تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت و گو با شهین سراج، پژوهش‌گر ادب و تاریخ

روایت جنگاورانی که با زنانگی‌شان در ستیز نبودند

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

به لطف انجمن «فرهنگ آزاد» در پاریس با حضور گروهی از ایرانیان این شهر، خانم شهین سراج، پژوهش‌گر ادب و تاریخ به بررسی جالبی در مورد چهره و شخصیت زنان جنگاور در حماسه‌های ملی ایران پرداخت.

در این بررسی به ویژه به پنج روایت تاریخی و حماسی از پنج زن جنگاور ایرانی اشاره کرد که در شاهنامه و کتاب‌های حماسی و تاریخی دیگر به زندگی آن‌ها اشاره شده است و از منش زنان جنگاوری که در میدان‌های نبردگاه عرصه را بر مردان دشمن تنگ می‌کردند، صحبت شد.

در پایان این سخنرانی با خانم شهین سراج گفت و گو کرده‌ام.

Download it Here!

خانم سراج، هدف شما از معرفی چهره و شخصیت زنان جنگاور ایرانی در حماسه‌های ملی چیست؟

می‌خواستم چهره و نقش دیگری در رابطه با چهره‌هایی که تاکنون از زنان در حماسه‌ها نشان داده شده، ارائه کنم. چون تا‌کنون بیشتر نقش زنان در پشت میدان‌های جنگ یا به عنوان دایه، معشوقه و یا به عنوان مادر مطرح بوده است.

ولی شخصیت و چهره‌ی زنان جنگاور و اصولاً حضور زنان در عالم جنگ چیزی بوده که کمتر در حماسه‌ها مورد بررسی قرار گرفته است.

هیچ‌وقت نمی‌دانیم اصلاً چند زن جنگاور داشتیم. روایات این‌ها در کجا آمده است. آیا گرد‌آوری شده است‌، نشده است و اصلاً نقش این‌ها در میدان جنگ به چه صورت است.


شهین سراج، پژوهش‌گر ادب و تاریخ / عکس: ایرج ادیب‌زاده

کسانی که شما درباره‌شان صحبت کردید در چه آثاری دیده می‌شوند؟

ما در شاهنامه چند زن جنگاور داریم. «گردآفرید» است که با سهراب می‌جنگد. «گردیه» را داریم که خواهر بهرام چوبین است و در تمام اردوهای جنگی بهرام چوبین حضور دارد و تا آخرین لحظه برادر را همراهی می‌کند.

زنان شهر هروند را داریم که البته به نظر من بیشتر از روایات یونانی وارد جهان حماسی ما شده است. این‌ها زنانی هستند که هرگز ازدواج نمی‌کنند و باید دوشیزه بمانند و شیوه‌ی پوششان هم خیلی عجیب است.

یک سینه را می‌برند برای این‌که بتوانند راحت کمان بگیرند و شبانه‌روز هم با زره حرکت می‌کنند که البته این بی‌شباهت به آمازون‌ها نیست که در اساطیر یونانی آمده و یک شهر افسانه‌ای بوده که اصلاً عبور از این شهر برای پهلوانان به مرحله‌ی یک نوع اثبات پهلوانی بوده است.

مثلاً ما در داستان «زه» می‌بینیم که عبور از شهر برای این پهلوان یکی از مراحل بوده است. مثل هفت خوان‌های ایرانی.

منظور شما این است که وقتی می‌بینیم یک سینه‌ی خود را می‌برند و همیشه با لباس جنگ بودند، نمی‌خواستند حالت زنانه داشته باشند؟

بله، این‌ها با زنانگی خودشان در ستیز هستند و برای این سینه را می‌برند که بتوانند راحت‌ تیر و کمان بگیرند و یکی از علت‌هایش این بوده است.

ولی گفتم که این روایت خیلی اصالت ندارد برای این‌که به نظر من از داستان‌های یونانی وارد ایران شده و این‌ها هیچ شباهتی به زن جنگاور ایرانی ندارند.

می‌بینیم در حماسه‌هایی که به دنبال شاهنامه آفریده شدند مثل «فرامرزنامه»، «بانو گشسب‌نامه» و «بهمن‌نامه»، درون این حماسه‌ها است که ما بیشتر به زنان جنگاور بر می‌‌خوریم.

برای نمونه، بانو گشسب نام یک روایت حماسی است که درباره‌ی دختر رستم نوشته شده است. ما همیشه از فرزندان رستم که صحبت می‌کنیم زود یاد سهراب می‌افتیم، در حالی که جهان پهلوان ما فرزندان دیگری هم داشته است.


جنگ گردآفرید و سهراب

از جمله دو دختر به نام‌های «زربانو» و «بانو گشسب» داشته که هر دوی این‌ها جنگاور بودند و از جنگاوری این‌ها روایاتی باقی مانده است.

یا در «بهمن‌نامه» به زنی به نام «همای دل‌افروز» بر‌می‌خوریم که این زن جنگاور دختر پادشاه مصر است. در تمام مصر هیچ مردی نمی‌تواند با این روبه‌رو شود. و اگر کسی بخواهد با این دختر ازدواج کند حتماً باید با او بجنگد.

در این جنگ‌ها می‌بینیم که بسیاری از آدم‌ها و پهلوانان سر خود را از دست می‌دهند. تنها مردی که می‌تواند با این دختر بجنگد بهمن اسفندیار است که عاقبت این دختر به عقد او در می‌آید.

یا در «گرشاسب‌‌نامه» به دختر دیگری بر‌می‌خوریم که دختر کورنگ شاه زابلی است و این دختر بسیار جنگاور است. صاحب گرشاسب‌نامه درباره‌اش می‌گوید که آن‌قدر این دختر جنگاور و پهلوان بوده که هیچ دشمنی نمی‌توانسته به کشور نزدیک شود که در پایان می‌بینیم این دختر با جمشید شاه ازدواج می‌کند.

دیبایی زن جنگاور ایرانی این است که در عین حالی که پاره‌ای صفت‌های زنانه را دارد می‌تواند جنگاور هم باشد. مثلاً در یونان، آتنا را داریم که خدای جنگ است ولی شاید آن کلیته‌های دیگر زنانه را نداشته باشد.

ولی در فرهنگ و باورهای ایرانی، ایزد آناهیتا را داریم که خدای آب‌هاست و ایزد بانوست و هم در باروری زنان کمک می‌کند و هم قدرت جنگاوری دارد. تمام پهلوانان و پادشاهان به نزد آناهیتا پیشکش می‌آورند و از او درخواست جنگاوری می‌کنند.

بنابراین وقتی این آرکتیکت (سرنمون) اصلی، چنین شخصیتی دارد زنان دیگری هم که ما در حماسه‌ها می‌بینیم در حقیقت یک‌جور نمایش شخصیت آناهیتا است.

و در تاریخ ایران هم ما پادشاهان زن داشتیم.

بله، در تاریخ ایران پادشاهان زن داشتیم‌. ولی این بحث جداگانه‌ای است و زن جنگاور اصلاً روش دیگری دارد و مسأله‌ی عمده در شخصیت زن جنگاور درآمیختگی‌اش با عنصر جنگ است و حضورش در جنگ‌های حماسی و جنگ‌هایی در دفاع از وطن و کشور است و ارزش‌های پهلوانی دارد.

اگر بخواهیم ارزش پهلوانی دختر رستم را باز بکنیم ارزش حماسی و نقش حماسی این دختر از جایی شروع می‌شود که بهمن اسفندیار به کینه‌توزی خون اسفندیار به سیستان حمله می‌کند و زال را در قفس می‌اندازد و با فرامرز، پسر رستم جنگ می‌کند و عاقبت او را بر دار می‌زند.

تنها کسی که در خاندان رستم در برابر بهمن حقیقتاً یک مقامت نظامی نشان می‌دهد و از آن باورهای رستم دفاع می‌کند به نظر من بانو گشسب است.

او است که این نبرد را ادامه می‌دهد و مانند پدرش که همیشه حامی پادشاهان ایران بوده ولی هیچ‌وقت سر فرود نیاورد.


ایزد آناهیتا

این الگوها چقدر قابل عرضه به دختران و زنان امروز ایرانی است؟

تصور نمی‌کنم ما بتوانیم یک نقش حماسی را در عالم مدرن امروزی پیاده بکنیم. به نظر من این‌ها را باید به همین صورت اساطیری و به همین صورت حماسی حفظ و نگاه کرد.

برای این‌که زن امروزی زن دیگری است. این زن‌ها هم از کلیتی برخوردارند که قبل از این‌که یک رئالیته‌ی سوسیال (واقعیت اجتماعی) باشند، بیشتر می‌شود گفت یک‌جور ملکه‌های الهام‌بخش جنگی هستند.

خانم سراج، آخرین پرسشم این است که شما این بررسی‌هایتان را به شکل کتاب یا چیزی که در دسترس همه قرار بگیرد عرضه می‌کنید؟

بله، این را دوست دانشمندی به نام آقای سجاد آیدنلو که از شاهنامه‌پژوهان بزرگ معاصر ما هستند از من گرفته‌اند و قرار است در ایران به عنوان جشن‌نامه‌ای برای ارج‌گذاری به مقام آقای دکتر سرکاراتی، اسطوره‌شناس بزرگ چاپ شود.

ولی اگر چاپ نشود به هر حال این مقاله را در سایت شاهنامه و ایران گذاشته‌ام. الان هم مشغول این هستم که مقداری این را کامل‌تر کنم و اگر امکانش باشد چاپ کنم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

من از علاقه مندان گزارشهاي شما هستم جناب اديب زاده، همه مطالبتون رو ميخونم و از اين بابت سپاسگزارم

-- ميم ، Feb 4, 2009

منظورتان از ( دیبایی زن ایرانی )‌چیست؟؟ می دانید که دیبا یک نوع پارچه است. کی این مطالب را می نویسد؟؟ کسی هست که فارسی بداند؟‌

-- N ، Feb 4, 2009

تاآنجائي ميدانم، كمترمرديست كه ياراي جنگيدن بازنهارا داشته باشد. نمونه اش هم همين دوست محروم بنده يوسف خان بود كه آخرسر ازدست زنش دق مرگ شد. اينكه عرض ميكنم دق مرگ شد، شوخي نيست. همسر يوسف خان چنون زهر چشمي از اون بنده خداگرفته بود كه تا چپ بهش نگاه ميكرد، طرف تنبونش رو زرد ميكرد. يادمه يه دفعه باكفگير چنون زد تو ملاجش كه يوسف خان تا شيش ماه آزگار تو كما بود. تا يوسف خان از سركار برميگشت، جارو رو ميداد دستش وازش ميخواست تا حياط وكوچه رو جارو وآبپاشي كنه. روزاي جمعه هم گوشت و لپه و وبقيه مخلفات رو ميريخت تو هونگ(ببخشيد هاون) سنگي گوشه حياط و بهش ميگفت بكوبه تا دندش نرم بشه. يادمه يه دفه اون مرد اعتراض كرد، خانوم هم دسته هونگ رو چپوند تو حلقش. نميدونم چه سريه كه محققين درباره اون زن تاكنون جستاري ارائه نكرده اند. به عقيده اين حقير، زن يوسف خان يك جنگاور تموم عياربود وهنوزم مردي پيدانميشه حريف همچين زني بشه

-- علي كبيري ، Feb 4, 2009

از تجه شما به هویت زنان ایرانی سپاسگزارم

-- مهتا ، Feb 5, 2009

fبا سلام برای پاسخ به اعتراض آن دوست گرامی ، منظور زیبائی است و نه دیبائی. یک اشتباه تایپی پیش آمده است.
اشتباه دیگر واژه ی آرکه تیپ است archétypeاست و نه ارکیتکت. شهین سراج

-- شهین سراج ، Feb 8, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)