خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > موسیقیدانان یهودی در ایران | |||
موسیقیدانان یهودی در ایرانایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.com
یهودیان از کهنسالترین اقلیتهای قومی - مذهبی ایران هستند. آنها اگرچه در برخی سرزمینها طی دو قرن اخیر گرفتار تعصبهای کور نژادی و مذهبی شدند، اما در ایران، دست کم تا پیش از انقلاب اسلامی در کنار مسلمانان و دیگر اقلیتهای مذهبی با آسایش زندگی کردند و در برخی از عرصههای فرهنگی و اندیشه از خود قدرت خلاقه نشان دادند. یکی از این عرصهها موسیقی ایران بود که چهرههای بزرگی از جمله مرتضیخان نیداوود در آن پیدا شدند. سازنده ترانهی معروف «مرغ سحر» با اشعار ملکالشعرای بهار، که از شاهکارهای ماندنی موسیقی ایران به حساب میآید. همچنین موسی نیداوود، دردشتی و زرپنجه که خدمات بزرگی به ماندگاری موسیقی اصیل ایرانی انجام دادند. در کتابی که با عنوان موسیقیدانان یهودی در ایران، قرن نوزدهم و بیستم به زبان فرانسه توسط انتشارات معتبر فرانسوی لرمتن در پاریس منتشر شده، آلن شائولی، یهودی ایرانیتبار ساکن فرانسه بررسی تاریخی جالبی در مورد موسیقیدانان یهودی ایران را برابر خواننده قرار میدهد. این کتاب در ۱۸۰ صفحه، شامل عکسهایی از موسیقیدانان مشهور یهودی از زمان ناصرالدین شاه تا پیش از انقلاب ۵۷ است و به معرفی موسیقی ایران، دستگاههای آن و فعالیتهای موسیقیدانان یهودی ایران میپردازد. در گفت و گویی به مناسبت انتشار این کتاب که در اصل تز دکترای آلن یا خسرو شائولی بوده وی در ابتدا از مهاجرت خانوادهاش به فرانسه، در زمانی که او فقط ۱۰ سال داشته، میگوید:
ما وقتی به پاریس آمدیم سال ۱۹۵۰ بود. پدر من در دانشگاهی در تهران درس خوانده بود و فرانسه یاد گرفته بود و خیلی خوشش آمده بود از اینکه بالای تمام چیزهای دولتی نوشته بود Liberté, égalité, fraternité (آزادی، برابری، برادری) گفت من حتماً باید به این کشور بروم. ما را به پاریس آورد و ما به مدرسه رفتیم و یواش یواش فارسی یادمان رفته بود. فقط با مادرمان فارسی حرف میزدیم. خانواده شما از یهودیهای قدیمی ایران بودند؟ بله. شائولی از یهودیهای خیلی خیلی قدیمی ایران است. یهودیهای ایران ۲۷۰۰ سال در ایران قدمت دارند. وقتی که مادر من فوت کرد دیگر کسی نبود تا با او فارسی حرف بزنم. یواش یواش فارسی داشت یادم میرفت. گفتم این طوری نمیشود. رفتم به مدرسه زبانهای شرقی و شروع کردم مجدداً فارسی را یاد بگیرم و بنویسم و بخوانم. مدرسه زبانهای شرقی در فرانسه. در آنجا شروع کردم فارسی یاد گرفتن و یواش یواش شروع کردم به نوشتن و خواندن و فارسی یادم آمد. آنجا با یک پروفسور به نام خسرو خاور در رشته اقتصاد آشنا شدم. بعد از اینکه مقداری با زبان فارسی جور شدم به من گفت بیا با من در سوربن هشت و در گروه جامعهشناسی یک تحقیق روی بسیجیها که میخواهند به جنگ عراق و ایران بروند، بگذران. این بسیجیهایی که وصیتنامه نوشتند؛ قبل از اینکه به طرف مرگ بروند. من این وصیتنامهها را به فرانسه ترجمه کردم. بعد این سؤال مطرح بود که چه طور اینها قبول میکردند بروند و خودکشی بکنند. یک تحقیق روانشناسی و جامعهشناسی کردم روی این موضوع... یک تحقیق روانشناسی و جامعهشناسی. بله، با کمک خسرو خاور. بعد خواستم دکترای آن را بگذرانم، ولی دیدم یک مقدار برای من سخت است. یک مقدار دیگر گشتم که چه کار بکنم و نکنم؛ با هما ناطق نزدیک و دوست شدیم و او به من گفت آقای شائولی نوازندگان موسیقی یهودی در ایران خیلی زیاد هستند. هیچ کسی هم چیزی روی این موضوع ننوشته است. خوب است روی این موضوع کار بکنی و چیزی دربیاید تا مردم باخبر باشند که چه کسانی هستند. من هم از این موضوع خوشم آمد و آن وقت بود که شروع به تحقیق کردم. در دانشگاه سوربن قسمتی هست به نام le monde iranien (قسمت ایران) هما ناطق بود، ایان ریشتر بود، ژان دورین بود که موزیکشناس خیلی بزرگی بود و خیلی کتاب نوشته بود. وقتی به ژان دورین گفتم میخواهم روی این موضوع کار کنم من را نگاه کرد و گفت، مرتضی نیداوود. مگر مرتضی نیداوود یهودی بود. پرفسور دانشکده موزیکشناسی سوربن باخبر نبود ... نمیدانست که نیداوود یک موسیقیدان یهودی است. نمیدانست یا اینکه نمیخواست قبول بکند. خلاصه نمیدانم و نخواست که کمک بکند تا من این کتاب را بنویسم. بعد با هما ناطق شروع کردم به نوشتن و هما ناطق بازنشسته شد و با پرفسور ایان ریشتر ادامه دادم و خلاصه این مسأله پنج سال طول کشید تا اینکه به نتیجه برسد. من جایی خواندم که یک موسیقیدان ایرانی نوشته بود اگر نوازندههای یهودی نبودند، همینها که بسیاریشان جزو بنگاههای شادمانی بودند، موسیقی ایران از بین میرفت. وقتی که من شروع کردم به جستجو در این کار بعضی موقعها به نوازندگان موسیقی برمیخوردم که نمی دانستم یهودی هستند یا مسلمان. یک بار که صحبت میکردیم کسی من را نگاه کرد و گفت، خیلی از شما یهودیها تشکر میکنم؛ چون شما بودید که کمک کردید این موسیقی از بین نرود. اگر شما این کارها را نکرده بودید الان ما دیگر موسیقی نداشتیم. آنجا فهمیدم که راستی راستی کمک یهودیها خیلی زیاد بوده. کجاها این سوژهها را دنبال کردید؟ در ابتدا خیلی سخت بود؛ برای اینکه بایستی اول در کتاب پیدا میکردم که کی هست و کی نیست و از این طرف و آن طرف، مخصوصاً استاد سیروس رنجبر خیلی به من کمک کرد. یک کمی در کتابها بود؛ بعضی مواقع با صحبت از این طرف و از آن طرف. بعد فهمیدم که خیلی از این مطربها رفتهاند آمریکا، لسآنجلس و نیویورک و یک قسمت بزرگی از آنها هم در تلآویو هستند. بیشتر یهودیها، مخصوصاً در تلآویو و حیفا هستند. صحبت هم خیلی زیاد کردم در ونکوور با چند نفری که روشنفکر بودند و از این موضوعها با خبر بودند. خیلی به من کمک کردند و در پاریس هم خیلی کسانی بودند که به من کمک کردند. الان از نسل کسانی که به آنها میگفتند مطرب چه قدر مانده است؟ متأسفانه دیگر کسی نیست. کسانی که من میشناسم مال ۱۰ سال پیش بودند. دیگر فکر نمیکنم که کسی مانده باشد. اکثر آنها فوت کردند. آخرین آنها آقای بخشی بود، از دسته بخشیها. وقتی که رفتم پیش او و با او در لسآنجلس صحبت کردم، اول نمیخواست با من صحبت بکند. خجالت میکشید. میگفت نمیخواهم بچههای کوچکم بفهمند که من مطرب بودم. بعد کم کم قبول کرد و من گفتم اسم شما را نمیآورم.
اصولاً واژه مطرب برای نوازندگان یهودی زیاد خوب نبود؟ در قرن نوزدهم و در دوران ناصرالدین شاه و قاجار مطرب خیلی معروف بود. سهجور مطربی داشتیم. در سطح شیراز وقتی میگفتند مطرب غیر از یهودیها کس دیگری نبود. یعنی مطرب یعنی یهودی. آن طوری شد که بعد آنها نمیخواستند کسی بفهمد که یهودی هستند و نمیخواستند بفهمند که مطرب هستند. مرتضی نیداوود هم به او نمیگفتند مطرب... ولی این موسیقی مطربی را مردم میآمدند، دعوت میکردند و میبردند توی خانههایشان... البته. پس برای مردم اهمیت داشت. البته که اهمیت داشت. اصلاً جشنی نبود که مطربی در آن نباشد. اصلاً غیرممکن بود. باید آنها را پیدا میکردند. خیابان سیروس، سر پل تجریش و شمیران بود که آنجا جمع بودند و همیشه اینها کار داشتند. برای عیدها میرفتند و برای عروسی و این چیزها همیشه اینها را میخواستند. فکر میکنید الان در ایران از این نوازندگان موسیقی یهود چه قدر ماندهاند؟ دیگر کسی نیست. آخرین آنها مرتضی نیداوود بود که تقریباً ۱۰ سال پیش فوت کرد. یعنی بعد از انقلاب حتی خود یهودیها هم نمیخواهند که در مجالسشان موسیقی و این چیزها باشد؟ نه برعکس. الان خیلی زیاد شده. حالا در لسآنجلس اسمشان را گذاشتند دسته مطربی. تقریباْ ۱۵-۱۰ نفر تمام آلات موسیقی را دارند و موسیقی میگذارند. خیلی مدرنیزه شده. آن چیزی که قدیم بود دیگر نیست. نه منظورم در ایران بعد از انقلاب است؟ در ایران امروز یاد گرفتن موسیقی خیلی زیاد شده است. همه میخواهند موسیقی را یاد بگیرند. خود ملاها خیلی زیاد میروند یاد بگیرند. آیا موسیقی جزو مراسم مذهبی یهودیها هم هست؟ یهودیها ایرانی هستند. تاریخ آنها تاریخ ایران است. اینها همه یک فرهنگ داشتند. همان طور که مسلمانها آواز میخواندند، یهودیها هم میخواندند. همان طوری که آنها جشن میگیرند، اینها هم میگیرند. آقا ما زورخانه داریم؛ زورخانه مال مذهب و اسلامی است. زورخانه یهودی بوده در ایران. یعنی این قدر به هم نزدیک بودند. آنکه مسلمان بوده میگفته یا الله ... یهودیها هم همین کار را میکنند، میگویند به نام موسی. یعنی این قدر به هم نزدیک بودند. یعنی هر چیزی که مسلمانها از یک طرف میکردند، یهودیها هم میکردند و نمیدانستند کی به کی است. خیلی هم به هم نزدیک بودند. از چهرههای نامدار موسیقی یهود در ایران چه کسانی را در کتابتان معرفی کردید؟ بزرگتر از همه مرتضی نیداوود بود که مرغ سحر را ساخته است. یونس دردشتی بود که خیلی معروف بود و اصلاً رادیو داشت. سلیمان روحافزا بود. یحیی زرپنجه که خیلی معروف بود. ۱۹۳۰ این طورها تار میزد خیلی تند مثل کولیها.. برای این کتابتان گفتید که به لسآنجلس و تلآویو و کانادا و اینجاها سفر کردید. اتفاق جالبی هم در این سفرتان در راه پیدا کردن این موسیقیدانهای یهودی در خارج از کشور افتاد؟ در لسآنجلس یک جلسه بود و راجع به مرتضی نیداوود و نوازندگان یهودی صحبت میکردیم. از اینکه نمیدانستند یا نمیخواستند قبول بکنند مرتضی نیداوود یهودی بوده خیلی به یهودیهای لسآنجلس برخورده بود. گفتیم حالا این طوری است. چه طوری نشان بدهیم که مرتضی نیداوود یهودی بوده. هیچ وقت نگفته یهودی بوده. چه طوری فهمیدند که یهودی است؟ وقتی که فوت کرده، وقتی که بردهاند او را دفن کردند، یهودیهای لسآنجلس مدرک دادند کدام گورستان دفنش کردند و اینکه مراسم مذهبی یهودیها را آنجا انجام دادند. مدرکش را به من دادند. یکی هم وقتی به اسراییل رسیدم، میدانستم که ایرانیان زیاد هستند. اما نمیدانستم چه طور آنها را پیدا کنم. نگاه کردم به تاکسیها. حدس زدم یکی از آنها که یهودی بود باید ایرانی باشد. ایرانیها را بعضی موقعها آدم میشناسد. گفتم شما ایرانی هستید. گفت بله. گفتم من دارم یک تحقیقی میکنم روی موسیقیدانهای یهودی. شما باید به من کمک بکنید که من چه طور میتوانم اینها را پیدا بکنم. گفت شما را یک جایی میبرم. سوار شدیم و با ماشین من را به یک مغازه کفشفروشی برد و گفت این آقا باید بشناسد. شروع کردم با او صحبت کردن و تعریف کردن از کاری که میکنم. گفت این، این و این ممکن است به شما کمک بکنند. تلفن میکنم که بیایند. یکی آمد، دو تا و سهتاشان آمدند و همه آنها جمع شدند. یک روز تمام از این و از آن صحبت کردیم. هنوز هم همان جا به همان کار مشغول هستند؟ البته. البته. اما همه آنها الان پیر شدهاند. یکی را پیدا کردم به فامیلی دلشاد، که خیلی در ایران معروف هستند. هم آوازخوان و هم سازنده تار. یکی از این دلشادها در تلآویو همین کار را میکند. تمام سازهای ایرانی را میسازد. آیا نواختن و خواندن و رقصیدن موسیقیدانهای یهودی ایرانیها موروثی بود؛ یعنی فرزندان آنها هم همین کار را ادامه میدادند؟ نه بدبختانه. مثلاً مرتضی نیداوود یک پسر و یک دختر دارد. این دو تا در آمریکا زندگی میکنند. مرتضی نیداوود لسآنجلس پیش فامیلش زندگی میکرد. آخر زندگیاش رفت پیش پسرش در سانفرانسیسکو و به پسرش گفته بود من نمیخواهم تو نوازنده موسیقی بشوی. برای اینکه کار خیلی سختی است. این کار را نکن و این حرفه را قبول نکن. او هم هیچ وقت از موسیقی صحبت نمیکرد. روی جلد کتابتان یک عکس تاریخی است که آن بالا نوشته: «جشن ملی سال دوم مشروطیت» / انجمن کلیمیان / جلوخان مجلس. آن موقع ۱۹۰۶ و مشروطیت بود. زمان خیلی حساسی برای تاریخ و سیاست ایران بود. یک طرف مشروطهخواهان بودند. آن طرف دولتیها و مذهبیها. یهودیها دوست داشتند که این انقلاب بشود چون خیلی برای پیشرفت ایران مهم بود. اما میترسیدند زیاد خودشان را نشان بدهند برای اینکه از آن طرفیها میترسیدند.
و نکته پایانی اینکه آلن شائولی، نویسنده کتاب موسیقیدانان یهودی در ایران که این موضوع مایه اصلی تز دکترای او در دانشگاه سوربن بوده، کتاب را به موسیقیدانان یهودی تقدیم کرده که به عقیده او جایگاهی مهم در تاریخ موسیقی ایران و زندگی موزیکال ایران داشتند. از جمله مطربها که آهنگهای شاد مبارک باد، تولدت مبارک و چندین آهنگ شاد دیگر حاصل کار ماندنی آنها است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
درسته که یهودی ها در موسیقی ایران نقش داشته اند ولی من فکر می کنم تاثیر مسیحیان در موسیقی ایران بیشتر بوده است. به دلیل نزدیکی ایران به ارمنستان و کشورهای همسایه شمالی ایران. و این می شود به راحتی از اسم فامیل موسیقیدان ها فهمید.
-- مستانه ، Jul 17, 2008یاد آن روزها همیشه انسان را دچار افسردگی می کند روزهائی که همه به یک چشم یعنی فقط انسان نگاه می شدند گذشت هیچ گاه به خاطر نوع دین و مذهب به هودیگر نگاه نمیکردیم همه ایرانی بودیم و انسان . ما در ایران اقلیت نداریم همه ایرانی هستیم همانطور که بنیان گذار ایران در 2500 سال پیش گفت . هر گاه یورش به ایران شد یک ایرانی نمی دانم یهودی بود مسیحی بود زرتشتی بود کرد بود ترک بود بلوچ بود ترکمن یا عرب پرچم ایران را برافراشته نگه داشتند اگر من در غفلت بودم تو بیداربودی ولی هر دو از افتخار ایران دلشاد بودیم . دوباره میسازمت وطن .....
-- فرهاد- فریاد ، Jul 17, 2008خدمات هم میهنان یهودی و ارمنی ما و نقش آنان در شکل گیری فرهنگ و تمدن ایرانی غالبأ در سایه مانده است و کمتر به آن توجه شده است. این هم میهنان نجیب ما پیوسته ناچار بوده اند به واسطه استبداد و کوتاه بینی های دینی حاکم بر ایران تا اندازه ای در سکوت زندگی کنند. جا دارد که به نقش این دو گروه توجه بیشتری شود.
-- ه. ه. ، Jul 17, 2008کتاب خواندنی باید باشد. فقط کاش اشاره می شد که به زبان فارسی است یا نه و اینکه ناشرش چیست.
-- حامد ، Jul 17, 2008. . . . . .
زمانه ـ همانطور که در متن هم آمده کتاب موسیقیدانان یهودی در ایران، قرن نوزدهم و بیستم به زبان فرانسه توسط انتشارات معتبر فرانسوی لرمتن در پاریس منتشر شده است.
. . . .
من نمي فهمم ميشه بهم توضيح بدين چطور ميشه اسم يكي مرتضي باشه ولي يهودي باشه؟
-- هادي ، Jul 18, 2008جالب بود. کاش میشد بخش های از کتاب ایشان را هم ترجمه و در سایت خود قرار دهید.
-- بدون نام ، Jul 18, 2008اتفاقا نه تمم اقليت هاي ايراني در دوره قبل از پهلوي با مذلت و تحقير در ايران زندگي مي كردند.راجع به يهوديان بنويسم كه مجبور بودند پارچه زرد روي لباس خود بدوزند . در هواي باراني از خانه بيرون نيايند اسب سوار نشوند بام خانه شان كوتاهتر از بام خانه مسلمانا ن باشد و....
-- khosro ، Jul 19, 2008زنده یاد مرتضی نی داود در آرامگاه یهودیان شهر سانفرانسیسکو آرام گرفته است. من گاهی که دلم می گیرد سری به آنجا می زنم و آرامش پیدا می کنم!
-- مرتضی نگاهی ، Jul 19, 2008یک بار پسر ایشان را در مزار آن بزرگمرد دیدم و حال و احوالی کردیم. هم نام بودن با پدرش ما را به هم نزدیک کرد!
نیز چندی پیش سازمان فرهنگی ایرانیان یهودی-کالیفرنیا که رئیس اش در آن سال ها آقای مسعود هارونیان بود، مجلس تجلیلی از مرتضی نی داود به عمل آورد و یادنامه نفیسی نیز منتشر گردید.
در پاسخ خواننده ای که از نام به اصطلاحی اسلامی نی داود پرسش کرده بود باید توضیح داد که یهودیان ایران اغلب نام های ایرانی اصیل داشتند. بین شان بیژن و سهراب و منوچهر و امیر و فرزاد و ... بسیار است. گاهی هم نام های عربی مرتضی و فواد و غیره هم دارند.
در هر حال قدمت سکونت یهودیان در ایران به 2700 سال پیش می رسد. شمارشان بسیار بود ولی مانند نیاکان ما بسیاری اسلام قبول کردند و برخی هم نکردند! در حال حاضر هم در منطقهء خاور میانه پس از اسرائیل، ایران بیشترین یهودیان را دارد.
... با سپاس از ایرج ادیب زاده، دوست قدیم!
درود بر شما
-- مسعود ، Jul 22, 2008من یک نوازندهی تار هستم و سالهاست که به طور جدی بر روی مکتب تارنوازی یهود کار میکنم به ویژه یحیی خان زرپنجه که به شخصه او را در تارنوازی از هر جهت بی نظیر میدانم.اول از شما به خاطر این زحمات ممنونم و می خواستم بدانم چگونه می توان به این کتاب دسترسی پیدا کرد.با تشکر