خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > «گس» روایت هنری ۶۰ تابلو | |||
«گس» روایت هنری ۶۰ تابلوایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comقاسم روزخوش که فرانسویها او را به نام گس میشناسند، نقاشی ایرانی است که در هنر معاصر فرانسه، به چهرهای جهانی مبدل شده است. کتابی هم به نام گس منتشر شده است که کتابفروشی معتبر آرکورویال در خیابان شانزلیزه، بزرگترین کتابفروشی هنر معاصر در فرانسه، روزی را به معرفی کتاب و نقاش ایرانی اختصاص داده بود.
کتاب قاسم روزخوش، «گس»، روایت زندگی هنری او با تصاویری از ۶۰ تابلوی معروف اوست. او در این روز کتاب را برای علاقهمندان هنر، امضا میکرد. تابلوهای او در کنار آثار پیکاسو، دالی، گوگن، ونگوگ، دوبوفه به نمایش درمیآید و موسسه معروف «کریستی» نیویورک، چند تابلوی او را به حراج گذاشته است. قاسم روزخوش، «گس» نقاشی را از کودکی در شیراز آغاز کرد. خاطرات ایران، خاطرات هشت سال جنگ که دو سال آن در جبهه گذشته و جهنم فاو که در آنجا اسیر شده بود، در تابلوهای او تاثیر گذاشتهاند. با او درمورد نقاشیهایاش گفت و گو کردم. نقاشی را از همان کودکی دوست داشتم و خانوادهام هم از آن استقبال میکردند، بهخصوص مادرم که خیلی تشویقام میکرد به این رشته ادامه دهم. زمانی که مدرسه میرفتم، هر چیزی را که میدیدم، کتاب، دفتر، قلم، دیوار، تخته سیاه، روی لباسها نقاشی میکردم. حتی برای بچههای دیگر هم نقاشی میکردم. در گفت و گو با کانالهای اروپایی، به این موضوع اشاره کردم که در هشت سالگی اولین نقاشیام را فروختم و از این طریق پولی هم در مدرسه برای خودم در میآوردم.
جایی که زندگی میکنیم در زندگی هنری تاثیر دارد. به فرانسه آمدم تا در زمینه هنری خود تجربه بیشتری داشته باشم. سه سال هم در مدرسهی هنرهای زیبا ادامه دادم. هشت سال جنگ را ایران بودم و دو سال هم جبهه بودم. بهواسطه اتفاقاتی که در مسیر زندگیام افتاد، باعث شد که در نقاشی هم تاثیر بگذارد و با مسایل دیگری در من دگرگونی فکری به وجود آمد و شروع به کار در هنرهای تجسمی و آبستره کردم. یک دگرگونی این بود که این امکان به من داده شد تا دستهایام را حذف کنم و فکرم را به راه بیندازم. به نظر من هنر باید بتواند چیزی که حجم و فضا ندارد و احساس را ترسیم کند، هنرمند باید به صحبتهای بین من و شما زندگی دهد و به کسانی که مهلت تماشا دارند، انتقال دهد. نقاشی هم خیلی سنگین است. به این خاطر هم خیلی گالریها اول میگفتند که این ایرانی میتواند نقاشی کند، جملات ناراحتکننده زیادی شنیدم.
گس با پشت سر گذاشتن تجربه جنگ و انقلاب اسلامی راهی مهاجرت میشود و به پاریس میآید تا خود را در این شهر پیدا کند. یادم هست وقتی به فرانسه آمدم ظرف سه روز اول احساس کردم، در یک دنیای دیگری هستم و به اینجا نیامدهام که پشت پرده بمانم، همیشه به این اعتقاد داشتم که باید جای خودم را پیدا کنم. خیلی از مسایل سنگین و مشکلات زیادی را پشت سر گذاشتم. یادم هست وقتی به اینجا آمدم ۳۲ تابلو فرستاده بودم و هفت تابلوی بزرگ هم با خودم آورده بودم. اولین روز با برادرم و یک نقشه به دست راه میرفتم، فرانسوی هم بلد نبودم. یکی اثر من را دید و گفت این را چقدر میفروشی؟ حدود ۱۶یا ۱۷ سال پیش بود. به او گفتم نمیدانم ۷۰۰ فرانک خیلی است؟ گفت: خوب است. ما هم به او فروختیم و خوشحال بودیم. روز بعد هم یک تابلوی کوچک مدادرنگی بردیم. خانمی گفت این را به من بدهید، هرچه پول دارم میدهم. نود و شش و خوردهای فرانک شد. اینها گذشت تا اینکه به مترو آمدم، درآنجا پوستر میفروختند. با خودم گفتم جای خوبی برای فروختن تابلو است. تابلوها را گذاشتم، تا اینکه چند کنترلی با کت و شلوار آمدند، نمیدانستم کنترلی هستند. حرف از ۵۰۰ فرانک میزدند و فکر میکردم آن را ۵۰۰ فرانک میخرند، ولی ۵۰۰ فرانک جریمه نوشتند. در سال ۱۹۹۹ تابلوهای گس برای نخستین بار در سالن نمایشهای هنرهای مدرن پاریس عرضه میشود. در همینجا است که اتفاق جالب و مهمی برای او میافتد. در سال ۱۹۹۹با یک هنرمند فرانسوی که ۶۲ ساله بود نمایشگاهی در سالن هنرهای مدرن گذاشتم. خانم ۸۲ سالهای آمد که میگفت ۶۰ سال گالری داشته است. پرسید این تابلوی کیست و من خودم را معرفی کردم. من ۳۲ سال داشتم، نگاهی به من کرد و گفت خیلی دور میروی. یک دور زد و از در دیگری بیرون آمد و تابلوی دیگری از من را دید و گفت: نقاشی تو در نیویورک هم صدا خواهد داد. در روز چهارم همه تابلوهایام را نگاه میکردند. با خودم میگفتم، خدایا بتوانم یک تابلو بفروشم تا حداقل هزینهای را که برای نمایشگاه خرج کردم، پرداخت کنم. خبری نشد و نیم ساعتی گذشت. موقع خداحافظی از دوستانم، یک فرانسوی آمد و خودش را کلکسیونر من معرفی کرد و یک چک به مبلغ ۲۰۰ هزار داد و گفت مبلغ کامل را بعد میدهد. بعد از آن پنج شش تابلو فروش رفت. ۱۶۵ هزار فرانک چک در دستم بود. همه متوجه من شدند و بعضیها حسادت میکردند که در آن زمان با یک سالن، ۱۶۵ هزار فرانک گرفتم. خیلی خوشحال بودم. چند روز بعد با همه ۱۶۵هزار فرانک رنگ خریدم. بعضیها میگفتند، من خدای دیوانهها هستم که این کار را کردم. هر کسی چیزی پیشنهاد میکرد، حس کردم یک تغییر روشنفکری در وجودم بهوجود آمده است که در خوابم هم نمیدیدم.
تلوزیونها و روزنامههای فرانسوی، گزارشهایی از آثار و زندگی گس منتشر کردند. روزنامه پرتیراژ «پاریزین» گزارشی از آثار زندگی گس منتشر کرده است و در آن به کافهای در یکی از محلات هنری پاریس اشاره میکند که میزی به نام گس در آن وجود دارد. پیکاسو، دالی، گوگن، ونگوگ، دوبوفه، ژاکوبتی، مثل یک موزه روی دیوارها هست. خیلیها کلکسیونهای اینطوری دارند. اما در یک شهر فرانسوی، یک بلوند و چشم آبیها تا دم پلهها بدرقه من ایرانی۳۲ ساله میآید. متوجه شدم دیگر به من بهعنوان یک خارجی نگاه نمیکنند. فکر میکنم خیلی پخته بودم. ۱۰ سال پیش چند تا از دوستان فرانسوی آمدند و به من اعتماد کردند و امروز یک اکیپ پنج نفره هستیم و کار میکنیم و ظرف چند مدت دیگر این اکیپ ده پانزده نفره میشود. کتاب من، به نام «گس» تازه بیرون آمده است که برای من افتخار است و جوابگوی زحماتی است که کشیدم. کتاب من الان در ویرژین، فنک، موزهی هنرهای مدرن استراسبورگ و موزههای دیگر است. سعی کردم که به خودم سخت بگیرم ولی کار فیزیکی نیست، کاری فکری است.
تابلوهای گس یا قاسم روزخوش، ویژه خود اوست. به بیننده آرامش نمیدهد بلکه او را میخکوب میکند و به فکر فرو میبرد تابلوهایی با نام «بچههای جمهوری»، «جنگ مذهبها» و نیز «سونامی». دنیای باشکوه نقاشی پاریس که به بهشت نقاشان جهان معروف است با آثار گس، قاسم روزخوش، این پدیدهی ایرانی، رنگ و بویی تازه گرفته است. نمیتوانم تابلوی مهربان بکشم. تابلویی که آرامش بدهد. ماراتنی را در سانس مخالف انتخاب کردم. کلکسیونرها هم میآیند و از من تابلو میگیرند و تابلوها هم جای خودشان را پیدا خواهند کرد ولی هدفمان این است که بیشترین انسانها چه مذهبی، چه یهود و چه مسلمان مخاطب من باشند. در هر صورت انسان، انسان است و برای من این مهم است. پاریس یک موزه است. ۴۰۰ نقاشی دارم که فکر میکنم سال آینده یک کتاب از آن بیرون بدهم. وقتی به پاریس آمدم از نگاه یک هنرمند به جامعه نگاه کردم و نگاهی بود که برجستگیهای آناتومی را بهتر میدید. آرشیتکت در نورپردازی دیوارهای پاریس، همهی اینها در نگاه یک هنرمند تاثیر دارد. آزادی هم تاپیر دارد، چون میتوانی بدون اینکه فشار روحی داشته باشی نقاشی کنی. البته فشار روحی به سبک دیگر در یک جامعه دیگر با یک بافت اجتماعی دیگر و با یک سیستم دیگر وجود دارد. اینجا کشور خودمان نیست و یکسری مزایا و معایبی دارد. باید در پاریس زندگی کنیم تا بدانیم. بهخصوص وقتی که از جای دیگری میآییم. پاریس فقط آرشیتکتور نیست، طرز فکر و نگاه به زندگی هم هست. در هنر هم همان نگاه به دنیای هنر مهم است. به این خاطر با شب و روز نقاشی کردن میفهمم که هنرهای تجسمی خیلی مشکلتر از چهره کشیدن است. حدود چهار ماه فقط برای یک حرکت، فکر کردم. شبانه روز فکر کردم. در ذهنم هم چرکنویس نمیکنم تا بعد کار کنم. باید در فکر همهچیز را داشت. رنگ زد و پاک کرد. تابلو باید توی فکر تمام شود و روی صفحه بیاید.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
ممنون. عالی بود.
-- م.م ، Sep 9, 2008آقای ادیب زاده عزیز،
من هرچه کوشش کردم، نشانی تارنما یا "سایت" گالری و انتشاراتی مربوط "گس" را پیدا کنم، موفق نشدم. امکان داره پیوند های مربوطه را هم در اینجا بگذارید؟
با سپاس
-- مراد ، Sep 10, 2008سلام و مرسي خيلي جديد بود برای من .
-- پرستو ، Sep 10, 2008آقای روزخوش آدرس اينترنتي يا سايت هنرِی ندارند كه بشه كارهاشون را ديد ؟
باسلام به دوستان عزيز درصورت تمايل سايت گس اين ميباشد www.ghass.fr
-- kiyomard ، Jan 2, 2009گزارش بسیار خوبی بود. امیدوارم آقای روزخوش همیشه پیروز باشد و نام او افتخار ایرانیان گردد
-- مهدی شادکار ، Jan 2, 2009i think ghass is the best of the bests
-- sahand rouzkhosh ، Feb 4, 2009در توضيح عکس اشتباهي وجود دارد در سمت چپ ghassو سمت راست golan ميباشد
-- کيومرد ، Apr 4, 2009