تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گفت وگو با مسعود بهنود درباره سخنان مک‌کین و موضع‌گیری اردشیر زاهدی:

موضع‌گیری زاهدی، وطن‌پرستانه بود

ایرج ادیب‌زاده

Download it Here!

سناتور آمریکایی، جان مک کین از نامزدهای حزب جمهوری‌خواه در انتخابات آن کشور، به تازگی در میزگردی در یک پایگاه دریایی آمریکا گفته است: من همچنان نگران جاه‌طلبی ایرانی‌ها هستم، که قدمتی تاریخی مبنی بر تسلط پارسی‌ها بر منطقه دارد.

در واکنش به این گفته‌ها، آقای اردشیر زاهدی، وزیر خارجه پیشین و سفیر پیشین ایران در واشینگتن، طی نامه‌ی شدید‌الحنی به جان مک کین گفته است: این گفته‌ها در مورد عمق آگاهی‌ها و درک سناتور محترم نسبت به تاریخ گذشته و معاصر ایران، مردم ایران را مایوس کرده است. ایران همواره، قربانی تجاوز بوده و در هیچ جای تاریخ ثبت نشده که ایرانیان به قدمت تاریخ، آمال تسلط بر منطقه را دارند. در مورد این نامه‌ی آقای زاهدی، از مسعود بهنود، روزنامه‌نگار و نویسنده در لندن می‌پرسم که اهمیت این نامه در چیست؟


مسعود بهنود، روزنامه‌نگار و نویسنده مقیم لندن

من تصور می‌کنم که واکنش آقای زاهدی، واکنش به موقعی بود و از طرف کسی صورت می‌گیرد که برای جامعه‌ی سیاسی آمریکا آشناست. هم به دلیل دوران خدمت در وزارت خارجه و هم به دلیل چند بار سفارت ایران در واشنگتن. به هر حال برخورد ایشان با هفت رییس‌جمهور آمریکا در سیستم نظام سیاسی آمریکا، باعث می‌شود که در مورد مسایل ایران یک مرجع شناخته شده باشد. در عین حال داشته باشید که آقای زاهدی، یکی از نوادر دیپلمات‌های ایرانی یا دولتمردان ایرانی است که این تحولات خاص و تندی که در سی سال گذشته در کشور ما رخ داده، ایشان از یک اصل عدول نکرده و آن حفاظت از منافع ملی ایران است.

حالا این حرف در این روزها، حساسیت به خصوصی به خود گرفته است. همانطور که آقای زاهدی هم در نامه‌اش اشاره کرده، به این دلیل که به خصوص در دو سال و نیم اخیر که دولت آقای احمدی‌نژاد در ایران روی کار آمده (و البته قبل از آن هم در حدود ۲۷-۲۸ سال پیش هم، در زمان گروگان‌گیری و اشغال سفارت آمریکا بود) ایران حساس و در التهاب است. در صحنه‌ی سیاست خارجی، خطر‌پذیر است، شکننده است. اگرچه که تا الان به هر دلیل که اساسی‌ترینش هم خود حضور مردم ایران است، حمله‌ای خوشبختانه به ایران صورت نگرفته و تجاوز خاصی نشده است. چیزی از پیکره‌ی ایرانیان، جدا نشده است. جز گروه کثیری مهاجرین که مجبور شدند ایران را ترک کنند، اما به هر حال این خطر برای هر کسی، نگران کننده است.

الان در این دو سال و نیم اخیر، هر کدام از این سخن‌ها، خودش انعکاس‌هایی دارد. چنان که ۱۵ سال پیش، وقتی که نظریه‌ی رویارویی تمدن‌ها توسط آقای هانتینگتون مطرح شد، بسیاری از ایرانیان نگران شدند و بعداً معلوم شد که نگرانی‌هایشان به حق بوده است. چرا که ایران درست در یکی از گسل‌های طرح ایشان قرار دارد و این یک نوع تحریک جهان محسوب می‌شد. حالا تا حدودی این گفتگوی سناتور مک کین که تقریباً نامزد‌ی‌اش از سوی جمهوری‌خواهان در انتخابات امسال ایالات متحده قطعی است؛ بصورت یک موضوع حساس و یک نوع خطر دیده شد. نوعی انحراف دیدند که مقامات ایرانی تصور می‌کنند باید این انحراف را توضیح دهند. به نظر من هم به موقع بود و زمان مناسبی انتخاب کردند.


اردشیر زاهدی، وزیرامورخارجه اسبق ایران

در یکی دو سال اخیر، ایرانیان در داخل و خارج از کشور به مسائلی که در مورد دریای مازندران و نیز اروند رود مطرح شده بود، حساسیت شدید نشان دادند.
ببینید، هر دو موضوعی که شما اشاره می‌کنید، مربوط به آب‌های شمال و آب‌های جنوب ایران و حساس است. درباره هر دو تای اینها تا زمانی که به موافقتنامه تبدیل نشده و به امضای دولت نرسیده و امضای رسمی کنترل بین‌المللی پای آن وجود نداشته باشد، جای آن دارد که ما درباره‌ی آن حرف بزنیم، فشار بیاوریم، اعتراض بکنیم و مانع از این بشویم که مبادا از سر خطا یا از سر اشتباه محاسبه، دولتمردان کاری بکنند که برگشت‌ناپذیر باشد. این اتفاق، هنوز رخ نداده است. یعنی هنوز نه در مورد خزر قراردادی امضا شده است و نه در مورد اروند رود، قرارداد ۱۹۷۵ لغو شده است. گفتگوهایی صورت گرفته، حرف‌هایی زده شده. البته حساسیتی که جامعه‌ی ایرانی نشان داد، بسیار بجا بود. چون درست موقعی بود که ایران از نظر بین‌المللی، بواسطه‌ی فشار آمریکا تا اندازه‌ای ایران ضعیف شده بود و در این شرایط، انگار که آقای پوتین و روسیه، یک حلقه‌ی نجاتی بودند برای آنها. یک خوفی در دل ایرانی‌ها برانگیخته شد که مبادا این شرایط خاص موجب بشود که روسها از این فرصت استفاده کنند و خوب بود که مردم ایران واکنش نشان بدهند و نشان هم دادند و من تصور می‌کنم هیچ کدام از این واکنش‌ها و حساسیت‌ها، بیجا و بی‌مورد نیست. اگرچه که هنوز اتفاقی نیفتاده ولی خوب است این حساسیت‌ها نشان داده شود.

در مورد اروند رود هم همینطور. باز دوباره وطن‌خواهان ایرانی نگران شدند که مبادا وضعیت خاص عراق و نفوذی که بعد از حمله‌ی نیروهای تحت رهبری آمریکا به عراق، ایران پیدا کرده است، خود آمریکایی‌ها را به ستوه آورده و ناراحت کرده و می‌گویند که ما رفتیم نیرو آوردیم و ۲۰۰۰ تا کشته دادیم ولی جریان به نفع ایران تمام شد؛ مبادا حفظ این موقعیت، دولت ایران را در وضعیتی قرار بدهد که سر اروند‌رود به یک معامله تن در بدهد. حساسیت در این مورد هم درست است. این حساسیت ابراز شده، تفاوت دنیای امروز است با دنیای گذشته‌ی خود ماها. در ایران در طول تاریخ، به خصوص ۲۰۰ ساله‌ی اخیر که تصمیمات حساسی گرفته شده، هیچ وقت نبوده که در این تصمیم‌گیری‌ها افکار عمومی به بازی گرفته شود. درست است که دولتمردان ایران هم هیچوقت نرفتند برای فروش کشور و هیچ وقت نرفتند که کاری بکنند که گربه سرزمین ما خراشیده بشود. ولی در عین حال مردم هم حضور نداشتند. چند نفر بودند که به نمایندگی از طرف آنها، زیر فشارهای بین‌المللی راهیابی می‌کردند. این دفعه اینطوری نیست. هم گذر جهان به قرن ۲۱، هم وسایل ارتباط جمعی، هم حضور مردم در سینه مسایل سیاسی، همه‌ی اینها باعث شده است که چنین به نظر برسد که مردم هم انگار سر میز مذاکرات حضور دارند و هر کدام از این گفتگوهایی که می‌کنیم در ایجاد حساسیت بیشتر موثر است و درست.

نامه‌ی ۳۷۰ شخصیت سیاسی و اجتماعی ایران هم می‌گفت که نگران فعل و انفعالات و تصمیم‌های پشت پرده‌ای هستند که دور از چشم ملت ایران، تنها به خاطر ضعف اقتدار حاکمیت ملی و به زیان کشور گرفته می‌شود.
بله، این نامه را که من هم خوانده بودم، درواقع اشاره به همین حساسیت‌ها بود. بدون اینکه لازم باشد خودمان را متهم بکنیم که "ای وای، یک چنین چیزی امضا شده است"؛ این آن زاویه‌ای است که تفاوت ناسیونالیست‌های واقعی و طمع‌کاران سیاسی را روشن می‌کند. ناسیونالیست واقعی، یک چنین امری را نمی‌گوید. چون ما نباید کمک بکنیم به اینکه اتفاق بدی که نیفتاده است، بیفتد. نباید کاری بکنیم که حرمتش از بین برود. اصلاً آن دولتمرد ایرانی که تصور کند می‌تواند برود و بخشی از نقشه را از دست بدهد و مخدوش کند و امضا بگذارد، اصلاً او خلق نشده است. غلط می‌کند یک کسی به نمایندگی از طرف ملت ایران بتواند یک چنین کاری را بکند. به همین جهت هم، هم امضاکنندگان آن نامه و هم بقیه‌ی کسانی که در داخل و خارج کشور در این مورد به خصوص حساسیت نشان دادند حق دارند.

در این مورد، من به این دلیل است که به آدم‌هایی مثل آقای زاهدی احترام می‌گذارم. می‌شود مخالف سیاسی ایشان یا هر کس دیگری بود ولی نقطه‌ی مشترک همه‌ی ما، سرزمین ایران است و جایی است که تمام دعواهای سیاسی بر سر آنجا است و هیچ کس حق ندارد که در این مجادلات سیاسی، به موجودیت اصلی لطمه بزند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

با آرزوي توفيق براي روزنامه نگار برجسته اي مثل استاد بهنود که با اهداف پيدا و پنهان اش پنج دهه است در ژورناليزم ايران در حال پرتو افکني ست

-- احمد ، Feb 18, 2008

aghaye adib zadeh va masod behnod vatani keh aghaye zahedi az an defa mikonnd vattani ast keh tavasoteh jomhori eslami fatehash khandeh shodeh ast va in gesthaye vatan dusti ham digar kharidari nadard magar inkeh beshvad an ra be khridaransh forokht.az ajayeb rozegar mast .aghye benod vaghti keh tarfdare kasi mishavad keh har sal dar 28 mordad az aghye zahdi be onvan e rahbar kodta sale 1332 nam mibarand va aknon dar zamane jomhori eslami vatan parast?!...

-- SIAVASH ، Feb 19, 2008

در آغاز عرض کنم که بنده از ارادتمندان آقای زاهدی و مسعود بهنود هستم و معتقدم که هردوی اینها ایرانیانی وطن پرست هستند که زاهدی با اعمالش و بهنود با نوشته هایش این را ثابت کرده‌اند. اما در این یک مورد فکر کنم که هردو کمی زیاده‌روی کرده‌اند. یعنی وطن‌پرستی و ایران‌دوستی این دو عزیز باعث شده که بعضی واقعیت‌ها را نادیده بگیرند.
تا آنجا که بنده در کتابها و در مدرسه خوانده‌ام تمام افتخارات تاریخی ما ایرانیها در بیش از 2500 سال گذشته، همه‌اش کشورگشائی و فتح و فتوحات جنگی بوده است. از کشورگشائی‌های کوروش و داریوش و کمبوجیه و شاپور گرفته تا پیروزی‌های محمود و نادر و آقا محمدخان. واقعیتش هم این است که در آن دورانها زور و قدرت نظامی در جهان حکومت می‌کرد و بهمین جهت می بینیم که گاه بگاه امپراتوری‌های مختلف در جهان قدرت بلامنازع بودند. زمانی هخامنشیان بر جهان حکمرانی می‌کردند و زمانی مقدونی‌ها و بعد اشکانیان و ساسانیان. بعد مسلمانان و مغولها. گاهی ایرانیها کشورگشائی می‌کردند، گاهی یونانیها، گاهی رومی‌ها، گاهی افغان‌ها ( یا بقول آقای زاهدی افاغنه).
حالا درست نیست که ما تمام آنچه که زمانی به آن افتخار می کردیم فراموش کنیم و با مظلوم‌نمائی بگوئیم که ایران در طول تاریخ همواره مورد تجاوز واقع شده. پس کشورگشائی های کوروش و داریوش و کمبوجیه و شاپور و نادر شوخی بوده؟ از آن گذشته چرا تنها چیزی که یادمان مانده آزاد کردن یهودی‌ها در بابل به دست کوروش است؟ چرا کشتار ده‌ها هزار هندی در دهلی به دست نادر را به یاد نمی‌آوریم؟
واقعیت این است که تا قبل از مرگ آقامحمدخان قاجار، تمام حکومت‌های ایرانی در پی کشورگشائی بوده‌اند اما گاهی اوقات ضعیف می شدند و خارجی‌ها با استفاده از موقعیت به داخل ایران هجوم می آوردند. اما پس از مرگ آقامحمدخان، ایران دیگر نتوانست کمر راست کند و نه تنها دیگر بلندپروازی نکرد که در حفظ مرزهایش هم ناتوان شد که نتیجه‌اش جدا شدن ایالات شمالی از ایران و تجاور روسیه و انگلیس در دو جنگ جهانی به ایران بود.
آنچه را هم که هفت رئیس‌جمهوری آمریکا به آقای زاهدی در باره صلحدوستی ایرانیان گفته‌اند، به باور من برداشت آنان از شیوه حکومت متمدنانه محمدرضاشاه پهلوی بوده که قواعد و قوانین بین‌المللی را درک می‌کرد و سعی داشت ایران را به عنوان عضوی از خانواده بین‌المللی حفظ کند، وگرنه فکر نمی کنم هیچ یک از این روسای جمهور محترم آمریکا تاریخ ایران باستان را مطالعه کرده بودند.
خدمت آقای بهنود این را هم عرض کنم که جدا کردن حساب دولتها از ملتها کار درستی نیست. چه بخواهیم و چه نخواهیم احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور ایران است. همانطوریکه وقتی رئیس دانشگاه کلمبیا به او کلفت گفت فریاد زدیم که به ملت ایران توهین شده است، حالا نمی‌توانیم بگوئیم که حرفها و اقدامات او را نباید به حساب ایرانیها گذاشت.
در خاتمه ایراد مختصری هم به آقای ادیب‌زاده دارم که در گفتگو با مسعود بهنود که ظاهرا در باره نامه اردشیر زاهدی است سه سوال مطرح کرده که هیچ ربطی با هم ندارند از نامه زاهدی به اروندرود و خلیج فارس و بعد به نامه 370 امضائی پریده است، در حال که در باره همان موضوع اول سوالات زیادی بود که می توانست مطرح کند. و ای کاش این سوالات را با خود آقای زاهدی مطرح می‌کرد.

-- مصطفی هاشمی ، Feb 19, 2008

بسیار عالی بود منم موافقم

-- ali.akbari ، Feb 19, 2008

درود بر مسعود بهنود عزیز.و درود بر آقای اردشیر زاهدی.دم هردو گرم

-- بدون نام ، Feb 19, 2008

احسنت و آفرين بر شما جناب بهنود كه در اين پنج دهه از شرافت قلم تان هميشه بهره مند بوديد و بعنوان پيش رو و سمبل انسانيت براي نسل خود و ما بوديد هميشه سبز باشيد

-- اصغر سپهري ، Feb 19, 2008

Afarin bar mardi ke dar piranesar modafeh manafeh melli vatanash mishavad va dorood bar Behnoud ke mofaser va moarefe chenin reshadat tarikhi shode ast.

-- mehdi khanbaba tehrani ، Feb 19, 2008

eydi ye maa kojaas

-- bi naam ، Feb 19, 2008

از نگاه ايران دوستانه تان صميمانه سپاسگزارم.اميدوارم روزي برسه كه همه بزرگان علم وادب ايران دوباره به زادگاهشون برگردن و از اينجا به جهان بنگرند.ايان وطن همه ايرنيان است.پاينده باشيد.

-- دارا ، Feb 19, 2008

در چند سال اخیر که اقدامات نادرست جمهوری اسلامی یکپارچگی ملی ایران را هدف توطئه بیگانگان قرار داده است واکنشهای گروهی که درقالب مشروطه خواهان شناخته می شوند مانند داریوش همایون و البته برادر خانم وی اردشیر زاهدی مایه شادمانی و امیدواری است.

-- امید ، Feb 19, 2008

موافقم که این اظهار نظر آقای زاهدی از موضع وطن پرستی بوده و از ایشان به عنوان یک ایرانی تشکر میکتم! با آقای بهنود موافقم!

-- فرهاد رادمهریان ، Feb 19, 2008

در چهل سال پیش بود که بنده خدا داریوش فروهر را بازداشت کردند چون ایشان با اعلامیه ای که در محافل روشنفکری منتشر کرد ، اعلام کرد که مردم چه نشسته اید که سلطان بذل و بخشش کرده و بحرین را به انگلیس بخشیده ست .در آن روزگاران اصلا کسی حق نداشت در باره ی مسائل "ملی و میهنی " اظهار نظر کند. "حضرات " لایحه ای به مجلس برده بودند تا جدا کردن بحرین را "قانونی" جلوه بدهند و اردشیر "خان" هم بعنوان وزیر امور خارجه "صاحب عزا" بود و در مجلس سر وصدای محسن پزشکپور هم در آمده بود که چرا بحرین را می بخشند.
البته در ایران سلاطین سوابق "درخشانی " ندارند علاقمندانی که از این موضوع اطلاعی ندارند میتوانند با مراجعه به یادداشت های اسدالله علم و اردشیر " خان" از قول خودشان با موضوع آشنا شوند. روز گار غرببی ست که غربی ها منطقه را "تیول" خو دشان میدانند و تو گوئی آنها "بومیان" منطقه هستند و مردم خاورمیانه "اشغالگرند " و دوستان قدیمی آنها هم که برای آنها "جزیره آرامش" فراهم کرده بودند حالا در "غربت غرب " به "ستوه " آمده اند و یاد وطن افتاده اند که واقعا آموزنده ست . به امید روزی که هیچ ایرانی نسبت به مردم و وطنش غیر مسئولانه برخورد نکند.

-- حسن میزانی ، Feb 19, 2008

خیالتان راحت باشد چو ایران نباشد تن من مباد

-- محسن ، Feb 20, 2008

what about the name of persian gulf? it is almost eliminated in the atlas books.
even in news!

-- mahfooz ، Feb 20, 2008

مسعود عزیزم. زنده باشی. تو قاموس تاریخ هستی بیادمان بیاور این تکرار تاریخ را تا فراموش نکینیم

-- بدون نام ، Feb 22, 2008

آقای بهنود جالب بود ، اطلاعات تاریخی شما همیشه باعث رشک می شود.
در مورد بحرین خاطرم هست که در یکی از مقالاتتان نوشته بودبد و ارتباط آن را با ماجرای شیخ خزعل نقل کرده بودید فرصت کردید رفرنس بدهید دوستان بخوانند.
ارادت

-- شهرام ، Feb 25, 2008

سلام
اقاي بهنود عزيز،درستكار و درستگفتار
اولا عرض ارادت صميمانه خدمت استاد
جوان ايراني،اسمم رضا و رضا به رضاي الله
مقالات زيبا و و پر مغز شما هميشه من رو لبريز لز احساس زيباي ايراني اصيل مي كنه و متشكرم
مدت 3 سال هست كه براي فعاليت هاي تجاري در بغداد ساكن هستم و خواننده دائمي روز انلاين.
خيلي علاقه مند هستم كه با سايت شما در موضوعات در توانم مقاله و خبر بدم اما دقيقا نتونستم راهش رو پيدا كنم.
خوشحال مي شم اگه اين كمك رو به من فرموده و راهنمائي كنيد.
حق نگهدار
. . . . . . . . . . . . . . . . .
زمانه ـ نشانی سایت مسعود بهنود
www.masoudbehnoud.com/
. . . . . ..

-- رضا مير ، Mar 1, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)