خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > «حقوق بشر، اولین شرط مذاکره با ایران» | |||
«حقوق بشر، اولین شرط مذاکره با ایران»ایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comسهشنبهی آینده، ۲۰ ژانویه جورج بوش، رییس جمهوری کنونی آمریکا پس از هشت سال، جای خودش را به باراک اوباما، رییس جمهوری منتخب میدهد. رویدادی که میلیونها نفر در جهان در انتظار آن هستند. آخرین آمار همهپرسی در آمریکا میزان محبوبیت جرج بوش را در آخرین روزهای حضورش در کاخ سفید پایینتر از تمامی روسای جمهوری این کشور توصیف کردند و جورج بوش در آخرین کنفرانس مطبوعاتی پیش از ترک کاخ سفید از عملکرد هشت سالهاش دفاع و انتقادها را رد کرده است. با این همه بسیاری از تحلیلگران سیاسی هستند که میگویند درک موقعیت و شرایط دوران ریاست جمهوری پرزیدنت بوش و ارزش واقعی او نیاز به زمان دارد. جورج بوش یکشنبه شب در گفت و گو با یک شبکهی تلویزیونی گفت: «من ریاست جمهوری زمان جنگ بودم ولی هرگز قانون اساسی را زیر پا نگذاشتم.» در این حال هم رییس جمهوری کنونی و هم باراک اوباما، رییس جمهوری منتخب آمریکا در این چند روز در مورد ایران اظهار نظرهایی کردهاند. جورج بوش ایران را در کنار کرهی شمالی همچنان به عنوان خطرهای کنونی در جهان توصیف کرده است و اوباما برای دومین بار طی سه روز، جاهطلبی هستهای ایران را یکی از بحرانهای جدی و چالشهای دستکم یک سال نخست مسئولیتش در کاخ سفید توصیف کرده است. وی ضمناً تأکید به تمایل به گفت و گو را تکرار کرده است. برای بررسی بیشتر اظهار نظرهای جورج بوش و اوباما دربارهی ایران با آقای دکتر شاهین فاطمی، استاد اقتصاد در مرکز تحقیقات بینالمللی در پاریس گفت و گو کردهام.
آقای فاطمی، شما چه تفاوتی بین این گفتههای اخیر آقایان بوش و اوباما در همین چند روز گذشته دربارهی ایران میبینید؟ ببینید، آقای اوباما هنوز مطلب زیادی نگفته است. خیلی سربسته صحبت کرده است و در کلیات بوده است. بنابراین مشکل است با صحبتهای آقای بوش که مدت هشت سال رییس جمهور بود مقایسه کرد. در مورد ایران و آنچه آقای بوش گفته است مخصوصاً در مورد ملت ایران و پشتیبانی از مبارزات ملت ایران برای دموکراسی، این حساب را باید با حساب جنگ عراق و مخالفتهای دیگر با آقای بوش از هم جدا گذاشت. فکر نمیکنم در مورد ایران، هیچ رییس جمهوری در تاریخ آمریکا و یا هیچ رییس حکومتی در تاریخ دنیا وجود داشته است که در عرض این سی سال، مثل آقای بوش از ملت ایران و مبارزات مردم ایران پشتیبانی کرده باشد و تاریخ هم دراین مورد قضاوت خواهد کرد. اما در ارتباط با حکومت ایران مسأله فرق میکند. آقای بوش حملات خیلی تندی به حکومت ایران کرده است، آنها هم متقابلاً به او حمله کردهاند و خیلی مشکل به نظر میرسید امکان هیچ نوع مذاکرهای تا زمانی که آقای بوش سر کار است با جمهوری اسلامی پیش بیاید.
حتی دیدیم جلساتی که اینها در عراق داشتند به نتیجهای نرسید و باز کردن دفتر حافظ منافع را هم به روی کار آمدن رییس جمهوری جدید موکول کردند. به نظر من، آقای اوباما در چند ماه اول با متانت و خونسردی با این مسأله روبهرو خواهد شد. اما نمیدانم در دراز مدت سوای لحن برخورد، آیا در سیاست امکان این هست که تغییر پیش بیاید. مسایلی که جمهوری اسلامی با دنیا و آمریکا دارد، مسایلی نیست که بتوان با حرف و مذاکره حل کرد. جمهوری اسلامی طی سی سال گذشته به دلایلی که هرگز برای کسی روشن نشده است، آمریکاستیزی کرده است، بر در و دیوار مملکت ایران مرگ به آمریکا نوشتهاند. ویتنام آنچنان جنگی با آمریکا داشت و میلیونها کشته داد و پنجاه هزار آمریکایی کشته شد، اما امروز یکی از بهترین دوستهای ویتنام، دولت آمریکا است و آمریکا در آنجا سرمایهگذاری میکند. بنابراین برای آمریکاستیزی باید دلایل عمیقتری وجود داشته باشد. آیا با آمدن اوباما، آن سیاست را تغییر خواهند داد؟ در واقع میتوان گفت تمام این رییس جمهورها، هر شش رییس جمهور از زمان کارتر به بعد به استثنای آقای جورج دبلیو بوش همه سعی کردند با جمهوری اسلامی کنار بیایند. آقای ریگان و بوش پدر برای آشتی با جمهوری اسلامی قرآن و کیک فرستادند. مسألهی مک فارلن را کسی فراموش نکرده است. در زمان جنگ عراق، جمهوری اسلامی از آمریکا کمک گرفت. این به آن معنا نیست که ایرانیها ساکت بنشینند و الان نگران این مسأله نباشند. اگر امکانی وجود دارد، امکان بسیار کمی که ساخت و پاختی بین آمریکا و جمهوری اسلامی بشود در این وسط منافع و مصالح ملت ایران به ویژه مسألهی حقوق بشر قربانی نشود. یعنی اگر اینها روی مسألهی اسرائیل یا مسألهی اتمی به توافق برسند و به طور کلی فراموش بکنند اطفال و زنها در ایران اعدام میشوند، حقوق بشر از بین رفته است، میلیونها ایرانی اسیر و زندانی هستند آن موقع لکهی بسیار ننگینی بر دامن حکومت آقای اوباما خواهد بود، اگر در چنین ساخت و پاختی با جمهوری اسلامی مشارکت کند. به نظر من دو، سه ماه آینده زمان بسیار حساسی خواهد بود. آقای دکتر فاطمی، در مورد همین مسألهای که مطرح فرمودید، مسألهی حقوق بشر، گزارش سالانه خانهی آزادی، دربارهی افزایش عملکرد ضد دموکراتیک جمهوری اسلامی نوشته است و به آقای باراک اوباما پیشنهاد میکند تماس و گفت و گو با دولتهای مستبد نباید به معنی نادیده گرفتن سیاستهای سرکوبگرایانهی داخلی آنها تلقی بشود به نوعی تایید همین حرفهایی که شما زدید. جمهوری اسلامی به اینها احتیاج دارد و میخواهد از انزوا خارج بشود. مخصوصاً از نظر اقتصادی و با سقوط بهای نفت، وضعشان بسیار پریشان است و این یکی از راههایی است که پیش پای آقای اوباما و دیگر سران کشورهای غربی قرار دارد. بنابراین اگر اینها میخواهند قراری با جمهوری اسلامی بگذارند، بهترین راه این است که از همان شیوهایی که در مورد کشورهای کمونسیتی مانند روسیه استفاده کردند، استفاده کنند. قرارداد هلسینکی متضمن این بود که روسیه از انزوا خارج و روابطش با غرب بهتر شد به شرط اینکه حقوق بشر را رعایت بکند و یک کمیسیون بینالمللی به وجود آمد که هنوز به کارش ادامه میدهد و ناظر بر اجرای تعهدات در مورد تضمینهایی که برای حقوق بشر لازم بود، باشد. در این مورد هم اگر تفاهمی از نوع هلسینکی بنویسند که متضمن حفظ حقوق اساسی ملت ایران باشد، به نظر من هیچکس نمیتواند مخالفتی با آن داشته باشد ولی متأسفانه چنین صحبتی فعلاً مطرح نیست. سخنگوی وزارت خارجه، آقای حسن قشقاوی گفته است که منتظر رویکرد تازهی آقای اوباما و مشاهدهی تغییرات در دولت جدید آمریکا هستیم، در حالی که همانطور که شما اشاره کردید دانشجویان بسیجی در مقابل سفارتخانههای فرانسه و انگلیش جمع شدند و خواستار بسته شدن این سفارتخانهها شدند و باز هم آن مواضع ضد غربی خودشان را ادامه دادند. این تضاد گفتهها و رفتارها را چطور باید تلقی کرد؟ اولاً در کشورهایی مانند ایران تظاهرات فقط به دستور حکومت انجام میگیرد، چرا تا کنون یک تظاهرات از نوع دیگری انجام نشده است؟ چطور شده است که فقط بسیجیها میتوانند در ایران برای همدردی با مردم غزه تظاهرات بکنند؟ اما هیچکس دیگری در ایران مسألهای ندارند؟ دانشجویان ایران حرفی ندارند؟ کارگرانی که سالهاست حقوقشان پرداخت نشده است صحبتی ندارند؟ زنانی که تحت فشار هستند و یک روز در میان رهبرانشان را به زندان میکشند، حق تظاهرات ندارند؟ چطور شد هیچگونه تظاهرات دیگری انجام نمیشود. بنابراین این نوع رفتار در دنیا کاملاً واضح شده است و همه میدانند اگر هر نوع مذاکرهای انجام شود بدون حضور مردم ایران نباشد لازم نیست این حضور سر میز باشد، میتواند در خیابانها باشد، این حضور میتواند در آنتنهای رادیو و تلویزیون باشد، ولی باید صحبت کرد و مسألهی حقو ق بشر را در صدر اولویتهای مذاکره قرار داد. هر کسی که میخواهد با جمهوری اسلامی مذاکره بکند باید اول از مسألهی حقوق بشر شروع بکند، چون اگر در ایران حقوق بشر رعایت بشود و این حکومت دموکراتیک باشد نه ایرانیها دیگر مسألهای خواهند داشت و نه دنیا دیگر با مسألهای به نام مسألهی ایران روبهرو خواهد بود. در همین رابطه: • «آمریکا سیاستهای خود را تغییر دهد» • رویکرد تازه آمریکا در خصوص ایران • مخالفت آمریکا با حمله اسرائیل به ایران
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
باور می کنید که امریکا در ایران دموکراسی می خواهد؟ انها ایران را تکه تکه خواهند کرد تا دیگر قدرت نداشته باشد.چون امریکا توسط اسراییل تسخیر شده است و اسراییل باید دست بالا را در خاور میانه داشته باشد. باور نمی کنید به تارنمای ifamericansknew مراجعه کنید.
-- بهروز ، Jan 14, 2009خدای من، این ایرانی ها کی می خوان دست از این دایی جان ناپلئون بازی وردارن؟؟
-- ن ، Jan 14, 2009تو دنیایی که نفت داره روز به روز بی ارزش تر می شه و اهمیتش رو از دست می ده، اگه ایران بتونه دست از جنگ طلبی برداره و همسایه خوبی برای کشورهای دیگه خاورمیانه باشه، چرا باید مخالف ثروت و قدرتش باشن؟؟ دموکراسی در ایران، تا حد زیادی امنیت خاورمیانه را تضمین می کنه و این فعلا مهمترین مساله برای کل دنیاست.
این متخصص ها رو شما از کجا پیدا می کنید؟ "هیچ رییس جمهوری در تاریخ آمریکا و یا هیچ رییس حکومتی در تاریخ دنیا وجود داشته است که در عرض این سی سال، مثل آقای بوش از ملت ایران و مبارزات مردم ایران پشتیبانی کرده باشد". واقعا که! ایشان طوری حرف می زنند که انگار امریکا برای حقوق بشر سر سوزنی ارزش قایل است.
-- محمد ا ، Jan 14, 2009واقعا" شرم آور است که دو تایی هم مصاحبه شونده و هم مصاحبه کننده در مورد مشورت
-- بدون نام ، Jan 15, 2009می کنند که وچود خارچی ندارد. یکی بپرسد
اگر آمریکا "دموکراسی" در چنته اش بود که
اول برای شهروندان خود می آورد. تا حال کجا
دیده اید که آمریکا به دموکراسی رحم کرده باشد. نمونه اش مصدق را که همه در ایران
دیده اند. همینطور در آمریکای لاتین و اخیرا" هم در فلسطین اشغالی. این اشخاص که در طول عمر 70 ساله خود هنوز مسائل پیش پا افتاده و بسیار روشن را نفهمیده اند چگونه می توانند به سیاست یا خبرنگاری یا هر کار دیگری دست زنند و اعتماد دیگران را داشته باشند.
این کسانی که اینجا کامنت می گذارند آمریکا زندگی می کنند یا ایران؟؟به نظر میرسه که به کلی از مرحله پرت هستند- یا اینکه خیلی جو گیر پروپاگاند دولت اسلامی شدن؟؟؟؟
-- بدون نام ، Jan 16, 2009جالب است که ایران برای جهان خطرناک است اما اسرائیل با این همه کشتار نه! و خندهدار تر اینکه این جناب دکتر فاطمی هنوز علت آمریکاستیزی ملت و دولت ایران را هنوز درک نکردهاند. سی سال است دولت آمریکا با انحای مختلف از جمله تجهیز تسلیحاتی و اطلاعاتی صدام در جنگ علیه ملت ایران، انهدام هواپیمای غیرنظامی ایران بر فراز خلیخ فارس و تحریم اقتصادی ایران در این سالها و ... به دشمنی با ایران پرداخته و عرصه را بر مردم تنگ کرده است، بعد این جناب دکتر هنوز علت آمریکاستیزی مردم ایران را درک نکردهاند!
-- قنبری ، Jan 16, 2009اينكه آقاي فاطمي اشاره كرده اند كه حقوق بشر بايد اولين شرط مذاكره آمريكاباايران باشد، خواب وخيال خوشي بيش نيست. درواقع، آمريكا بخاطر خصلت امپرياليستي خود كه براساس فشارهاي مالي كه بردوشش بوده وبهره هاي كلاني كه بابت بدهكاريهاي عظيم مالي خود به طلبكاران بايد بپردازد، هيچگاه نميتواندبراي مردم جهان چهره مردمي داشته باشد. 9 تريليون دلار بدهي رقمي برابر بودجه اداره كليه كشورهاي جهان براي مدت يكسال ونيم است. اگر بهره اين مبلغ رابراساس 10 درصد درسال حساب كنيم، به رقمي برابر 900 ميليارد دلار ميرسيم كه تصور پرداخت اينقدر بهره سر گيجه ميآورد. بهمين خاطر هم آمريكا تا مادامي كه بدهيهاي نجومي فوق رادارد، حالت درندگي خودش راهم حفظ خواهدكرد چون راه ديگري پيش رويش نيست. دررابطه باايران، آمريكا از همه جهت ايران را درمحاصره دارد. پس جمهوري اسلامي هم براي حفظ موقعيت خودش نميتواند منتظربماند تا آمريكا نفوذ خودش را به داخل خاك ايران توسعه داده وزير آنها را جارو كند. پس، بايد كه به ماوراي مرزهايش رفته و پيشرفت آمريكارا متوقف كند واين همان اتفاقاتيست كه جريان دارد و جمهوري اسلامي رابرآن داشته تانفوذ خود را از كشورهاي آسياي مركزي تا افغانستان و عراق ولبنان وسوريه وحتي شيخ نشينهاي خليج فارس، توسعه دهد. درواقع، درحال حاضر دوقدرت آمريكا وايران هستند كه درمنطقه درمقابل هم صف آرائي كرده اند. تصادم نظامي اين دوقدرت ميتواند خاورميانه وخاورنزديك رابه يك پارچه آتش تبديل نمايد. بهمين سبب هم هردو اينها سعي دارند از برخورد رودر رو احترازكنند. اگر غيرازاين بود، تاكنون بطور حتم آمريكا ايران رامورد حمله نظامي قرارداده بود. ولي آمريكا بخوبي واقف است كه ايران عصرحاضر از نظر تسليحات وقدرت نظامي باايران عصرمصدق تفاوت بسياردارد.
-- علي كبيري ، Jan 16, 2009بااين ديد ميتوان كاملا به اين نتيجه رسيد كه چرا جمهوري اسلامي درداخل ايران اينقدر بگير وبه بند براه انداخته است. حالت داخل ايران يك آمادگي و آرايش جنگي تمام عيار درمقابل دشمني است كه بادستهاي پنهان قصد جانش رادارد. هرچه كه باشد، آمريكا واروپا وهر كشورديگري نميتوانند براي مردم ايران دمكراسي وآزادي به ارمغان آورند. دمكراسي وآزادي دونهالي هستند كه بايد ريشه درخاك ميهن داشته باشند ونه از انواع وارداتي آنها.