و برای کسانی که میخواهند اخبار را پیگیری کنند، نیست. شاید وظایفش را کامل انجام نمیدهد. از طرف دیگر تعداد آدمهایی که به عنوان سخنگوی فدراسیون فوتبال و در واقع سخنگوی تصمیمگیرندگان فوتبال در رسانهها حرف میزنند خیلی زیاد است. برای همین همیشه تعدد آرا و نظرات پیش میآید. یک روز گفته میشود که آقای قطبی است، فردا گفته میشود آقای مایلیکهن است در این مدت هشت، نه روزی که تیم ملی ایران سرمربی نداشت شاید بیش از ۱۰ـ ۱۵ نفر اسمشان مطرح شد. صبح یک نفر تایید میشد، بعد از ظهر تکذیب میشد. متأسفانه این سرگردانی کاملاً در رسانهها دیده میشد. حتی شبی که آقای مایلیکهن به عنوان سرمربی انتخاب شدند، خودم تا دیروقت منتظر بودم. خبرش را منتشر کردیم، گزارش نوشتیم و حتا سوابق آقای مایلیکهن را درآوردیم و ناگهان آخرین لحظه که کار از کار گذشته بود و کارمان تمام شده بود اعلام شد که نه ایشان انتخاب نشده و ما دوباره مجبور بودیم که در خبر تغییراتی بدهیم. متأسفانه یکسری مشکلات بوده، ولی اینکه چطور آقای مایلیکهن انتخاب شدهاند، فکر میکنم همانطور که آقای کفاشیان در یک برنامه تلویزیونی در برنامه ورزشی ۹۰ اعتراف کردند که در انتخاب آقای دایی فدراسیون فوتبال خیلی سهمی نداشته، در انتخاب آقای مایلیکهن هم فدراسیون فوتبال به تنهایی تصمیمگیرنده نبود. بالاخره روند انتخاب مربی تیم ملی در چند وقت اخیر نشان میدهد همانطور که آقای دایی سایپا به تیم ملی آمد و گفته میشد کسانی از دولت در انتخابشان نقش داشتند، فکر میکنم این امکان وجود دارد که این پروسه در مورد آقای مایلیکهن هم طی شده باشد. و یک مقدار با تردید میشود به استقلال فدراسیون در انتخاب سرمربی تیم ملی نگاه کرد.
آقای یوسفی حتا گفته شده که در آخرین لحظه آقای احمدینژاد، آقای مایلیکهن را تایید کردهاند؟ بیشتر این اخبار شنیدهها است و کسی نمیتواند این را تایید کند و مدرک موثقی در مورد اینکه چنین چیزی است یا نه، وجود ندارد. ولی گفته میشود آقای احمدینژاد که برای تماشای بازی ایران و عربستان به استادیوم آمده بودند از اینکه تیم ایران نتیجه نگرفت خیلی ناراحت بودند. از طرف دیگر، شنیده میشود آقای مهرداد بذرپاش که مدیر عامل گروه خودروسازی سایپا هستند و رییس مشاوران جوان آقای احمدینژاد بودند و به آقای احمدینژاد نزدیک هستند، به ایشان مشاوره دادهاند و از دولت خواستند که کمک کند آقای مایلیکهن سرمربی تیم ملی شود. ولی میگویم اینها همه در حد شنیدهها هستند و چیز موثقی نیست که بتوان به آن استناد کرد. به هر حال آقای مایلیکهن یک بار از تیم ملی فوتبال ایران با عنوان مربی تیم ملی فوتبال کنار گذاشته شده بود. مثلاً در فرانسه امکان ندارد که مربی که برکنار شده دوباره بعد از چند سال دعوت به کار شود. البته فکر میکنم در دنیای فوتبال وقتهایی این اتفاق میافتد. در سطح تیم ملی خیلی حضور ذهن ندارم. جاهای دیگر اتفاق افتاده که یک مربی که یک دورهای بوده، دوباره بیاید. ولی در باشگاه مثلاً این امکان وجود دارد که یک دورهای بیکار شوند و بعد دوباره برگردند. بالاخره تعداد محدودی مربی در هر کشور وجود دارد. با توجه به شناختی که من از فدراسیون دارم که خیلی برنامه محور نیست و اینطور نیست که ما بگوییم از قبل یک برنامه بلند مدت مد نظرش بوده، آنها مجبور بودند بین یکسری گزینههای محدود دست به انتخاب بزنند. فکر میکنم چهار، پنج نفر بودند و مقداری دشوار بود که یک مربی خارجی بیاید و برای این سه بازی از فوتبال ایران به یک شناخت کافی برسد و بتواند بازیکنان خوبی انتخاب کند و اینها را هماهنگ کند. فکر میکنم تا حدودی اینها ناگزیر بودند که انتخابشان به اصطلاح یک مقدار دمدستیتر باشد. به نظر من تفاوت آقای مایلیکهن، آقای یاوری، آقای ذوالفقارنسب و آقای قلعهنویی خیلی زیاد نیست. نمیخواهم تحلیل فنی کنم. ولی میخواهم بگویم که کلاس این مربیها نزدیک به هم است. اما اگر آقای فیلیپ تروسیه، آقای بوناچیچ یا... انتخاب میشد این قضیه متفاوت بود. ولی در عین حال میگویم که بالاخره این اتفاقات قابل پیشبینی است و یک وقتهایی ممکن است یک مربی که مثلاً یک جایی کار میکرده و نتیجه هم نگرفته دوباره برگردد. در مورد تیم ملی نمیدانم و حضور ذهن ندارم که چنین اتفاقی افتاده یا نه. همچنین باید در نظر داشته باشیم که در خارج از فوتبال هم بحثهایی وجود دارد که روی فوتبال تأثیر میگذارد و همهی تصمیمات صرفاً فوتبالی نیست. آقای یوسفی البته خودتان گفتید ولی آیا آقای مایلیکهن کار بیشتری میتواند بکند، چشمانداز خودتان به سه دیدار آینده با مربیگری آقای مایلیکهن چه است؟ فدراسیون فوتبال تقریباً اعلام کردهاند که دنبال مربی نیستند که کار فنی خیلی خوب انجام دهد. چنین انتظاری از مربی ندارند. آنها گفتهاند که دنبال کسی هستیم که بتوانند از نظر شرایط روحی یک تغییراتی به وجود بیاورد و بتواند هماهنگی ایجاد کند و به قول آنها آدم مشورت پذیری باشد. یعنی از نظر دیگران هم استفاده کند تا تیم ایران بتواند برای سه بازی آینده نتیجه بگیرد. فکر میکنم یک ویژگی که ممکن است آقای مایلیکهن داشته باشد این است که شاید بازیکنانی که از سوی آقای دایی به تیم ملی دعوت نمیشدند و بیرون بودند این امکان را داشته باشند که به تیم ملی دعوت شوند. در این رابطه میتوانم به آقای علی کریمی، آقای ایمان مبعلی، جواد کاظمیان اشاره کنم که نادیده گرفتن آنها در شرایط فعلی فوتبال ایران که شاید خیلی ستارههای شاخص ندارد مقداری سخت است. شاید حداقل میتوانستند در این مرحله مقدماتی جام جهانی واقعاً هر کدام به تناسب روی بخشی از زمان بازی به ایران کمک کنند. فکر میکنم با حضور آقای مایلیکهن یا هر مربی دیگر این امکان به وجود میآید بازیکنانی که به دلیل مشکلات شخصی که با آقای دایی داشتند و از تیم بیرون مانده بودند، به تیم ملی برگردند. شاید این یک اتفاق مثبت است و تا حدودی به کمک تیم ملی ایران بیاید. در عین حال دوشنبهشب یک نظرسنجی در برنامه تلویزیونی ۹۰ شد که بیش از ۶۰ درصد مردم ایران از صعود تیم ملی به جام جهانی ناامید هستند و این یک واقعیت است که تیم ایران برای صعود به جام جهانی کار خیلی دشواری دارد. آقای یوسفی، آخرین پرسش من درباره آقای علی دایی است. آقای دادکان، رییس فدراسیون پیشین تا آخر سر پشت سر برانکو ایستاد. اما میبینیم که آقای کفاشیان و آقای علیآبادی پشت علی دایی را خالی کردند در حالی که آقای کفاشیان گفته بود ادامه مربیگری علی دایی ربطی به رفتن تیم ملی به جامجهانی ندارد. واقعاً چه شد که علی دایی اینطور کنار گذاشته شد؟ آقای کفاشیان در پاسخ به این سوال گفتند که ایشان به تنهایی تصمیمگیرنده نبودند. اشاره ایشان بیشتر به هیأت رییسه فدراسیون فوتبال بود. ایشان ادعا میکنند که فدراسیون فوتبال را جمعی از آدمها اداره میکنند و ایشان فقط یک رأی دارند و آقای کفاشیان در جلسهای که گذاشته شده از ماندن آقای دایی حمایت کرده و گفتند من تنها کسی بودم که حمایت کردم و بقیه حمایت نکردند. در نتیجه تصمیم گرفته شد که دایی کنار بروند. ولی همانطور که اشاره کردم اصولاً فدراسیون فوتبال در چنین شرایطی به تنهایی تصمیمگیرنده نیست و خیلی جالب است که آقای مایلیکهن هم در برنامه تلویزیونی نود تایید کرد که انتخاب سرمربی در همه دورهها در فوتبال ایران یک اتفاق صرفاً ورزشی نبوده است. ایشان گفتهاند اگر لازم باشد میتواند ثابت کنند که از قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، دوره آقای پروین، آقای مهاجرانی و هر مربی دیگری انتخابشان صرفاً انتخاب فوتبالی نبوده و کسانی خارج از فوتبال تصمیم میگرفتند و دخالت میکردند. به نظر من به یک شکلی تایید کردند که انتخاب خود ایشان هم انتخاب صرفاً ورزشی نبوده است. بعد از آن اتفاقی که افتاد و تیم ایران باخت و آقای احمدینژاد شخصاً نارضایتی مردم و شعارهایی را که علیه آقای دایی داده شد دیدند، برکناری آقای دایی میتوانست تا حدودی تلاش برای جلب رضایت افکار عمومی باشد. در همین رابطه: • مایلیکهن سرمربی تیم ملی فوتبال شد • خبر برکناری علی دایی تائید شد
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
جناب آقاي اديب زاده
-- بدون نام ، Apr 12, 2009با سلام
واقعيت فوتبال ايران همان گونه كه خود اشراف داريد بشدت سياسي است. فوتبال عين زندگي ماست. سياستمان چطور است فوتبال هم همين طور. براي همگان مثل روز روشن است كه در فدراسيون فوتبال تنها كسي كه كمترين مسئوليت را دارد شخص آقاي كفاشيان است و بنده خدا بارها با زبان بي زباني به اين امر اشاره داشته است. نه اينكه انتخاب مسئولين فوتبال در دوره احمدي نژاد اين گونه شده باشد ، بلكه در تمامي ادوار نيز بدينگونه بوده است. مگر در دوره خاتمي نبود كه آقاي صفايي فراهاني به اين سمت گمارده شد. ايا ايشان از فوتبال چيزي سرشان مي شد و تصميماتشان سياسي نبود. در ايران به غلط در مورد ايشان ثابت شده فرض ميكنند كه دوره ايشان را درخشان مي دانند. من حاضرم ثابت كنم كه ايشان نيز از مسئولين فعلي متمايز نبودهاند. كليه به اصطلاح نخبگان ايران، چه چپ و چه راست در تمامي وجوه بعضا متناقض خود به فوتبال به عنوان ابزاري نگاه ميكنند كه بتوان پايگاه اجتماعي آنان را تثبيت كند وگرنه به آن اعتقادي ندارند. اگر ميبينيم كه در حال حاضر اصلاح طلبان از آن ياد ميكنند تنها به اين دليل است كه جناح مقابل را كوبيده باشند. در صورتي كه با نگاهي اجمالي ميتوان مشاهده كرد كه در اين سي ساله انقلاب فوتبال ما جز شكست چيزي نصيبش نشده است. جام ملتهايي كه در تيول ما بود، آرزو داريم كه يك بار حتي به فينال برسيم. شركت در جام جهاني كه با وجود اسان شدن مسير آن تنها دوبار با هزار اما و اگر و التماس توانستهايم حضور داشته باشيم و البته نتيجاي نيز نگرفتيم. در مقابل عربستان با چهر دوره حضور مداوم و يا كره با پنج دوره و .....
در زمينه باشگاهي هم اين وضعمان است. فوتبال در دنياي كنوني به مانند ديگر مقولات صرفا با برنامهريزي پيش ميرود و متاسفانه چيزي كه در كليه شئون يافت نمي شود برنامهريزي است. اما تا دلتان بخواهد ملتي خيالباف هستيم. همانگونه كه واقعا جمع كثيري از ما ايرانيان از گفتههاي احمدي نژاد و لافهاي وي در زمينه پيشرفت اتمي و پزشكي و..... مسرور ميشويم از تعاريف ديگر نيز نسبت به خود به عرش ميرويم و بال در ميآوريم و باورمان ميشود. شاه بيت سخنان اكثر كارشناسان فوتبال ايران اين است كه ايرانيان در فوتبال از استعداد زيادي برخوردارند و ميتوانند چنين و چنان كنند بدون اينكه نتيجه را ببينند. يكي نيست به اين عزيزان بگويد so what . ايراني جماعت غرور زيادي دارد به دليل اينكه مدام از او تعريف شده. در سياست و مملكتداري هر روز شكست ميخوريم اما ظاهرا به دليل كلان بودن آن و اينكه بالاخره هديهاي الهي به نام نفت وجود دارد كه آن را غارت كنيم زياد به چشم نميايد اما در فوتبال شكست را به عينه ميبينيم و برايمان گران تمام مي شود. بگذريم حرف براي گفتن زياد است .
محمد مايلي كهن انتخاب تيپيك دولت نهم است. معلوم است كه هدف از اين انتخاب رفتن به جام جهاني نيست. حتي دفاع از فوتبال كيفي و فني هم نيست. همان اهدافي كه در ساير حوزههاي مديريتي تعقيب شده، در اينجا نيز تعقيب ميشود.
-- فرازمند ، Apr 16, 2009