خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > جنبش می، شورش خودانگیخته علیه مناسبات رایج | |||
جنبش می، شورش خودانگیخته علیه مناسبات رایجایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comبا آغاز ماه می، چهل سال از جنبش ماه می ۶۸ فرانسه میگذرد. جنبشی که رهاییبخش، دگرگونکننده جامعهی کهنه، آتشفشان و انفجاری هم به آن گفتهاند. آن هم به دلیل نتایج و دستاوردهای مهمی که داشت. چه برای فرانسه و چه برای کشورهای دیگری که از آن تاثیر گرفتند. این بار با یکی از شاهدان ایرانی در آن جنبش از آغاز آن، خواستهای دانشجویان و دستاوردهای آن گفتوگو میکنیم. با آقای شیدان وثیق که بعد از می ۶۸ به فعالیتهای سیاسی در فرانسه روی آورد.
در آن زمان (می ۶۸، چهل سال پیش) در فرانسه چه کار میکردید؟ من در سال ۶۸ هجده ساله بودم و در فرانسه به عنوان دانشآموز در یک مدرسهای که در پاریس بود به نام ژان پک دیسه که نام یک اقتصاد دان فرانسوی است، درس می خواندم. در مدرسهی شبانهروزی بودم، چون پدر و مادرم در ایران بودند. من آن زمان هنوز سیاسی نبودم، ولی با این جریانات ماه می و اعتصاباتی که رخ داد، در آن شرکت کردم و سیاسی شدم. چطور شد که در جریان این جنبش قرار گرفتید؟ در واقع از آغاز ماه می اعتصابات دانشجویی از دانشگاهی نزدیک پاریس به نام نانته شروع شد. از آن زمان که دانشجویان اعتصاب را شروع میکنند، دانشآموزان در مدارس کلیساها در پاریس و جاهای دیگر کشور، با دانشجویان در نرفتن سر کلاس، بایکوت کلاسها و کمکم اشغال مدرسه همبسته میشوند. در واقع کلاسها برگزار نمیشد. برخی از معلمها هم در اعتصاب شرکت میکنند و تجمعاتی در مدرسه صورت میگیرد. از آنجا به صورت دستهای جمع میشدیم تا در تظاهرات دانشجویی که در شهر برگزار میشد، حول و حوش دانشگاه سوربون، شرکت کنیم. گاهی هم قبل از آن اعلامیه و پوستر تهیه میکردیم. چون جنبش کارگری و اعتصابات کارگری هم شروع شده بود، رسم شده بود دانشجویان و دانشآموزان جلوی کارخانهها میرفتند و با کارگرهایی که اعتصاب کردند که آنها هم در واقع کارخانهشان را اشغال کرده بودند و در آنجا حضور داشتند، با آنها وارد بحث و گفتوگو میشدند. خود شما الان چه تعریفی از جنبش ماه می دارید؟ من سه - چهار خصوصیت برای این جنبش قایل هستم. یک خصیصه این بود که جنبش می ۶۸ یک نوع قیام یا طغیان یا به گونهای انقلاب یا شورش خودانگیختهای بود. به هیچ وجه در ابتدا تا اواسط آن دارای رهبری سیاسی و تشکیلاتی از طرف حزبی، سازمانی یا گروهی نبود و یا ایدئولوژی خاصی در واقع نبود که آن را هدایت کند. خصیصهی دومش این بود که این جنبش یک جنبش ضد آتوریته بود یا میتوان گفت ضد اقتدارگرا بود. جامعه مدنی رشد کرده بود. مردم از لحاظ آگاهی و فعالیت اجتماعی رشد کرده بودند، ولی به رسمیت شناخته نمیشدند. شکافی بود از یک طرف بین وجود جامعه مدنی و از طرف دیگر این جامعه مدنی امکان و شرایط برای این خواستهایش را بتواند مطرح کند و به رسمیت شناخته شود. از طرف دولت هم یک نوع قویسالاری وجود داشت. جنبش می یک نوع اعتراض بود به آن سنتها و قوانین کهنهای که همچنان بعد از جنگ دوم جهانی مانده بود و به خصوص جوانها نمیتوانستند آنها را قبول کنند. بله. تقریبا در ارتباط با این مناسباتی که وجود داشت همه چیز رشد کرده بود، ولی آن مناسبات همچنان یک مناسبات کهنهای بود. این در همهی سطوح بود. در سطح خانواده، رابطهای که بین والدین و فرزندانشان بود. این که این والدین به نوعی بپذیرند یک سلسله خواستهای جدیدی را که این جوانها داشتند. این در ارتباط با مدرسه و دانشگاهها، استاد دانشگاه و شاگردان هم بود. سیستم و نوع آموزشی که وجود داشت کمابیش میتوان گفت پدرسالارانه بود. در سطح سیاسی و جامعه سیاسی بود. مثلا رییس جمهور ژنرال دوگل به نوعی خودش را بالاتر از همه میدانست و پدر ملت بود. از لحاظ تاریخی هم در قبال آزادی فرانسه در زمان جنگ جهانی دوم نقش بازی کرده بود، اما مردم یا اقشار طبقهی دوم جامعه میخواستند این مناسبات را دگرگون کنند.
آقای وثیق، شما گفتید که زمانی که جنبش ماه می شروع شد در دبیرستان بودید و اصلا سیاسی هم نبودید. ولی بعد از آن با این جنبش گفتید که سیاسی شدید. با ماه می ۶۸ من مائویست شدم. من در یک جایی (مدرسهای که بودم) قرار گرفتم، این گرایش وجود داشت و تحت تاثیر آنها قرار گرفتم. در یکی از این گروههایی که خیلی هم نقش داشت به نام «چپ پرولتاریا» فعالیت کردم. ولی چون مسایل ایران برایم مهم بود و خودم هم در آن زمان دنبال میکردم، فهمیدم که این کنفدراسیو دانشجویان ایرانی در خارج از کشور است و از طریق یکی از دوستان با آنجا تماس گرفتم و رفتم و یکی از فعالان کنفدراسیون خارج از کشور شدم. آن زمان تعداد دانشجویان ایرانی به خصوص در فرانسه که شما بودید زیاد بودند؟ البته من مقدارش را نمیدانم، ولی در خارج خیلی زیاد بودند. چندین و چند هزار نفر دانشجو در خارج کشور بودند به خصوص در آلمان بودند. در فرانسه هم تعدادی بودند. مثلا در اولین باری که من در یکی از جلسات کمیته پاریس کنفدراسیون شرکت کردم، آن موقع در خود پاریس خانهی ایرانی وجود داشت که حتی فرح پهلوی در ایجاد آن نقش داشت که البته بعدا با اعتصاباتی که ما در خانه ایران میگذاریم و تظاهراتی که میگذاریم و مخالفت دانشجویان با رژیم شاه، دولت ایران ترجیح میدهد که مدیریت این خانه ایران را به کوی دانشگاه بسپارد و از شر این خانه خلاص شود. در آنجا به هر حال در این فعالیتها شرکت میکردیم. آقای وثیق، شما گفتید که جنبش با اعتصاب دانشجویان شروع شد، جنبشهای دیگر این کشور مثل کارگران و کارمندان به کمک دانشجویان آمدند؟ یعنی آنها را تنها نگذاشتند؟ بله. بعد از دو هفتهای که این حرکتهای دانشجویی صورت میگرفت، تظاهرات و زد و خوردهای خیابانی و... که بحث آن مفصل است و همزمان اول از شهرستان شروع میشود و مانند بهمن همینطور در جاهای مختلف شروع به اعتصاب و به خصوص اشغال میکنند. این یکی از ویژگیهای جنبش ماه می فرانسه بود. در غرب اعتصاب میکردند، ولی کسی محل کارش را اشغال نمیکرد. یعنی همانجا حضور داشته باشد، ولی کار نکند. بعد به بحث، گفتوگو و فکر کردن در مورد اینکه چگونه آن موسسه را تغییر بدهند و این از این نظر خیلی مهم است. ما میبینیم جنبش که شروع میشود. تمام کارخانههای مهم و بزرگ در شهرستانها و بعد بیمارستانها کشیده میشود. بعد به تمام مراکز فرهنگی کشیده میشود. تئاتر اودئون پاریس بسته میشود و مرکز تجمع می شود که تجمع هنرمندان و تمام اهل هنر تئاتر و موسیقی و... و آنجا جمع میشدند برای اینکه بحث کنند در مورد مشکلات آن حرفه و مسایلی که آن حرفه دارد و اینکه چگونه مناسبات جدیدی برقرار شود. یعنی بهار گفتوگو آغاز میشود. یک جوشش فکری، فرهنگی و بحث و گفتوگو بود. دانشگاه سوربون هم همینطور بود. آنجا هم بسته و اشغال بود. تمام آمفی تئاترهای دانشگاه سوربون محل گروههای بحث و گفتوگو و گروههای کار روی مسایل مختلف بود. خواستهای اجتماعی واقعا مشخص دانشجویان و کسانی که آمدند و به آنها پیوستند چه بود؟ صحبت بر سر این بود که یک نوع مناسبات دیگری بیاید که بر مبنای مناسبات قیمسالارانه نباشد. نمونهاش رادیو و تلویزیون فرانسه خیلی مشخص بود. رادیو تلویزیون فرانسه اعتصاب کرد و خواست مشخص کارکنانشان این بود که رادیو و تلویزیون باید از زیر اوتولیته دولت و وابستگی به سیاستهای دولت خارج شود و یک رادیو تلویزیون آزاد باشد. به آن صورت نباشد که وزیر اطلاعاتش قبل از ساعت ۷/۵میآمد و زمانی که میخواست اخبار گفته شود متن سیاسی آن را میخواند، در یک سالنی که آن کنار بود و آنجا خبر تصحیح میکرد و آن متن را باید خبرنگار و برنامهگذار میخواند. بعد جنبش تمام این مناسبات در هم ریخت؟ تمام این مناسبات در هم میریزد. حتی نام این دم و دستگاه که به گونهای نام صدای دولت فرانسه بود، همهی اینها تغییر میکند. البته روشن است که این تغییر هم به هر حال رادیکال و قطعی نبود، ولی روح ماه می تاثیر آنچنانی گذاشته است. تمام این حرکاتی که بعدا به وجود آمد مثل جنبش زنان، انجمنهای مدنی که در فرانسه شکل میگیرند، کمیتهها در کارخانهها و... از جنبش می بود. منظورم این است که مثلا در دانشگاه یا مدارس کمیتههایی درست شده برای نظرخواهی که هیچوقت قبلا وجود نداشت. این جامعهی مدنی به این شکل که الان ما میبینیم به نوعی محصول آن مبارزه و خواستهای آن دوره است. یکی از مهمترین دستاوردهای جنبش می 68 برابری زن و مرد در این کشور بود و آغاز حرکت جنبشهای آزادی زنان که در قسمت بعدی میخوانید.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|