خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > «با پنهانکاری از مدرسه، نسلی دروغگو تربیت میشود» | |||
«با پنهانکاری از مدرسه، نسلی دروغگو تربیت میشود»ایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comوزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده است کتابهای درسی مدارس دخترانه و پسرانه جدا خواهد شد. از سوی دیگر گفته شد طرحی در دست است که مهد کودکها در ایران به مدارس قرآنی مبدل شوند. در مورد اسلامی کردن آموزش و پرورش نوین ایران که طی ۳۰ سال گذشته ادامه داشته است و طرحهای گوناگونی که در مورد این مسأله از سوی مسئولان جمهوری اسلامی ارایه شده و میشود، با آقای سعید پیوندی، استاد دانشگاه و کارشناس مسایل آموزشی گفت و گو کردهام. آقای پیوندی در نشست انجمن گفت و گو و دموکراسی در دانشگاه سن دونی حومهی پاریس، پیشینهی ۳۰ سالهی اسلامی کردن آموزش و پرورش را ارایه دادند.
آقای پیوندی، اسلامی کردن آموزش و پرورش که از دانشگاه و مدارس شروع شده بود حالا کودکان را نشانه گرفته است. آیا در مورد دانشگاهها و مدارس این طرحها موفق نبودند؟ اگر گفتمان سالهای اولیهی انقلاب را که در حقیقت اسلامی کردن نظام آموزشی بر اساس آن شکل گرفت و در قانون سال ۱۳۶۶ مصوبهی مجلس هم متبلور شد به عنوان پایه در نظر بگیریم، میتوانیم بگوییم اسلامی کردن نظام آموزشی ایران چند جهت و چند سمتگیری خیلی مهم داشت. این اسلامی کردن در نظر داشت که فرهنگ اسلامی از طریق نظام آموزشی اعتلا پیدا بکند. فرد جدید مسلمان جامعهی ایران یا شهروند مسلمان جدید تربیت شود و ما را به کشورهای دیگر بینیاز بکند و بالاخره اینکه ریشهی نفوذ و فرهنگ غرب در ایران از بین برود و در خدمت نظام بومی ایران باشد. این معنا و سمت اولیهی اسلامی کردن به طور خلاصه است. بعد از انقلاب مشروطیت و آمدن رضا شاه، مکتبخانهها بسته شد و به جای آنها مدارس مدرن تأسیس شد. کلاً طرح مدارس جدید در ایران که از پیش از انقلاب مشروطیت به عنوان تأسیس دارالفنون شروع شده بود و بعدها شکل مدارس جدید ادامه پیدا کرد، در زمان رضاشاه به نظام آموزشی جدید ایران تبدیل و همهگیر شد، باب طبع و مطلوب اقشار متعصب و یکسونگر مذهبی آن زمان نبود. برای همین خیلی مقاومت صورت گرفت. خیلیها فکر میکردند که میتوانند به نوعی بعد از انقلاب بازگشتی بکنند به آنچه خودشان ارزشهای آموزشی اسلامی آن دوره و دورههای قبلتر میدانستند. ولی به هر حال اینها مجبور بودند که بخشهای مهمی از آموزش و پرورش نوین را که در زمان رضا شاه و محمدرضا شاه ادامه پیدا کرده بود بپذیرند و کوشش کنند به این آموزش و پرورش جامهی اسلامی بپوشانند و در این جهت حرکت کنند. اما تناقض دایمی که در این نظام وجود دارد. تناقضی که بین واقعیتهای جامعه، خواستهای جوانان، روابط تربیت نوین و آن ارزشهای اساسی که اینها به دنبال آن هستند وجود دارد، باعث میشود که دایماً این نظام با بحران درگیر باشد و مسئولین از این صحبت بکنند که نظام کارایی ندارد. از نو باید اسلامی شود. اخیراً بحث این شده که دوباره کتابهای درسی برای چندمین بار در ۳۰ سال گذشته باید عوض شود. یا اینکه آقای احمدینژاد گفتند که نظام هنوز اسلامی نیست و سکولار است و ما باید این نظام را در جهت اسلامی شدن دگرگون بکنیم. در این هفته هم طرح مهد کودکهایی مطرح شده که گویا باید به صورت خانهها و کانونهای قرآن اداره شوند و نه به صورت مهد کودک. اینها تنش دایمی است که بین خواست ایدئولوژیک و مذهبی که با روح زمانه سازگار نیست و ملزومات یک آموزش نوین،به وجود میآید. و دایماً خودش را در اشکال مختلف به صورت بحران نشان میدهد. برای همین است که در هر دورهی چهار ساله یکبار، دوباره صحبت انقلاب فرهنگی، اصلاحات در نظام آموزشی و تغییر کتابهای درسی میشود. برای اینکه نمیخواهند این دور بیپایان را با درک این مسأله که در قرن بیست و یکم نمیشود به بچهها یک آموزش و پرورش بسته، ایدئولوژیک، غیرپرسشگر و به نظر من غیر انسانمحور تحمیل کرد. و برای همین هم این آموزش دایماً توسط بچهها، جوانان و نوجوانان رد میشود. رفتارها و فرهنگ آنها خلاف این آموزش است. و مسئولین فکر میکنند که در آموزششان اشکال وجود دارد. در حالی که در فکر اولیهی این مدرسه اشکال وجود دارد.
آقای پیوندی، به نمونههایی که اشاره کردید دو نمونه هم من اشاره بکنم. در ماههای گذشته از مدرسه ـ مسجد یا مسجد ـ مدرسه صحبت شده و گفتهاند که باید مدارس را در کنار مسجدها بنا کنند. هفتهی پیش هم وزیر آموزش و پرورش از جداسازی کتابهای دختران و پسران صحبت کرد. آیا همهی اینها نشانهی این نیست که جمهوری اسلامی در طرح اسلامی کردن مدارس موفق نشده است؟ اگر به طور مستقیم به حرفهای خود مسئولین مراجعه کنیم میتوانیم بگوییم که پاسخ شما مثبت است. یعنی مسئولین درجه اول کشور بارها در ۱۵ سال پیش گفتهاند که در پیاده کردن نظامی که مطلوبشان بوده موفق نشدهاند. حتا در زمان آقای خاتمی همایش خیلی مهمی به نام آسیبشناسی نظام دینی برگزار شد و در آنجا گفته شد که این نظام در انتقال فرهنگ دینی به جوانان کاملاً ناموفق مانده است. همهی اینها نشان میدهد که مسئولین فکر میکنند میتوانند احتمالاً وضعیت را عوض کنند. و آن آموزشی که باید در ایران به وجود بیاید و اسلامی باشد و بچهها را دگرگون بکند و فرهنگ اسلامی را به آنها بقبولاند و آنها را از این طریق وارد جامعه بکنند، نهادینه کنند. اما این روش کارایی ندارد و دوباره بعد از سه، چهار سال حرفهای جدید مطرح میشود. مشکل اساسی این نظام این است که فکر میکند مدرسه، کارخانهای است که میتوان در آن آدمهایی یک شکل با یک ایدئولوژی واحد و با رفتارهای واحد تولید و تحویل جامعه داد. در همه جای دنیا این طرح شکست خورده است. کشورهای سوسیالیستی سابق هم میخواستند مدرسه اینگونه باشد که نتوانستند. برای اینکه مدرسه نهاد پرسشگر است. نهادی که بچهها در آن یاد میگیرند که فکر کنند و فکر مستقل داشته باشند. بنابراین حرفهایی که به آنها زده و گفته میشود یا آن رفتارهایی را که با آن میشود ضرورتاً همانگونه درک نمیکنند یا همانطور که مسئولین میخواهند برداشت نمیکنند. برای همین یک تفاوت دایمی بین فرهنگ جوانان و آن فرهنگی که نظام آموزشی میخواهد به زور به اینها از طریق مدارس و از طریق کارهای تحمیلی و اجباری وارد کند، وجود دارد. ما مقابل این تناقض عظیم قرار داریم. برای همین نسل جوان ما به جای اینکه نسل پرسشگر، پویا و خوشبختی باشد که با روح زمان اندیشهی علمی و اندیشهی پویا و فرهنگ ملی بزرگ شود نسلی است که با تنش و تناقض بزرگ میشود. بالاخره معلوم نیست که هویت ملی و مذهبیاش چیست. چرا که دروغگو تربیت میشود که باید خیلی چیزها را از مدرسه پنهان بکند و نگوید. همهی اینها باعث شده است که نسلی داشته باشیم که با تنش، تناقض و چند رویی زندگی بکند. دلیل همهی اینها ایدئولوژیک، مذهبی و افراطی کردن نظام آموزشی ایران است. فکر میکنید سرانجام اسلامی کردن سیستم آموزشی در ایران به کجا بکشد؟ تناقضهایی که الان نظام آموزشی ایران با آن درگیر است تناقضاتی است که بخشی از آن به همین چیزهایی که شما به آن اشاره کردید، برمیگردد. یعنی بچهها از یک طرف با دنیا، علم، معلومات و دادههای دیگری ارتباط دارند که در نظام آموزشی ایران از آنها خبری نیست و چیزهایی در نظام آموزشی ایران به آنها ارایه میشود که در این دنیا نمیتوانند پیدا کنند. برای همین این تناقض دایم باعث شده که با یک نظام آموزشی با بحرانهای دایمی مواجه باشیم و این بحرانهای دایمی باعث شده است که این نظام آموزشی با یک نوع هرج و مرج و درهم ریختگی سر و کار داشته باشد و هر سال هم بیشتر میشود. یعنی هر چه فشارها به آموزش زیادتر میشود تا آموزش به آن سمتی که اینها میخواهند برود، وضعیت درونی آموزش بیشتر از هم پاشیده میشود. امروز با یک آموزش از هم پاشیده و بدون هویت سر و کار داریم. به همین دلیل، نسل جوان ما بحران هویتی دارد. و نظام آموزشی نمیتواند به اهدافی که دایماً از آن صحبت میکنند، پاسخ بدهد. به نظر من این سرنوشت محتوم نظامی است که نمیخواهد با مقتضیات زمان پیش برود و میخواهد یک نظام بستهی ایدئولوژیک و کارخانهای باشد. ولی به نظر من اشکال در فلسفهی وجودی نظام آموزشی است. یعنی اگر باید آنالیز، تحلیل و بازاندیشی صورت بگیرد، باید نسبت به این فلسفه و بنیادهای فلسفی و سیاستهای اصلی این نظام باشد و نه این روش و آن روش. نه اینکه مدرسه را ببرند در مسجد، مسجد را ببرند در مدرسه. امسال پنجاه هزار نمازخانه در مدارس ساخته شد. در حالی که ما این همه کمبود جا و بودجه در مدارس داریم. آیا بچههایمان مسلمانتر شدهاند؟ آیا اسلام ریشهی عمیقتری در مدارس پیدا کرده است؟ اینها فکر نمیکنند که معنویت را نمیشود با زور تزریق کرد. معنویت شکلی از زندگی کردن با باور است. این نه از طریق آموزش و نه از طریق رفتارهای اجباری و نه از بالا منتقل میشود. این حسی است که انسان در خودش پرورش میدهد و این حس باید آزادانه پرورش پیدا بکند. با پرسشگری همراه باشد و انسان بتواند با آن فکر آزاد زندگی بکند. وقتی این امکان به بچه داده نمیشود در نتیجه آنچه به او گفته میشود یا به طور سطحی باور میکند و یا دروغ میگوید که باور کرده است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|