خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > «معصومه، قربانی ازدواج اجباری شد» | |||
«معصومه، قربانی ازدواج اجباری شد»ایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comمعصومه قلعهچهی سرانجام در زندان رفسنجان اعدام شد. زن ۳۲ سالهای که ۱۲ سال با حکم اعدام در زندان رفسنجان به سر میبرد، روز پنجشنبه به خط پایان رسید. معصومه زنی تحصیلکرده بود. دانشجوی سال آخر دانشگاه که به خواسته و اجبار خانوادهاش همسر عمو زادهی مادرش شده بود که به گفتهی معصومه سواد درست و حسابی و کاری نداشت. از پیش بر طبق قوانین سنتی در بلوچستان آن دو را به نام هم خوانده بودند. ۲۳ ساله بود که به ازدواج مردی در آمد که او را دوست نداشت. به گفتهی معصومه آدم بدی نبود. ولی اخلاق خودش را داشت و آن دو به هم ربطی نداشتند. هرگز هم به گفتهی معصومه علاقهای به او پیدا نکرد. برای بررسی بیشتر پروندهی معصومه قلعهچهی با آقای عبدالصمد خرمشاهی، وکیل معصومه در تهران گفت و گو کردهام.
آقای خرمشاهی، آنطور که در سایتها آمده است، از قول معصومه گفتهاند که او به طور اتفاقی مرتکب قتل همسرش شده بود. علیرغم تلاش خیلی زیادی که مسئولین زندان حتا دادستان شهر کرد و خیلی تلاش کردند که رضایت اولیای دم را بگیرند، موفق نشدیم و با اصرار بیش از حد پدر و مادر مقتول برای اجرای حکم متأسفانه حکم اجرا شد. اما اینکه ۱۱ سال کمتر یا بیشتر ایشان در زندان بود، بیشتر به خاطر همین بحث بود که این قتل عمدی است یا غیر عمدی. در مراحل آخر دادرسی به خواستهی معصومه پروندهی ایشان را گرفتم و دلایلی را هم در لایحهی دفاعی خودم آورده بودم که این قتل از مصادیق غیر عمدی است و نمیتواند عمدی باشد. عمل نوعاً کشنده نبوده و قصد کشتن نبود و مراحل رسیدگی نهایی و قطعی شده بود. امید زیادی داشتیم که پدر و مادر مقتول در مراحل پایانی و در زمان اجرای حکم کوتاه بیایند و بگذرند. ۱۲ سال از این قضیه گذشته است. من شخصاً فکر میکردم که اینها دیگر آن تب و تاب اولیه را برای اجرای حکم ندارند. اما متأسفانه همان دقایق اولیهای که قرار بود حکم اجرا شود، وقتی مسئولین زندان و دادستان شهر تلاشهای زیادی کردند، پدر و مادر معصومه، خود من و سایر افراد احساس کردیم که اصرار ما و خواهش ما راهی به جایی نخواهیم برد و موفق نخواهیم شد. متأسفانه با اصرار و تأکید بر اجرای حکم علیرغم دو سه ساعت تمنا، خواهش و اصرار فراوان، معصومه اعدام شد.
شما چند بار با معصومه دیدار داشتید و او را چگونه زنی دیدید؟ یکی از خصلتهای این زن که قابل تحسین بود و من شب قبل با او صحبت میکردم و او را از سایر زندانیان متمایز میکرد این بود که علیرغم اینکه ۱۱ـ ۱۲ سال در زندان بود، امکانات برایش فراهم بود، ورزش میکرد، مطالعه داشت و هرگز به راه خلاف یعنی اعتیاد سوق پیدا نکرد. تفکرات و شخصیت خاص خودش را حفظ کرد و یک زن سالم چه از لحاظ روحی و چه از نظر جسمی باقی ماند. هرگز ناامید نشد و همیشه شور و شوق زندگی توأم با فعالیت، کار و کوشش و امیدواری در روحیهی معصومه بود. فکر میکردید که معصومه بعد از ۱۲ سال زندان اعدام شود؟ خیلی امیدوار بودیم که بتوانیم رضایت اولیای دم را که فامیل هم بودند بگیریم. جسته گریخته میشنیدیم، حتا از پدر معصومه هم شنیده بودم که آخرین جوابی که اینها داده بودند این بود که ما حاضر نیستیم برای اجرای حکم بیاییم ولی گذشت هم نمیکنیم. شاید به همین اندازه بسنده کرده بودیم و یا قانع بودیم که اگر رضایت نمیدهند حداقل برای اجرای حکم نیایند تا شاید انشالله فرجی حاصل شود. اما متأسفانه و علیرغم تصورات ما آن قضیه اتفاق نیفتاد. رفتار و کردار معصومه و نوع نگرشش به زندگی و اینکه در زندان چگونه سالم زندگی کرد باعث شده بود که همهی مسئولین زندان و زندانیان دوستش داشتند و واقعاً هم تلاش کردند که رضایت بگیرند که نشد. روز اعدام معصومه شما چکار کردید. یعنی به چه چیزی فکر میکردید؟ فکرم از شب قبل مشغول بود و تا صبح نخوابیده بودم. حتا موقعی که به طبقهی بالا رفته بودم و آمدم پایین، دیدم رییس زندان و آقای دادستان دارند اولیای دم را متقاعد میکنند که رضایت بگیرند و آنها واقعاً خسته شده بودند. من صحبت کردم و خواهش کردیم که افراد دیگر صحبت کنند. اصلاً باورمان نمیشد، فکر میکردیم بعد از ۱۲ سال فراموش کرده باشند یا اینکه بخواهند بگذرند. متأسفانه این امر اتفاق نیفتاد. یکی از مسایلی که روی آن فکر میکردم این بود که ازدواج اجباری و فرهنگهای نامتجانس متأسفانه مسایل اینچنینی را هم به دنبال خواهد داشت. طولانی شدن این موضوع هم به دلیل بحث بر سر عمدی بودن یا غیر عمدی بودن قتل بود، جریان دادرسی طولانی شده و اختلاف نظر بود که آیا واقعاً معصومه قصد کشتن نداشته است. ظاهراً عملش نوعاً کشنده نبود. اختلاف نظر بود. ۱۱ سال حبس کشید در حقیقت مجازات مضاعف متحمل شد. متأسفانه بخت با او یار نبود یا اینکه زندگیاش به این شکل نوشته شده بود که در اوان جوانی این حادثه اتفاق بیفتد و ۱۱ سال در زندان بماند و عاقبت هم اعدام بشود. شما در این جریان سنتها، قوانین امروزی و یا مسایل اجتماعی امروز را مقصر میدانید؟ فکر میکنم مهمترین مسأله این بود که معصومه مجبور میشود. من به او گفتم چرا ازدواج کردی؟ گفت در بلوچستان زنان آنچنان اختیاری ندارند ولو اینکه تحصیلکرده باشند. مجبوریم در مقابل خواستههای بزرگترانمان تمکین بکنیم و نمیتوانیم استقلال رأی آنچنانی داشته باشیم. به نظر من اینها یکسری اعتقادات و باورها و سنتهایی است که باید تغییر پیدا بکند. معصومه واقعاً نمیخواسته با این مرد ازدواج بکند. به او میگفتم که این مرد چه خصلتهای اخلاقی ناپسند داشت میگفت ما نباید بگوییم حتماً دارای فلان رفتار ناپسند بوده. من اصلاً دوست نداشتم با این مرد زندگی کنم. هیچکدام از کارهایش را نمیپسندیدم. شاید کارهایش خلاف یا تخلف حساب نمیشد اما من دوست نداشتم. مجبور بودم و صراحتاً هم گفت که از او تمکین نمیکردم و این باعث شد که به صورت تصادفی چنین اتفاقی پیش آمد. فکر میکنم این موضوع از خیلی جهات حتا از منظر جامعهشناسی، روانشناسی و نگاه آخر از نظر قوانین مربوطه، بحث حقوق و جرمشناسی قابل بحث است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
دو جوان قربانی نادانی پدر و مادر هایشان شدند
-- بدون نام ، Feb 3, 2009تاسف بر انگیز است...
به امید ریشه کنی این نادانیها
درسالنامه ی منتشر شده ی مرکز آمار ایران که مربوط به آخرین سرشماری در سال 85 می باشد چنین آمده است.تعداد کودکان و نوجوانان ازدواج کرده در سنین18-10،هشتصد وچهل و هشت هزار نفر می باشد.که حدود 750هزار نفر از این مجموعه دختر و مابقی پسر بودند.فرشید یزدانی آماری هم در باره تعدادی از این افراد که به هر دلیل در همین کودکی همسرشان را از دست داده اند ارائه داده است .از افراد فوق25000نفردر سنین کمتر از 18 سال طلاق گرفته و12000نفر هم همسران خود را از دست داده اند.
-- بدون نام ، Feb 3, 2009به نقل از مجله همسهری خانواده شماره 104
البته باید در نظر داشت این آمار افرادی است که به طور رسمی ثبت شده و شامل آن دسته ار کودکانی که اولیا آنها در سنین کودکی وحتی طفو لیت آنها را به نام هم دیگر می کنند نمی شود.
من از مسائل قضایی اطلاعی ندارم ونمی دانم این11 سال حبسی که معصومه کشیددر کجا محاسبه می شود ولی به هرحال به سهم خودم از تلاشهای آقای خرمشاهی تشکر می کنم.انچه مسلم است تک تک عناصر اجتماع در وقوع چنین جرم هایی نفش دارند. به جای پاک کردن صورت مساله به فکرحل مشکل باشیم
خوشبختانه لینک ازدواج اجباری کودکان و نوجوانان رامجله همشهری خانواده پیدا کردم که کی توانید ان را مطالعه کنید.
-- بدون نام ، Feb 3, 2009http://www.hamshahrimags.com/archive/2-frontpage/48-khanevade104.html
ای دریغا حیف که بار دیگر یک شیر زن تعمه درندگان روززگار شد. روحش
-- بدون نام ، Feb 3, 2009شاد باد.
pas edalate khoda koja rafte! heif heif
-- Leila ، Feb 4, 2009واقعا متاسفم...تا کی باید این زنان بی گناه در این سیستم معلول و سقی له بشوند و از بین بروند...
حتما شنیدید ماجرای آن مرد تبهکاری را که در هنگام خواب بر روی زنش اسید ریخته...حکم او تنها نه سال زندان است در حالی که برای زنان همواره چوبه ی داری در انتظار است در ازای جرمهایی چون قتل غیر عمد یا دفاع از خود...گویی کینه ی قانون حال ایران نسبت به زنان عطشیست که با این همه خون هم سیراب نمی شود...
و دیگر اینکه کاش کمی اخلاق بخشش می آموختیم...گر چه نقص مسلم قانون است که بار وظیفه ی سنگین خود را بر دوش جماعتی بی سواد با تفکری هنوز قبیله ای گذارده است.
-- بی نام ، Feb 4, 2009ghavaanin e eslaam ast. magar mellat baa avardan e hokoumat e eslami entezaar e joz in daasht?
-- بدون نام ، Feb 12, 2009