گفتوگو با مهرنوش سلوکی، فیلمساز ایرانیتبار:
گورستان خاوران با ما حرف میزد
ایرج ادیبزاده
مهرنوش سلوکی، مستندساز ایرانیتبار چند روزی است به پاریس بازگشته است. او پس از یک سال دشوار، رفتن به زندان، ضبط فیلمها، کامپیوتر، پاسپورتش و بلاتکلیفی؛ سرانجام اجازه یافت که تهران را ترک کند.
سلوکی با مجوز ساخت فیلمی مستند دربارهی گورستانهای اقلیتهای مسیحی، زرتشتی و بهایی به ایران رفته بود. اما برخورد با گورستان خاوران و گورهای دستهجمعی آنجا، از اعدامشدگان مخالفین جمهوری اسلامی، در سال (۱۹۸۸) ۱۳۶۷، مسیر فیلم او را عوض کرد. وی با خانوادهی قربانیان این فاجعه سیاه در تاریخ سالهای اخیر ایران نیز گفتگو کرد و تمرکز فیلم خود را روی آن قرار داد. این سوژه که از نظر جمهوری اسلامی، تابو محسوب میشود دلیل بازداشت، زندان و محاکمه او شد. مهرنوش سلوکی میخواست در فیلمش، این پرسش را مطرح سازد که چرا این اتفاق رخ داده است؟
حالا مهرنوش سلوکی در برابر من نشسته است. آیا او روزی به نوعی دیگر به جستجوی این پرسش خواهد رفت؟ از مهرنوش سلوکی از آغاز سفرش میپرسم:
من در سال ۲۰۰۶، برای انجام پروژهای در مورد گورستانهای اقلیتهای مذهبی به تهران سفر کردم، البته با داشتن مجوز مطبوعات خارجی ازوزارت ارشاد اسلامی. در حین فیلمبرداری بود که من و اکیپ فیلمبرداری با مکانی مواجه شدیم؛ این مکان، کاملاً متفاوت از مکانهایی بود که ما روزهای قبل از آنها فیلمبرداری کرده بودیم. چون در حین فیلمبرداری از مراسم عزاداری و خاکسپاری اقلیتهای مسیحی و ارمنی، یهودی و بهایی به هر حال میدیدیم که واقعاً اینها از قبرستانها و سنگ قبرهای بسیار زیبا که شبیه آثار هنری بود؛ برخوردار هستند.
یعنی تمام این اقلیتها؟
بله. اما ما با منطقهای مواجه شدیم که کاملاً متفاوت از تصاویری بود که ما این چند روز از قبرستانهای اقلیتها مذهبی، ضبط کرده بودیم. این منطقه خیلی کنجکاوی من را برانگیخت. چون اقلیتهای مذهبی میگفتند که هزاران انسان در زیر این خاکها دفن هستند.
یعنی در یک محوطه کوچک؟
محوطهی بزرگی بود. یکسری کانال آنجا بود که به من میگفتند که در این کانالها، هزاران زن و مرد، مدفون هستند.
گورهای دسته جمعی؟
بله. من برای اولین بار بود که با این واقعیت به شکل ملموسی آشنا شدم. البته قبلاً مستندسازهای ایرانی، در فستیوالهای فیلم که همدیگر را ملاقات میکردیم در مورد یک بخش از تاریخ ایران صحبت میکردند. ولی اینکه به شکل ملموسی آدم با این بخش از تاریخ ایران مواجه شود؛ این موضوع را بنده در قبرستان خاوران پیدا کردم.
مهرنوش سلوکی، فیلمسازی که یک سال در زندان بود
در واقع با آن بخش از تاریخ ایران که قربانیان و کشتار ۱۹۸۸را در آنجا دفن کردند؟
بله. گورکنهای قبرستانهای ارامنه، این منطقه را لعنتآباد اسم گذاشته بودند. زمانی که خط سیر فیلم را با کلمه لعنتآباد شروع کردم، مثل اینکه این کلمه موجب حساسیتهایی شده بود.
خود شما چه عکسالعملی داشتید، وقتی که با یک چنین موضوعی روبرو شدید؟
خب، من قاعدتاً در آن لحظه با توجه به مجوزهایی که از وزارت ارشاد گرفته بودیم؛ شاید میبایست دوربینم را خاموش میکردم. ولی خب، نه من و نه اکیپ فیلمبرداری، نمیتوانستیم دوربین را خاموش کنیم یا آن را برگردانیم. برای همین تصمیم گرفتیم که ادامه بدهیم.
آیا با خانواده این قربانیان هم شما روبرو شدید و صحبت کردید؟
روز بعد که برگشتیم، روز جمعه بود و چند تا از خانوادهها آنجا بودند و حتی ما را هم دعوت کردند به منزلشان و در کل یکسری گفتگو داشتم. ولی در حد این بود که چه گذشت. تعریف میکردند، بدون اینکه بخواهند راجع به این حوادث موضعگیری بکنند، تنها تعریف میکردند که چه گذشت.
دچار احساس خاصی نشدید وقتی که با یک چنین مناظر و حرفهایی روبرو شدید؟
البته در آنجا، منطقه خاوران، گلستان جاوید یا لعنتآباد؛ خودِ فضا با ما حرف میزند. خاک آنجا میگوید نوزده سال است که ما اینجا هستیم و یکی باید بیاید و ما را نشان دهد. انگار که اینها در سکوت دارند فریاد میزنند. برای همین به نظرم هر سینماگر آگاهی را به هر حال تحت تاثیر قرار میدهد. ولی خب همکاران سینمایی در ایران، بیشتر درگیر مسایل روزمره هستند و یا دنبالِ سوژههایی هستند که مورد قبول فستیوالها باشد یا اینکه حکومت چه چیزی دوست دارد و به آنها بودجه میدهد؛ بیشتر درگیر این مسائل هستند. کمتر به طرف چنین موضوعاتی میروند.
به هر حال این، در جمهوری اسلامی یک سوژهی تابو است.
جزو تابو هست ولی من بیطرف بودم. من در پرداخت بیطرف بودم. و واقعاً قصد محکوم کردن مسوولین این حوادث را نداشتم، فقط میخواستم یک سوال مطرح کنم.
در واقع گوشهای از تاریخ را در فیلم مستند خود نشان دهید؟
بله، گوشهای از تاریخ. البته من وقتی با یک تاریخدان، صحبت کردم؛ ایشان میگفتند این، تاریخ نیست بلکه زمان حال و اکتوالیته است و وارد تاریخ نشده و پاسبانی تاریخ نمیشود.
آیا شما بعد از آن کنجکاوی کردید که اصلاً بدانید چقدر از قربانیان ۱۹۸۸ را در آنجا دفن کردند؟
وقتی از رییس انجمن روزنامهنگاران ایران سوال کردم ایشان گفتند که طبق احتمالات روزنامهنگاران ایرانی، بین چهار تا شش هزار نفر، قربانی این حوادث هستند.
چطور شد که شما را بازداشت کردند؟
خب، اینکه گذاشتند ابتدا من فیلم را تمام کنم، یعنی امکانی به من دادند که فیلمبرداری را انجام دهم. اواسط مونتاژ بود که مرا بازداشت کردند. قاعدتاً به خاطر این فیلم بود.
چرا فکر میکنید که گذاشتند اول این فیلم را تقریبا تمام کنید؟
شاید به خاطر این بوده که میخواستند مدارک کافی داشته باشند برای متهم کردن شخص من.
گورستان خاوران، محل دفن زندانیان سیاسی که در سال 1367 اعدام شدند
به هر حال شما اجازه ساخت یک مستند را داشتید.
بله. البته مجوزی که من داشتم، مجوز پژوهش بود. موضوع فیلم را زمانی که پرونده را تشکیل داده بودند، تصریح نکرده بودند. یعنی اجباری برای تصریح کردن موضوع فیلم وجود نداشت.
فیلم شما در حال مونتاژ و تمام شدن بو. این فیلم را بصورت تمام از شما گرفتند، یعنی ضبط کردند؟
بله، متاسفانه فیلم را گرفتند. سی تا کاست با اکسترنال هارد و کامپیوترم را از من گرفتند. حالا شاید آن برگردد به مسایل اطلاعاتی. چون میگفتند شاید چیزهایی باشد که حذف شده باشد و قابل بهرهبرداری باشد.
بعد شما را به زندان انفرادی بردند؟
بله.
چه مدت؟
یک ماه.
این مسالهی قتل عام زندانیان سیاسی در زندانهای ایران در سال ۱۹۸۸، بعد از جنگ ایران و عراق همه جا مطرح شده و بسیاری از آن خبر دارند، حتی در خارج، بسیاری در مورد آن نوشتند .
مسوولین وزارت اطلاعات، تصور میکردند که- چون من از کانادا میآمدم- این فیلم کیس (case) خواهد شد که به آن وسیله، کانادا میتواند پرونده ایران را در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل مطرح کند. البته این یکسری حدس و گمان بود.
ولی هدف شما که این نبود؟
نه. من هیچ بودجهای از کانادا نگرفته بودم. هدف من اصلاً این نبود و فکر نمیکنم برای محکوم کردن یک کشوری، لازم باشد کسی فیلم تولید بکند، میتواند واقعیتها را البته با دید مولف آن به نمایش گذارد .
این چندمین فیلم شما بود؟
سومین فیلم من بود. من میخواستم این مستند را برای فستیوالهای هنری بفرستم. یک کار کاملاً مستقلی بود. قصد داشتم در فستیوالهای هنری پخش شود.
بعد دادگاهی هم برای شما تشکیل دادند؟ در دادگاه بیشتر روی چه چیزی انگشت گذاشتند؟
بیشتر در مورد خود موضوع فیلم. البته دادگاه من چون غیر علنی بود، بنابراین من نمیتوانم زیاد در مورد آن صحبت کنم. پرونده من زمانی مطرح شد که جو اتهام بستن به دو ملیتیها رواج داشت. برای همین من فکر میکنم این جو بیربط نبود. یعنی یک جو کلی که دو ملیتیها میتوانند، جاسوس پتانسیل باشند. به نظر میآمد که یک دلیل هم حدس و ظن و گمانهایی بود که به همان ملیت دوم من مربوط بود.
از موضوع دوتا فیلم دیگرتان هم میشود صحبتی بفرمایید؟
من در مورد دانشگاه محل تحصیلم، دانشگاه تهران، فیلمی ساختم. آن را مقایسه کردم با دانشگاهِ تهرانِ امروز، و تحولاتی که در دانشگاه بین سالهای ۱۹۹۲تا سال ۲۰۰۴ اتفاق افتاده بود. چون فیلم من در سال ۲۰۰۴ تولید شده بود این تفاوتها را در این فیلم مطرح کرده بودم و اینکه یک دانشجویی که خودم بودم، میآید و با نسل سوم گفتگو میکند. با نسل سومی که ارزشهای دیگری را مطرح میکنند. ارزشهای لایسیته و..
یعنی به نظر شما با آن نسلی که در آن موقع شما بودید، تفاوت داشت؟
بله.خیلی متفاوت بود.
فکر میکنید چرا واقعاً این تحول رخ داد؟
من فکر میکنم نسل جوان، نسلی بود که پروسه لایسیته را خودش داشت طی میکرد و من این پروسه را در کارم نشان دادم. کار دومم در مورد تصویر کانادا وایالات متحده در ایران بود که در آن علاقه و میل جوانان و نیز هدف آنها که چرا میخواهند به این کشورها مهاجرت کنند، به نمایش گذاشته شده بود. جوانهای ایران، وقتی از آنها سوال شود که اگر روزی بخواهید مهاجرت کنید، چه کشوری را برای مهاجرت انتخاب میکنید؟ معمولا یا کانادا را اسم میبرند یا ایالات متحده.
به هر حال مدت زیادی هم در ایران بلاتکلیف بودید؟
متاسفانه. وقتی آدم در جای دیگری زندگی میکند، .خودش را زندانی احساس میکند. من خانوادهام در کانادا هستند. دلیلی هم که من به کانادا مهاجرت کردم، وابستگی و تعهدات خانوادگی بود. منتها واقعاً نمیفهمیدم چرا اجازه نمیدهند من بروم. زندگی من در جای دیگری است، اگر که مقیم ایران بودم، تا زمان تشکیل دادگاه و روشن شدن همه چیز، زندگی عادی خودم را ادامه میدادم. ولی من واقعاً یکسال در شرایط غیر عادی زندگی کردم. خیلی تاثیرات منفی روی من گذاشت. یکسال به شکل غیر عادی و دور از خانواده زندگی کردن، واقعاً زجرآور بود. آدم شغل و محل تحصیلش در جای دیگر است و به زور در یک جای دیگر نگه داشته شده است.
با سینماگران امروز ایران هیچ تماس نداشتید؟
من همکار سینمایی در داخل ایران نداشتم که با آنها تماس داشته باشم. البته زمانی که کار را شروع کرده بودم؛ با خیلی از آنها تماس داشتم. ولی بعد از اینکه این اتفاق برای من افتاد، کسی دیگر با من تماس نمیگرفت. واقعا باعث تاسف است که سینماگران ایران هیچوقت در مسایل جامعه خودشان، هیچ دخالتی نمیکنند. یعنی فکر میکنند هنر یعنی چیزی که به آنها دیکته میکنند. من فکر میکنم یک هنرمند باید در مسایل سیاسی دخالت کند. به خصوص هنرمندی که در کشورهایی مثل کشور ایران زندگی میکند. به هرحال من به عنوان یک شهروند فرانسوی، از حمایت معنوی سفارت فرانسه برخوردار بودم. هم حمایت معنوی و هم حمایت مادی سفارت. چون یک دفعه همهی ارتباطات قطع شده بود با دنیای خارج. به هر حال در این شرایط آدم از نظر مادی هم تحت فشار قرار میگیرد. بنابراین به عنوان یک شهروند فرانسوی، هم حمایت معنوی و هم حمایت مادی شدم.
هنگامی که به فرودگاه پاریس رسیدید چه احساسی داشتید؟
از اینکه به خانه و به کشور دوم خودم برمیگردم، خیلی خوشحال بودم.
تمایل ندارید دوباره به ایران برگردید؟
این سوال را بگذاریم برای بعد.
پرسش آخرم اینست که آیا یاد خانوادههای قربانیان آن حادثهای که شما به خاطرش آن همه زجر کشیدید، همچنان با شما هست؟
بله، یاد آن خانوادهها با من هست و من امیدوارم روزی برسد که این خانوادهها، به آن چیزی که میخواهند برسند. آن چیزی که آنها میخواهند، انتقام گرفتن نیست. آنها میخواهند ببخشند در صورتی که مسوولین جمهوری اسلامی، توضیح بدهند چرا چنین اتفاقی افتاد. تنها این سوال که چرا؟
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
مسلماً دولت فخیمه فرانسه نمی خواهد زیاد مسئله قتل عام زندانیان سیاسی را باز کند و دوست دارد که به خلق الله بقبولاند که این جانبان را باید بخشید فقط بیایند و بگویند چرا این بی ادبی از آنها سرزده است .
-- زبل ، Jan 25, 2008شرم هم خوب چیزی است قضیه قتل عام هزاران زن و مرد آزادی خواه است
پيشتز از فيلم ايشان، در ايران فيلم مستند آندرگراند ديگري دربارهي گورستان خاوران ساخته شده بود كه سيديهاي آن دست به دست ميگردد، با اين وجود از تلاشها و سختكوشيهاي خانم مهرنوش سلوکی، ممنونيم
-- ا.ز.ل ، Jan 25, 2008ايشان انگار خيلي ترسيده اند هيچ چيز از دوره ي بازداشت و دادگا هايشان نگفتند و فيلم هم كه انگار از دست رفته ...
-- سبا ، Jan 25, 2008ممنون آقاي اديب زاده ، خيلي خوب بود
خاوران خاموشي نيست مگر انگه كه ما در گور خفته باشيم.ممنون از اين مصاحبه شما
-- رامتين راسپوتين ، Jun 18, 2008نام اصلی گورستان خاوران گلستان جاوید میباشد0(نامی که بهاییان بر روی گورستانهای خود میگذارند)0به دلیل آنکه آرامگاه کشته شدگان 67 در داخل محوطه گلستان جاوید میباشد آیا بهتر نیست بجای استفاده از عبارت گورستان خاوران از (گلستان جاوید تهران)استفاده نماییم0
-- لیدر ، Oct 4, 2008