خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > «ایران برگهای برندهای در افغانستان دارد» | |||
«ایران برگهای برندهای در افغانستان دارد»ایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comافغانستان در هفتهی گذشته روزهای پر از خشونتی را پشت سر گذاشته است. شورشیان طالبان، بالاترین مقام زن پلیس این کشور را کشتهاند و ۱۰ سرباز فرانسوی را هم در یک حملهی انتحاری به قتل رساندهاند. در همین زمینه با کریم پاکزاد، پژوهشگر مؤسسهی «مطالعات استراتژیک و بینالملل پاریس» گفت و گو کردهام.
تحلیل شما از وضعیت فعلی افغانستان چیست؟ بحثهای هفتهی قبل در فرانسه و در پارلمان این کشور با این مضمون که نیروهای فرانسوی در افغانستان بمانند یا نه، نشان داد که جامعهی بینالمللی چه از نظر نظامی و چه از لحاظ سیاسی در افغانستان به بنبست رسیده است. هر روز که میگذرد اوضاع امنیتی در افغانستان رو به وخامت میگذارد و این در حالی است که تعداد نیروهای بینالمللی در این کشور روز به روز بیشتر میشود. از طرف دیگر این روزها این مسأله در اروپا مطرح میشود که در کنار عملیات نظامی باید استراتژی جامعهی بینالمللی در افغانستان تغییر پیدا کند. این تغییر فقط در بخش نظامی و ساختار سیاسی افغانستان مورد نظر نیست. بلکه این هدف مورد توجه است که باید برای افغانستان به فکر یک الگوی آلترناتیو سیاسی بود که اگر اروپا و آمریکا بر سر این موضوع به توافق برسند، میتوان شاهد آغاز مذاکرات بین مخالفان سیاسی در افغانستان بود.
هفتهنامهی انگلیسی «آبزرور» نوشته است که یکی از رهبران طالبان میانجی گفت و گوهای بیسابقهای میان حکومت مرکزی کابل و رهبران طالبان در پاکستان و عربستان و شماری از کشورهای اروپایی شده است. وزیر امور خارجهی افغانستان گفته است که نمیتواند در این مورد چیزی بگوید. در مورد نوشتهی این هفتهنامهی انگلیسی چه نظری دارید؟ همین که وزیر امور خارجهی افغانستان ماهیت این مذاکرات را رد نمیکند، به معنای این است که این مذاکرات وجود دارد. هر چند که این موضوع چیز تازهای نیست و بارها تلاشهایی برای انجام مذاکره بین گروههای درگیر در افغانستان شده است و حتی دولت حامد کرزی در این مورد پیشگام شده بود. همچنین در افغانستان کمیسیون ویژهای با هدف مذاکره با طالبان وجود دارد. مسألهی بعدی این است که جامعهی بینالمللی و در رأس آن انگلستان بر این عقیده است که مشکل افغانستان راه حل نظامی ندارد و باید با طالبان مذاکره صورت بگیرد. به همین دلیل اگر فردا خبر مذاکره بین گروههای مخالف افغانستانی منتشر شود، نباید متعجب شد. آقای دکتر، ریشهی مشکلات را در کجا میبینید. اختلافنظر بین ایران و آمریکا؟ پاکستان و هند؟ یا روسیه و غرب؟ ریشهی مشکلات افغانستان چند وجهی است. در قدم اول این مشکلات، به خود افغانها برمیگردد. چون آنها نتوانستند بعد از سقوط طالبان در مورد ادارهی افغانستان به راه حل مناسب برسند. مشکل اصلی به سیاست و استراتژی جامعهی بینالملل در افغانستان برمیگردد که برای بازسازی افغانستان به مسایل اقتصادی و سیاسی بیتوجهی نشان دادند و تمام توجه خود را به «اسامه بنلادن» و «ملا عمر» و به عبارت دیگر مبارزه علیه تروریسم معطوف کردند و از مسایل اساسی در افغانستان غافل شدند. تغییری در وضعیت زندگی مردم افغانستان صورت نگرفت و در کنار آن گسترده شدن عملیات نظامی علیه طالبان باعث شده است که حتی مخالفان طالبان هم از «اشغال» افغانستان سخن بگویند و از آن انتقاد کنند. حتی حامد کرزای هم ناچار شده است به طور رسمی اعلام کند که جامعهی بینالمللی باید به حاکمیت ملی افغانستان احترام بگذارد. از طرف دیگر باید به رابطهی خصمانهی ایران و ایالات متحدهی آمریکا اشاره کرد و اینکه هنوز دولت افغانستان به این امر مهم نرسیده است که برقراری روابط حسنه با همسایگان مخصوصاً پاکستان تا چه حد در ثبات داخلی این کشور اهمیت دارد. به نظر من تا وقتی افغانستان با پاکستان بر سر اختلافات به توافق نرسد بههیچوجه امکان ثبات داخلی در منطقه فراهم نخواهد بود. این نشان میدهد که هنگام بررسی تحولات افغانستان باید تمام ابعاد مسأله را مورد توجه قرار دهیم.
به همسایگان افغانستان اشاره کردید. نقش ایران را در این ارتباط چگونه میبینید؟ ایران در قدم اول از سرنگونی افغانستان راضی بود. به یاد بیاوریم در کنفرانس «بن» چارت دولت فعلی افغانستان مگر با موافقت ایران ترسیم نمیشد. ایران در کنفرانس «بن» نقش مهمی داشت؛ چون میخواست در کشور همسایهاش صلح و ثبات به وجود بیاید. مسلم است با ادامهی حضور سربازان آمریکایی در افغانستان، به خصوص اگر این حضور منجر به ایجاد پایگاههای نظامی آمریکایی در مرزهای شرق ایران باشد، منافع ایران به خطر میافتد. به همین دلیل فکر میکنم که ایران برگ برندههایی در افغانستان دارد که وقتی احساس کند منافعاش به خطر میافتد، از آنها استفاده میکند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
اگر جناب کريم پاکزاد اين گفته ي خويش را که «ایران برگ برندههایی در افغانستان دارد که وقتی احساس کند منافعاش به خطر میافتد، از آنها استفاده میکند» را رمزگشاي مي کرد حديث نوي در سخنان ایشان مي بود؛ بقيه ي گفته ها -که مي توان برخي از آن ها را با پرسش هاي ساده به چالش کشيد -را بسياري ها پيش از اين هم گفته اند.
-- ناظر ، Oct 1, 2008اگر جناب پاکزاد پرسش مورد نظر را با پاسخ روشن رمزگشايي کنند، در واقع مانعي از موانع متعدد را از سر راه دريافت چارهء بحران برکنار خواهند کرد. در غير آن گفته ي ايشان چيزي جز تبليغ براي رژيم حاکم بر ايران تلقي شده نمي تواند.
Mr.Pakzad must be reminded that Iran and Afghanistan were one country until 200 years ago. He needs to be concerned about the welfare of our brothers and sisters there instead of advising more aggression against them. Z
-- بدون نام ، Oct 2, 2008ادعاي آقاي بي نام که مدعي شده اند افغانستان و ايران تا 200 سال پيش کشور واحدي بوده اند ، با توجه به واقعيت هاي تاريخي بيخي بي بنياد است و ايشان تصور کرده اند که امپراتوري ها را مي توان يک کشور پنداشت .
-- ناظر ، Oct 5, 2008بلي اگر امپراتوري ها را کشور واحد بپذيريم ، در آن صورت ايران امروزي و يا لااقل بخش بزرگي از آن از نظر تاريخي بخشي از امپراتوري هايي بوده است که پايتخت آن ها افغانستان امروزي بوده است و نه هم فارس ديروزي و ايران «تقلبي» امروزي
من با نظر آقای ناظر موافقم. گفتههای آقای کريم پاکزاد جانبدارانه بيان شده است. اما نبايد فراموش کرد که ايشان به واقعيتهای موجود هم اشاره کردهاند. از جمله اينکه "جامعهی بینالمللی چه از نظر نظامی و چه از لحاظ سیاسی در افغانستان به بنبست رسیده است."
و يا اينکه "مشکل اصلی به سیاست و استراتژی جامعهی بینالملل در افغانستان برمیگردد که برای بازسازی افغانستان به مسایل اقتصادی و سیاسی بیتوجهی نشان دادند و تمام توجه خود را به مبارزه علیه تروریسم معطوف کردند و از مسایل اساسی در افغانستان غافل شدند."
-- مهدی خراسانی ، Oct 8, 2008