تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

بزرگداشت انقلاب مشروطه در پاریس

ایرج ادیب‌زاده

این روزها درست ۱۰۲ سال از روزی که مظفرالدین شاه قاجار فرمان مشروطه را امضاء کرد می‌گذرد. مجلس شورای ملی شکل گرفت و آزادی‌خواهان آن روز را جشن مشروطیت نام نهادند.

این نقطه‌ی اوج جنبشی بود که از خواسته‌های آزادی‌‌خواهان مشروطی به مشروط کردن نهاد دیرپای سلطنت در ایران منجر شد.

احمد کسروی، اندیشمند و نویسنده ایرانی می‌نویسد، مشروطه را چنان‌که نام نهادند، آزادی است. مشروطه در برابر استبداد. جدال تجدد و سنت.

اما در آستانه‌ی این روز بزرگ در تاریخ ایران به همت جامعه‌ی ایرانیان فرانسه در پاریس جشنی برپا شد و در آن سخنرانی‌های متنوعی درباره‌ی سیر مبارزات ۲۰۰ ساله‌ی ایرانیان، که به جنبش مشروطه منجر شد، اهمیت اصل هشتم قانون مشروطیت، جنبشی که آستانه‌ی تاریخ مدرن ایران بوده و سرانجام چهره‌ی انقلاب مشروطیت در آینه‌ی شعر فارسی، انجام گرفت.

Download it Here!

ابتدا از دکتر علی راسپین، رییس جامعه‌ی ایرانیان فرانسه هدف از برپایی این جشن را می‌پرسم.

جامعه‌ی ایرانیان مقیم فرانسه، انجمنی است که به همت تعدادی از شخصیت‌های فرهنگی اجتماعی ایرانی مقیم فرانسه تشکیل شده است.

هدف اصلی این انجمن، حفظ ارزش‌های ملی و تاریخی ایرانی با ترتیب‌دادن برنامه‌های مختلف مثل برگزاری نوروز، جشن مهرگان و سده است.

در همین راستا ما گفتیم که هدف ما حفظ ارزش‌های ملی و تاریخی است؛ بنابراین بزرگ‌داشت جنبش یا انقلاب مشروطیت را هم انجام بدهیم.


مراسم بزرگداشت مشروطه در پاریس/ عکس‌ها از زمانه

همان‌طوری که می‌دانید، در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، انقلاب مشروطیت از جایگاهی بی‌همتا برخوردار است و پیام جاودانه‌ی مشروطیت پیامی‌ است برای آزادی، استقلال، عدالت، قانون، رفاه و امنیت اجتماعی بر پایه‌ی حقوق بشر.

در این راستا بود که جامعه‌ی ایرانیان مقیم فرانسه تصمیم گرفتند به مناسبت انقلاب مشروطیت بزرگ‌داشتی را برگزار کنند.

دکتر محمد حسین صادق یزدچی، استاد پیشین فلسفه در دانشگاه تهران، مشروطه را آستانه تاریخ مدرن ایران توصیف می‌کند.

مشروطیت آستانه‌ی تاریخ مدرن ایران است، اما مشروطیت صدر پیشانی تاریخ ایران است و این پیشانی تاریخ ایران، ذیل تاریخ غرب است.

یعنی مشروطیت کنار تاریخ غرب دارد کشیده می‌شود. چرا؟ زیرا مغرب زمین ارزش‌های خودش را از قرن لااقل نوزدهم به بعد، به سرعت جهانی کرده.

یعنی پنج قاره جهان جز آن کشورهایی که در این پنج قاره در درون تمدن فرهنگ اروپایی نبودند، از ریشه‌های یونانی تا دوره‌ی مدرن امروز نبودند، آن کشورها یا به صورت سلطه‌ی استعماری، در درجه‌ی اول مهمترین وسیله‌ای که غرب این کشورها را وارد تاریخ خودش کرده مساله‌ی استعمار بوده، یا نفوذ افکار و اندیشه‌ها و جریان‌های فکری غرب در این کشورها تاریخ این‌ها را وارد یا لااقل در حاشیه‌ی تاریخ خودش کشانده.

به نظر شما مشروطیت تحت تاثیر چه چیزهایی بود؟

مشروطیت دنبال قانونیت و استقرار قانون بود. برای مشروطیت و برای کسانی که صحبت از قانون و قانونی‌گری می‌کردند این نکته که قانون، قانون سیویل باید باشد، خیلی روشن نبود. یعنی قانون مدنی یعنی قانونی که مبتنی بر بنیان‌های غیر‌دینی است.

یعنی مشروطیت می‌خواست چکار بکند؟

یعنی مشروطه می‌خواست قوانینی بر جامعه و بر روابط جامعه حاکم بشود که در آن‌ها ملاک عقلانی وجود داشته باشد. یعنی دقیقاً همان چیزی که قانون در فرهنگ و تمدن اروپایی بود.

شما ضمن سخنرانی‌تان به علت‌های شکست مشروطیت اشاره کردید. آیا به نظر شما مشروطیت شکست خورد؟

به نظر من این سوال خیلی ظریفی است. نمی‌شود گفت که مشروطیت شکست خورد. می‌شود گفت که در حرکت و پیشرفت اهداف خودش متوقف شد. من کلمه‌ی شکست را نمی‌خواهم بکار ببرم ولی کلمه‌ی توقف را بکار می‌برم.

بعد هم گفتید شاید یکی از علل شکست مشروطیت نبودن دیالوگ بود.

به یک اعتباری عدم استحکام و پایه‌گرفتن اهداف مشروطیت، نبودن دیالوگ بود. این تنها عامل نبود.

قدرت متمرکز مرکزی عامل توقف اهداف مشروطیت بود. اشاره کردم که قدرت سیاسی در ایران یک قدرت رسپوتیک بود، یعنی یک قدرت استبدادی نوع ایرانی بود، که در راس آن پادشاه قرار داشت و فرد هیچ نقشی در تحرک این قدرت نداشت.

یکی از علل توقف مشروطیت این بود که مشروطیت یا کسانی که به مشروطیت مجهز شدند نتوانستند این امر را که فرد کانون قدرت سیاسی است متمرکز کنند.

پرسش پایانی من این است که شما اشاره کردید که یکی از پدیده‌های مشروطیت ناسیونالیسم بود.

دقیقا، دقیقا. یعنی شاخص‌ترین ثمره‌ی مشروطیت که تا حدودی توانست به نتیجه برسد، ناسیونالیسم بود.

به این اعتبار شما می‌بینید که لااقل بعد از کودتای ۱۲۹۹، ‌یعنی یک چیزی حدودا ۲۵-۲۴ سال بعد از این کودتا یعنی بعد از تله رضا شاه و وقایع دهه‌ی بیست، جنبش ناسیونالیسم در ایران بسیار قوی به عنوان نهضت ملی پیدا می‌شود که هدف آن چه را نشانه می‌گیرد؟ قدرت خارجی را.

چون ملت ایران با آن دید ناسیونالیستی متوجه می‌شوند تا روزی که این اختاپوس هزارپا که قدرت خارجی است و در تمام کانون‌های قدرت مثل اجرایی و قانون‌گذاری، جای و پایه دارد را نشکنند، دموکراسی قابل تحقق نیست. این بعد مثبت ناسیونالیسم ایرانی بود که ثمره‌ی مشروطیت است.

امروز هم چیزی از آثار مشروطه بجای مانده یا خیر؟

بله. همین تمایل به دیالوگ. همین خواست آزادی اندیشه‌ها، همین خواست برای تبادل آزادانه و صلح‌جویانه افکار، طبیعی است که جزو اهداف مشروطیت است. بله دقیقا این‌طوری است.

دکتر کاظم ودیعی، استاد پیشین دانشگاه تهران، نویسنده و وزیر پیشین کار به ارزیابی اصل هشتم قانون اساسی مشروطیت می‌پردازد و آن را مهمترین اصل در این قانون می‌داند.

از دکتر کاظم ودیعی می‌پرسم، چرا این اصل مهمترین اصل در قانون مشروطیت است؟

برای اینکه اصل هشتم به ما می‌گوید که اهالی مملکت ایران در مقابل قوانین دولتی متساوی‌الحقوق هستند. در حالی که از اول مجلس اول به این طرف همه اهالی شریک در کار انتخابات مجلس نبودند. یعنی ضعفی در اجرا و در به ثمر رساندن این اصل بود.

دوم این‌که اگر مبانی حقوق بشر را ببینیم و اگر مبانی خود مشروطه را ببینیم می‌بینید که این ماده در حقیقت شاه ماده و اصل قانون اساسی است و اگر این ماده در یک قانون اساسی نباشد، آن قانون اساسی قانون اساسی نیست.

سوم اینکه یک قسمت نامرئی جامعه را زیر سیبیلی رد کردند. یعنی این روایاتی که می‌گویند اسم آن را می‌برند مرحوم مظفرالدین شاه اسم مالکین را می‌برد، طبقات را اسم می‌برد و اساسا معلوم نیست که کوچ‌نشین، توده روستایی و زنان کجا هستند.


مراسم بزرگداشت مشروطه در پاریس

این قانون قصه‌ی بسیار شورانگیزی است، کشاکش بسیار مهمی بین بنیادگرایان و متفکرین مشروطه‌طلب که می‌خواستند حد عرف و شرع را معین کنند؛ این بهترین فصلی است که نشان می‌دهد که جامعه‌ی ایرانی در کل چه پیروزی بدست آورده، پیروزی بدست آورده که همان مساوات است....

و حتی گفتید که این بزرگ‌ترین حفره هست در این...

نه، حفره را گفتم در تحقیقاتی که راجع به مشروطه شده، وجود دارد. واقعا باید منت‌گذارشان باشیم و واقعا باید سر تعظیم فرود بیاوریم در مقابل کسانی که تحقیقاتی در این زمینه کردند و لیست آن‌ها خیلی زیاد و نزدیک به صد است.

گفتم مطالعات اقتصادی نشده، اقتصاد مبارزه معلوم نیست چیست، اقتصاد آن زمان چه بوده ساختار اجتماعی چه بوده. روی این موضوع کم تحقیق شده. به مدد تحقیقاتی که در دانشگاه تهران داشتیم فقط جزیی از این موضوع را باز کردند...

آقای دکتر ودیعی پرسش پایانی من این است که همین مساله‌ی اصل هشتم که شما گفتید مهمترین در قانون اساسی مشروطیت است هیچوقت واقعیت پیدا کرد؟

بعد از اصلاحات ارضی و بعد از آزادی زنان، مانعی که جلوی این ماده بود برای اجرا تقریبا از میان برداشته شد. مانده بود که ایده‌ها و آرمان‌های مشروطه توی مردم برده بشود و در مردم نفوذ کند. در این قسمت کوتاهی شد. روشنفکران و متفکرین شاید می‌دانستند ولی، گفته نشد در داخل توده مردم که این ماده چیست که تمام حقوق شما این است.

و سرانجام نوبت شعر می‌رسد. دکتر نعمت آزرم، شاعر با شعر یا مرگ یا تجدد و اصلاح / راهی جز این دو پیش پای وطن نیست؛ سروده‌ی معروف ملک‌الشعرای بهار به بررسی چهره‌ی انقلاب مشروطیت در آینه شعر فارسی می‌پردازد.

ابیاتی هست از قصیده‌ی معروف ملک‌الشعرای بهار، پرآوازه‌ترین چهره‌ی ماندگار شعر مشروطیت.

ما در دوره‌ی مشروطیت شعرهای معروف‌تر از خود ملک هم می‌توانیم داشته باشیم همچون عارف؛ چون هم شاعر است و هم ترانه‌سرا است و هم صدای خوش دارد و کنسرت‌ها می‌دهد و تاثیر مقطعی زمانی بسیار فوق‌العاده‌ای دارد.

اما بهار به اعتبار قدرت‌ ویژه‌ای که در کار شعری دارد و هم به اعتبار تسلط عظیمی که بر تاریخ و فرهنگ ایران دارد کارهای ماندگار دارد.

مساله‌ای که بهار مطرح می‌کند می‌گوید که یا مرگ یا تجدد و اصلاح. دقیقا این شعر مربوط می‌شود به ۹۲ سال پیش از این. این شعر مانند بسیاری دیگر از درونمایه شعر مشروطیت در زبان‌های گوناگون، به گونه‌ای در زبان فرخی‌یزدی، در زبان میرزاده عشقی به گونه‌ای، در زبان عارف به گونه‌ای و همچنین دیگر و دیگرانی که شاعر مشروطیت هستند این‌ها تکرار می‌شود.

شاعران دوران مشروطیت نمایندگان فرهنگی این جنبش هستند. این جنبش نمایندگان رزمی دارد که در میدان‌ها می‌جنگند. ستارخان‌ها هستند باقرخان‌ها هستند و دیگر و دیگران.

نمایندگان نظری دارد که تئوری‌پردازانی هستند مثل یحیی دولت آبادی، تقی‌زاده و مثل مستشارالملک که او کتاب یک کلمه را قبلا نوشته. یا نویسنده روزنامه قانون میرزا ملکم خان. این‌ها نظریه‌پردازان مشروطیت هستند.

و جز آن‌ها که با بازو در میدان می‌جنگند و به جز آن‌ها که نظریه‌پردازی می‌کنند، این وسط ما شاعرانی داریم که این‌ها سخنگویان فرهنگی این جنبش هستند.

یعنی آن کسی که مستقیم با مردم تماس دارد و عواطف مردم را در دست دارد، شاعران هستند. چنانچه می‌دانیم ما به عنوان یک ملت در شعر زبان باز کردیم.

چقدر این‌ها تاثیر داشتند؟

بسیار تاثیر داشتند. آنقدر تاثیر داشتند که همواره در صف اول حمله‌ی مرتجعین و مستبدین قرار گرفته بودند.

آقای آزرم، محتوای شعر مشروطیت چه بود؟

دقیقا جدال میان سنت و تجدد. شعر مشروطیت فریاد مردمی هست که می‌گویند که ما شایستگی وضعیتی بهتر از این را داریم که اکنون هستیم. ما دارای یک پیشینه‌ای هستیم، دارای یک فرهنگ و تاریخی هستیم، ما در جهان حکمفرمایی کردیم.

این همه که شما می‌بینید در انقلاب مشروطیت متفق‌القولند، حتی شاعرانی مثل فرخی و لاهوتی که گرایش‌های سوسیالیستی و رسما ادبیات سوسیالیستی را جزو شعر می‌آورند، این‌ها هم به گذشته ایران باستان و قومیت ایرانی تاکید می‌کنند.

این‌ها متاثر از انقلاب فرانسه هستند. شما می‌دانید که سه شعار مهم دوره‌ی مشروطه که همواره کلیشه می‌شد روی روزنامه صوراسرافیل شادروان دهخدا و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، این‌ها برگرفته از سه شعار معروف انقلاب فرانسه بود.

مهمترین شاعران دوره‌ی مشروطیت چه کسانی بودند؟

بهار، عارف، عشقی و فرخی. یعنی چهار سخنگوی آزادی، این‌ها چهار شاعر آزادی هستند و شما می‌دانید هنوز «از خون جوانان وطن لاله دمیده» وجود دارد. شما می دانید هنوز نسل‌ها گذشته از مشروطیت و باز آهنگ «مرغ سحر» زندگی‌اش را ادامه داده.

گفتید که یکی از شناسه‌های این شعرای دوران مشروطیت مبارزه با خرافات بود و به خصوص به آن شعری که ایرج میرزا گفته بود اشاره کردید. اگر ممکن است چند بیت از آن شعر اگر یادتان هست، بخوانید.

معروف است که هنگامی که ایرج در خراسان بوده است این را سروده است:


بر سر در کاروانسرایی
تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمائم این خبر را
از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا خلق
روی زن بی‌حجاب دیدند
آستین به سر از درون مسجد
تا سر در آن سرا دویدند
این آب آورد آن یک دگر گل
یک پیچه زگچ بر او بریدند
ایمان زدست رفته‌ای را
با یک دو سه مشت گل خریدند
ایمان و امان به سرعت برق
می‌رفت که مومنین رسیدند
درهای بهشت بسته می‌شد
مردم همه می‌جهنمیدند
غفلت شده بود و خلق وحشی
چون شیر درنده می‌رمیدند
چون شرع نبی از این خطر رست
رفتند و به خانه آرمیدند

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

افای ایرج خان ادیب زاده، خیلی خوشحالم که یک توجهی هم باین افتخار تاریخ ایران کردید ولی ایکاش در یک زمانی یک کمی هم بانهایی که عمرشان را صرف تحقیق و تفحص در باره مشروطیت و تاریخ نویسی کسروی کردند بکنید.
در گفتگو با اقای دکتر ودیعی جسارتا نکته بود که ایشان باید بان توجه بیشتری میکردند و ان نهادهای اجتماعی و دمکراتیکی است که با خود فرهنگ دمکراتیک را بین مردم بسط و رواج میدهد. هیچ جنبه از فرهنگ وجود ندارد که بدون نهادی که مورد رواج ان باشد در جامعه نهادینه بشود. شاید یکی از علل توقف پروسه مشروطیت عدم توجه باین نهاد ها بود که اصلا در ورای مجلس شورا و چند روزنامه نرفت.
ایشان اشاره ای باصلاحات ارضی و حقوق زنان کردند که در اعترافی دردناک را در من گشود. لوایح پنچ گانه --انقلاب سفید-- صرفنظر از ماهیت ان که فرمایشی بود یا نبود-- فرصت بینظیری بود برای همه ما که خواهان دمکراسی بودیم که اندیشه ها و تفکرهای دمکراتیک را در مردم نهادینه کنیم و چه نا بخردانه بصرف مبارزه با شاه ان فرصت را از دست دادیم.
شعری از اقای م ازرم را بیاد دارم که میگفت --وای اگر فرصتم از کف برود!-- که البته رفت و منتظر باشیم تا فرصتی دیگر که شاید انرا هم از دست بدهیم!

-- مینا زند ، Aug 2, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)