خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > «ایران باید به اوباما پاسخ مثبت بدهد» | |||
«ایران باید به اوباما پاسخ مثبت بدهد»ایرج ادیبزداهadibzadeh@radiozamaneh.comسرانجام روز سهشنبه، بیستم ژانویه فرا رسید. روزی که میلیونها نفر در آمریکا و سراسر جهان منتظر آن بودند. روزی که تاریخ آمریکا ورق خورد. رییس جمهور جدیدی وارد کاخ سفید شد. یک رییس جمهور سیاهپوست، نماد پایانی بر نیم قرن تبعیض نژادی در آن کشور، پایانی بر هشت سال ریاست جمهوری جورج بوش و آغاز دوران تازهای برای باراک اوباما و کابینهی او که بر اساس آخرین همهپرسی نزدیک به هشتاد درصد آمریکاییان به آن خوشبین و امیدوارند. برای بررسی بیشتر مراسم روز سهشنبه و ورود رییس جمهور جدید به کاخ سفید با آقای منصور فرهنگ، استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی در نیویورک گفت و گو کردهام.
آقای فرهنگ، شما چه جوی را در آمریکا و در میان آمریکاییان احساس میکنید، خوشبینی و امیدواری و اینکه دوران تازهای آغاز شده است؟ قبل از اینکه به انتظارات و توقعات و یا خوشبینی بسیار وسیع مردم نسبت به این تحول صحبت بکنیم، اشاره به این نکته مهم است که هنگام تأسیس آمریکا در سال ۱۷۷۶ بردهداری وجود داشت و حتا بعد از جنگ داخلی این کشور از ۱۸۶۰تا ۱۸۶۵ برای پنج سال ادامه پیدا کرد و بردهداری لغو شد. تبعیض نژادی در غالب ایالات این کشور ادامه پیدا کرد و تا اوایل سالهای ۱۹۶۰ امری معمول بود. امروز از جهت گسترش نهادینه کردن حقوق بشر و تحولات سیاسی، اجتماعی این کشور به آن سطح پیشرفت کرده که یک سیاهپوست به ریاست جمهوری آن کشور انتخاب شده و اکثریت بزرگ مردم این موفقیت را جشن میگیرند و این روز را نقطهی عطفی در تاریخ خودشان میدانند. بدون تردید این تحول چه از جهت داخلی و چه از جهت بینالمللی از اهمیت بزرگ نمادین برخوردار است. باید دید تا چه اندازه این تحول میتواند به اتحاد و تغییراتی بیانجامد که جامعهی آمریکا سخت به آن نیاز دارد. جالب اینجاست همانطور که شما در ابتدا اشاره کردید این تحول، زمانی انجام گرفته که کشور آمریکا دو جنگ خارجی دارد و گرفتار رکود اقتصادی بسیار بزرگی و عمیق است. بالا رفتن توقعات و انتظارات از رییس جمهور جدید چالشهایی را در برابر آن قرار میدهد و معیارهایی را برای قضاوت عملکرد و موفقیت او ایجاد کرده که واقعاً آن هم در تاریخ اخیر آمریکا بیسابقه است. شاید در انتخابات سال ۱۹۳۲ که این مملکت در یک رکود اقتصادی وسیع و بیکاری بیست و پنج درصدی گیر کرده بود وقتی روزولت، رییس جمهور آمریکا شد، این نوع انتظارات و توقعات وجود داشت که به تدریج رفع شد. امروز آمریکا در برابر این مشکلات و یک چهرهی جدید قرار دارد. جشن میگیرند، سرور و پایکوبی و توقعات و انتظاراتی که برآورده کردن آنها در کوتاه مدت امکانپذیر نیست، وجود دارد.
آقای فرهنگ، نظر شما دربارهی لحظات نمادین سوگند رییس جمهوری و انتقال قدرت به شیوهی دموکراتیک چیست؟ دموکراسی در معنای نهایی خودش قوانین رقابت سیاسی را تعیین میکند و الزاماً به خودی خود محتوا ندارد. یک سوسیالیست یا یک فرد دست راستی میتواند رییس جمهور آمریکا بشود. ولی آنچیزی که در آمریکا بینهایت قابل احترام است این است که قوانین تعیین کنندهی رقابتهای سیاسی مورد احترام است. دوشنبه شب جشنی برای بزرگداشت آقای جان مککین، رقیب جمهوریخواه اوباما در واشنگتن برگزار شد که اوباما سخنران اصلی این جشن بود. تجلیلی که از این انسان کردند نشان میدهد که تا چه اندازه جامعهی آمریکا به قوانین و حقوق و مقرارات حاکم بر این کشور متعهد و مومن است. حتا اگر در موارد زیادی این نتیجهی انتخابات و نتیجهی تحقیقات و لوایحی که کنگره تصویب میکند، مورد دلخواه مردم نباشد. این یکی از تغییر و تحول قدرت از طریق مسالمتجویانه بوده که حتا بازندگان انتخابات هم خودشان را در آن شریک میدانند. آقای اوباما کمتر از پنجاه و سه درصد رأی عمومی را در چهارم نوامبر گذشته به دست آورد. ولی امروز حمایت مردمی از او به هشتاد درصد رسیده است. یعنی اکثریت کسانی که به او رأی ندادند امروز حامی او هستند و آنها هم در این جشن و سرور آمریکا شرکت میکنند. اینها ارزشها و ویژگیهایی است که فقط در جوامع دموکراتیک دیدیم و دقیقاً همین ارزشها و معیارهاست که به ما اجازه میدهد از این جوامع انتقاد بکنیم. آقای فرهنگ، اول سخنانتان به امیدواریهایی اشاره کردید که در آمریکا و بلکه در سراسر جهان به حضور آقای اوباما وجود دارد. اما منطق سیاسی میگوید نباید انتظار داشت همه چیز به زودی عوض شود. آقای اوباما روز سهشنبه گفت راهی سخت برای اوست و افزود آمریکا درگیر جنگ است، اقتصاد دچار بحران و میلیونها آمریکایی بیکار شدهاند. شما دربارهی این راه سخت چه نظری دارید؟ در آمریکا تغییرات مهم سیاسی و اقتصادی، حتا در بهترین شرایط ممکن کند و تدریجی پیش میآید و به عمل میپیوندد چون رییس جمهور از قدرت مطلق برخوردار نیست. حتا اگر آقای اوباما برنامههایی داشته باشد که کاملاً به آنها متعهد باشد و میخواهد آنها را اجرا بکند، تصویب بودجهی این برنامهها دست کنگرهی آمریکاست و کنگرهی آمریکا از ۵۰ ایالت مختلف تشکیل شده است. تفرق منابع و بینش در کنگرهی آمریکا بسیار وسیع است و وقتی بودجه برای برنامههای دولت به تصویب در واقع در تمام دموکراسیها، تصمیمگیری کند است و در نتیجه میتوان این را از نقاط مثبت سیستم تصمیمگیری در نظر گرفت. ولی وقتی رییس جمهور از حمایت وسیع مردمی برخوردار است و مشکلاتی که در برابر جامعه وجود دارد، فرا جناحی است، یعنی بالاتر از جمهوریخواه و دموکرات بوده و در جامعه نگرانی وسیع ایجاد میکند، قدرت سمبلیک رییس جمهور میتواند روی کنگره نفوذ بیسایقه داشته باشد. قدرت رییس جمهور نه به عنوان حقوق و قانون که در چارچوب سیاست و فشار افکار عمومی میتواند خیلی بالا برود و نفوذ غیر معمول داشته باشد. اوباما در چنین شرایطی قرار دارد که هم مشکلات، عمیق، وسیع و پیچیده است و همه میخواهند با آن برخورد سازنده و عقلگرا بکنند و هم افکار عمومی از او حمایت وسیع میکند. بنابراین قدرت و توانایی او برای پیشبرد لوایح اصلاحی از یک رییس جمهور معمول آمریکا بالاتر میرود. در هفتهها و ماههایآینده خواهیم دید که تا چه اندازه بتواند از این مقبولیت وسیع خودش استفاده بکند و لوایح مورد نظرش را در کنگرهی آمریکا به تصویب برساند.
آقای فرهنگ، پرسش پایانی من دربارهی مسایل خارجی آمریکا است. همانطور که اشاره کردید آمریکا سرزمین شگفتیها و امیدواریهای فراوان به باراک اوباماست. بیدلیل نیست که در بحران غزه پس از ۲۲ روز هر دو طرف آتشبس دادند. همین امروز کرهی شمالی اعلام کرده که اولویتش عادیسازی روابط با آمریکاست. در مورد ایران چه فکر میکنید؟ موضع اوباما دربارهی چالش ایران از آغاز فعالیتهای انتخاباتی ثابت و مستمر بوده است. یعنی از ثبات و استمرار برخوردار بوده است. او هم مثل پریزیدنت بوش بارها گفته است که غنیسازی اورانیوم در ایران بدان حدی که به ایران توانایی ساخت سلاح هستهای بدهد، برای امنیت آمریکا یک خطر جدی است. ولی برخلاف بوش و نومحافظهکاران، معتقد است که این چالش و مشکل را میشود از طریق دیپلماتیک و مذاکره حل کرد و بدین دلیل بدون تعیین هیچ پیششرطی حاضر به مذاکره و گفت و گو با ایران است. حتا هیچ نوع محدودیتی برای موضوعاتی که از طرف طرفین وارد بحث میشود قایل نشده است. در هشت سال گذشته، میانجیهای متعددی در اروپا و خاورمیانه سعی کردهاند که بین ایران و آمریکا تماس و مذاکرهی مستقیمی برقرار کنند ولی همهی این تلاشها به جایی نرسید. هر دو یعنی دولت آمریکا و جمهوری اسلامی روی مواضع حداکثری خودشان پافشاری میکردند. اوباما میخواهد این دایرهی نحس را بشکند. یعنی میخواهد یک پنجرهی جدیدی باز کند. مذاکرهی بدون قید و شرط باز کردن پنجرهی جدیدی برای این تقابل سی ساله است که باید دید ایران چه پاسخی به آن میدهد. بنابراین چنانچه ایران حاضر باشد انعطاف نشان بدهد و یا به قول خودمان این تمایل را داشته باشد که در حال حاضر با دولت اوباما کنار بیاید و راه حلی برای مسألهی غنیسازی اورانیوم پیدا بکنند که برای طرفین قابل تحول باشد، این فرصت تاریخی میتواند برای ایران آغاز یک برخورد جدید و مذاکرات با آمریکا باشد. ولی اگر ایران بخواهد روی مواضع حداکثری خودش پافشاری بکند، بسیار بعید است که اوباما به نتیجه برسد و هیچ بعید نیست که او هم مثل بوش تهدید ایران و تحریمهای اقتصادی برای پیشبرد اهداف آمریکا قرار دهد که باز در مرحلهی تقابل و خطر قرار خواهند داشت. بنابراین شخصاً فکر میکنم در مرحلهی اول این ایران است که باید پاسخ مثبتی به اوباما بدهد و اجازه بدهد مذاکرهی دو جانبه آغاز شود تا ببینیم این مذاکره به کجا میانجامد. در همین رابطه: • ایران: سیاست آمریکا در خاورمیانه تغییر کند • اوباما سوگند ریاست جمهوری یاد کرد
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
من ازطرف شهروندان ایران به آقای منصور فرهنگ بعنوان یک شهروند آمریکایی اخطارمی کنم که در امور سیاسی کشور دیگری که تصمیم گیری هایش نه بر مبنای منافع کشور آقای فرهنگ و امتدادش اسراییل ، بلکه برپایه منافع ملی ایران استوار است دخالت نکنند. از آنجاییکه ایران جزو امضاء کنندگان ان پی تی است و این مجمع حق غنی کردن برای رفع
صلح آمیزاحتیاجات سوخت رابه همه کشورها از جمله ایران میدهد، لذا ایران نمی تواند و نباید به زیاده خواهی های اوباما که از طرف لابی یهودیان به ایشان حقنه شده و هیچ رابطه ای با منافع آمریکا – چه الیت و چه مردم آمریکا – ندارد جواب مثبت دهد. سازمانهای امنیتی آمریکا هم دردسامبر 2007 با صدای بلندبه دنیااعلام کردند ایران برخلاف اسراییل که روی حداقل دویست بمب نشسته و ان پی تی را هم امضاء نکرده است - برنامه سلاح اتمی ندارد.بنابراین همانطوریکه اکثر روشنفکران آمریکایی الاصل از اوباما خواسته اند که این بهانه های بی ارزش و دور از منافع آمریکا را هرچه زودتر بدور ریزد و حق غنی کردن اورانیوم ایران را که آژانس هم خلافی ندیده و مرتب زیر نظر است بدون توجه به بحران سازی های صهونیسم برسمیت شناسد عمل کرده و ماموران آزانس را بطرف اسراییل برای بازرسی و از بین بردن بمب های در قفسه چیده و گذاشتن این برنامه تحت بررسی مکرر آزانس گسیل دهدتا خیال دنیااز بمب ها ی اسراییل، کشوری که هردو سال جنگی برای توسعه زمین و نفوذ خود در منطقه راه میاندازد آسوده گردد.
http://www.dissidentvoice.org/2009/01/us-must-
back-down-on-iranian-uranium-enrichment/
-- مریم ، Jan 22, 2009من ازطرف شهروندان ایران به آقای منصور فرهنگ ... ؟!!!
-- بدون نام ، Jan 23, 2009آیا اوباما میتواند تغییر دهد ؟ ما چطور؟
-- بدون نام ، Jan 23, 2009امروز دومین روز ریاست جمهوری اوباماست . تقریبا کلیه خبرگزاریها سرخط خبرهای خود را به اقدامات جدید او اختصاص داده اند و تقریبا در کلیه کشورها غیر از ایران و بعضی از کشورهای مشابه، که حکومتهایشان اصلا دوست ندارند صحبتی از تغییر در کشورشان به میان آید، این اخبار در راس خبرها قرار میگیرند . باور بعضی از ما این است که آنچه فعلا از آمریکا منعکس میشود با واقعیت اختلاف فراوان دارد . و دلایل مختلفی هم وجود داشته و دارند که میتوانیم به آنها استناد کنیم . حال فرض کنیم نظر ما در اینخصوص درست باشد . و آقای اوباما در ادعاهای خود صادق نباشد ، آیا انکار صداقت او کمکی به ایجاد تغییر در سیاست آمریکا میکند ؟ و یا این انکار میتواند موجب ارتقاء قدرت ما در مقابله با سیاستهای غلط آنها گردد ؟ ما زمانیکه صحبت از تعلیم و تربیت ویا امر به معروف و نهی از منکر میکنیم به موضوع تشویق و تنبیه به عنوان اصلی مهم و بسیار تاثیر گذار می نگریم . حال اگر ما در این موقعیت به عناد ورزیدن ادامه دهیم وهمه جا فریاد بزنیم که دروغ میگویند و هدف گردانندگان اصلی آمریکا تسلط و استعمار است و به دادن شعارهای تند و مبارزه جویانه خود ادامه دهیم همان بهانه های همیشگی را برای آنها فراهم نمیکنیم ؟ حال اگر بعکس بتوانیم به حرفهای مردم پسند او که در همه جا با استقبال روبرو شده و خیلی ها را امیدوار کرده است روی خوش نشان دهیم و در تشویق از او همان شعارها را در اینسوی کره زمین هم فریاد بزنیم وهر روز این شعارها را زنده نگهداریم و رفتارمان را هم همان رفتاری بگردانیم که خودمان در طول انقلاب شعارش را میدادیم ، آیا آنها میتوانند به آسانی زمینه لازم برای پیاده کردن اهداف استعماری فراهم ببینند ؟ در دنیای امروز اگر آنها واقعا هم بخواهند دنبال سلطه بر دیگران بروند ابتدا باید زمینه لازم را در افکار عمومی ایجاد کنند . و بهترین بهانه ها برای اینکار تاکنون همان شعارهای تند تو خالی و بعضی اقدامات خرابکارانه بی ارزش بوده است که هر وقت هم کافی نبوده خودشان موثرتر از آنها را ترتیب داده اند و به علت وجود زمینه آنرا به گردن ماها انداخته اند . آیا همه اینها تاکنون خامی و ساده اندیشی ما بوده است یا حیله های برآمده از آنها و یا هردو؟ آیا حرف اوباما که خطاب به ماها میگوید گرفتاریهای خود را به غرب نسبت ندهید خالی از هر گونه حقیقت است ؟ آیا خود ما در آنچه از طرف غرب ویاشرق بر ما تحمیل شده مقصر نبوده ایم ؟ اگر ما با هوشیاری لازم شعارهای انقلاب را حفظ میکردیم و رفتارمان را هم با آن هماهنگ میکردیم اوضاع بگونه ای دیگر رقم نمیخورد ؟ ولی متاسفانه دیگر ما نمیتوانیم شعار مردم پسند سر دهیم . اصلا زبان ما زبان خودمان در دوران انقلاب نیست . چرا که حکومت حاکم برما زبانش زبان مردم نیست و اصلا این حکومت بویی از حکومت مردمی نبرده است . متاسفانه زبان حکومت ما همان اوائل انقلاب عوض شد .همان وقت که آقای خمینی شروع انقلاب دوم را اعلام کرد . ما هم آنقدر ساده و خام و سرسپرده بودیم که از خود سوال نکردیم مگر انقلاب اول چه ایرادی داشت که باید انقلابی دیگر آنرا پشت سر بگذارد . آنروزها اغلب فکر میکردند که انقلاب دوم مکمل انقلاب اول است و متوجه نبودند که ضد آن انقلاب میشود . و فرزندان انقلاب را میخورد و ناخلفان را جایگزین میکند . آیا تاسف آور نیست که ما با شعار " آزادی" خود را از سلطه دیگران رها کردیم ولی مدتهاست که نبودن آزادی در کشور بهترین وسیله سوء استفاده دیگران شده و کشور را در پرتگاه سقوط قرار داده است ؟ و اشک مردم ما باید در مشاهده صحنه های اعمال دموکراسی در کشورهای دیگر جاری شود و هیچ شور و هیجانی از اینکه میخواهد در کشور انتخابات انجام گیرد وجود نداشته باشد ؟ واینهمه به خاطر آنست که انقلاب مردم از مسیرش منحرف و به ضد انقلاب تبدیل شد . آیا ممکن است دوباره به خود آییم و پرچم سربلند آزادی را دو باره به دست گیریم و موقعیتهای مناسب جهانی را برای ایجاد تحولات اساسی در دنیای خود غنیمت شماریم و بیچاره وار نظاره گر تحولات جهانی نباشیم و خود را برای هر اقدامی دست بسته نبینیم؟
من هم با نظر مریم موافقم. آمریکا گرگ درنده ایه که هر از گاهی بنا به مصلحتش ماسک روباه مکار خندان به چهره اش میزنه ولی در هر حال هدف نهایی اش به دام انداختن و پاره کردن گوسفند فربه است. تجربه ی 60-50 ساله ی اخیر مردم ایران دست آمریکا رو به خوبی برای آنها رو کرده و به هیچ صورت حاضر نخواهند شد برای خوشایند دشمنشون از حقوق قانونی خودشون بگذرند. رهبران ایران هم اگر بخواهند برای حفظ خودشون در قدرت با آمریکا معامله کنند باید پاسخگوی مردم ایران باشند.
-- عیسی ، Jan 23, 2009از طرف شهروندان ايران؟
-- م ، Jan 23, 2009از طرف خودتان كامنت بگذاريد!
من يكي كه شخصا ميترسم ايران فعلي در حدي توانايي اتمي داشته باشد كه بتواند بسادگي به بمب دست يابد، ايراني كه تا تقي به توقي ميخورد تهديد به غرق كردن ناو در تنگه هرمز ميدهد يا تهديد ميكند در صورت حمله فلاني به بهماني حمله ميكند! چه تضميني هست كه يكهو شور حسيني پيدا نكند و يك كار وحشتناكي نكند؛
البته الان ديگر كار ازينها گذشته و كشوري مانند پاكستان كه از جهاتي بسيار بدوي تر و قبيله اي تر از ايران ميباشد نيز رسما بمب دارد و چه ايران بمب دار بشود چه نشود بايد دير يا زود منتظر حذف دشمنان اسلام به شكل وحشتناك آن بود!
نكته قابل توجه در اين ميان اين است كه همان سازمانهاي جاسوسي در مورد پاكستان هم همينها را ميگفتند ولي بزودي ديديم كه پكها بمبشان را آزمايش كردند
ايران هم هرچند شايد اكنون در زير ذرهبين نگاههاي خصمانه كمي قانونمند بشود ولي بدون شك دلش براي بمب قلقلك ميرود و ضمنا بدون شك وجود چند بمب را وزنه اي براي افزايش امنيت حكومتي خود (بهمان شيوه اگه منو بزني منم يكي ديگرو ميزنم!) ميداند
جدا از همه اينها رويكرد امريكا هم صرفا و كاملا براي جلوگيري ايران از رسيدن به بمب نيست و مثلا اگر همين فردا ايران بگويد غني نميكنم بعد بايد يك پله پايينتر را به مذاكره بنشيند و در واقع اين رويكرد يك رويكرد چند بعدي است از سوي امريكا براي افزايش فشار به ايران، ايجاد احساس خطر نسبت به ايران، قرار دادن ايران در شرايط "غير عادي"، ايجاد احساس انتظار دائمي براي مورد حمله قرار گرفتن ايران و الخ
اين خيلي برداشت ساده ايست كه 1-فكر كنيم امريكا اگر مطمئن شود ايران بدنبال بمب نيست بيخيال ميشود 2-كه ايران بدنبال بمب نيست!
من وسوسه ميشوم كه كمابيش با بعضي نظراتِ مريم موافق باشم (شما فهميديد چي شد؟). نظري محافظهكارانهتر از اين نتوانستم بدهم چون سلطنتطلبهايِ دوآتشه كه در زمانِ حكومتشان نحوهي برخوردشان را با روشنفكران يادمان است الآن يك دل نه دو دل عاشقِ دمكراسي شدهاند و گويا معتقدند اگر مجدداً بر سر كار بيايند ايران بهشت ميشود. براي همين هم همهچيزِي كه در جمهوريِ اسلامي اتفاق ميافتد يك جوري بد است. دروغهايِ سيستمهايِ اطلاعاتي امريكا و انگليس را در حمله به عراق ديديم و حالا داريم كم كم فراموش ميكنيم.
-- تقي ، Jan 23, 2009