تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گزارشی از نهمین دوره‌ی فستیوال «تئاتر ایران در تبعید» در پاریس

۹ سال با تئاتر ایران در تبعید

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

نهمین دوره‌ی فستیوال «تئاتر ایران در تبعید» در پاریس با موفقیت و دست‌آورد مهمی در زمینه‌ی نزدیکی دست‌اندرکاران نمایش تبعیدی ایرانی و همتاهای آن‌ها از چند کشور جهان همراه شد.

روی هم ۲۵ نمایش به زبان‌های فارسی و فرانسه در فاصله‌ی روزهای سوم تا ۲۶ اکتبر در مرکز هنری تختیا‌لتن پاریس به صحنه آمد.

کاظم‌ شهریاری و حمید جاودان، دو کارگردان و بازیگر شناخته شده‌ی ایرانی مقیم فرانسه با دو کار نمایشی حاضر بودند.

گیلدا شاهوردی برای نخستین بار صحنه‌هایی از «هفت ‌گنبد» نظامی را با هنر سنتی نقالی به دو زبان فارسی و فرانسه عرضه کرد که سخت مورد توجه‌ی تماشاگران ایرانی و فرانسوی قرار گرفت.

محمد جلالی‌سحر، شاعر با همراهی دو فرانسوی نمایشی از شعر و موسیقی را عرضه کرد. همچنین یدالله ‌رویایی شاعر شناخته شده‌ی ایرانی، شعرهایش را خواند.

امسال دو گروه نمایشی ایرانی از آلمان و هلند به جشنواره‌ی نهم پاریس دعوت شده بودند. نمایش «عروسی شیرین» به کارگردانی سیمین متین از آلمان که دو بار و نمایش «جرم معنا ندارد» از گروه «مچ‌ به دستان» از هلند به کارگردانی سیروس کفایی اجرا شد.

این گروه نمایشی با ۱۲ بازیگر آماتور ایرانی مقیم هلند، نمایش «جرم معنا ندارد» را در جشنواره‌ی نهم تئاتر ایران در تبعید به صحنه بردند. این نمایش دو بار اجرا شد و نمایش پایانی جشنواره‌ی امسال هم بود.

با چند بازیگر و کارگردان نمایش «جرم معنا ندارد» گفت و گوهایی انجام داده‌ام.

Download it Here!

از شهرام یکی از بازیگران این نمایش در مورد موضوع آن می‌پرسم.

موضوع این نمایش در مورد خلقت بشر و تاریخ ادیان و همین‌طور تفکر در ادیان مختلف است.

این اولین کار تئاتری شما است؟

برای تعدای از ما اولین کار تئاتری است. اما بعضی، کارهای بیشتری انجام داده‌اند. ما به صورت آماتور تئاتر را ادامه می‌دهیم.

فکر می‌کنید تئاتر ایران چقدر می‌تواند در خارج از کشور رشد کند و جایگاه خود را پیدا کند؟

فکر می‌کنم باید تبلیغ بیشتری روی تئاتر شود و بتوانیم مردم را بیشتر به سالن‌های تئاتر بکشانیم تا علاقه‌مندی مردم بیشتر شود.

مخصوصاً نسل دوم و سوم ایرانی‌ها در خارج از کشور که بتوانند بیشتر تئاتر ببینند و از آن استقبال کنند. حدود یک هفته قبل، این تئاتر را در هلند اجرا کردیم و مورد استقبال قرار گرفت.

آرشین، بازیگر دیگر این نمایش از مشکلات دست‌اندکاران هنر نمایشی ایران در تبعید می‌گوید.

ما یک گروه ۱۲ نفره به نام «مچ‌ به دستان» هستیم که از هلند آمده‌ایم.

چرا مچ‌ به دستان؟

پشت این نام، یک ماجرا وجود دارد. این تئاتر را دو سال پیش به طور جدی کار کردیم و قرار شد روی این تئاتر بیشتر کار کنیم.

تصمیم گرفتیم آدم‌های بیشتری بیایند، بچه‌ها کار کردند و زحمت کشیدند، الان حدود سه ماه است که چند هفته به طور مداوم، سه چهار روز برای این تئاتر تمرین می‌کنیم تا خودمان را به این فستیوال پاریس و بعد هایدل‌برگ آلمان برسانیم.

این اولین نمایش شما در پاریس است؟

اولین نمایش ما در پاریس است، ولی در هلند، یک نمایش به جز این به نام «شاخه‌ی گل» بازی کرده‌ام که در بلژیک هم برای هشت مارس (روز جهانی زن) روی صحنه بردیم. این دومین کاری است که با آقای کفایی انجام می‌دهم.

مشکلات کار شما چیست؟

مشکلات که زیاد است. از نظر مالی، کارگردان هیچ‌گونه منبع مالی ندارد که گروه را تامین کند. بچه‌ها با هزینه‌ی خودشان در گروه هستند و یک سنت، حتا برای حضور در پاریس، از هیچ‌کس نگرفته‌ایم.

برای کارگردان سخت است که در خارج از ایران این همه آدم را دور یکدیگر جمع کند. تا وقتی کسی این کار را انجام ندهد، نمی‌‌داند چه کار سختی است.

ما دور هم جمع شدیم و قرار شد این کار را انجام بدهیم. دست به دست هم دادیم و خوشبختانه همه از این کار راضی هستند.

عشق به تئاتر، وطن، هنر و تمام این‌ها دست به دست هم می‌دهد که بتوانیم حرف‌های دلمان را بزنیم. به شکلی، تئاتر، بازگو‌کننده‌ی حرف‌های ما است و می‌توانیم خودمان، ملیت و فرهنگمان را به دنیا نشان بدهیم‌.


سیروس کفایی، نویسنده‌ و کارگردان نمایش «جرم معنا ندارد»، چند سالی است که در هلند به کار تئاتر می‌پردازد.

از سال ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۰۰، سه نمایش به زبان هلندی و نیز چند کار نمایشی به زبان فارسی از جمله نمایش «باد‌بان‌ها و شلاق‌ها» نوشته‌ی نسیم خاکزاد، به صحنه برده است.

از سیروس کفایی می‌پرسم، پیام اصلی نمایش «جرم معنا ندارد» را در چه می‌داند؟

اگر بخواهیم بر اساس نرم‌های رایج، این‌ها را محک بزنیم که تئاتر باید یک فرم و پیام یا محتوا داشته باشد‌، باید بگویم فرم مشخص است و مدام تغییر می‌کند، از نظر محتوایی پیام واحد ندارد، اما پیام‌های متعدد دارد.

از این نظر، در اپیزود‌های مختلف، هر بیینده‌ای می‌تواند فراسوی کارگردان برداشت‌های دیگری داشته باشد. در دوره‌ی نوجوانی و جوانی از سه چیز متنفر بودم؛ شعر، تئاتر و فلسفه.

اما نمی‌دانم چرا در سال‌های اخیر، هر سه‌ی این‌ها بازگشت عجیبی در رویا، رفتار و ذهنیت من داشته‌اند. دارم به این سه می‌پردازم و در کنار زندگی روزمره‌ام این کار را انجام می‌دهم. اگر وقت آزاد داشته باشم، دوست دارم در این فرصت آنچه را نمی‌دانم، یاد بگیرم.

پرسش پایانی من درباره‌ی نگاه شما به تاتر ایران در تبعید است. فکر می‌کنید این تئاتر چه مشکلاتی دارد و آیا می‌تواند جای خود را باز کند؟

مسلماً برای بازیگر، کارگردان و بییندگان و شنوندگان، چنین تئاترها و فستیوال‌هایی که جناب دادستان هر ساله زحمات آن را می‌کشند، می‌تواند انگیزه‌ی حرکت بعدی باشد.

بنابراین پرواضح است که اگر برای انسان‌ها چنین آلترناتیو‌ها و مجامعی باشد، می‌تواند انگیزه‌ی خیلی خوبی برای کمک به نسل جدید باشد.

سعی کرده‌ام، نوجوانان ۱۴ تا ۲۰ ساله را که اینجا متولد و بزرگ شده‌اند و با لهجه‌ی زیبای فارسی صحبت می‌کنند، در این کار داشته باشم و آگاهانه این کار را انجام داده‌ام.

با سارا یکی دیگر از بازیگران این نمایش گفت و گو کرده‌ام. اولین تجربه‌ی کاری شما است؟

نه، من در نمایش «شاخه گل» هم بازی کرده‌ام و این دومین تجربه‌ی من است.

چند سال است که ساکن هلند هستید؟

پنج سال.

در این پنج سال در کنار درس به تئاتر مشغول هستید؟

بله، در کنار تحصیل، تئاتر هم بازی می‌کنم.

در این نمایش، چه نقشی دارید؟

نقش ژاندارک را بازی می‌کنم.

ژاندارک را می‌شناسید؟

بله، کم و بیش در مورد وی اطلاعاتی دارم.

می‌خواهید این کار را ادامه بدهید؟

دوست دارم و مثل هلندی‌ها، آن را یک تفریح می‌دانم، به عنوان یک شغل به آن نگاه نمی‌کنم.

دوست دارید یک روز به عنوان هنرپیشه‌ی تئاتر شناخته شوید؟

نه، دوست ندارم.

در پایان از جوا‌د دادستان، برپاکننده‌ی فستیوال تئاتر ایران در تبعید که امسال، نهمین دوره‌ی آن بود، در مورد کارهای نمایشی عرضه شده در این دوره و نیز استقبال تماشاگران و نیز رسانه‌های فرانسوی می‌پرسم.

مثبت است، فکر می‌کنم شرکت دوستان من، چه خارج از فرانسه و چه داخل آن، به این معناست که یک‌سری از هنرمندان، موافق فرهنگ صادراتی جمهوری اسلامی نیستند.

به همین دلیل نمی‌توانند به ایران برگردند و در این‌جا هم در خدمت رژیم نیستند. این جشنواره، جا افتاده است و نهمین سال است که برگزار می‌شود.

من یک برگزار‌کننده‌ام و فقط برنامه می‌ریزم. زحمت بچه‌‌ها و خود تماشاگران، باعث شده که جشنواره ادامه داشته باشد. الان از سال‌های اول، راحت‌تر است و ما را در فرانسه قبول کرده‌اند.

اگر حتا یک فرانسوی هم از سالن نمایش‌ بیرون بیاید و در مدت ۱۲ روز، به ۲۲ نفر از دوستانش بگوید یک جشنواره است که بچه‌های تبعیدی را جلب می‌کند، برای من راضی‌کننده است. اما تعداد فرانسوی‌‌های حاضر در نمایش‌های ما زیادتر از این است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)